A A A

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 602 (7)  چهارشنبه 6/8/94 14/1/1437

سه شرط از شرایط صحت حج بررسی شد. نیت، وقوع در أشهر حج و وقوع عمره و حج در یک سال.

شرط چهارم: احرام حج تمتع از مکه

لذا اگر کسی عالما و عامدا از مکه محرم نشد و بیرون از مکه محرم شد، حجش باطل است. چند مطلب در رابطه با این شرط مطرح است:

مطلب اول: دلیل بر وجوب احرام از مکه

 دلیل بر اینکه احرام حج باید از شهر مکه باشد چیست؟ به دو دلیل تمسک شده است:

دلیل اول: اجماع

البته با وجود روایات موجود در بحث، این اجماع محتمل المدرک و غیر معتبر است.

دلیل دوم: (دلیل عمده) روایات

روایت اول: صحیحه معاویة بن عمار «16640- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ- ثُمَّ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ حَافِياً- وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ- ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع أَوْ فِي الْحِجْرِ- ثُمَّ اقْعُدْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ فَصَلِّ الْمَكْتُوبَةَ- ثُمَّ قُلْ فِي دُبُرِ صَلَاتِكَ- كَمَا قُلْتَ حِينَ أَحْرَمْتَ مِنَ الشَّجَرَةِ- فَأَحْرِمْ بِالْحَجِّ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ- فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى فَضَاءٍ دُونَ الرَّدْمِ فَلَبِّ- فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى الرَّدْمِ وَ أَشْرَفْتَ عَلَى الْأَبْطَحِ- فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالتَّلْبِيَةِ حَتَّى تَأْتِيَ مِنًى.».

در روایت فرموده‌اند «و ادخل المسجد فأحرِم بالحج»، نسبت به سایر اماکن مکه دلیل داریم احرام از آنها جایز است اما نسبت به خارج مکه دلیل نداریم. پس جمع بین روایاتی که احرام از مسجد الحرام و مکه را مطرح می‌کند، اقتضاء دارد عدم جواز احرام از غیر مکه برای حج تمتع را.

عرض می‌کنیم: تمام فقهاء این روایت را حمل بر استحباب می‌کنند و دلالتی بر وجوب احرام بستن در مسجد الحرام ندارد. اینکه در سایر اماکن مکه یا غیر مکه می‌توان محرم شد یا نه، این روایت دلالتی ندارد. همچنین اوامر دیگر این روایت حمل بر استحباب می‌شود، دستور به غسل و آداب دیگری که اشاره شده همه مستحب است.

روایت دوم: مستند بسیاری از فقها صحیحه حلبی است «14867- 7- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ- إِلَى الْحَجِّ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الطَّائِفِ- قَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ- وَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَّا مُحْرِماً- وَ لَا يَتَجَاوَزِ الطَّائِفَ إِنَّهَا قَرِيبَةٌ مِنْ مَكَّةَ.».

حضرت علیه السلام در جواب حلبی می‌فرمایند از مکه محرم بشود به احرام حج، اگر مکه میقات حج تمتع نبود و خصوصیتی نداشت نباید امام می‌فرمودند «یهل بالحج من مکة»، از این کلام امام که جمله خبریه در مقام انشاء است و امام در مقام بیان هستند و این جمله هم ظهور در وجوب دارد. لذا احرام برای حج باید از مکه باشد.

عرض می‌کنیم: به این روایت نمی‌توان استدلال کرد بر مطلوب زیرا:

اولاً: در مباحث نواهی چند روز گذشته گفتیم کلمه ما أحبّ (من دوست ندارم) ظهور در کراهت دارد نه حرمت، این جمله قرینه متصله است برای «یهل بالحج من مکة» و ظهور این جمله را در وجوب مورد تردید قرار می‌دهد زیرا می‌فرمایند دوست دارم از مکه محرم شود. لذا این جمله ظهور در وجوب ندارد.

ثانیاً: اگر هم روایت دال بر وجوب باشد، مفادش این است که هر کسی بخواهد بین عمره و حج تمتع از مکه مسافرت کند باید با احرام حج از مکه خارج شود، از سایر روایات هم استفاده می‌کنیم این مورد خاص احرام بستن از مکه خصوصیتی دارد که عمره تمتع مرتهنٌ بالحج، اگر از مکه بدون احرام خارج شود، ممکن است سختی سفر مانع از انجام حج شود، لذا شارع فرموده باید در مکه محرم شود به حج تا انگیزه قوی باشد برای انجام اعمال حج تمتع. لذا حضرت فرمودند از مکه محرم بشو و بعد از انجام کار در طائف بازگرد برای انجام حج. اما اینکه فردی در مکه است می‌خواهد محرم شود برود به عرفات از این روایت به دست نمی‌آید که باید احرامش در مکه باشد.

پس این روایت اگر دال بر وجوب هم باشد دلالت نمی‌کند که شرط صحت احرام حج تمتع مطلقا احرام بستن از مکه است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 603 (8)  شنبه 9/8/94 17/1/1437

روایت سوم: صحیحه عمرو بن حریث صیرفی «14964- 2- وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ أُهِلُّ بِالْحَجِّ- فَقَالَ إِنْ شِئْتَ مِنْ رَحْلِكَ وَ إِنْ شِئْتَ مِنَ الْكَعْبَةِ- وَ إِنْ شِئْتَ مِنَ الطَّرِيقِ.

روایت هم در کافی 4/455 (ط – اسلامیه) و هم در تهذیب و هر دو طریق هم صحیح است. دو تفاوت در تهذیب 5/477 ش 330وجود دارد: 1ـ قلت لابی عبدالله علیه السلام و هو بمکه. 2ـ بجای کعبه دارد من المسجد.

(البته نقل کافی را هم شیخ طوسی در تهذیب  5/166 می‌آورد.)

جمعی از فقهاء از جمله محقق خوئی و جمعی از تلامذه شان به این حدیث صحیح استناد کرده‌اند که احرام حج و اهلال به حج باید از مکه باشد. زائرین در شهر مکه مقیم می‌شوند، در نقل شیخ طوسی با صراحت بیشتر آمده است که امام صادق هم در مکه بوده‌اند، راوی عرض می‌کند از کجا برای حج محرم شوم، حضرت می‌فرمایند خواستی از محل اقامه و رحل خودت در مکه و خواستی از کعبه یعنی مسجد الحرام و اگر خواستی از خیابانهای منتهی به مسجد الحرام می‌توانی محرم بشوی. پس میقات حج تمتع، شهر مکه است.

محقق حکیم در مستمسک العروه 11/202 بدون هیچ توضیحی می‌فرمایند: «دلالتها على خصوص مکة لا تخلو من خفاء».

عرض می‌کنیم: هر چند بعضی اعلام حفظه الله می‌گویند این حدیث صریح در این معنا است اما به نظر ما این حدیث دلالتی بر این مدعی ندارد. بر فرض اینکه ما نقل شیخ طوسی را قبول کنیم و أضبطیت شیخ کلینی را هم اعمال نکنیم و بگوییم سؤال و جواب هم در شهر مکه بوده است، در صورتی استدلال تمام است که ثابت شود اقامت و رحل حجاج در شهر مکه بوده است، نه تنها این نکته ثابت نیست، بلکه شاهد بر خلاف داریم.

