A A A

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

.. ابتدای جلسه در مورد رمی بود که به صفحه مربوطه منتقل شد.

واجب دوم: (واجب پنجم از واجبات حج) هدی و قربانی و ذبح

واجب پنجم از واجبات حج تمتع ذبح و هدی و قربانی است، در این واجب نکات و مسائلی باید بررسی شود:

نکته اول: اختصاص وجوب هدی و قربانی به حج تمتع

نکته اول: بر خلاف رمی جمار و طواف و سعی که در همۀ اقسام حج وجود دارد، چه حج قران و چه حج افراد و چه حج تمتع، وجوب هدی و قربانی اختصاص دارد به حج تمتع، لذا محقق اول در شرایع الاسلام ج 1 ص 234 عبارتشان این است «و الأول في الهدي‌ و هو واجب على المتمتع و لا يجب على غيره سواء كان مفترضا أو متنفلا» قربانی بر متمتع واجب است و در غیر متمتع واجب نیست چه حج تمتع واجب باشد یا حج تمتع مستحب باشد.

سؤال: در حج قران هم چنانچه قبلا بحث کرده‌ایم سوق هدی است، حاجی از اول با خودش یک قربانی به همراه می‌برد، بلکه اگر تلبیه نگفته و همان قربانی را اشعار کرد محرم می‌شود و همان قربانی را باید در منی ذبح کند چرا می‌گویید هدی اختصاص به حج تمتع دارد، در حج قران هم قربانی هست؟

جواب: در محل خودش توضیح داده شده است که حج افراد و قران که بر مکی واجب است و کسانی که در اطراف مکه زندگی می‌کنند، حج افراد و قران هویتشان یکی است وظیفۀ مکی حج افراد است بله اگر خودش دلش خواست یک قربانی همراه خودش کند با خواست خودش و اگر قربانی از اول به همراه خودش برد واجب است او را در منا ذبح کند ولی به عنوان یکی از واجبات حج که وظیفه دارد قربانی به همراه خودش ببرد چنین چیزی نداریم این الزامی است که خودش بر خودش انجام می‌دهد.

شاهد بر اینکه در حج قران به ذمۀ حاجی قربانی نیست این است که اگر همین قربانی که به همراه خودش دارد در بین راه تلف شد دیگر هیچ وظیفه‌ای ندارد بر خلاف حج تمتع که هدی و قربانی در ذمۀ انسان است لذا هدیی که خریده است اگر تلف شد یا دزد او را برد حاجی پول داشت باید یک قربانی دیگر بخرد و ذبح کند لذا اینکه جمعی از فقهاء تصریح می‌کنند هدی بر متمتع واجب است و لا یجب علی غیره، مطلب درستی است.

دلیل بر وجوب هدی در حج تمتع آیات و روایات است. کریمۀ قرآن سورۀ بقره آیه 196 «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ .... فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ » آیۀ قرآن می‌گوید هر کسی که حج تمتع انجام داد «فما استیسر من الهدی» به ذمۀ اوست، هدیی که می‌تواند آنچه میسر است هدی انجام بدهد لذا این آیه به روشنی دلالت می‌کند حج تمتع هدی در او خواهد بود.

روایات معتبری هم بر این معنا دلالت می‌کند که صاحب وسائل در باب 1 از ابواب وجوب هدی علی المتمتع روایاتی را ذکر می‌کنند، آنها را مراجعه کنید ولی بهتر از آن روایات، صحیحه زراره است که کاش صاحب وسائل در این باب ذکر می‌کردند.

روایت اول: صحیحه زراره باب 5 از ابواب اقسام حج ح 3 « 14727- 3- وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الَّذِي يَلِي الْمُفْرِدَ لِلْحَجِّ فِي الْفَضْلِ- فَقَالَ الْمُتْعَةُ فَقُلْتُ وَ مَا الْمُتْعَةُ- فَقَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ- فَإِذَا طَافَ بِالْبَيْتِ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ- وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَصَّرَ وَ أَحَلَّ- فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ أَهَلَّ بِالْحَجِّ وَ نَسَكَ الْمَنَاسِكَ- وَ عَلَيْهِ الْهَدْيُ فَقُلْتُ وَ مَا الْهَدْيُ- فَقَالَ أَفْضَلُهُ بَدَنَةٌ وَ أَوْسَطُهُ بَقَرَةٌ وَ أَخْفَضُهُ شَاةٌ- وَ قَالَ قَدْ رَأَيْتُ الْغَنَمَ يُقَلَّدُ بِخَيْطٍ أَوْ بِسَيْرٍ.» واجب است بر او هدی در حج تمتع، هدی چیست؟ در برخی از نسخ وسائل الشیعه به جای «اخفضه شاۀ» «و احسنه شاۀ» آمده است ولی این غلط است چون با افضله منافات پیدا می‌کند.

روایت دوم: صحیحه محمد بن مسلم ابواب ذبح باب 2 ح 5 «18657- 5- وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ الْمَمْلُوكِ- فَقَالَ عَلَيْهِ مِثْلُ مَا عَلَى الْحُرِّ إِمَّا أُضْحِيَّةٌ وَ إِمَّا صَوْمٌ.». که این (اما) تخییر علی الاطلاق نیست.

بنابراین آیه قرآن و روایت معتبر دلالت می‌کند که در حج تمتع هدی و قربانی از واجبات حج تمتع می‌باشد.

نکته دوم خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 81، مسلسل 1125، ‌دوشنبه‌، 98.11.28

***********************

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

نکته دوم: آیا قربانی در همۀ اقسام حج تمتع لازم است؟

نکته دوم: در رابطه با بحث هدی و ذبح در حج تمتع این است که آیا قسمی از اقسام حج تمتع هست که قربانی در آن لازم نباشد یا نیست؟

شیخ طوسی در کتاب مبسوط ج 1 ص 308 می‌فرمایند یک قسم حج تمتع داریم که قربانی لازم ندارد و آن صورتی است که مکی بخواهد حج تمتع انجام بدهد، اگر مکی و اهل مکه خواستند به عنوان حج استحبابی یا به هر دلیل دیگری حج تمتع انجام بدهند قربانی لازم ندارد.[2]

محقق اول در شرایع الاسلام ج 1 ص 214 در یک عبارتی می‌فرمایند اگر مکی و من حوله عدول کرد از حج افراد به حج تمتع، (عدول اضطراری یا اختیاری و آیا عدول اختیاری ممکن است یا نه) بعد این عبارت را ذکر می‌کنند «و لو قيل بالجواز لم يلزمهم هدي.» اگر کسی قائل شود مکی جایز است از حج افراد به حج تمتع عدول کند قربانی لازم ندارد. البته ایشان در عبارت دیگری بر خلاف این مطلب دارد، شرایع الاسلام ج 1 ص 234 « و لو تمتع المكي وجب عليه الهدي».

شهید اول هم در کتاب دروس الشرعیه ج 1 ص 436 احتمال می‌دهند وجوب هدی را بر مکی اگر بخواهد حج تمتع انجام بدهد معلوم می‌شود یک احتمال هم هست که اگر مکی حج تمتع انجام داد قربانی لازم ندارد.[3]

وجه اینکه شیخ طوسی صریحا فتوا می‌دهند به عدم لزوم هدی برای مکی در حج تمتع، تفسیری است که از آیۀ کریمۀ قرآن آیه 196 سورۀ بقره دارند. آیۀ کریمۀ قرآن « فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» اینجا بحثی است که مشارالیه ذلک در این آیۀ کریمه چیست؟ اینجا دو احتمال داده شده است:

مشهور قائلند مشارالیه ذلک شرط است در جملۀ شرطیه « فمن تمتع بالعمرۀ الی الحج فما استیسر من الهدی» هر کسی که عمره و حج تمتع انجام داد قربانی داشته باشد، مشهور می‌گویند «ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام» برمی‌گردد به شرط در جملۀ شرطیه، یعنی آن حج تمتع برای کسی است که خانواده‌اش حاضر مسجد الحرام نباشند، مکی نباشند لذا از آیه استفاده می‌کنند که مکی وظیفه‌اش حج تمتع نیست ذلک به تمتع برمی‌گردد که از شرط استفاده می‌شود.

