A A A

مسأله هفتم (ضیق وقت به جهت حیض یا نفاس)

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

مسأله هفتم:

در مسأله 5 و 6 مرحوم امام مسأله ضیق وقت برای عمره تمتع را بیان کردند. در مسأله هفتم یک عذر خاص را مطرح می‌کنند و به جهت اختلافی که در این عذر خاص هست مسأله جداگانه‌ای طرح می‌کنند.

اگر خانمی عذر داشت نسبت به اتمام عمره تمتع به جهت حیض یا نفاس، آیا وظیفه او تبدیل می‌شود به حج إفراد یا وظیفه دیگری دارد؟ چون روایات در این عذر مختلف است مرحوم امام به طور خاص این بحث را مطرح می‌کنند لذا موضوع بحث این است که خانمی فعلا می‌گوییم بعد از احرام عمره تمتع معذور شده است، و تا ظهر عرفه که زمان انجام عمره تمتع است پاک نمی‌شود وظیفه این فرد چیست؟

در مسأله چند قول است:

قول اول:

 مانند سایر عذرها وظیفه‌اش در ضیق وقت عدول به حج إفراد است نمی‌خواهد اعمال عمره تمتع انجام دهد بماند تا رفتن به عرفات و اعمال حج افراد را انجام می‌دهد و سپس یک عمره مفرده و مجزی از حجة الإسلام است.

صاحب جواهر و جمعی از فقهاء این قول را به مشهور نسبت داده‌اند، بلکه نقل شده است که علامه در منتهی و تذکره ادعای اجماع بر این قول نموده است.

قول دوم:

 وظیفه این خانم عدول نیست، سایر اعمال عمره تمتع را مانند سعی و تقصیر انجام می‌دهد و بعد اعمال حج تمتع و پاک شدن یک طواف هم برای عمره تمتعش بجا می‌آورد. حکایت شده از علی بن بابویه و ابی الصلاح حلبی و جماعتی.

قول سوم:

 تخییر بین الأمرین است که گفته شده این خانم با عروض این عذر مخیر است می‌تواند عدول کند به حج إفراد و می‌تواند اعمالش را انجام دهد و طواف و نمازش را بگذارد برای بعد. علامه این قول را از ابن جنید اسکالفی نقل کرده است و از صاحب مدارک هم حکایت شده.

قول چهارم:

 تفصیل در مسأله است که اگر قبل احرام زن معذور شده است وظیفه‌اش حج إفراد است اما اگر بعد احرام عذر برایش پیش آمد وظیفه‌اش این است که اعمال عرمه تمتع غیر از طواف را انجام دهد و بعد حج وقتی پاک شد آنها را انجام دهد. حکایت شده این قول از مرحوم فیض کاشانی در وافی و صاحب حدائق.

قول پنجم:

 وظیفه این خانم عدول نیست عمره تمتع انجام می‌دهد و برای طواف هم نائب بگیرد سپس سعی و تقصیر را انجام دهد و حج تمتع را هم انجام دهد. این قول را صاحب جواهر از بعضی حکایت کرده است که معلوم نیست.

قول ششم:

 از کلمات محقق خوئی در مستند قول به تفصیلی استفاده میشود. مراجعه کنید.

اختلاف فتاوا مربوط می‌شود به اختلاف روایات که در مسأله هست. ما ابتدادو طائفه از روایات را که مهم هستند اشاره می‌کنیم، سپس مبنای بعضی از اقوال را متعرض می‌شویم و در مرحله آخر نظریه مختار و دلیل آن را بیان خواهیم کرد.

طائفه اول: روایاتی که مفادشان این است که وظیفه این ذو العذر عدول به حج افراد است. وسائل باب 49 ابواب احرام حدیث یکم صحیحه جمیل بن درّاج که قبلا هم اشاره شد سألت اباعبدالله علیه السلام عن المرأة الحائض إذا قدمت مکه یوم الترویة قال تمضی کما هی إلی العرفات و تجعلها حجة ثم تقیم حتی تطهر فتخرج إلی التنعیم فتحرم فتجعلها عمرة قال ابن ابی عمیر کما صنعت عایشه.