در مطالب آینده خواهد آمد که مکه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از عقبة المدنیین بوده است تا ذی طوی. از جانب دیگر منطقه‌ای نزدیک مکه بوده خارج از خانه‌های مکه به نام أبطح یا بطحاء که بعد از قبرستان أبی‌طالب به طرف منی بوده که الآن هم شارع الأبطح اتوبانی است که افراد را به منی می‌رساند. این منطقه مسلما در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خارج از شهر مکه بوده است. در مستطرفات سرائر 3/553 روایتی است که صاحب وسائل هم آورده است. ابن ادریس از کتاب معاویه بن عمار نقل می‌کند و معاویه بن عمار می‌گوید وقتی خواستی وارد مکه بشوی اگر دلت خواست به بطحاء که رسیدی کمی توقف کن بعد وارد مکه بشو «14648- 5- وَ رَوَاهُ ابْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ وَ زَادَ قَالَ مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمَّارٍ فِي كِتَابِهِ فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَنْفِرَ وَ انْتَهَيْتَ إِلَى الْحَصْبَةِ وَ هِيَ الْبَطْحَاءُ فَشِئْتَ أَنْ تَنْزِلَ بِهَا قَلِيلًا فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبِي كَانَ يَنْزِلُهَا ثُمَّ يَرْتَحِلُ فَيَدْخُلُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنَامَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَهَا حِينَ بَعَثَ عَائِشَةَ مَعَ أَخِيهَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ إِلَى التَّنْعِيمِ فَاعْتَمَرَتْ لِمَكَانِ الْعِلَّةِ الَّتِي أَصَابَتْهَا لِأَنَّهَا قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص تَرْجِعُ نِسَاؤُكَ بِحَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَعاً وَ أَرْجِعُ بِحَجَّةٍ فَأَرْسَلَ بِهَا عِنْدَ ذَلِكَ فَلَمَّا دَخَلَتْ مَكَّةَ وَ طَافَتْ بِالْبَيْتِ وَ صَلَّتْ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ أَتَتِ النَّبِيَّ ص وَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَارْتَحَلَ مِنْ يَوْمِهِ.».

(نسخ وسائل هم فیدخل دارد اما در سرائر فیدخل مکه است).

نتیجه: منطقه‌ای در قرب مکه بوده به نام أبطح یا بطحاء. مراجعه کنید به وسائل باب دوم از ابواب اقسام حج حدیث چهارم صحیحه معاویة بن عمار صحیحه مبسوطی است که حج پیامبر در حجة الوداع را بیان می‌کند و سند هم علی جمیع المبانی صحیحه است. می‌گوید وقتی حضرت برای حج از مدینه حرکت کردند فنزل رسول الله بمکه بالبطحاء هو و اصحابه و لم ینزل الدور. این صحیحه ظهور دارد که حضرت و اصحابشان در بطحاء محرم شدند نه در مکه. «نزل بمکه بالبطحاء هو و اصحابه و لم ینزل الدور فلما کان یوم الترویة عند زوال الشمس امر الناس أن یغتسلوا و یهلوا بالحج فخرج النبی و أصحابه مهلین بالحج حتی أتوا منی». و مؤید این مطلب این است که اهل سنت در صحیحین حدیث جابر را در حجة الوداع که نقل می‌کنند تصریح می‌کند جابر فأهللنا من الأبطح.

پس با توجه به این دو نکته که ندیدم کسی این را بیان کند، ادعای محقق حکیم مبنی بر عدم دلالت صحیحه صیرفی بر اینکه احرام به حج واجب است از مکه باشد نکته صحیحی است بلکه با توضیحات ما دلالت بر خلاف این معنا دارد.

روایت چهارم: صحیحه حلبی «14757- 3- وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا- فَقَالَ لَا لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا- قَالَ قُلْتُ: فَالْقَاطِنِينَ بِهَا- قَالَ إِذَا أَقَامُوا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ- صَنَعُوا كَمَا يَصْنَعُ أَهْلُ مَكَّةَ- فَإِذَا أَقَامُوا شَهْراً فَإِنَّ لَهُمْ أَنْ يَتَمَتَّعُوا- قُلْتُ مِنْ أَيْنَ قَالَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْحَرَمِ- قُلْتُ مِنْ أَيْنَ يُهِلُّونَ بِالْحَجِّ- فَقَالَ مِنْ مَكَّةَ نَحْواً مِمَّا يَقُولُ النَّاسُ.».

راوی سؤال می‌کند فردی که یک ماه مقیم مکه است برای عمره و حج تمتع از کجا محرم شود؟ حضرت می‌فرمایند برای عمره تمتع از حرم بیرون برود، و محل احرام حج «من مکه نحوا مما یقول الناس» است.

ابتدا باید در فقه الحدیث دقت شود که «نحوا مما یقول الناس» یعنی چه؟ چند احتمال است:

احتمال اول: علامه مجلسی اول می‌فرمایند ممکن است این جمله را چنین بخوانیم که «فقال من مکة نحُّوا مما یقول الناس» نه «نحواً مما یقول الناس». یعنی دوری کنید از آنچه اهل سنت می‌گویند. اهل سنت مثلا می‌گویند برای حج تمتع بروید از میقات محرم شوید اما شما دوری کنید از این کار.

عرض می‌کنیم: این تفسیر خلاف ظاهر است زیرا:

اولاً: قاطبه مذاهب اهل سنت در این نظریه با شیعه مشترکند.

ثانیاً: نحّی ینحّی به معنای دور شدن نیست بلکه به معنای دور کردن است. اگر چنین مقصودی امام داشتند باید می‌فرمودند تنحُّوا مما یقول الناس.(ماده نحی ینحی با من متعدی نمی‌شود بلکه با عن متعدی می‌شود و این قربنه می‌شود.)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 604 (9)  یک‌شنبه 10/8/94 18/1/1437

بررسی احتمال دوم در فقه الحدیث صحیحه حلبی

علامه مجلسی در مرآة العقول فرموده‌اند همان «نحواً مما یقول الناس» بخوانیم ولی یقول را به معنای یفعل گرفته‌اند، یعنی امام علیه السلام فرموده‌اند برای حج تمتع از مکه محرم شوید همان‌گونه که مردم انجام می‌دهند.

عرض می‌کنیم: این احتمال هم صحیح نیست زیرا:

اولاً: فی نفسه مجمل است و مقصود امام روشن نیست و علامه مجلسی هم توضیح نمی‌دهند.

ثانیاً: حمل «یقول» بر معنای «یفعل» نیاز به قرینه دارد.

به نظر می‌رسد دو احتمال می‌تواند در این جمله مطرح باشد:

احتمال اول: جمله «نحواً مما یقول الناس» قید برای مکه باشد، محرم شود از مکه، مکه همان جایی است که مردم و عرف می‌گویند. ببیند مکه بر کجا عرفا اطلاق می‌شود از همانجا محرم شود. این احتمال اگر تقویت شود اثر شرعی هم خواهد داشت که در بحث مکه جدید و قدیم می‌شود به این احتمال استناد کرد. که البته تقویتی برای هیچ یک از این دو احتمال پیدا نکردیم.