شیخ طوسی در مبسوط نگاهشان این است که مشارالیه ذلک جزاست و نه شرط که نتیجه این می‌شود کسی که حج تمتع انجام می‌دهد «ما استیسر من الهدی» داشته باشد یعنی قربانی کند ذلک یعنی این قربانی و هدی برای کسی است که اهلش و خانواده‌اش مکی نباشد نتیجه این می‌شود غیر مکی اگر حج تمتع انجام داد «ما استیسر من الهدی» قربانی لازم است ولی مکی اگر حج تمتع انجام داد این قربانی به عهدۀ او نیست و واجب نیست قربانی کند. لذا فتوا می‌دهند در کتاب مبسوط که مکی اگر حج تمتع انجام داد قربانی ندارد. ولی در کتاب خلاف علی احتمال می‌گویند.[4]

یک دلیل هم ممکن است بر این نگاه تفسیری ارائه شود که صاحب جواهر در جواهر الکلام ج 19 ص 115 به همین دلیل اشاره می‌کنند و بعد در سیاق کلام این دلیل را رد می‌کنند. دلیل این است که گفته شود اگر جملۀ شرطیه‌ای در کلام ذکر شد شرط و جزا و بعد یک اسم اشاره آورده شد ظاهر این است که مشارالیه جزاست و نه شرط، مثلا کسی بگوید «من دخل داری فله درهم ذلک لمن لم یکن عاصیا» این ظاهرش این است که یک درهم را به کسی می‌دهم که عاصی نباشد و اسم اشاره به جزا برمی‌گردد لذا به حکم این ظهور در این آیۀ کریمه هم گفته شود اسم اشاره یرجع الی الجزاء که جزا همان «ما استیسر من الهدی» است بعد مثل شیخ طوسی در مبسوط نتیجه بگیریم که قربانی برای کسی است که مکی نباشد.[5]

در نقد این نگاه شیخ طوسی در مبسوط دو مطلب را اشاره می‌کنیم:

مطلب اول: در نحو، نحاۀ تصریح می‌کنند که ذلک در ادب عربی وضع شده است برای اشاره به بعید و نه اشاره به قریب، اینجا دو تا مشارالیه فرض می‌شود برای ذلک، یکی جزاست که قریب است و یکی شرط است که بعید است. وضع کلمۀ ذلک اقتضا می‌کند که اشاره به بعید باشد لذا اگر اشاره به قریب می‌بود اینجا انسب این بود که هذا گفته شود نه ذلک. لذا در مثالی هم که در تأیید کلام شیخ طوسی، صاحب جواهر آوردند ممکن است کسی اشکال کند که اصلا این تعبیر درست نیست که «ذلک لم یکن عاصیا» بلکه باید گفته شود «هذا لمن لم یکن عاصیا».

مطلب دوم (و هو العمده): این است که ما روایات معتبر تفسیری داریم که مشارالیه ذلک را بیان می‌کند و عجیب است که شیخ طوسی به این روایات توجه نکرده‌اند.

صحیحه زراره در باب 6 ابواب اقسام حج ح 3 «14738- 3-  وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ - قَالَ يَعْنِي أَهْلُ مَكَّةَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ مُتْعَةٌ- كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ دُونَ ثَمَانِيَةٍ وَ أَرْبَعِينَ مِيلًا- ذَاتِ عِرْقٍ وَ عُسْفَانَ كَمَا يَدُورُ حَوْلَ مَكَّةَ- فَهُوَ مِمَّنْ دَخَلَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ- وَ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ وَرَاءَ ذَلِكَ فَعَلَيْهِمُ الْمُتْعَةُ». (معلوم می‌شود این اجمال بوده است که ذلک به شرط برمی‌گردد یا به جزا) . این صریح در این معنا است، اهل مکه تمتع ندارند نه اینکه قربانی ندارند.

صحیحه فضلاء ح 1 همین باب «14736- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ وَ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ وَ لَا لِأَهْلِ مَرٍّ- وَ لَا لِأَهْلِ سَرِفٍ مُتْعَةٌ‌ - وَ ذَلِكَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ.» این روایات را در جای خودش بررسی کردیم. با صراحت مشارالیه ذلک تمتع است و هکذا روایات دیگر. لذا با این نگاه اطلاقات ادلۀ حج تمتع که می‌گفت «علیه الهدی» بر متمتع قربانی لازم است ذبح لازم است این اطلاقات محکم است، چه مکی و چه غیر مکی هر کسی که حج تمتع انجام بدهد ذبح و قربانی بر او واجب و لازم خواهد بود.

مطلب کوتاهی را که برای کارورزی مفید است ذیل این دو نکته بیان می‌کنیم. محقق داماد از اعلام تحقیق مکتب قم در تقریرات حجی که از ایشان نگاشته شده ج 1 ص 381 این بحث را مطرح می‌کنند که حج تمتع هدی دارد قربانی دارد دون حج قران و افراد، سایر حجها قربانی ندارند، استدلال می‌کنند به یک روایتی که شیخ طوسی روایت را در تهذیب الاحکام ج 5 ص 200 آورده است روایت اسحاق بن عبدالله «664- 3- مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُقِيمِ بِمَكَّةَ يُجَرِّدُ الْحَجَّ أَوْ يَتَمَتَّعُ مَرَّةً أُخْرَى فَقَالَ يَتَمَتَّعُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ لْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ لَيْلَةٍ أَوْ لَيْلَتَيْنِ( فَإِنِ اقْتَصَرَ عَلَى عُمْرَتِهِ فِي رَجَبٍ لَمْ يَكُنْ مُتَمَتِّعاً وَ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُتَمَتِّعاً لَا يَجِبُ عَلَيْهِ الْهَدْيُ).» روایت مفصل است، در ذیل روایت در تهذیب الاحکام این جمله آمده که محقق داماد به این جمله تمسک می‌کنند:«فان اقتصر علی عمرته فی رجب لم یکن متمتعا و اذا لم یکن متمتعا لا یجب علیه الهدی» محقق داماد می‌فرمایند با صراحت در ذیل این روایت آمده که اگر حج حاجی تمتع نبود قربانی بر او لازم نیست.[6]

نکته‌ای که برای کارورزی باید دقت کنیم، این ذیل اصلا روایت و حدیث نیست بلکه کلام شیخ طوسی در تهذیب است. شاهد بر اینکه این ذیل روایت نیست البته به نظر ما شاهد هم نمی‌خواهد شاهدش این است که خود شیخ طوسی در استبصار[7] روایت را بدون ذیل نقل می‌کند و صاحب وسائل در وسائل الشیعه [8]که این روایت را بیان می‌کنند و ذیل را اشاره نمی‌کنند لذا اشتباه شده است و این ذیل، روایت نیست بلکه فتوا و برداشت شیخ طوسی در تهذیب است.

نکتۀ سوم: مرحوم امام می‌فرمایند: « و يجب أن يكون إحدى النعم الثلاث: الإبل و البقر و الغنم،» قربانی که در حج تمتع لازم است و حاجی باید یک قربانی داشته باشد این قربانی از این یکی از این سه صنف باید باشد یا شتر یا گاو یا گوسفند باشد لذا پرندگان کفایت نمی‌کند دلیل بر این مسأله روایات است صحیحه زراره دیروز اشاره کردیم « وَ عَلَيْهِ الْهَدْيُ فَقُلْتُ وَ مَا الْهَدْيُ- فَقَالَ أَفْضَلُهُ بَدَنَةٌ وَ أَوْسَطُهُ بَقَرَةٌ وَ أَخْفَضُهُ شَاةٌ» این روایت به روشنی بر این مطلب دلالت دارد.

روایات دیگر هم وجود دارد «18704- 10- وَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنِ اسْتَمْتَعْتَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَإِنَّ عَلَيْكَ الْهَدْيَ- فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ إِمَّا جَزُورٌ وَ إِمَّا بَقَرَةٌ وَ إِمَّا شَاةٌ- فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَعَلَيْكَ الصِّيَامُ كَمَا قَالَ اللَّهُ- قَالَ وَ نَزَلَتِ الْمُتْعَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص- وَ هُوَ عَلَى الْمَرْوَةِ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنَ السَّعْيِ.» مطلب روشن است. ذیل این نکته چند مطلب کوتاه را اشاره می‌کنیم:

مطلب اول: روایاتی داریم که راوی سؤال می‌کند « 18639- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ كَمْ يُجْزِيهِ قَالَ شَاةٌ الْحَدِيثَ.» یا «یجزیه شاۀ» روشن است این روایات در مقام تعیّن نیست بلکه برای بیان اقل مراتب است.

مطلب دوم: در باب 4 ابواب ذبح ح 6 روایتی داریم «18671- 6- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا هَدْيَ إِلَّا مِنَ الْإِبِلِ وَ لَا ذَبْحَ إِلَّا بِمِنًى.»، اینجا درست است ظاهر، لای نفی جنس است ولی به حکم قرینه باید حمل بر افضلیت شود چون ظاهرش اگر نفی جنس باشد یعنی هدی فقط شتر مجزی است آن روایات تخییری قرینه می‌شود که این لا، لای نفی جنس نیست بلکه لا نفی افضلیت است.

مطلب سوم: بعضی از اعلام از جمله صاحب تفصیل الشریعه،[9] صاحب تعالیق مبسوطه [10]اولین دلیلی که می‌آورند برای اینکه قربانی باید یکی از این سه قسم باشد یا ابل باشد یا بقر باشد یا غنم باشد می‌فرمایند یدل علیه آیۀ 28 سورۀ حج « وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ‌ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ» به این بیان که می‌گویند مراد از بهمیه الانعمام به اتفاق اهل لغت ابل و بقر و غنم است لذا این آیه دلالت می‌کند قربانی باید یکی از این سه تا باشد.[11]

ظاهر آیه را دقت کنید که چگونه دلالت بر وجوب می‌کند؟ البته با روایات تفسیری ممکن است وجوب فهمیده شود ولی از خود آیه وجوب استفاده نمی‌شود. این آیه دلالت بر وجوب هدی در یکی از این انعام ثلاثه ندارد.