سند و دلالت تمام است و از جهتی اطلاق دارد که عذر قبل احرام بوده یا بعد احرام.

روایت دوم: باب 21 حدیث 13 عن ابن جبلة عن اسحاق بن عمار عن أبی الحسن علیه السلام قال سألته عن المرأة تجیء متمتعة فتطمث قبل أن تطوف بالبیت حتی تخرج الی عرفات قال تصیر حجة مفردة قلت علیها شیء قال دم تحریقه و هی أضحیتها.

نسبت به سند روایت مرحوم حکیم و محقق خوئی تعبیر کرده‌اند به مصححة، که این اصطلاح در کلام این دو بزرگوار به معنای تصحیح سند است اما ممکن است مشکلی در سندش باشد. (سند را بررسی کنید)

دلالت این روایت بر فرع مورد نظر ما کامل است راوی سؤال می‌کند خانمی متمتع بود قبل از طواف عذر پیدا کرد یعنی بعد احرام بوده است قال تصیر حجة مفردة عمره‌اش خود بخود می‌شود حج إفراد. ذیل روایت هم می‌فرمایند آیا وظیفه دیگری هم دارد چون تمتع قربانی دارد که وظیفه اصلی اش بوده حال که تبدیل به افراد شد حضرت میفرمایند گوسفندی قربانی کند که همان أضحیه او است

 طائفه دوم: روایاتی است که مفادشان این است که وظیفه این خانم عدول نیست بلکه عمره تمتع به عهده‌اش ثابت است و بعد هم حج تمتع و بعد وقتی آمد مکه پاک شد یک طواف برای عمره تمتعش انجام دهد. حال این طائفه اجمالا مفادش این است که بررسی خواهیم کرد.

روایت اول: باب 84 ابواب طواف حدیث یکم علاء بن صُبَیح و عبدالرحمن ابن حجاج و علی بن رئاب و عبدالله ابن صالح کلهم عن أبی عبدالله علیه السلام المرأة المتمتعة إذا قدمت مکة ثم حاضت تقیم ما بینها و بین الترویة فإن طهرت طافت بالبیت و سعت بین الصفا و المروة و إن لم تطهر الی یوم الترویة إغتسلت و احتشت ثم سعت بین الصفا و المروة ثم خرجت الی منی فإذا قضت المناسک و زارت بالبیت طافت بالبیت طوافا لعمرتها ثم طافت طوافا للحج ثم خرجت و سعت فإذا خرجت ذلک فقد آحلت .....

این روایت به دو طریق ضعیف و به دو طریق معتبر است. مدلول روایت از این جهت روشن است که وظیفه این خانم عدول نیست بلکه تلفیق بین حج و عمره است.

[1]. جلسه 50، مسلسل 650، دوشنبه، 94.11.05.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

روایت دوم: باب 84 ابواب طواف: عنهم عن أحمد بن محمد عن محمد بن اسماعیل عن درست الواسطی عن عجلان أبی صالح قال سألت أباعبدالله علیه السلام عن إمرأة متمتعة قدمت مکة فرأت الدم قال تطوف بین الصفا و المروة ثم تجلس فی بیتها فإن طهرت طافت بالبیت و إن لم تطهر فإذا کانت یوم الترویة أفاضت علیها الماء ...

در این روایت دو مشکل از جهت سند گفته شده است، مشکل اول: راجع به درست بن أبی منصور واسطی است که بعضی گفته‌اند توثیق ندارد، محقق خوئی قائل به وثاقت ایشان است به دو جهت یکی وقوع ایشان در أسناد تفیسر قمی و دیگری نقل این حدیث توسط ططاریّون از درست واسطی و علی بن حسن طاطری لاینقل إلا عن ثقة. ما در این نکته مطالبی داریم که فعلا جای بیانش نیست اما به نظر ما اگر از راه نقل طاطری هم به جهاتی نتوان وثاقت درست را اثبات کرد لکن مرحوم نجاشی می‌فرمایند له کتاب یرویه جماعة منهم محمد بن أبی عمیر نه تنها إبن أبی عمیر از او روایت نقل می‌کند بلکه ناقل کتاب او است و ما در جای خودش گفته ایم نقل ابن ابی عمیر از یک راوی علامت وثاقت او است. در کتاب شریف کافی هم به سند صحیح بزنطی و ابن ابی عمیر از درست بن أبی منصور روایت نقل می‌کنند. علاوه بر اینکه درست جزء روایت کتاب نوادر الحکمة است و ابن الولید او را استثناء نکرده است و در جای خودش گفته ایم که عدم استثناء ابن ولید نسبت به یک راوی أمارة وثاقت است، فعلیه درست بن منصور واسطی ثقةٌ.