احتمال دوم: این جمله قید برای حکمی است که امام بیان فرموده‌اند. در حج إفراد بین فقها عامه و مکتب اهل بیت اختلاف بوده است که مکّی اگر خواست حج إفراد انجام دهد از کجا محرم شود؟ اهل سنت معتقد بودند که از مکه محرم شود، در مکتب اهل بیت و حداقل بعضی از روایات صحیحه می‌گوید در حج افراد به جعرّانه بروند و از آنجا محرم شوند. به وسائل الشیعه ابواب اقسام حج، باب 9، حدیث 5 و 6 مراجعه کنید، که امام صادق علیه السلام نقل می‌کنند که سفیان ثوری به من اعتراض کرد که چرا به اصحاب خودتان که در مکه هستند برای احرام حج می‌گویید به جعرّانه بروند؟ حضرت فرمودند جعرانه میقات پیامبر در جنگ حنین بوده، سفیان گفت پس چرا اصحاب پیامبر در مسجد محرم شدند؟ امام صادق فرمودند آنها متمتع بودند که در مسجد محرم شدند. اصحاب من مجاورند و وظیفه شان حج افراد است. سفیان عرض کرد «یا اباعبدالله اری ان لاتفعل ذلک» و به اصحابت چنین دستوری نده حضرت به راوی عبدالرحمن بن حجاج فرمودند «فضحکتُ»[دستگاه خلافت عالم سازی کرده و فردی مثل سفیان ثوری را در مقابل امام صادق علیه السلام قرار داده است که اصلا قابل قیاس و تقابل با امام علیه السلام نیست]« 14759- 5- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُرِيدُ الْجِوَارَ فَكَيْفَ أَصْنَعُ- فَقَالَ إِذَا رَأَيْتَ الْهِلَالَ هِلَالَ ذِي الْحِجَّةِ- فَاخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ فَأَحْرِمْ مِنْهَا بِالْحَجِّ إِلَى أَنْ قَالَ- إِنَّ سُفْيَانَ فَقِيهَكُمْ أَتَانِي فَقَالَ- مَا يَحْمِلُكَ عَلَى أَنْ تَأْمُرَ أَصْحَابَكَ يَأْتُونَ الْجِعْرَانَةَ- فَيُحْرِمُونَ مِنْهَا قُلْتُ لَهُ- هُوَ وَقْتٌ مِنْ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَقَالَ وَ أَيُّ وَقْتٍ مِنْ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص هُوَ- فَقُلْتُ أَحْرَمَ مِنْهَا- حِينَ قَسَمَ غَنَائِمَ حُنَيْنٍ وَ مَرْجِعُهُ مِنَ الطَّائِفِ- فَقَالَ إِنَّمَا هَذَا شَيْ‌ءٌ أَخَذْتَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ- كَانَ إِذَا رَأَى الْهِلَالَ صَاحَ بِالْحَجِّ- فَقُلْتُ أَ لَيْسَ قَدْ كَانَ عِنْدَكُمْ مَرْضِيّاً- فَقَالَ بَلَى وَ لَكِنْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص- أَحْرَمُوا مِنَ الْمَسْجِدِ فَقُلْتُ- إِنَّ أُولَئِكَ كَانُوا مُتَمَتِّعِينَ فِي أَعْنَاقِهِمُ الدِّمَاءُ- وَ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَطَنُوا مَكَّةَ فَصَارُوا كَأَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ- وَ أَهْلُ مَكَّةَ لَا مُتْعَةَ لَهُمْ - فَأَحْبَبْتُ أَنْ يَخْرُجُوا مِنْ مَكَّةَ إِلَى بَعْضِ الْمَوَاقِيتِ- وَ أَنْ يَسْتَغِبُّوا بِهِ أَيَّاماً فَقَالَ لِي وَ أَنَا أُخْبِرُهُ- أَنَّهَا وَقْتٌ مِنَ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص- يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ فَإِنِّي أَرَى لَكَ أَنْ لَا تَفْعَلَ- فَضَحِكْتُ وَ قُلْتُ وَ لَكِنِّي أَرَى لَهُمْ أَنْ يَفْعَلُوا- فَسَأَلَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ مَعَنَا مِنَ النِّسَاءِ- كَيْفَ يَصْنَعْنَ فَقَالَ لَوْ لَا أَنَّ خُرُوجَ النِّسَاءِ شُهْرَةٌ- لَأَمَرْتُ الصَّرُورَةَ مِنْهُنَّ أَنْ تَخْرُجَ- وَ لَكِنْ مُرْ مَنْ كَانَ مِنْهُنَّ صَرُورَةً- أَنْ تُهِلَّ بِالْحَجِّ فِي هِلَالِ ذِي الْحِجَّةِ- وَ أَمَّا اللَّوَاتِي قَدْ حَجَجْنَ فَإِنْ شِئْنَ فَفِي خَمْسَةٍ مِنَ الشَّهْرِ- وَ إِنْ شِئْنَ فَيَوْمَ التَّرْوِيَةِ- فَخَرَجَ وَ أَقَمْنَا فَاعْتَلَّ بَعْضُ مَنْ كَانَ مَعَنَا- مِنَ النِّسَاءِ الصَّرُورَةِ مِنْهُنَّ- فَقَدِمَ فِي خَمْسٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ فَأَرْسَلْتُ إِلَيْهِ- أَنَّ بَعْضَ مَنْ مَعَنَا مِنْ صَرُورَةِ النِّسَاءِ قَدِ اعْتَلَّ- فَكَيْفَ تَصْنَعُ قَالَ فَلْتَنْظُرْ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ التَّرْوِيَةِ- فَإِنْ طَهُرَتْ فَلْتُهِلَّ بِالْحَجِّ- وَ إِلَّا فَلَا يَدْخُلْ عَلَيْهَا يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِلَّا وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ- وَ أَمَّا الْأَوَاخِرُ فَيَوْمَ التَّرْوِيَةِ الْحَدِيثَ.».

در احرام حج افراد بین فقهاء عامه و مذهب اهل بیت اختلاف بوده است اما در احرام حج تمتع اکثر قریب به اتفاق فقهاء عامه می‌گویند از مکه محرم شود با این نگاه احتمال دوم آن است که امام علیه السلام در جواب سائل که حج تمتع را از کجا محرم شوند فرمودند «من مکه نحوا مما یقول الناس». یعنی چنانکه در حج تمتع اهل سنت هم می‌گویند احرام از مکه ما هم می‌گوییم احرام از مکه «نحوا مما یقول الناس».

به نظر ما این دو احتمال در حدیث وجود دارد و به اصل استدلال در این مبحث خدشه‌ای وارد نمی‌کند چه احتمال اول باشد چه احتمال دوم هر چند احتمال اول ثمره فقهی در جای دیگر (بحث مکه قدیم یا جدید) دارد.

استدلال به این صحیحه حلبی بر اینکه احرام حج تمتع از مکه متعین است به اطلاق مقامی ثابت است و نمی‌شود در استدلال خدشه کرد، به این بیان که راوی سؤال می‌کند فردی که یک ماه در مکه است برای عمره تمتع از کجا محرم شود می‌فرمایند برود خارج حرم و برای حج تمتع از مکه محرم شود و اگر از خارج مکه هم احرام حج تمتع ثابت بود و امام در مقام بیان هستند، باید می‌فرمودند من مکه أو خارج مکه، و چنین نفرمودند پس به حکم این اطلاق مقامی روایت چهارم که صحیحه حلبی است بر مدعا دلالت دارد.

مشکل ما با روایت سوم صحیحه صیرفی است که برای حج تمتع اطلاق دارد «إن شئت من رحلک سواء فی مکه أو خارج مکة». لذا طبق ظاهر أدله اگر تعارض شد بین این دو روایت ممکن است صحیحه حلبی حمل بر افضلیت احرام از مکه شود. مع ذلک در مقام افتاء با توجه به اجماع و بلکه تسالم اصحاب بر لزوم احرام حج تمتع از شهر مکه، انسان جرأت بر فتوای خلاف پیدا نمی‌کند بلکه باید گفت: الأحوط وجوبا اینکه احرام حج تمتع باید از شهر مکه باشد.