نکتۀ چهارم: آیا اشتراک در هدی جایز است یا نه؟ خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 82، مسلسل 1126، ‌سه‌شنبه‌، 98.11.29

[2] . « و إن أراد الإحرام من منزله بمكة أحرم إنشاء قارنا أو مفردا، و إن أحرم متمتعا صح على ما قلناه غير أنه لا يلزمه دم،».

[3] . « و لو تمتّع المكّي فثالث الأوجه وجوبه عليه إن تمتّع ابتداء لا إذا عدل إلى التمتّع، و هو منقول عن المحقّق «4»، و يحتمل وجوبه عليه إن كان لغير حجّ الإسلام،».

[4] .مقرر: البته در کتاب خلاف ج 2 ص 272 هم با صراحت بیشتری مثل مطلب کتاب مبسوط را قائلند: « فرض المكي و من كان من حاضري المسجد الحرام القران و الإفراد، فإن تمتع سقط عنه الفرض، و لم يلزمه دم..... دليلنا: قوله تعالى «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ- الى قوله- ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ» معناه ان الهدي لا يلزم إلا من لم يكن من حاضري المسجد، و يجب أن يكون قوله ذلك راجعا إلى الهدي لا الى التمتع، لأنه يجري مجرى قول القائل: من دخل داري فله درهم، ذلك لمن لم يكن غاصبا في أن ذلك يرجع الى الجزاء دون الشرط، و لو قلنا أنه راجع إليهما و قلنا انه لا يصح منهم التمتع أصلا لكان قويا.».

[5] .مقرر: (در واقع این دلیل خود شیخ طوسی در کتاب خلاف است که اشاره شد)

[6] . كتاب الحج (للمحقق الداماد)؛ ج‌1، ص: 381: «و مما يدل على الأمر بالتمتع من دون الاستفصال بين اقامة السنة أو السنتين أو أقل أو أكثر هو ما رواه في الوسائل عن إسحاق بن عبد اللّه قال: سألت أبا الحسن (ع) عن المعتمر (المقيم) بمكة يجرد الحج أو يتمتع مرة أخرى، فقال: يتمتع أحب الى و ليكن إحرامه من مسيرة ليلة أو ليلتين بناء على ان يكون المراد من تجريد الحج هو افراده و الاكتفاء بالعمرة المتقدمة ان قلنا بجواز تقدم عمرة الافراد على حجه و المراد من التمتع مرة أخرى هو حج التمتع الذي يؤتى فيه بالعمرة مرة أخرى و ان تقدم العمرة المفردة و لم يستفصل الامام (ع) عن كمية الإقامة من السنة أو أقل أو أزيد مع إطلاق السؤال و ليس ذلك صريحا في المندوب بنحو لا يشمل الواجب أصلا.». (مقرر: این بیان استاد از این عبارت استفاده نمی‎شود).

[7] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج‌2، ص: 259: «915- 3- مَا رَوَاهُ مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُعْتَمِرِ الْمُقِيمِ بِمَكَّةَ يُجَرِّدُ الْحَجَّ أَوْ يَتَمَتَّعُ مَرَّةً أُخْرَى فَقَالَ يَتَمَتَّعُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ لْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ لَيْلَةٍ أَوْ لَيْلَتَيْنِ».

[8] . وسائل الشيعة؛ ج‌11، ص: 252: «14720- 20- وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ سَهْلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُعْتَمِرِ بِمَكَّةَ- يُجَرِّدُ الْحَجَّ أَوْ يَتَمَتَّعُ مَرَّةً أُخْرَى- فَقَالَ يَتَمَتَّعُ أَحَبُّ إِلَيَّ- وَ لْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ لَيْلَةٍ أَوْ لَيْلَتَيْنِ».

[9] . تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج‌5، ص: 211: «الجهة الثانية: في أن الهدي لا بد و أن يكون إحدى النعم الثلاث: الإبل و البقر و الشاة. و يدل عليه قوله تعالى: .. لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللّٰهِ عَلىٰ مٰا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعٰامِ .. «4» فإن الأنعام لا يصدق إلّا على الثلاث المذكورة التي في رأسها الإبل، بحيث إنه قيل بعدم صدق الجمع إذا لم يكن الإبل في البين، فإضافة البهيمة إلى الأنعام إنما هي من قبيل إضافة الجنس إلى النوع، كما أن التوصيف بالثلاثة إنّما هو للتوضيح‌ لا للاحتراز».

[10] . تعاليق مبسوطة على مناسك الحج (للفياض)؛ ص: 515: «للكتاب و السنة. اما الكتاب: فقوله تعالى: وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّٰهِ فِي أَيّٰامٍ مَعْلُومٰاتٍ عَلىٰ مٰا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعٰامِ، فَكُلُوا مِنْهٰا وَ أَطْعِمُوا الْبٰائِسَ الْفَقِيرَ على أساس أن المراد من بهيمة الانعام هو الإبل و البقر و الغنم باتفاق أهل اللغة».

[11] .مقرر: البته بعضی دیگر از محققین هم به این آیه استدلال کرده اند. مثل صاحب کتاب الحج فی الشریعه السلامیه الغراء.

************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

نکته چهارم: آیا اشتراک در هدی جایز است یا نه؟

نکته چهارم در مبحث قربانی این است که آیا اشتراک در هدی برای چند نفر مجاز است و مجزی است یا نه اشتراک در هدی مجزی نیست؟

عبارت تحریر الوسیله این است «و لا يجزي واحد عن اثنين أو الزيادة بالاشتراك حال الاختيار، و في حال الاضطرار يشكل الاجتزاء، فالأحوط الشركة و الصوم معا.» اشتراک در حال اختیار مجزی نیست، در حال اضطرار اشتراک چگونه است؟ فرض کنید قربانی به اندازۀ کافی نیست آیا پنج نفر یا هفتاد نفر یک قربانی را ذبح کنند آیا مجزی است یا نه؟

امام خمینی می‌فرمایند در حال اضطرار اجزاء مشکل است و احوط وجوبی این است که در حال اضطرار حاجی دو کار انجام بدهد یکی شریک شود با چند نفر و قربانی کنند و دوم روزه بگیرد. بدل از قربانی ده روز روزه است.

ابتدا به برخی از اقوال اشاره کنیم. جمعی از قدما مثل شیخ طوسی در النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: 258 می‌فرمایند: در حج واجب قربانی در حال اختیار لکل واحد است هر نفر یک قربانی، اما در حال ضرورت شرکت جایز است:« و لا يجوز الهدي الواجب، البقرة و البدنة، مع التّمكّن و الاختيار إلّا عن واحد. و قد يجوز ذلك عند الضّرورة عن خمسة و عن سبعة و عن سبعين. و كلّما أقلّ المشتركون فيه، كان أفضل.». در مبسوط ج 1 ص 372 هم شیخ طوسی همین معنا را فرموده‌اند که اشتراک در حال ضرورت جایز است و نوبت به روزه نمی‌رسد.

ابن براج در المهذب ج 1 ص 257 و علامه حلی در مختلف الشیعه ج 4 ص 279 هم همین نظریه را مطرح می‌کنند « و الأقرب الاجزاء عند الضرورة عن الكثير دون الاختيار.». البته عبارتهایی از شیخ مفید در المقنعه ص 418 و سلار در المراسم العلویه ص 114 هست که در حال اختیار هم اشتراک مجزی است ولی باید توجیه کرد. لذا جمعی از قدما اشتراک در هدی را در حال ضرورت قبول کرده‌اند.

در مقابل ابن ادریس در سرائر ج 1 ص 595 می‌فرمایند در حال اختیار هر کسی باید یک قربانی ذبح کند در حال ضرورت نوبت به اشتراک نمی‌رسد بلکه وظیفۀ حاجی روزه است و هدی ساقط می‌شود.

جمعی از متأخرین هم مثل امام خمینی در حال ضرورت فتوا نمی‌توانند بدهند نه به وجود و به عدم، روایات باب باید بررسی شود تا بعد ببینیم با ملاحظۀ روایات کدام یک از این سه نظر باید انتخاب شود.

نسبت به روایات طوائفی از روایات اینجا وجود دارد که ابتدا به این طوائف اشاره کنیم بعد ببینیم طبق قواعد اصولی بین این طوائف چه نسبتی است و وظیفه چیست؟

طائفۀ اول: روایاتی که دلالت می‌کند هر هدی و قربانی برای یک نفر است و قربانی واحد از یک نفر بیشتر مجزی نیست. این طائفه اشتراک را نفی می‌کند. دو روایت از این طائفه اشاره می‌کنیم:

روایت اول: صحیحه محمد بن مسلم: باب 18 ابواب ذبح ح 1 «18754- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا تَجُوزُ (الْبَدَنَةُ وَ) الْبَقَرَةُ إِلَّا عَنْ وَاحِدٍ بِمِنًى.» سند روایت معتبر است، «حسین بن سعید عن فضالۀ و صفوان» در نسخه استبصار، «عن فضالۀ عن صفوان» در نسخه تهذیب که ظاهرا نسخۀ استبصار درست است چون فضاله و صفوان در یک طبقه هستند، بعد «عن العلاء» که علاء بن رزین است که معتبر است.

الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج‌2، ص: 266: «941- 2- الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا تَجُوزُ الْبَدَنَةُ وَ الْبَقَرَةُ إِلَّا عَنْ وَاحِدٍ بِمِنًى».