مشکل دوم نسبت به عجلان أبی صالح است. مرحوم شیخ طوسی در اصحاب امام صادق علیه السلام سه عجلان أبو صالح را ذکر می‌کنند، عجلان أبو صالح الخباز الواسطی مولا بنی تیم الله من اصحاب الصادق علیه السلام دوم عجلان ایو صالح السکونی الأزرق الکوفی من اصحاب الصادق علیه السلام سوم عجلان أبو صالح المدائنی من اصحاب الصادق علیه السلام ظاهر تکرار این فرد به سه عنوان علامت تعدد است. لکن از جهت دیگر مرحوم کشی می‌فرماید قال محمد بن مسعود قال سمعت علی بن حسن بن فضال یقول عجلان أبو صالح ثقة. محمد بن مسعود مقصود عیاشی است شیخ ثقةٌ صدوق کشی از عیاشی نقل میکند و او از ابن فضال که عجلان ابو صالح ثقه است برخی تردید کرده‌اند که عجلان ابو صالح سه نفر داریم مقصود کشی کدام است پاسخ این است که اولا اگر فرض کنیم عجلان ابو صالح سه نفر باشند اما اسناد روایات را مراجعه کنید، در روایات آنچه آمده است عجلان مطلق یا عجلان أبوصالح است مرحوم کشی توثیق روات را بر اساس روایات مطرح می‌کند و ناظر به اسناد روایات است مرحوم کشی می‌فرماید ابن فضال گفته عجلان ابوصالح ثقه است ما در اسناد روایات همین عنوان را میبینیم عجلان ابو صالح لذا حکم به وثاقت عجلان ابو صالح هم به نظر ما از این عبارت کشی کاملا استفاده میشود. این عجلان ابوصالح هر کسی باشد. مدائنی باشد کوفی باشد.

فعلیه روایت دوم باب 48 سندا مشکل ندارد.

دلالت روایت هم این است که در مورد خانمی که بعد از محرم شدن معذور شده است امام نمی‌فرمایند عدول کند به حج افراد بلکه می‌فرمایند سعی انجام دهد بعد در خانه بنشیند اگر پاک شد بعدا طواف کند و الا یوم ترویه مهل شود برای حج و مناسک را انجام دهد و بعد در مکه دو طواف انجام دهد یکی برای حج یکی عمره و این عدول نیست و عمره‌اش هم صحیح است.

روایت سوم: حدیث سوم این باب عن درست عن عجلان ابی صالح که إنه سمع أباعبدالله علیه السلام یقول إذا اعتمرت المرأة ثم اعتلّت قبل أن تطوف قدّمت السعی و شهدت المناسک فإذا طهرت و انصرفت من الحج قضی الطواف العمرة و طواف الحج و طواف النساء ثم أحلّت من کل شیء. امام می‌فرمایند سعی را اول انجام دهد و نامی از تقصیر نمی‌آورند چنانکه در سایر روایات هم چنین بود. این نکته ای دارد که در نگاه ما به روایات مفید است. پس بوضوح این روایات دلالت می‌کند که عدول به حج إفراد برای این خانم نیست بلکه سعی عمره را انجام می‌دهد بعد حج را انجام می‌دهد و بعد طواف عمره را انجام می‌دهد.