مطلب دوم: بررسی تعارض این روایات با دو روایت دیگر

بر فرض اینکه روایات أربعه دلالتشان بر مدعی تمام باشد که در احرام حج تمتع واجب است احرام از شهر مکه باشد. دو روایت داریم که ممکن است گفته شود این دو روایت معارض با این روایات است:

روایت اول: روایتی است که صاحب جواهر در جواهر الکلام 18/18 به مناسب دیگری اشاره می‌کنند و می‌فرمایند «و خبر یونس بن یعقوب سئل الصادق علیه السلام من أی المساجد أُحرم یوم الترویة فقال من أی مسجد شئت.» از نظر سند هر چند صاحب جواهر تعبیر به خبر می‌کنند روایت موثقه است و دلالت روایت هم این است که راوی سؤال می‌کند روز ترویه از کدام یک از مساجد محرم شود می‌فرمایند از هر مسجدی که خواستی. دو اطلاق در این متن وجود دارد:

اطلاق اول: احرام چه برای حج افراد و چه برای حج تمتع راوی سؤال کرد از کدام مسجد محرم شود امام استفصال نفرمودند.

اطلاق دوم: دوم مسجد چه داخل مکه باشد و چه خارج مکه، (مسجد خیف در منی را هم روایت شامل می‌شود) امام فرمودند از هر مسجدی که خواستی چه داخل و چه خارج مکه.

عرض می‌کنیم: صاحب جواهر در نقل اشتباه کرده‌اند و همین سبب توهم شده. در وسائل الشیعه چنین آمده که «14965- 3- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيِّ الْمَسْجِدِ أُحْرِمُ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ- فَقَالَ مِنْ أَيِّ الْمَسْجِدِ شِئْتَ.» نه در سؤال مساجد آمده و نه در جواب أی مسجدٍ آمده. در این صورت ظاهر روایت این است که راوی می‌گوید از کدام مکان مسجد الحرام محرم شوم؟ امام می‌فرمایند از هر جای مسجد الحرام که خواستی (الف و لام عهد است) حداقل این احتمال قویا وجود دارد و اگر این ظهور را قبول نکنیم، روایت مجمل خواهد بود و توان تعارض با سایر روایات را ندارد.

روایت دوم: موثقه اسحاق بن عمار «14868- 8- وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَجِي‌ءُ فَيَقْضِي مُتْعَتَهُ- ثُمَّ تَبْدُو لَهُ الْحَاجَةُ فَيَخْرُجُ إِلَى الْمَدِينَةِ- وَ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ أَوْ إِلَى بَعْضِ الْمَعَادِنِ- قَالَ يَرْجِعُ إِلَى مَكَّةَ بِعُمْرَةٍ إِنْ كَانَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ- الَّذِي تَمَتَّعَ فِيهِ لِأَنَّ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةً- وَ هُوَ مُرْتَهَنٌ بِالْحَجِّ قُلْتُ- فَإِنَّهُ دَخَلَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ- قَالَ كَانَ أَبِي مُجَاوِراً هَاهُنَا فَخَرَجَ- يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ فَلَمَّا رَجَعَ- فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ بِالْحَجِّ- وَ دَخَلَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِالْحَجِّ.».

راوی چند سؤال پرسیده است:

سؤال اول: متمتعی که عمره تمتع را انجام داده و به جهت نیاز از مکه خارج شده، وظیفه‌اش چیست؟ امام می‌فرمایند اگر در غیر آن ماهی که عمره تمتع انجام داده می‌خواهد وارد مکه شود باید عمره دوم انجام دهد «لأن لکلّ شهر عمرة» (قبلا بحث کردیم).

سؤال دوم: اگر در همان ماهی که عمره انجام داده بود در همان ماه دوباره می‌خواهد وارد مکه شود و مضی شهر نشده چه کار کند؟ امام کاظم علیه السلام اینجا قضیه‌ای از امام صادق نقل می‌کنند و پاسخ سائل را می‌دهند می‌فرمایند پدر من در مکه بود رفت بیرون با بعضی هؤلاء ملاقات کند (بعض حاکمان یا عالمان اهل سنت) وقتی برگشت «فبلغ ذات عرق أحرم من ذات عرق بالحج و دخل و هو محرم بالحج» چون در همان ماه بوده دیگر احرام دوباره لازم نیست و برای حج از ذات عرق محرم شدند. از این فراز نتیجه می‌گیریم امام صادق علیه السلام برای حج تمتع از ذات عرق که خارج مکه است و میقات بوده است محرم شدند برای حج تمتع. نتیجه گرفته شود موثقه اسحاق بن عمار دلالت می‌کند برای حج تمتع از خارج مکه می‌شود محرم شد. (لااقل برای کسی که خارج شده است).

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 605 (10)  دوشنبه 11/8/94 19/1/1437

ادعا شده که بین موثقه اسحاق بن عمار و این روایات تعارض است به خاطر اینکه در سؤال دوم سائل می‌گوید اگر عمره تمتع در همان ماهی بود که این فرد از مکه خارج شده و در همان ماه هم می‌خواهد وارد مکه شود وظیفه اش چیست امام کاظم علیه السلام جریانی را از امام صادق علیه السلام نقل کردند. کلام امام علیه السلام دلالت می‌کند که برای حج تمتع انسان می‌تواند از خارج مکه و از میقات محرم شود. ولی آن روایات می‌گوید احرام باید از مکه باشد.

فقهاء برای حل تعارض موثقه اسحاق بن عمار با روایات أربعة توجیهاتی بیان نموده‌اند:

توجیه اول: صاحب عروة در عروۀ الوثقی (محشی) 4/615 می‌فرمایند: بهترین توجیه آن است که احرام امام صادق علیه السلام از ذات عرق برای عمره تمتع بوده است، زیرا اولین عمل حج تمتع عمره تمتع است و این روایت طبق قاعده است.

عرض می‌کنیم: این احتمال أردئ المحامل است. زیرا سؤال و جواب اول، صریح است در اینکه مقصود حج است نه عمره. سائل می‌گوید « سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَجِي‌ءُ فَيَقْضِي مُتْعَتَهُ»، امام می‌فرمایند اگر در ماه بعد وارد شده باید دوباره عمره انجام دهد، بعد راوی می‌گوید اگر در همان ماه برگشت چگونه است؟ حضرت می‌فرمایند دیگر عمره ندارد و پدرم در ذات عرق برای حج محرم شدند.

توجیه دوم: گفته شده احرام حضرت از ذات عرق برای حج إفراد بوده نه حج تمتع.

عرض می‌کنیم: این توجیه هم باعث می‌شود جواب بی‌ارتباط به سؤال سائل باشد که از متمتع است.

توجیه سوم: گفته شده روایت را از حجیت اسقاط می‌کنیم به جهت حمل بر تقیه. مثل فاضل هندی در کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام5/ 48‌، میرزا محمد تقی آملی در مصباح الهدى فی شرح العروة الوثقى 12/351‌، کاشانی در براهین الحج للفقهاء و الحجج ‌2/254‌و صاحب ریاض در ریاض المسائل ‌7/223‌.