از نظر دلالت مضمون حدیث این است که جایز و روا و گذرا نیست بدنه و بقره مگر از یک نفر در منا، این قید بمنی چرا آمده است؟ بعدا توضیح می‌دهیم در روز عید قربان هر کسی در هر شهری که باشد مستحب است که قربانی کند مخصوصا کسی که حج تمتع انجام داده است سالهای بعد هم در شهر خودش مستحب است قربانی کند. نسبت به قربانی در شهرها که قربانی مستحب است روایاتی داریم بدون شبهه یک قربانی از چند نفر مجزی است. مثلا یک قربانی از یک خانواده مجزی است لذا این قید یعنی آن قربانی که در منا هست و واجب است. در روایت بدنه و بقره آمده است به مفهوم اولویت شاۀ هم همین است چون معمولا اشتراک در بقره و بدنه است و در شاۀ به مفهوم اولویت اشتراک معنا ندارد. موضوع بیشتر در بدنه و بقره است البته الان نسبت به شاۀ هم فرض دارد چون گران است. این روایت به روشنی دلالت می‌کند در ذبح در منا اشتراک نیست هر قربانی برای یک نفر.

روایت دوم: «18757- 4- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ النَّخَعِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تُجْزِئُ الْبَقَرَةُ أَوِ الْبَدَنَةُ فِي الْأَمْصَارِ عَنْ سَبْعَةٍ- وَ لَا تُجْزِئُ بِمِنًى إِلَّا عَنْ وَاحِدٍ.». نسبت به سند این روایت محقق خوئی هم در فقه و هم در معجم رجال الحدیث می‌فرمایند ابوالحسین نخعی که موسی بن قاسم از او حدیث نقل می‌کند و او از ابن ابی عمیر حدیث نقل می‌کند ایوب بن نوح ثقه است که نجاشی در رجال ص 102 در شرح حال او می‌گوید « أيوب بن نوح بن دراج النخعي‌ أبو الحسين»، محقق بروجردی هم در کتاب طبقات کافی همین نظر را انتخاب می‌کنند که ابوالحسین در این روایات ( چندین روایت هم هست به این سند حدود ده یا پانزده مورد) مقصود ایوب بن نوح است.

عرض ما این است که ممکن است ادعا شود مبعداتی برای این نظریه وجود دارد:

مورد اول: تعبیر به ابوالحسین از ایوب بن نوح در اسانید معهود نیست گاهی یک راوی است در اسانید هم به اسم از او روایت نقل می‌شود هم به لقب و هم به کنیه، در آن موارد می‌شود حمل کرد بر آن، ولی ظاهرا پیدا نشده است غیر از این روایت مورد دیگری که ابوالحسین النخعی باشد یا ابوالحسین باشد و به روشنی مقصود ایوب بن نوح باشد. (شما جستجو کنید که آیا نام و لقب با هم آمده است).

مورد دوم: موسی بن قاسم هیچ جا روایتی از ایوب بن نوح ندارد که باز این را قرینه بگیریم و بگوییم در چند مورد موسی بن قاسم می‌گوید «عن ایوب بن نوح» و اینجا هم لقب را گفته است. این هم نیست.

مورد سوم: از جهت طبقه هم ممکن است کسی تشکیک کند موسی بن قاسم از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهما السلام است، ایوب بن نوح از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهما اسلام است اینجا هم نکته اشتراک ندارند.

لذا اینکه به ضرس قاطع محقق بروجردی و محقق خوئی فرموده‌اند «ابوالحسین النخعی ایوب بن نوح» این تردید دارد با این مبعدات.

اضافه بر آن در بعضی از نسخ تهذیب به جای «ابوالحسین نخعی»، «ابوالحسن نخعی» است که باز« ابوالحسن نخعی» باشد ایوب بن نوح نیست و شاید علی بن نعمان یا علی بن حکم است که هر دو ثقه هستند ولی بالاخره تا الان نسبت به این روایت (مگر تحقیق کنیم و به نتیجه دیگری برسیم) به ضرس قاطع جهالت ابوالحسین نخعی قابل رفع نیست.

تا اینجا عرض ما این است این روایت دوم لا بأس ابه اینکه مؤید روایت اول باشد از نظر دلالت کاملا روشن است امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: در شهرها بدنه و بقره از هفت نفر مجزی است ولی در منا هدی واجب فقط برای یک نفر مجزی است حالا چه هدی واجب یا مستحب در منا باشد.

طائفه دوم: روایت یا روایاتی است که مضمونش این است در حال ضرورت اشتراک در هدی جایز است، مجاز است. روایات را ببینید.

روایت اول: باب 18 ابواب ذبح ح 10 صحیحه عبدالرحمن بن حجاج18763- 10- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ قَوْمٍ غَلَتْ عَلَيْهِمُ الْأَضَاحِيُّ- وَ هُمْ مُتَمَتِّعُونَ وَ هُمْ مُتَرَافِقُونَ وَ لَيْسُوا بِأَهْلِ بَيْتٍ وَاحِدٍ- وَ قَدِ اجْتَمَعُوا فِي مَسِيرِهِمْ وَ مِضْرَبُهُمْ وَاحِدٌ- أَ لَهُمْ أَنْ يَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالَ لَا أُحِبُّ ذَلِكَ إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ.» سند جای بحث ندارد و صحیح است، سؤال کردم از قومی که حج تمتع انجام می‌دهند و قربانی گران بود این حاجی‌های متمتع آیا می‌توانند همه با هم یک گاو ذبح کنند؟ امام فرمودند من این کار را دوست ندارم مگر در حال ضرورت.

گفته شده است که این روایت لا احب دلالت می‌کند بر مبغوضیت که امام علیه السلام می‌فرمایند اشتراک در هدی مبغوض من است مگر از باب ضرورت، که از باب ضرورت اشکال ندارد.

روایت دوم: صحیحه حمران باب 18 ح 11 «18764- 11- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: عَزَّتِ الْبُدْنُ سَنَةً بِمِنًى حَتَّى بَلَغْتِ الْبَدَنَةُ مِائَةَ دِينَارٍ- فَسُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ اشْتَرِكُوا فِيهَا- قَالَ قُلْتُ: كَمْ قَالَ مَا خَفَّ فَهُوَ أَفْضَلُ- قَالَ فَقُلْتُ عَنْ كَمْ تُجْزِئُ فَقَالَ عَنْ سَبْعِينَ.». در منا یک سال بدنه در منا کم شد تا هر بدنه صد دینار رسید، از امام علیه السلام سؤال کردم، امام علیه السلام فرمودند با هم شریک شوند و گفتم اشتراک از چند نفر مجزی است؟ امام علیه السلام فرمودند از هفتاد نفر.

 

[1]. جلسه هشتاد و سوم (1117) – چهار‌شنبه – 30/11/98

 *******************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

(فعلا به جهت تعطیلات مربوط به ویروس کرونا، جلسات درس حضرت استاد به صورت مجازی و ضبط شده ارائه می‌گردد.)

روایتی را مرحوم قطب راوندی از علمای بزرگ شیعه در قرن ششم در کتابشان مشهور به "الدعوات"[2] که البته خود ایشان این کتاب را به نام «سلوة الحزین» یعنی سبب آرامش انسان غصه‌ناک نامیده‌اند روایتی را در این کتاب از امام سجاد علیه السلام مطرح می‌کنند، روایت این است: امام سجاد علیه السلام فرمودند «ضمنی والدی الی صدره یوم قتل و الدماء تغلی» پدرم مرا در روز عاشورا (روز شهادتشان) به سینه چسبانیدند در حالی که خون از بدنشان می‌جوشید و به من فرمودند «یا بنی احفظ عنی دعاء علمتنیه فاطمه و علمها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علمه جبرئیل فی الحاجۀ و الهم و الغم و النازلۀ اذا نزلت و الامر العظیم الفادح» امام سجاد می‌فرمایند امام حسین علیه السلام در روز عاشورا در حالی که خون از بدنشان می‌جوشید من را به سینه چسباندند فرمودند پسرم دعائی را که مادرم فاطمه به من آموخته است حفظ کن، که این دعا را پیامبر به مادرم فاطمه تعلیم نموده بود و جبرئیل این دعا را به پیامبر تعلیم نموده بود و این دعا را بخوان در نیازها، در غصه‌ها، در حوادث سختی که بر تو فرود می‌آید.