 این دو طائفه مهم از روایات را اشاره کردیم طوائف دیگر هم هست که ضمن بحث روشن میشود

بررسی اقوال با نگاه به روایات

قول پنجم این بود که این خانم برای طوافش نائب بگیرد و سایر اعمال را انجام دهد. روایتی علی الخصوص بر این نظریه نداریم بلکه وجه این فتوا این است که گویا بین روایات باب تعارض دیده‌اند عدول به حج إفراد یا ادامه عمره تمتع، این روایات تعارض و تساقط می‌کنند و مقتضای قواعد این است که در باب طواف واجب است هر مکلفی خودش طواف کند و اگر نمی‌تواند طوافش دهند و اگر آن هم نشد به نیابتش طواف کنند، این خانم محذور دارد برای ورود به مسجد الحرام و طواف لذا علی القاعده باید نائب بگیرد که نائب طواف را انجام دهد و نماز طواف را هم بخواند بعد این خانم سعی را انجام دهد.

عرض می‌کنیم: اگر به نتیجه تساقط روایات برسیم این کلام صحیح است اما این روایات متعارض نیستند.

اما قول به تخییر مطلقا بین عدول به حج افراد یا ادامه این عمره و تأخیر طواف برای بعد. این تخییر در مسأله اصولیه نیست که بگوییم تعارض و تساقط است و در تعارض روایات فتوا به تخییر دهیم زیرا قبلا هم اشاره شده تخییر در مسأله اصولیه مربوط به مجتهد است پس تخییر در مسأله فقهی است جمعا بین روایات. به این بیان که دو طائفه روایت دارمی یک طائفه می‌گوید عدول به حج افراد و یک طائفه می‌گوید ادامه تمتع به شکل خاص، ظهور دو طائفه در تعیین است مانند صم و أعتق، ما هر کدام را قرینه بر دیگری می‌گیریم و از ظهور در تعیین رفع ید می‌کنیم.

عرض می‌کنیم: تخییر در ما نحن فیه جمع عرفی نیست و مشکل دارد زیرا سابقا هم اشاره کردیم اگر دو دلیل بود فقط بیان حکم میکرد صم و اعتق حمل بر تخییر میکردیم اما گاهی دلیل صدر و ذیلی دارد که با وجود این صدر و ذیل حمل بر تخییر نمی‌شود، شما در ما نحن فیه ببینید صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع باب 21 اقسام حج حدیث 14 میگوید از امام هشتم سؤال کردم خانمی که وارد مکه می‌شود و حائض می‌شود متی تذهب متعتها چه زمان متعه‌اش از بین میرود و دیگر نمیتواند تمتع انجام دهند حضرت فرمودند امام کاظم چیزی و امام صادق چیز دیگر فرمودند من میگویم زوال شمس. متی تذهب متعتها نمیتوانیم بگوییم دلالت بر تخییر دارد. هکذا روایت دیگر هم صحیحه مرازم راوی سؤال میکند که متی یکون لها متعة ما أدرکوا الناس بمنی مفهومش این است که وقتی مردم را در منی درک نکرد متعه نیست این را چگونه حمل بر تخییر کنیم وقتی صریحا نفی متعة است. این روایات صدر و ذیلی دارد که نمی‌تواند آنها را حمل بر تخییر کرد.

محقق خوئی تفصیل دو بعدی دارد که بیان آن بحث را روشن تر می‌کند.

[1]. جلسه 51، مسلسل 651، سه شنبه، 94.11.06.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

محقق خوئی تفصیل دو بعدی دارند که اگر زن قبل احرام معذور شد وظیفه اش عدول به إفراد است به دو دلیل تمسک می‌کنند:

دلیل اول: اطلاق صحیحه جمیل المرأة الحائض إذا قدمت مکة یوم الترویة قال تمضی إلی عرفات. می‌فرمایند این روایت اطلاق دارد چه عروض عذر قبل احرام باشد و چه بعد احرام.