عرض می‌کنیم: این توجیه هم صحیح نیست، زیرا:

اولاً: نه تنها مذهب مخالفین چنین نبوده بلکه به اهل بیت اصرار و اعتراض داشتند که چرا در مکه محرم نمی‌شوید. لذا کدام تقیه و کدام مذهب مخالف؟ چنانکه در ابتدای جلسه دیروز در روایت عبد الرحمن ابن حجاج اشاره شد.

ثانیاً: اگر هم تقیه فرض بشود چرا امام کاظم علیه السلام این حکم تقیه‌ای را برای اسحاق بن عمار بیان کنند؟ در وقتی که امام در مقام بیان حکم الله واقعی است در فقره اول و همچنین در خود این نقل با تعبیر بعض هؤلاء مخالفین را تحقیر می‌کنند.

توجیه چهارم: گفته شده حضرت امام صادق علیه السلام در ذات عرق و میقات برای حج تمتع محرم شدند سپس در مکه تجدید احرام کردند.

عرض می‌کنیم: این توجیه هم رجم بالغیب است و خلاف ظاهر روایت است. در کجای روایت آمده ثم جددّ الإحرام فی مکه؟

توجیه پنجم: محقق خوئی در معتمد عروۀ الوثقی 2/355 و به تبع ایشان بعضی تلامذه‌شان محقق فیاض در تعالیق مبسوطه 9/118 و بعضی اتباع مدرسه قم مثل محقق گلپایگانی در کتاب الحج 2/344 و محقق سبحانی در الحج فی الشریعة الإسلامیة الغراء ‌2/510 همین وجه را انتخاب کرده‌اند و بر آن اصرار دارند. می‌فرمایند موثقه اسحاق بن عمار مضطرب المتن و نامعتبر است. وجه تشویش در متن این است که جواب دوم امام به سؤال سائل ارتباط ندارد لذا حتما چیزی از روایت حذف شده است. می‌فرمایند سؤال سائل از عمره تمتع است، کسی عمره تمتع انجام داده و از مکه بیرون رفته، وضعیت عمره او چگونه است؟ در فقره اول جواب امام مطابق با سؤال است زیرا امام فرمودند اگر ورودش در ماه بعد است عمره‌اش را باید دوباره انجام دهد و عمره قبل کالعدم است، بعد سؤال می‌کند اگر در همان ماه وارد شد حکم عمره او چیست؟ حضرت بفرمایند پدرم این‌گونه حج انجام داد، این جواب ارتباط به سؤال ندارد.

عرض می‌کنیم: این تصویر از ایشان جدا عجیب است. کجای سؤال سائل متمحض است که حکم عمره سابق چیست؟ سؤال سائل این است: «عن المتمتع یجیئ فیقضی متعته ثم تبدو له الحاجه فیخرج الی المدینه»، سائل از حکم عمره سابقش نپرسیده بلکه سؤال از وضعیت عمره و حج تمتعش می‌باشد. و امام وضعیت موضوع را روشن می‌کنند و هر دو جواب مطابق با سؤال است که اگر در ماه جدید برگشت باید دوباره برای عمره محرم شود. اما اگر در همان ماه وارد شد عمره نمی‌خواهد، محرم شود به حج از ذات عرق.

محقق خوئی مؤیداتی برای تشویش متن ذکر می‌کنند. می‌فرمایند اگر امام صادق علیه السلام متمتع بوده است چرا قبل از انجام اعمال حج از مکه خارج شده‌اند؟ زیرا متمتع نباید از مکه خارج شوند. کان ابی مجاورا کجا در تاریخ داریم که امام صادق مجاور بوده‌اند. (مجاور به معنای یک ماه است).

عرض می‌کنیم: اینکه چرا امام خارج شدند در روایت روشن است که مجبور بودند برای دیدن اینها بروند.

به نظر ما روایت ظهورش در مورد خاص است و تعارضی با روایات أربعة ندارد بلکه رابطه‌شان اطلاق و تقیید است. روایات بگوید وظیفه کسی که حج تمتع انجام می‌دهد احرام از مکه است الا یک مورد که اگر از مکه بدون احرام حج خارج شد و از میقات گذشت این فرد در بازگشت از میقات محرم شود.

سؤال: اگر گفته شود خلاف اجماع و تسالم اصحاب است که میقات حج تمتع فقط مکه است مطلقا.

جواب: می‌گوییم ثبت العرش ثم انقش. در خصوص این مورد تسالمی نیست و شاهد این است که شیخ طوسی در تهذیب الاحکام 5/165 ذیل همین روایت در خصوص مورد فتوا می‌دهد کسی که از مکه بدون احرام بیرون رفت و خواست بازگردد می‌تواند از داخل مکه محرم شود یا از ذات عرق محرم شود. لذا ممکن است به مضمون این حدیث عمل شود و مخالفتی با مضمون آن روایات اربعه نخواهد داشت.

هر چند ما قائل به احتیاط وجوبی شدیم اما بررسی کنید اگر بالأخره روایات را در اثبات حکم وجوب احرام از مکه قبول نکردیم وظیفه رجوع به کدام یک از اصول عملی است؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 606 (11)  سه‌شنبه 12/8/94 20/1/1437

مطلب سوم: مقتضای اصول عملی در مسئله

بحث فرضی است که اگر از روایات اربعه نه به فتوا (مانند مشهور) و نه احتیاط وجوبی، حکم به دست نیامد و در حکم شرعی شک داشت، مقتضای اصول عملی چیست؟ این شک به سه صورت قابل تصویر است:

صورت اول: یقین دارد احرام برای حج واجب است، شک دارد این احرام مکان مخصوص دارد که مکه باشد یا مقید به مکان مخصوص نیست، با این تصویر از شک، مسئله از باب اقل و اکثر ارتباطی است. در اصول آمده است که اگر ذات فعل امر داشت و ندانستیم مقید به قید زائد است (جزء یا شرط) یا نسبت به قید زائد لابشرط است، اقل و اکثر ارتباطی خواهد بود. مثال: یقین دارد مولا امر به صلاة کرده و نمی‌داند مقید به طمأنینه است یا نسبت به طمأنینه لابشرط است، اصل فعل، مأموربه است و شک در قید زائد دارد. أصل برائت از قید زائد جاری کرده و شرط طمأنینه در نماز را نفی می‌کند. اینجا هم یقین دارد احرام حج لازم است و شک دارد مقید به مکان مخصوص است یا خیر؟ أصل برائت از قید جاری می‌کند نتیجه می‌گیرد احرام مقید به مکه نیست.

صورت دوم: می‌داند احرام حج واجب است و این احرام یک میقاتی دارد، شک دارد آیا این میقات فقط مکه است یا خارج مکه هم میقات محسوب شده است؟ با این نگاه مسئله داخل است در دوران امر بین تعیین و تخییر، یقین به میقات بودن مکه دارد شک در توسعه میقات دارد دوران امر بین توسعه و تضییق است باید دید مبنای اصولی چیست؟ جمع زیادی از محققین می‌گویند در دوران امر بین تعیین و تخییر اصل اشتغال محکّم است و باید احتیاط کنی و از مکه محرم شوی، بعضی از اصولیین از جمله بعضی از موجودین قائلند در دوران امر بین تعیین و تخییر برائت جاری است که در این صورت برائت از تضییق جاری می‌کنیم و می‌گوییم احرام حج لازم نیست از مکه باشد.