این روزها، روزهایی است که حادثۀ سختی بر مردم ایران بلکه بر مردم جهان نازل شده است خواندن این دعا مطلوب است،

دعا این است "بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ، وَبِحَقِّ طهٰ وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَىٰ حَوائِجِ السَّائِلِينَ ، يَا مَنْ يَعْلَمُ ما فِي الضَّمِيرِ ، يَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ ، يَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِينَ ، يَا راحِمَ الشَّيخِ الْكَبِيرِ ، يَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ ، يَا مَنْ لَا يَحْتاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ"

(در ادامه استاد نکاتی در پاسخ به ادعاهای بی اساس مولوی عبدالحمید در انتساب بلیّة کرونا به بی احترامی شیعیان ایران به صحابه بیان فرمودند.)[3]

با تمسک به ذیل عنایت کریمه اهل بیت مباحث فقه را در سال جدید شروع می‌کنیم. بحث ما در سال گذشته در مورد واجبات حج تمتع بود رسیدیم به واجب پنجم که وجوب هدی و قربانی در حج تمتع است سه نکته را بیان کردیم، وارد بحث نکته چهارم شدیم آیا اشتراط در هدی جایز است یا نه؟ چند حاجی با یکدیگر یک شتر نحر کنند یا یک گاو یا یک گوسفند ذبح کند آیا اشتراط در هدی مجزی است و مسقط این واجب است یا نه؟

اقوال را فی الجمله اشاره کردیم، روایات باب که طوائف سه‌گانه از روایات بود را  ذکر کردیم، اینک وارد بررسی طوائف سه‌گانه و کیفیت جمع بین این طوائف سه‌گانه می‌شویم که خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 84، مسلسل 1128، ‌‌شنبه‌، 99.1.16. (به صورت مجازی و ضبط شده)

[2].  الدعوات، صفحه 54.

[3]. در آغاز مباحث فقه در سال جدید شمسی ابتدا مطالبی را خدمت اعزة عرض می‌کنم:

مطلب اول: این بیماری عام و شاملی که مردم دچار او شده‌اند، این ویروس با همۀ کوچکی‌اش که گفته می‌شود از یک میکرون تجاوز نمی‌کند یعنی یک هزارم میلی‌متر، همۀ جهان را در نوردیده است، همۀ مرزها و حدود را پشت سر گذاشته است، این ویروس استیصال علم و دانش بشریت را به ارمغان آورده است و همۀ انسانها را در این بلیة متوجه مبدأ اعلی نموده است، تعبیر خوبی را بعضی گفته‌اند: که جهان در مقابل خدا زانو زد و آسمان را به کمک طلبید.

حتی شخصیتهای غیر معتقد، نحله‌های غیر خدائی هم توجه به مبدأ اعلی نموده‌اند و بالاخره این موجود بسیار ریز این پیام را برای بشریت آورد که يا "أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ" این ویروس سبب شد شبهاتی هم توسط دگر اندیشان و نیز برخی از متحجرین مطرح شده که هر کدام از این شبهات نیاز به پاسخ گوئی دارد.

مطلب اولی را که بنده می‌خواهم اشاره کنم در پاسخ مطالب شخصی است که خود را عالمی از علمای اهل سنت می‌نامد هم در نماز جمعۀ خودش و هم در ویدئویی که منتشر کرده است مطالبی را مطرح کرده است که بنده در این مختصر عُجاله می‌خواهم به برخی از مطالب او اشاره کنم. البته بنده می‌دانم مطالب گفته شده توسط این شخص، مطالب برادران اهل سنت ما نیست، هم ما توجه داریم و هم برادران اهل سنت ما متوجه هستند که این مطالب ناشی از یک عقدۀ درونی است و نه مطالب برخواسته از یک تفکر. چند نکته از مطالب این فرد را بنده اشاره می‌کنم:

نکته اول: با تأسف تمام در این بلیه و احتمالا به جهت به راه انداختن دعوای مذهبی، نزول این بلیه را بر مردم ایران ناشی از عدم احترام به صحابه، عدم محبت صحابه بلکه ذمّ صحابه می‌داند و می‌گوید کشور جمهوری اسلامی ایران به این جهت دچار این بلیه شده است.

به این شخص عرض می‌کنم:

اولا: کجا مردم ایران به صحابۀ پیامبر گرامی اسلام آنان که در مسیر حضرت باقی ماندند، آنان که به وصایای پیامبر عمل کردند، کجا مردم ایران به این صحابه بزرگ احترام نمی‌کنند و محبت آنها را ندارند؟ مردم ایران تابع اهل بیت علیهم السلام هستند. اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جمله امام سجاد علیه السلام و الصلاۀ در دعای چهارم صحیفه سجادیه می‌فرمایند « اللَّهُمَّ وَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِينَ أَحْسَنُوا الصَّحَابَةَ وَ الَّذِينَ أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِي نَصْرِهِ، وَ كَانَفُوهُ، وَ أَسْرَعُوا إِلَى وِفَادَتِهِ، وَ سَابَقُوا إِلَى دَعْوَتِهِ، وَ اسْتَجَابُوا لَهُ حَيْثُ أَسْمَعَهُمْ حُجَّةَ رِسَالَاتِهِ».

نگاه مردم ایران به صحابۀ بزرگ پیامبر که در خط پیامبر باقی ماندند این نگاه است.

البته مذهب تشیع و مردم ایران همۀ صحابه را عدول نمی‌دانند، برخی از صحابه که جنایت کردند و تاریخ این جنایتها را نگاشته است، مذهب تشیع همۀ صحابه را عادل نمی‌داند و نمی‌گوید هر کس پیامبر را هر چند یک لحظه دیده عادل است و شیعه بر این مدعای خودش برهان‌های قاطعی دارد.

ولی صرف نظر از این بحث علمی بنده از این شخص سؤال می‌کنم ایشان به تاریخ برگردند بلاهای مختلفی که در بلاد اسلامی، بلاهای عام و شاملی که از صدر اسلام تا کنون بر کشورهایی مختلف اسلامی نازل شده است ملاحظه کنند و برای ما تحلیل کنند و تبیین کنند که چرا این بلاها بر امت اسلامی در طول تاریخ در کشورهای مختلف نازل شده است؟ آیا نزول این بلاهای عام و شامل در طول تاریخ در کشورهای اسلامی به همین علت بوده است؟

من چند نمونه را اشاره می‌کنم:

به کتب معتبری که در تاریخ معتمد برادران اهل سنت و جماعت است مراجعه کنید تاریخ طبری، البدایه و نهایه و کتب دیگر، در سال 18 هجری سال 640 میلادی در زمان خلافت جناب عمر بن خطاب، طاعون عمواس که از روستائی به همین نام در فلسطین آغاز شد همه شامات را درنوردید جمع زیادی از مسلمانان را کشت که به گزارش طبری 25 هزار نفر یا برخی از گزارشهای دیگر 30 هزار نفر از مسلمانان در این طاعون تلف شدند جمعی از صحابه و تابعین کشته شدند از جمله ابوعبیده جراح، معاذ بن جبل، یزید بن ابی سفیان، سهیل بن عمرو، ابو جندل و ضرار، و آن سال را مردم به عام الرماده نامیدند سال خاکستر، «للخساره البشریه التی حدثت فیها»، به خاطر انبوه خسارتهایی که بر بشریت در آن سال نازل شد، تحلیل این شخصی که خود را عالم می‌داند از  این حادثه چیست؟

يا ايشان کتاب إنباء الغمر بأبناء العمر فی التاریخ از ابن حجر عسقلاني را مراجعه کند، که از سال 773 تا سال 850 حوادث را گزارش‌گري مي کند، انواع بلاهايي که بر مردم مسلمان نازل شده است، آنجا ببيند، در طاعون سال 833، هزاران نفر از مسلمانان مردند، می‌گوید: "عزّ وجود الحمّال الموتي و غساليهم و من يحفر القبور"، ديگه کسي نبود مردگان را به گورستان حمل کند، غسالي نبود مردگان را بشورد، حافر قبر نبود، اما الشوارع فکانت فيها کالقطارات يتلو بعضها بعضا، در خيابان ها جنازه مثل قطار به دنبال يکديگر حرکت مي دادند، و جنازه ها را به گورستان مي بردند. (إنباء الغمر بأبناء العمر فی التاریخ، ج8، ص200: وفي رابع جمادى الأولى بلغت عدة الموتى بالقاهرة خاصة في اليوم ألف نفس ومائتي نفس ، ووقع الموت في مماليك السلطان حتى زاد في اليوم على خمسين نفسامنهم ، وانتهى عدد من صلى عليه في اليوم خمسمائة وخمسين نفسا ، وضبط جميع المصليات في يوم فبلغت ألفي نفس ومائتين وستا وأربعين نفسا ، ووقع الموت في السودان بالقرافة إلى أن مات منهم ماتحو ثلاثة آلاف ، وعز وجود حمالي الموتى وغساليهم ومن يحفر القبور حتى عملوا حفائر كبارا كانوا يلقون فيها الأموات ، وسرق كثير من الأكفان ، ونبشت الكلاب كثيرا فأكلتهم من أطراف الأموات ، ووصل في الكثرة حتى شاهدت النعوش من مصلى المؤمني إلى باب القرافة كأنها الرخم البيض تحوم على القتلى ، وأما الشوارع فكانت فيها كالقطارات يتلو بعضها بعضا .)

در صحيح بخاري اين روايت آمده، عن ابي الاسود در زمان عمر بن خطاب، قال اتيت المدينه و قد وقع بها مرض و هم يموتون موتا ذريعا، ابي الاسود مي گويد وارد مدينه شدم، بيماري سنگيني بر مردم مدينه غلبه کرده بود و مردم به سرعت مي مردند، فجلست الي عمر، در کنار عمر بن خطاب نشستم، و جنازه پشت جنازه از مقابل ما مي رفت. (صحيح بخاري، ج3، ص149: عن أبي الأسود قال أتيت المدينة وقد وقع بها مرض وهم يموتون موتا ذريعا فجلست إلى عمر رضي الله عنه فمرت جنازة فأثنى خير فقال عمر وجبت ثم مر بأخرى فأثنى خيرا فقال وجبت ثم مر بالثالثة فأثنى شرا فقال وجبت فقلت ما وجبت يا أمير المؤمنين قال قلت كما قال النبي صلى الله عليه وسلم أيما مسلم شهد له أربعة بخير ادخله الله الجنة قلنا وثلاثة قال وثلاثة قلنا واثنان قال واثنان ثم لم نسأله عن الواحد.)