دلیل دوم: در معتمد ج2، ص313 می‌فرمایند در خصوص قبل احرام نص خاص داریم که وظیفه ذوالعذر حج إفراد است. این دلیل دوم روایات صحیحه‌ای است که راجع به حج أسماء بنت عمیس وارد شده است. أسماء بیت عمیس نزدیک مسجد شجره نفساء شد فرندش محمد بن أبی بکر به دنیا آمد. طبق نگاه محقق خوئی و بعض تلامذه شان پیامبر به او فرمودند محرم شو به حج إفراد و به عرفات برو و سپس أعمال عمره انجام بده. روایات این باب صریح است در اینکه زنی که وظیفه‌اش تمتع است مانند أسماء که ساکن مدینه بوده قبل از احرام معذور شده و وظیفه تبدیل می‌شود به حج إفراد، لذا می‌فرمایند إن المتفاهم من قضیة أسماء أن حج الإفراد إنما وجبت علیها لأجل النفاس بحیث لولا نفاسها کانت وظیفتها التمتع. پس هم اطلاق صحیحه جمیل نسبت به قبل احرام می‌گوید وظیفه او تغییر می‌کند هم بالخصوص روایات وارده راجع به حج أسماء می‌گوید وظیفه عدول به إفراد است. پس نسبت به عذر قبل احرام وظیفه روشن است.

نسبت به اطلاق صحیحه جمیل که محقق خوئی می‌گویند معارض هم ندارد که اگر عذر برای زن قبل احرام عارض شد بگوید وظیفه‌اش تمتع است. بعضی به محقق خوئی اشکال کرده‌اند که صحیحه جمیل معارض دارد، روایتی داریم که می‌گوید هر چند قبل احرام اگر زن مریض شد وظیفه‌اش حج تمتع است نه إفراد. روایت 12 باب 84 ابواب طواف معتبره کاهلی دانسته‌اند، معتبرة کاهلی بإسناده عن فضالة بن أیوب عن الکاهلی. قال سألت أباعبدالله علیه السلام عن النساء فی إحرامهن فقال .... . وجه استدلال در ذیل معتبره است که و إن اعتللن کنّ علی حجهنّ و لم یفردن حجهنّ. گفته شده اعتللن اطلاق دارد که چه قبل احرام و چه بعد احرام.

عرض می‌کنیم: این اشکال به محقق خوئی وارد نیست و روایت اطلاق ندارد. در جواب امام دو جمله است که فإذا وردن الشجرة أهللن بالحج و إن العتللن کنّ علی حجهنّ اگر آنان مریض شدند بر حجشان باشند یعنی بر همان حجی که نیت کردند. تبدیل نکنند به إفراد. روایت در موردی است که عروض علّت بعد احرام است لذا روایت اطلاق ندارد بلکه می‌گوید وقتی مهلّ شدند به حج تمتع همان را ادامه دهند. فعلیه این اشکال به محقق خوئی وارد نیست. پس برای قبل از احرام معارض نیست.

اما دلیل دوم محقق خوئی بر این مدعا قطعا مشکل دارد.

عرض می‌کنیم: ایشان می‌فرمایند چون أسماء ساکن مدینه وظیفه‌اش حج تمتع بوده است و چون قبل احرام عذر بر او عارض شده حضرت فرموده‌اند محرم شود به إفراد اشکال این است که حج أسماء بنت عمیس به تصریح روایات صحیحه در حجة الوداع بوده است در سال دهم هجری و هنوز در مدینه حج تمتع تشریع نشده بود لذا دو گروه شدند اصحاب پیامبر، عده اندکی که قربانی به همراه آوردند و نیت کردند حج قران را و سایر اصحاب و صحابیات که قربانی همراهشان نبود وظیفه شان حج إفراد بود، باید محرم می‌شدند به حج إفراد لذا چنین نبود که أسماء وظیفه‌اش تمتع باشد و به جهت نفاس قبل احرام حضرت بفرمایند حج إفراد انجام بده. بله بعدا که حج منقلب شد به عمره تمتع أسماء بنت عمیس بطبیعة الحال که نمی‌توانست وارد مسجد الحارم شود حضرت فرمودند اعمالت را بگذار برای بعد.