صورت سوم: بر فرض اینکه موثقه اسحاق بن عمار را مضطرب المتن ندانیم، و بر خلاف اجماع هم نتوانیم فتوا دهیم ممکن است در بعضی صور شک این‌گونه تصویر بشود بگوییم کسی که به جهتی بدون احرام حج از مکه بیرون رفت، در زمان برگشت شک داریم از میقات محرم شود یا مکه، آیا این فرد میقاتش همان مواقیت معهوده است یا باید از مکه محرم شود؟ دوران امر بین متباینین است، احتیاط ممکن است، لذا باید احتیاط کند و از میقات محرم شود سپس احرام را در مکه تجدید کند. (اگر کسی محرم نشد و از مکه خارج شد و موارد دیگر در فروعات بعدی خواهد آمد.)

مطلب چهارم: بررسی احرام حج تمتع از مکه قدیم یا جدید

وقتی به فتوا یا احتیاط وجوبی نتیجه گرفتیم که احرام حج تمتع باید از مکه باشد، مطلب بعدی این است که احرام باید از مکه قدیم باشد یا از امکنه توسعه یافته مکه هم جایز است؟ در مسئله احتمالات بلکه اقوالی است:

قول اول: محقق خوئی می‌فرمایند: احرام برای حج تمتع باید از مکه قدیم و زمان شخص پیامبر صلی الله علیه و آله باشد و حتی شامل توسعه‌های زمان اهل بیت علیهم السلام نمی‌شود. لذا احرام حج من عقبة المدنیین الی ذی طوی باید باشد. بنابر این قول احرام از عزیزیه، شارع الأبطح یا ریع ذاخر که توسعه‌های جدید بعد از ائمه است جایز نیست. هکذا مناطقی مانند شارع ابراهیم الخلیل که نام محلی‌اش منطقه نکاسه است در زمان ائمه جزء مکه بوده است اما شک داریم در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم جزء مکه بوده یا نه؟ احرام از این منطقه جایز نیست. جمعی از اتباع محقق خوئی هم قائل به این قول هستند.

قول دوم: احرام از مکه قدیم در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت، جایز است اما احرام از مناطق توسعه بعد از عصر تشریع و نص جایز نیست.( طبق این احتمال احرام از نکاسه جایز است).

قول سوم: احرام از مکه و توسعه‌های آن جایز است هر چند توسعه‌های جدید اما به شرطی که توسعه خارج از حرم نباشد لذا در توسعه شِشّه و عزیزیّه جایز است اما توسعه بعد از مسجد تنعیم جایز نیست. (این قول قائل هم دارد و بعضی از موجودین هم قائل به این قولند. مثل آقای مکارم شیرازی)

قول چهارم: از هر مکانی که در وقت احرام و در این زمان مکه به آن اطلاق می‌شود احرام بستن جایز است حتی توسعه‌های جدید حتی اگر توسعه‌ها خارج از حرم باشد. از اطلاق کلام امام خمینی در مناسکشان این قول استفاده می‌شود. قائل دیگر هم در بین موجودین دارد.

در این رابطه دو نکته باید بررسی شود: اول: اگر نص خاص نداشتیم علی القاعده حکم چیست؟ دوم: اگر نص خاص در مسئله داریم، مقتضای دلالت آن چیست؟

نکته اول: بررسی حکم مسئله با فرض نبود نص

مقدمه فقهی: عناوین موضوعات، حقیقی یا خارجی

آیا عناوینی که به عنوان موضوع حکم اخذ شده مانند در مسجد الحرام، مسجد النبی یا حائر حسینی علیه السلام نماز را تمام بخوان یا فی المعدن خمس، به نحو قضیه خارجی شخصی جزئی هستند یا به نحو قضیه حقیقی هستند؟

اگر این عناوین ظهور عرفی در قضیه شخصی خارجی داشته باشند، باید ببینیم در زمان خطاب محدوده این عنوان کجا است و نمی‌توانیم از آن تجاوز کنیم زیرا گویا معصوم فرموده از این مکانی که الآن مسجد شجره است محرم شوید و لاغیر. لذا از مکانهای توسعه بافته مسجد شجره نمی‌توان محرم شد. اما اگر عنوان موضوع حکم قضیه حقیقی بود گویا امام فرموده‌اند از ما یطلق علیه مسجد شجره محرم شوید و دیگر اختصاص به آن زمان ندارد. پس بدون توجه به وجود قرینه در موارد خاص در صدد تشخیص ظهور عرفی در عناوین احکام هستیم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 607 (12)  چهارشنبه 13/8/94 21/1/1437

ادامه توضیح مقدمه در اخذ عناوین در موضوعات شرعی

به نظر ما عناوین در موضوعات احکام شرعی ظهور دارد در اینکه به نحو قضیه حقیقی أخذ شده نه شخصی خارجی. (البته در موردی که قرینه‌ای اقامه نشده است و الا در موردی که قرینه داریم که اخذ عنوان به نحو قضیه شخصی است ما بحثی نداریم) خصوصا در اسماء بلدان و شهرها که معمولا در معرض توسعه هست، اگر حکمی به این عنوان تعلق گرفت و محدود به حد خاصی نشده باشد، عرف می‌فهمد این عنوان هر وقت محقق شد، حکم محقق است. مثال: مولا فرموده اکرم زیدا، وقتی این دستور را داده که زید هفتاد کیلو بوده اما مدتی بعد شد هشتاد کیلو، عرف در اکرام این زید تردید نمی‌کند. در اسماء بلدان و سایر اسماء هم چنین است.

بنابراین قاعده کلی اقتضاء دارد که عنوان مکه که به عنوان موضوع برای وجوب احرام حج تمتع اخذ شده است، ما صدق علیه مکه عرفا است، و این هم متغیر است، تا دیروز محدوده‌اش مساحت 30 کیلومتر بوده و امروز مساحتش بیشتر شده اما حقیقتا به آن می‌گویند مکه.

ادله قول اول: محقق خوئی و بعضی از اتباعشان معتقد بودند به لزوم احرام از مکه زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. قائلین به این قول یکی از این دو دلیل را مطرح می‌کنند.

دلیل اول: گاهی می‌گویند عناوین مأخوذه در احکام شرعی ظهور دارند در قضیه شخصی خارجی.

دلیل دوم: (دلیل مهم) هر چند عناوین ظهور داشته باشد در قضیه حقیقی اما ظهور عنوان در قضیه حقیقی در مواردی است که قرینه نداشته باشیم که عنوان قضیه شخصی است. در باب محدوده مکه دلیل خاص داریم که مکه به عنوان موضوع حکم به نحو قضیه شخصی است. دلیل خاص محقق خوئی روایاتی است که در باب قطع تلبیه وارد شده است.

کسی که از مواقیت محرم می‌شود مستحب است از میقات تلبیه بگوید و در بین راه هم تلبیه بگوید تا زمانی که نزدیک مکه می‌رسد، نزدیک مکه که رسید بنابر قول مشهور قطع تلبیه لازم است. کجا قطع تلبیه لازم است؟ وقتی که خانه‌های مکه را مشاهده کند. می‌فرمایند به روایات این باب مراجعه کنید تا معنای مکه روشن شود.

صحیحه معاویة بن عمار «16581- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ وَ أَنْتَ مُتَمَتِّعٌ- فَنَظَرْتَ إِلَى بُيُوتِ مَكَّةَ فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ- وَ حَدُّ بُيُوتِ مَكَّةَ الَّتِي كَانَتْ قَبْلَ الْيَوْمِ عَقَبَةُ الْمَدَنِيِّينَ- فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ أَحْدَثُوا بِمَكَّةَ مَا لَمْ يَكُنْ- فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ وَ عَلَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ- وَ التَّحْمِيدِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا اسْتَطَعْتَ.».