خب در اين بليه اجتماعي در مدينه منوره تحليل اين عالم چيست؟ شخصي که خود را عالم مي داند؟!

انواع بلاها و بيماري ها که بر حرمين شريفين نازل شده است، بر مدينه منوره و بر مکه مکرمه نازل شده است، ابن کثیر در  البدايه و النهايه (البدایة و النهایة، ج11، ص308)، در حوادث سال 357 می‌نویسد افراد بسیاری بر اثر بیماری از بین رفتند.

گزارش‌های مختلفی است که در شهر مکه حجاج می‌مردند در مني و عرفات و مشعر مي مردند.

سال 1814 به عنوان سنة الطاعون نام گزاري شد، هزاران نفر مردند، حج در آن سال متوقف شد، سال قبلش هزاران حاجي از دنيا رفتند، وبايي که از کلکته هندوستان شروع شد، جنوب شرق آسيا را درگرفت، شرق آفريقا را درگرفت، صدها هزار نفر از حجاج بيت الله مردند،  مکه و مدينه و جده را فرا گرفت، در حالي که گزارش گري ميشود، در مقام ابراهيم نماز جماعت با دو نفر فقط برگزار مي شد، اينها را تحليل کند اين عالم! واقعا حوادث و بلاياي طبعيي به خاطر اين تحليل است که اين مرد ارائه مي دهد، سيل هاي عظیمي که در مکه جريان پيدا کرده، سيل سال 983 هجري، آب تمام شهر مکه را فرا گرفت، مسجد الحرام را فرا گرفت، تا نزديک قفل در مسجد الحرام آب بالا آمده بود، مسجد الحرام از طواف کننده گان خالي شده بود، اين عمل بر بعضي سخت آمد، جمعي را تشويق کردند بريد طواف کنيد، تا اطراف خانه خدا خالي نباشد، آن بيچارگان که شنا بلد نبودند خود را به آب زدند و غرق شدند،  اين فرد پاسخ دهد، بلاياي مذکور و غير از اين بلايا در بلاد اسلام نتيجه عدم محبت به صحابه بوده است؟! و عجيب است که اين فرد با قاطعيت ملّت مسمان و معتقد ايران را به خروج از صراط الهي متهم مي کند به خاطر اين بليه! فانا لله و انا اليه راجعون.

نکته دوم: در اظهارات عجيبي که مردم ايران را خطاب مي کند، مي گويد اعمال شما باعث شده است، که حتي حرم هاي مکه و مدينه بسته شود.

يا للعجب! مگر اين فرد کور است آيا اعمال ظالمانه آل سعود را نمي بيند، اينان با شيعيان مظلوم چه کردند؟

داعش را بر سر امت اسلامي چه کسي مسلط کرد؟

روزنامه نگار خودشان را با اره قطعه قطعه نکردند؟!

شش سال ملت مظلوم يمن را از هوا و زمين و دريا آتش باران نکردند؟ نسل کشي ملت مظلوم يمن را اينان کليد نزدند؟ آنگاه اعمال آنان سبب تعطيلي حرمين نشده؟! خطاب به مردم ايران مي گويد اعمال شما سبب تعطيلي حرمين شده است؟!

نکته سوم: بلاياي وارده بر ملت ايران را وقتي به خاطر عدم محبت صحابه مي شمارد و مي گويد مردم ايران بايد توبه کنند تا اين بلاها بر آنها نازل نشود، از جمله بلاهاي نازله را تحريم مي داند.

يا للعجب! مقصر تحميل تحريم بر مردم ايران، ملت ايران هستند که به خاطر دفاع از مردم مظلوم فلسطين و قبله اول مسلمانان تحريم رو متحمل شده اند، آيا سبب تحريم ملت ايرانند و نه امريکاي جنايت کار؟!

با این بيان و استدلال ايشان مقصر سالهاي محاصره‌ي پيغمر گرامي اسلام و اهل بيت و اصحاب پيغمبر در شعب ابي طالب معاذ الله پيامبر و يارانش بودن و نه کفار قريش، حتما ايشان توصيه مي کند که مقامات ايران مثل آل سعود به دامن ترامپ پناه ببرد و تسليم او بشود؟!

آري اسلاف اينان هم وقتي حديث پيامبر گرامي اسلام خطاب به عمار که "تقتلک الفئة الباغيه" مطرح شد، بعد از شهادت عمار به دست لشکر معاويه توجيه کردند، که سبب قتل و شهادت عمار ياسر معاويه و لشکر باغي او نبودند بلکه حضرت امير بود که عمار را به جنگ آورد! اين گونه تحليل ها سابقه دارد، ظاهرا بدتر از ويروس کرونا، جهل حاکم بر برخي از عالم نمايان است که از خدا مي خواهيم که اسلام رو از شر تحجر اينان محفوظ نگه دارد.

البته بازم هم تأکيد مي‌کنم، ما توجه داريم که اهل سنت ايران و علماي بزرگ و فهيم آنان از اين افراد جدا هستند تاريخ نشان مي دهد در همه حوادث واقعه در اين کشور همبستگي بين شيعه و اهل سنت در سيل و زلزله و ساير حوادث در طول تاريخ مشهود بوده است و اينان به کمک يکديگر سعي مي کنن، بر مشکلات غلبه کنند، ان شاء الله.

مطلب دومي که اينجا عرض ميکنم، حضور روحانيت در سراسر کشور در ميدان خدمت جهادي به مردم در مبارزه با اين بيماري حضور به ياد ماندني است، که بايد اين خاطرات و اين حضور محفوظ بماند، طلبه جواني از استان ديگري به قم مي‌آيد در بيمارستان حضور پيدا مي کند، براي کمک به بيماران و اعلام مي کند، به عنوان مدافع حرم کريمه اهل بيت در قم حضور  پيدا کرده اند و همسر جوان او به پاس خدمات اين طلبه جوان مهريه اش را به او مي بخشد، يا طلبه جواني که همسر و فرزندش را از دست داده است، با اينکه داغ همسر و فرزند را ديده است، ولي از کمک به بيماران و خدمت در اين مسير ابا نمي‌کند، اين حرکت تأثير خودش را طبق گزارشاتي در عراق، لبنان، شبه قاره هند، و اماکن ديگر نيز گذاشته است و در مختلف بلاد طلاب و روحانيون براي کمک به مردم به پا خواسته اند، اين حرکت بسيار مقدس و بسيار جالب از روحانيون بايد زنده بماند و اين مسير ادامه داشته باشد،

و آخرين مطلبي که در ماه مبارک شعبان عرض مي کنم، بايد مردم را به طمأنينه، سکينه، صبر، شکر، توکل و توسل دعوت کنيم و بدانيم و بگوييم، که اين سختي ها مي گذرد، شعر منسوب به اميرمؤمنان علي عليه الصلاة و السلام شعر لطيفي است:

وَ كَـمْ للهِ مِـن ْ لُطْفٍ خَـفيٍّ
يَدُقُّ خَفاهُ عَنْ فَهْم الذَّكيِّ

وَ كَمْ يُسْرٍ أتَي مِنْ بَعدِ عُسْرٍ
وَ فَرَّج كَرْبَةُ القَلبِ الشّجيِّ

وَ كَمْ أمرٍ تُساءُ بِهِ صَـباحـاً
وَ تَأتيـكَ المُسْفَرَّةُ بِالعَشيِّ

إذَا ضَاقَتْ بِكَ الأحوالُ يَـوماً
فَثِقْ بِالوَاحِـدِ الفَردِ الـعَليِّ

تَوَسَّلْ بِالنَّبِيّ فَكلُّ خَطَبٍ
يُهَونَ إذَا تَوَسُّلَ بِالنَّبِيٍّ

وَ لا تَجزَع إذَا مَا نَابَ خَطبٌ
وَ كَم لله مِن لُطْفٍ خَفِيٍّ

*********************

 

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

«إِلٰهِى كَيْفَ أَدْعُوكَ وَأَنَا أَنَا وَكَيْفَ أَقْطَعُ رَجائِى مِنْكَ وَأَنْتَ أَنْتَ  إِلٰهِى إِذا لَمْ أَسْأَلْكَ فَتُعْطِيَنِى، فَمَنْ ذَا الَّذِى أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِى إِلٰهِى إِذا لَمْ أَدْعُوكَ فَتَسْتَجِيبَ لِى، فَمَنْ ذَا الَّذِى أَدْعُوهُ فَيَسْتَجِيبُ لِى؟ إِلٰهِى إِذا لَمْ أَتَضَرَّعْ إِلَيْكَ فَتَرْحَمَنِى، فَمَنْ ذَا الَّذِى أَتَضَرَّعُ إِلَيْهِ فَيَرْحَمُنِى إِلٰهِى فَكَما فَلَقْتَ الْبَحْرَ لِمُوسىٰ عَلَيْهِ السَّلامُ وَنَجَّيْتَهُ ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَنْ تُنَجِّيَنِى مِمَّا أَنَا فِيهِ وَتُفَرِّجَ عَنِّى فَرَجاً عاجِلاً غَيْرَ آجِلٍ ، بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

کلام در واجبات حج تمتع بود. رسیدیم به واجب پنجم که ذبح و هدی و قربانی بود. نکاتی در رابطه با هدی و قربانی باید بررسی شود. سه نکته را مبسوط بررسی کردیم. کلام در نکته چهارم بود که آیا اشتراک در هدی جایز است؟ چند حاجی یک قربانی ذبح کنند آیا مجاز هستند و مجزی است یا نه؟

اقوال را فی الجمله اشاره کرده بودیم. طوائفی از روایات را هم مطرح کردیم. سه طائفه روایت بود:

طائفه اول: این بود که «لایجزی الهدی بمنی من واحد الا واحد» که دلالت می‌کرد اشتراک در هدی جایز نیست و مجزی نیست.