اما بعد دوم تفصیل محقق خوئی

می‌فرمایند اگر عروض حیض بعد احرام باشد دو طائفه روایات معارض داریم یک طائفه می‌گوید وظیفه عدول به حج إفراد است. اطلاق صحیحه جمیل و معتبره اسحاق بن عمار از امام هفتم که محقق خوئی و مرحوم حکیم تعبیر کردند به مصححه تصریح دارد خانمی که قبل از طواف معذور شده است امام هفتم فرمودند تصیر حجة مفردة. طائفه دوم مفادش این است که عمره تمتعش را این خانم ادامه دهد و طوافش را بگذارد برای بعد که صحیحه علی بن رئاب و چهار روایت عجلان أبی صالح بود که به تعبیر محقق خوئی مفادشان این بود که عدول معنا ندارد بلکه عمره تمتعش را ادامه دهد. نسبت به بعد الإحرام این دو طائفه روایات را می‌فرمایند تعارض می‌کنند چه کنیم در مقام حل مشکل. محقق خوئی می‌فرمایند جمع عرفی می‌کنیم. مقتضای طائفه اول عدول بود و مقتضای طائفه دوم ادامه عمره تمتع بود هر دو طائفه به حکم اطلاق و مقدمات حکمت ظهور در تعین داشتند یعنی مقدمات حکمت می‌گوید اگر قرینه بر خلاف نباشد ظهور هر طائفه در تعین است. محق قخوئی می‌فرمایند هر طائفه‌ای از این دو خودش قرینه است که غیر از وظیفه الف یک وظیفه ب هم هست. روایات وظیفه ب می‌گوید ما متعینا نیستیم غیر از ما وظیفه الف هم هست لذا قرینه داریم بر خلاف تعیین مانند دو روایتی که می‌گفت صم و روایت دیگر می‌گفت أعتق حمل بر تخییر می‌کردیم اینجا هم دو طائفه روایات را حمل بر تخییر می‌کنیم نتیجه این است که اگر بعد احرام زن معذور شد مخیر است که می‌تواند حج تمتعش را به إفراد تبدیل کند و می‌تواند سعی و تقصیر را انجام دهد و حج تمتع را بعدش انجام دهد و بعد هم طواف عمره تمتعش را قضا کند.

عرض می‌کنیم: بعد دوم تفصیل ایشان به هیچ وجه قابل قبول نیست و چند اشکال دارد:

اشکال اول: دیروز هم در قول به تخییر مطلق اشاره کردیم حمل بر تخییر در صورتی است که دو دلیل فقط حکم را بیان می‌کنند و نافی یکدیگر نیستند، در ما نحن فیه یک طائفه، طائفه دیگر را نفی می‌کند و جای حمل بر تخییر نیست. چگونه روایتی را که راوی از امام سؤال می‌کند اقا خانمی که معذور شده است کی عمره‌اش تمام می‌شود و نمیتواند عمره انجام دهد حضرت می‌فرمایند زوال شمس من یوم الترویة چگونه این را حمل بر تخییر می‌کنید در حالی که روایت میگوید نمیتواند عمره تمتع را ادامه دهد. پس اولا حمل بر تخییر در این دو طائفه جمع عرفی نیست.

اشکال دوم: اصلا کل روایاتی که می‌گوید عدول نکنید به حج إفراد همین وظیفه را ادامه دهید به نظر ما تقیة صادر شده است. این را قبلا توضیح دادیم این روایات مطابق است با حج قران عند اهل السنة لذا برای بیان حکم واقعی صادر نشده است و بهترین شاهد این است که امام هشتم علیه السلام در صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع وقتی می‌فرمایند ظهر ترویه متعة تمام می‌شود و خانمی که حایض شده نمیتواند تمتع را ادامه دهد و باید عدول کند به افراد راوی میگوید روایت عجلان ابی صالح چه میشود که میگوید عمره را ادامه دهد حضرت فرمودند لا فإذا زالت الشمس من یوم الترویة فقد ذهبت المتعة چرا امام هشتم نفی می‌کنند روایات عجلان أبی صالح را به نظر ما عمده دلیل این است که توجه هست که آن روایات تقیة صادر شده است لذا مشهور قدما هم به نظر ما توجه به این نکته داشته اند و طبق این روایات فتوا نداده‌اند پس این روایات طرف تعارض نیست چنانکه مشهور قدما میگویند زن چه قبل احرام و چه بعد احارم و قبل طواف معذور بشود وظیفه اش عدول تمتع به حج إفراد خواهد بود و الله العالم بحقائق الأمور.

[1]. جلسه 52، مسلسل 652، چهارشنبه، 94.11.07.