این روایات می‌گوید حد مکه عقبة المدنیین الی عقبة ذی طوی است. بنابراین هر چند سایر عناوین قضیه حقیقی است مانند احرام از مسجد شجره اما اینجا حکم منوط به مکه قدیم است.

عرض می‌کنیم: این روایات نمی‌تواند مدعای محقق خوئی را اثبات کند. ما قبول داریم در حکم قطع تلبیه به حکم این روایات، مکه قدیمه ملاک است. اما این حکم دلالت نمی‌کند که در سایر احکام مترتب بر عنوان مکه هم مراد مکه قدیم زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. پس در حکم وجوب قطع تلبیه دلیل می‌گوید رؤیت مکه قدیم است اما در اتمام صلاة در مکه یا احرام در مکه و سایر احکام مترتب بر عنوان مکه به جهت این حکم نمی‌توانیم بگوییم مقصود مکه قدیم است.

شاهد بر این سخن آن است که در خصوص این حکم که مقصود مکه قدیم است مردم سؤال می‌کردند که قطع تلبیه از کجا باشد، اما در سایر موارد مانند اهلال به حج یا وجوب اتمام در مکه با اینکه مبتلا به است یک تردید و سؤال نمی‌بینیم. لذا نظر محقق خوئی قابل قبول نیست.

دلیل قول دوم: در خصوص قطع تلبیه مکه زمان رسول الله موضوع حکم است اما نسبت به سایر احکام ظاهر أدله‌شان قضیه شخصی است نه حقیقی، امام صادق و امام کاظم علیهما السلام فرموده‌اند «یهلّون من مکة» یعنی مکه زمان ما، یعنی این مکه، لذا احرام از مکه زمان أئمه علیهم السلام برای حج تمتع می‌شود جایز.

عرض می‌کنیم: نقد این دلیل هم از جواب دلیل قول اول روشن شد.

دلیل قول چهارم: امام خمینی فرمودند از مطلق اماکن مکه هر چند مستحدثه بعد از عصر تشریع، احرام جایز است. می‌فرمایند روایات قطع تلبیه حکم مخصوص و مورد خاص است أخذ عناوین در موضوعات به نحو قضیه حقیقی است و در حج تمتع انسان باید از مکه محرم شود باید از عرف سؤال کرد که مکه کجا است؟ هر جا را عرف الآن مکه می‌داند احرام از آنجا جایز است. ( که این قول طبق قاعده است).

بقی الکلام در اقامه دلیل بر قول سوم که احرام از مناطق توسعه مکه برای حج تمتع جایز است الا مناطقی که خارج از حرم است.


 

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 608 (13)  شنبه 16/8/94 24/1/1437

دلیل قول سوم: در کلمات فقهاء دلیلی بر این قول ندیدیم اما ممکن است گفته شود بعضی از روایات دلالت می‌کنند احرام برای حج تمتع از تنعیم و خارج از حرم جایز نیست.

روایت اول: روایت ابراهیم بن میمون «14758- 4-  وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَيْمُونٍ تِلْكَ السَّنَةَ- مَعَنَا بِالْمَدِينَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- إِنَّ أَصْحَابَنَا مُجَاوِرُونَ بِمَكَّةَ- وَ هُمْ يَسْأَلُونِّي لَوْ قَدِمْتُ عَلَيْهِمْ كَيْفَ يَصْنَعُونَ- فَقَالَ قُلْ لَهُمْ إِذَا كَانَ هِلَالُ ذِي الْحِجَّةِ- فَلْيَخْرُجُوا إِلَى التَّنْعِيمِ فَلْيُحْرِمُوا وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ- وَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ يَطُوفُوا- فَيَعْقِدُوا بِالتَّلْبِيَةِ عِنْدَ كُلِّ طَوَافٍ- ثُمَّ قَالَ أَمَّا أَنْتَ فَإِنَّكَ تَمَتَّعْ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ- وَ أَحْرِمْ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ.».

بررسی سند: محقق خوئی قائل به ضعف هستند به جهت ابراهیم بن میمون، چون توثیق ندارد.

به نظر ما چون مشایخ ثلاثه (بزنطی، ابن ابی عمیر و صفوان) به سند صحیح از ابراهیم بن میمون روایت دارند لذا فهو ثقه پس سند معتبر است.

بررسی دلالت: از امام سؤال می‌کند بعضی شیعیان مجاور مکه می‌پرسند چگونه حج انجام دهیم؟ امام فرمودند به آنان بگو باید بروند تنعیم (خارج حرم) و محرم شوند و حج افراد انجام دهند، بعد فرمودند اما شما که مجاور مکه نیستی وظیفه‌ات حج تمتع است، لذا یوم الترویة از مسجد الحرام احرام ببند.

در کلام امام مقابله شده بین حج إفراد و تمتع، در حج افراد امام فرموده‌اند از تنعیم محرم شوند اما قرینه مقابله می‌گوید متمتع نباید به تنعیم برود بلکه از مسجد الحرام (یا مکه) باید محرم شود. این قرینه مقابله مسلّم است اما در این که چرا نباید به تنعیم برود دو احتمال است:

احتمال اول: آن وقت مسجد تنعیم خارج مکه بوده و حاج متمتع نباید از بیرون مکه محرم شود. اگر این احتمال باشد نتیجه می‌گیریم پس وقتی که این مسجد تنعیم داخل مکه بود دیگر اشکال ندارد از آنجا محرم شود.

احتمال دوم: گفته شود احرام حج تمتع باید از مکه باشد و داخل حرم لذا مسجد تنعیم و بعد از آن چون خارج از حرم است نمی‌شود برای حج تمتع از آنجا محرم شد، این وجه و حکمت در روایت نیامده اما اصل حکم مسلم است که به قرینه مقابله گفته شده است شما که حاج متمتع هستی برای احرام به تنعیم نرو.

روایت دوم: صحیحه حماد. در آن هم قرینه مقابله بود که برای عمره تمتع از حرم خارج شود، لکن برای حج تمتع از مکه محرم شود یعنی از حرم خارج نشود.

ما این قرینه مقابله را فی الجمله مخصوصا در معتبره ابراهیم بن میمون قبول داریم البته فی النفس منه شیء (چون وجه و حکمت روشن نیست) لذا هر چند بعضی اعلام صریحا فتوا می‌دهند که متمتع در تنعیم و خارج حرم نمی‌تواند محرم شود، ولی فتوا به نظر ما مشکل است لکن قرینه مقابله اقتضاء دارد که گفته شود از اماکن توسعه یافته مکه احرام جایز است لکن به احتیاط واجب نباید این اماکن توسعه یافته خارج از حرم باشد.

تا اینجا در مورد توسعه مکه چند نکته توجه شد:

نکته اول: به نظر ما از جهتی اخذ عناوین در موضوعات به نحو قضیه حقیقی است.

نکته دوم: روایاتی که حد مکه قدیم را بین می‌کند مربوط به قطع تلبیه است.

نکته سوم: قرینه مقابله هم در معتبره ابراهیم بن میمون مورد توجه است.

جمع بین این سه نکته اقتضاء دارد که بگوییم:

احرام حج تمتع از اماکن توسعه یافته مکه جایز است اما احوط وجوبی این است که خارج از حرم نباشد. و الله العالم بحقائق الأمور.