طائفه دوم: روایاتی بود که مضمونش این بود اشتراک جایز است عند الضروره. که حالا ضرورت هم اشاره کردیم یا گران شدن قربانی است و یا کم شدن گوسفند و هدی است.

طائفه سوم: مضمونش این بود که اگر حجاج سر یک سفره نشسته‌اند، اشتراک جایز است چه ضرورت باشد و چه ضرورت نباشد و هر سه طائفه هم روایاتشان معتبر بود. اکنون ببینیم در بررسی این طوائف سه‌گانه فقهاء چه فرموده‌اند و چگونه مشی کرده‌اند و قول حق در جمع بین این طوائف چیست؟

قبل از بیان این وجوه ابتدا یک مقدمه اصولی را مطرح خواهیم کرد.

مقدمه اصولی: در بحث مفهوم شرط به تفصیل بررسی کردیم (تاریخ - 13/2/95) اگر دو شرط منفصل داشتیم و جزاء واحد، مثال معروفش هم «اذا خفی الجدران فقصر»، «و اذا خفی الاذان فقصر»، آیا ظهور جملۀ شرطیه اقتضا می‌کند که هر شرطی، شرط مستقل است برای این جزاء گویا مولا با عطف به( او) فرموده است «اذا خفی الاذان فقصر او خفیت الجدران فقصر»، لذا هر کدام از این دو شرط که مستقلا حاصل شد بدون توجه به شرط دیگر جزاء حاصل می‌شود یا نه ظهور جمله شرطیه اقتضا می‌کند که هر دو با هم شرط واحد را تشکیل می‌دهند به این معنا که «اذا خفی الاذان و خفیت الجدران فقصر» اگر هر دو شرط با هم به وجود آمد جزاء باید وجود بگیرد؟

در مباحث اصولی مفصل عرض شد سه نظریه در بین اصولیین وجود دارد.

نظریه اول: این است که جمله شرطیه ظهور دارد که هر کدام شرط مستقل است.

نظریه دوم: ادعا شد جمله شرطیه ظهور دارد که هر دو شرط با هم علت جزا را تشکیل می‌دهند، هر شرطی جزء العله است اگر هر دو شرط محقق شد جزاء حاصل است.

نظریه سوم: محقق نائینی و شهید صدر فرمودند در این صورت جملات شرطیه ظهور لفظی ندارند و مجمل هستند ولی قدر متیقنی دارند که اگر هر دو شرط جمع شد جزاء خواهد بود و الا در صورت حصول هر شرط به تنهایی جمله شرطیه، در آوردن جزاء به همراه این شرط ظهور ندارد و آنجا باید یا به عام فوقانی و یا به اصول عملیه مراجعه کرد.

البته ما در اصول بررسی کردیم و بحث کردیم و قول اول را پذیرفتیم که جمله شرطیه ظهور دارد در اینکه هر شرطی مستقلا علت برای وجود جزاء خواهد بود. بعد از مقدمه

در ما نحن فیه با توجه به این سه طائفه از روایات در جمع بین اینها انظار مختلف است، جمعی از فقهاء می‌گویند ما دو شرطیه داریم در این طوائف و یک جزاء، یک شرط می‌گوید اگر ضرورت بود اشتراک جایز است. شرطیه دوم می‌گوید اگر حجاج مضرب واحد داشتند، خیمه‌گاه واحد  داشتند و سر یک سفره می‌نشستند اشتراکشان در قربانی جایز است.

اینجا دو شرط مستقل است و جزاء واحد است. یک نگاه اصولی این است که هر دو شرط اگر جمع شد جزاء حاصل می‌شود، بنابراین در ما نحن فیه اگر ضرورت اقتضاء کرد و حجاج سر یک  سفره بودند اشتراکشان در قربانی جایز است. چرا؟ چون دو شرط هر دو جزء العله هستند و هر دو باید محقق شوند تا جزاء محقق بشود. لذا ببینید در کتب فقهاء این نظریه به قیل نسبت داده می‌شود و قائل دارد «و قیل یجزی مع الضرورۀ عن خمسۀ و عن سبعۀ اذا کانوا اهل خان واحد» اگر ضرورت باشد و سر یک سفره هم حجاج باشند اشتراک جایز است. آقایان می‌گویند طائفه اول و دوم دو شرطیه تبدیل به یک شرطیه شده است و عام مطلق را در طائفه اول تخصیص می‌زند که نتیجه این می‌شود هدی واحد فقط از حاجی واحد مجزی است الا عند الضروره و اذا کانوا من اهل خان واحد این یک نظریه با مبنای اصولیش.

نظریه دومی هست در ما نحن فیه که شیخ طوسی[2]، ابن براج[3] و علامه حلی[4] قائل شده‌اند، اینان طائفه سوم را که اهل خان واحد باشد، روایاتش را از محل بحث خارج می‌دانند، می‌گویند روایاتی که می‌گوید اگر سر یک سفره باشند اشتراک جایز است، اصلا مربوط به قربانی واجب نیست بلکه مربوط به اضحیه و قربانی مستحب است. لذا این طائفه را کنار می‌زنند محل بحث ما قربانی واجب است و لذا طائفه اول و دوم می‌ماند رابطه بین آنها عام و خاص مطلق است طائفه اول می‌گوید اشتراک در قربانی جایز نیست طائفه دوم می‌گوید الا لضروره اگر ضرورت باشد اشتراک جایز است لذا به این گونه هم فتوا می‌دهند. این هم نگاه دوم

نگاه سوم که جمعی از فقهاء متأخر قائلند، می‌گویند هر سه طائفه مربوط به قربانی واجب است ولی رابطه بین این طوائف عام و خاص مطلق نیست بلکه رابطه عام و خاص من وجه است. از جمله کسانی که قائل به این نظریه هستند، محقق خوئی [5]و برخی از تلامذه ایشان، صاحب تعالیق مبسوطه است. تعالیق مبسوطه جلد 10 ص 514 را ملاحظه بفرمایید.[6]

خلاصه بیانشان این است که می‌فرمایند هر سه طائفه از روایات را که ما بررسی می‌کنیم هر طائفه‌ای عام است از جهتی و خاص است از جهت دیگر، لذا رابطه عامین من وجه است. با این توضیح که طائفه اول از طرفی اختصاص دارد به هدی و قربانی واجب، به چه دلیل؟ چون قید منا در آن ذکر شده است «لایجزی هدی بمنی الا عن واحد» این قید منا یعنی قربانی واجب، پس طائفه اول خاص است از جهت اینکه اختصاص دارد به قربانی واجب و عام است از این جهت که می‌گوید قربانی واحد از یک نفر مجزی است چه ضرورت باشد یا ضرورت نباشد چه حجاج سر یک سفره باشند و چه سر یک سفره نباشند. این طائفه اول که خاص است از جهتی و عام است از جهت دیگر.

طائفه دوم و سوم از یک جهت خاص هستند، طائفه دوم اختصاص دارد به ضرورت و طائفه سوم اختصاص دارد به سفرۀ واحد، این دو طائفه از جهت دیگر عام هستند هم قربانی واجب را شامل می‌شوند و هم قربانی مستحب را، هم قربانی واجب عند الضروره اشتراک در آن جایز است هم قربانی مستحب، طائفه سوم می‌گوید هم قربانی واجب و هم قربانی مستحب، اگر سر یک سفره باشند مجزی است.

پس همه طوائف سه‌گانه خاص است از جهتی و عام است از جهت دیگر لذا عامین من وجه شد ماده اجتماعی دارند. ماده اجتماعشان قربانی واجب در حال ضرورت و سفره واحد است. طائفه اول می‌گوید اشتراک مجاز نیست، طائفه دوم و سوم در ماده اجتماع می‌گوید اشتراک مجاز است.