مطلب پنجم: أفضلیت احرام از مسجد الحرام

مطلب پنجم در احرام حج تمتع و مکان آن. شبهه‌ای نیست که احرام برای حج تمتع از مسجد الحرام متعین نیست زیرا در روایات معتبره‌ای آمده بود که ما حداقل یک روایت را قبول کردیم که «من مکه نحوا مما یقول الناس» و صحیحه صیرفی که می‌گفت «ان شئت من رحلک و إن شئت من المسجد و إن شئت من الطریق». این روایات دلالت دارد احرام حج تمتع می‌تواند از مسجد الحرام یا از هتلش در مکه یا از بین راه باشد. لکن احرام از مسجد الحرام افضل است. وجه افضلیت این است که در روایات صحیحه‌ای مانند صحیحه معاویة بن عمار آمده بود «فادخل المسجد و أحرم بالحج»، معتبره ابراهیم بن میمون هم می‌گفت «فأحرم من المسجد الحرام». این روایات مسلما دال بر تعیین نیست چون اطلاقات احرم من مکه داریم. حالا دوران امر است که روایات احرم من المسجد الحرام را حمل کنیم بر بیان یک عِدل واجب تخییری یا حمل کنیم بر تعیین مسجد الحرام به عنوان افضل، اگر در امر دوران شد بین حمل برای بیان عِدل واجب تخییری یا حمل بر تعیین و افضلیت، ظهور عرفی اقتضاء دارد امر حمل شود بر تعیین افضل به جهت اینکه بیان یک عِدل از واجب تخییری بدون نکته افضلیت آن اغراء به جهل است و مشکل دارد. لذا ظهور عرفی اقتضاء دارد اگر عِدل واجب تخییری به تنهایی بیان می‌شود و توجه به آن است یعنی این عِدل افضل افراد است. (اگر دو وظیفه مساوی باشد باید هر دو را بگویند)

صاحب عروه، محقق خوئی، امام خمینی و دیگران می‌فرمایند در مسجد الحرام هم افضل احرام از مقام ابراهیم یا حجر اسماعیل است. دلیل این کلام صحیحه معاویة بن عمار است که ما به عنوان روایت اول از روایات اربعه مکان احرام حج به آن اشاره نمودیم: «16640- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ- ثُمَّ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ ادْخُلِ الْمَسْجِدَ حَافِياً- وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ- ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع أَوْ فِي الْحِجْرِ- ثُمَّ اقْعُدْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ فَصَلِّ الْمَكْتُوبَةَ- ثُمَّ قُلْ فِي دُبُرِ صَلَاتِكَ- كَمَا قُلْتَ حِينَ أَحْرَمْتَ مِنَ الشَّجَرَةِ- فَأَحْرِمْ بِالْحَجِّ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ- ...».

عرض می‌کنیم: این روایت ظهوری در افضلیت احرام از مقام ابراهیم یا حج اسماعیل ندارد بلکه روایت می‌گوید مستحب است یوم الترویة که وارد مسجد شدی دو رکعت نماز نزد مقام یا حجر بخوانی بعد هم نماز واجبت را بخوانی و نیت کنی فأحرم بالحج. لذا رجحان و استحباب صلاة رکعتین نزد مقام ابراهیم یا حجر اسماعیل ثابت است اما اینکه احرام هم مستحب است که نزد مقام یا در حجر باشد اول کلام است.

(شاید روایت (ابن عذافر) بر افضلیت احرام از حجر داشته باشیم فلبی عند المقام).

به نظر ما احرام از مسجد الحرام افضل از شهر مکه است لکن اینکه مشهور می‌فرمایند در مسجد الحرام هم نزد مقام ابراهیم یا حجر اسماعیل احرام بستن افضل است این صحیحه دلالت بر این معنا ندارد. پس اینکه صاحب عروه نقل فرموده و دیگرانی هم فتوا داده‌اند یا گفته شده احرام تحت المیزاب افضل است دلیلی بر آن نداریم.

نتیجه: در حج تمتع افضل احرام از مسجد الحرام است به تعبیر روایت معتبر «من أی المسجد شئت».

مقرّر: استاد فرمودند مسئله سوم در احرام حج و مکان آن اما مسئله اول و دوم در این مورد نداشتیم. لذا با توجه به عبارات تحریر الوسیله و همچنین شرط چهارم که احرام حج از مکه است عنوان مناسب، مطلب پنجم است.

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 609 (14) دوشنبه 18/8/94 26/1/1437

مطلب ششم: حکم احرام از غیر مکه

نتیجه طبیعی شرط چهارم این است که امام خمینی در تحریر الوسیله می‌فرمایند: «و لو أحرم من غیرها اختیارا متعمدا بطل احرامه».

اگر کسی در خارج از شهر مکه اختیارا نه در حال اضطرار و متعمدا نه در حال جهل و نسیان محرم شود سه صورت دارد:

صورت اول: در حال اختیار و متعمدا در خارج مکه محرم شده و در مکه تجدید احرام ننموده و اصلا وارد مکه نشده بلکه مستقیم به عرفات رفته است. در اینجا دو حکم مترتب است:

حکم اول: احرامش باطل است زیرا شرط صحت احرام که وقوع در مکه بود رعایت نشده لذا مشروط هم منتفی است. پس احرام باطل است.

حکم دوم: به تبع بطلان احرام، حج او هم باطل است زیرا احرام جزء اعمال حج است و المرکب ینتفی بإنتفاء جزئه.

صورت دوم: فرد در خارج مکه محرم شده به احرام حج تمتع و سپس در مکه احرامش را تجدید کرد.

 امام خمینی می‌فرمایند احرام و حج او صحیح است. زیرا طبق نظر امام خمینی احرام در خارج مکه برای حج تمتع هر چند در میقات باشد کأن لم یکن و باطل است اما با ورود به مکه و تجدید احرام شرط صحت حج تأمین شده است.

عرض می‌کنیم: امام خمینی مانند محقق خوئی و جمع کثیری از فقهاء معتبره اسحاق بن عمار را از امام هفتم علیه السلام حجت نمی‌دانستند که اشاره شد، لکن ما که آن را معتبر دانستیم اینجا دیگر نتیجه با مشهور متفاوت می‌شود. به نظر ما کسی که از مکه بیرون رفته و محرم به احرام حج نشده اگر از میقاتی می‌خواهد بگذرد وظیفه‌اش این است که در آن میقات به احرام حج محرم شود و أحوط این است که در مکه هم تجدید احرام کند.

صورت سوم: از خارج مکه محرم شده است، وارد مکه می‌شود بدون تجدید احرام، آیا صرف عبور از مکه مصحح آن احرام سابق است یا مصحح نیست؟ لاشبهة در اینکه عبور از مکه بدون تجدید احرام مصحح احرام سابق نیست زیرا احرام از امور انشائی و ایجادی است و قصد می‌خواهد اگر شرط صحت، احرام از مکه است این عبور از مکه احرام را ایجاد نمی‌کند و فائده‌ای ندارد.

نکته: مطلب دیگری را امام خمینی متعرض می‌شود که اگر کسی جهلا یا نسیانا از خارج مکه محرم شد این مسئله  فروضی دارد که بعضی فروضش را اینجا مطرح می‌کنند و بعض فروضش را در احرام حج مطرح می‌کنند ما همه فروض را در بحث احرام حج مطرح خواهیم کرد.