صاحب تعالیق می‌گوید عامین من وجه که یکدیگر را تقیید نمی‌زنند این روشن است. در مادۀ اجتماع تعارض می‌کنند و تساقط می‌کنند نسبت به ماده اجتماع این روایات قاصر است و به عام فوقانی مراجعه می‌کنیم عام فوقانی ما آیۀ کریمه قرآن است « فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ». آیه کریمه می‌گوید در حج تمتع آنچه که میسر است از هدی و قربانی باید انجام شود. این(الهدی) روشن است بر بعض الهدی اطلاق نمی‌شود «ما استیسر من الهدی» روایات تفسیری می‌گوید یا شتر یا گاو یا گوسفند، آیه کریمه می‌گوید در حج تمتع «ما استیسر من الهدی» است یا شتر است یا گاو است یا گوسفند است اگر نشد صیام  است آیه از اشتراک صحبتی نمی‌کند.

لذا آیۀ کریمه می‌گوید چه ضرورت باشد و یا ضرورت نباشد، خان واحد باشد یا نباشد اگر حاج متمتع نتوانست قربانی ذبح کند باید روزه بگیرد. بنابراین عام فوقانی آیه کریمه است، آیه کریمه می‌گوید اگر هر حاجی نتوانست قربانی کند نوبت به روزه می‌رسد نه اشتراک در هدی.

بعد می‌فرمایند اگر اطلاق آیه را قبول نکردید عام فوقانی ما می‌شود برخی از روایات، در صحیحه زراره راوی از امام علیه السلام سؤال کرد «ما الهدی»، هدی چیست؟ امام علیه السلام فرمودند «18699- 5- ..... قُلْتُ وَ مَا الْهَدْيُ- فَقَالَ أَفْضَلُهُ بَدَنَةٌ وَ أَوْسَطُهُ بَقَرَةٌ وَ آخِرُهُ شَاةٌ.» شاۀ یعنی همه گوسفند نه بعضی از گوسفند لذا اطلاق این عام فوقانی (صحیحه زراره) می‌گوید اگر حاجی نتوانست گوسفند ذبح کند با دیگران شرکت نکند، نوبت به شرکت با دیگران نمی‌رسد.

این نظریه سوم که جمعی از فقهاء متأخر قائل به این نظریه می‌باشند.

عرض می‌کنیم نسبت به اینگونه نسبت سنجی توسط جمعی از متأخرین ما اشکال داریم، این تصویر که رابطه بین طوائف سه گانه عام و خاص من وجه است مورد قبول نیست. به نظر ما در لسان روایات دقت نشده است ما سؤال می‌کنیم از این محققین چرا طائفه اول را عام و مطلق ندانستید و اختصاص دادید به هدی واجب؟ «لایجزی هدی بمنی الا عن واحد» شما اینگونه استدلال کردید که چون قید منا در طائفه اول آمده است ظهور دارد در هدی واجب، عرض ما این است که در طائفه دوم و سوم هم همین قید است، « عَزَّتِ الْبُدْنُ سَنَةً بِمِنًى»، قید منا هست این طائفه هم اطلاق ندارد و با این قید شامل غیر واجب نمی‌شود. « قَالَ: تُجْزِئُ الْبَقَرَةُ عَنْ خَمْسَةٍ بِمِنًى إِذَا كَانُوا أَهْلَ خِوَانٍ وَاحِدٍ.»، این طائفه که هم قید منا را دارد پس با این قید باید اختصاص بدهید به هدی واجب و طائفه دوم و سوم عموم ندارد و شامل قربانی مستحب نمی‌شود.

یا صحیحه عبدالرحمن بن حجاج « 18763- 10- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ قَوْمٍ غَلَتْ عَلَيْهِمُ الْأَضَاحِيُّ- وَ هُمْ مُتَمَتِّعُونَ وَ هُمْ مُتَرَافِقُونَ .....»، به روشنی «هم متمتعون» یعنی در حج تمتع هستند از نگاه شما، یعنی باز اختصاص دارد به هدی واجب، لذا تعمیمی که شما در طائفه دوم و سوم فرض کردید و آنگاه تصویر کردید عامین من وجه است قابل قبول نیست.

لذا تا اینجا نظریه اول و دوم ارجح است که گفته شود طوائف سه‌گانه اختصاص دارد به هدی واجب و رابطه عام و خاص مطلق است و طائفه دوم و سوم باید طائفه اول را تقیید بزند یا هر دو شرط، شرط واحد باشد بر طبق بعضی از مبانی و یا هر شرط، شرط مستقل باشد بر طبق بعضی از مبانی، ولی مع ذلک به نظر ما وجه جمع بین این روایات وجه دیگری است که ما در جلسه بعد با کمک مقدماتی آن وجه را توضیح می‌دهیم و بین روایات جمع می‌کنیم تا ببینیم به چه نتیجه فقهی خواهیم رسید.

 

[1]. جلسه 85، مسلسل 1129، یک‌‌شنبه‌، 99.1.17 (به صورت مجازی و ضبط شده)

[2] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج‌1، ص: 372: «و لا يجوز في الهدى الواجب إلا واحد عن واحد مع الاختيار سواء كانت بدنا أو بقرة، و يجوز عند الضرورة عن خمسة و عن سبعة و عن سبعين، و كلما قلوا كان أفضل،».

[3] . ابن براج المهذب (لابن البراج):«باب أحكام الهدى و ذبحه أو نحره». ؛  ج 1، ص : 257: « و لا یجزی الهدی الواحد عن اکثر من الواحد، الا فی حال الضروره فانه یجزی عن اکثر من ذلک».

[4] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج‌4، ص: 279: «و الأقرب الاجزاء عند الضرورة عن الكثير دون الاختيار».

[5] . المعتمد في شرح المناسك؛ ج‌5، ص: 215 به بعد.

[6] . تعالیق مبسوطه ج 10 ص 514: «2 ) الأمر كما أفاده ( قدس سره ) . وتدل عليه مجموعة من الروايات  منها : صحيحة محمد بن مسلم عن أحدهما ( عليهما السلام ) : ...... فإذن تكون النسبة بين هذه الروايات والروايات الأولى عموماً من وجه ، فان مورد الروايتين الأوليين خاص بالضرورة ، وعام من جهة أن الهدي واجب أو مستحب ، ومورد الروايات الأولى خاص بالهدي الواجب ، وعام من جهة أنه كان في حال الضرورة أو لا ، ومورد الرواية الثالثة خاص بأهل خوان واحد ، وعام من جهة ان الهدي واجب أو مستحب ، وعليه فيقع التعارض بينهما في مورد الالتقاء والاجتماع ، وهو الهدي الواجب في حال الضرورة أو لأهل خوان واحد ، فان مقتضى اطلاق الطائفة الأولى أن الهدي الواحد لا يكفي عن جماعة مطلقاً حتى في حال الضرورة أو كانوا من أهل خوان واحد ، ومقتضى اطلاق الطائفة الثانية أنه يكفي في هذه الحالة ، ولكن لابد من تقديم الطائفة الأولى على الثانية من جهة أنها موافقة للكتاب ، وهو قوله عز وجل : ( فمن تمتع بالعمرة إلى الحج فما استيسر من الهدي ، فمن لم يجد فصيام ثلاثة أيام في الحج وسبعة إذا رجعتم ) ( 1 ) بتقريب أنه يدل على أن الهدي وظيفة كل متمتع بالعمرة إلى الحج ، فإذا لم يجد فوظيفته الصيام ، لا الاشتراك في الهدي . ومع الاغماض عن ذلك ، فالطائفتان تسقطان معاً من جهة المعارضة في مورد الالتقاء والاجتماع ، والمرجع فيه اطلاق الروايات ، وهي كما يلي : منها : صحيحة زرارة بن أعين عن أبي جعفر ( عليه السلام ) : " في المتمتع قال : وعليه الهدي ، قلت : وما الهدي ، فقال : أفضله بدنة ، وأوسطه بقرة ، وآخره شاة " ( 2 ) .

ومنها : صحيحة معاوية بن عمار عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) : " قال : يجزئ في المتعة شاة " ( 3 ) ومنها غيرهما . بتقريب أنها تدل على وجوب طبيعي الهدي على كل متمتع بالعمرة إلى الحج ، ومقتضى اطلاقها اجزاء هدي واحد عن شخص واحد لا أكثر حتى في حال الضرورة ، ولا يمكن أن تكون هذه الروايات طرفاً للمعارضة مع الطائفة الثانية ، لأنها تنص على اجزاء هدي واحد عن جماعة في حال الضرورة ، وهذه الروايات تنفي ذلك بالاطلاق ، فلا تصلح أن تكون طرفاً للمعارضة ، ولكن بما أنها قد سقطت من جهة المعارضة مع الطائفة الأولى ، فعندئذ لا مانع من الرجوع إلى اطلاق هذه الروايات .

فالنتيجة : ان الهدي الواجب لا يكفي إلاّ عن واحد حتى في حال الضرورة ، غاية الأمر إذا لم يتمكن من الهدي فعليه الصيام بديلاً عنه .

**************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

«یا نُورُ یا بُرْهانُ ، یا مُبینُ یا مُنیرُ ، یا رَبِّ اِکْفِنى الْشُّرُورَ ، وَ آفاتِ الدُّهُورِ ، وَ اَسْئَلُکَ النَّجاةَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِى الصُّور.ِ».

وجه جمع مختار در جمع بین روایات اشتراک در هدی

بحث ما در نکته چهارم در رابطه با اشتراک در هدی بود. سه طائفه روایت را مطرح کردیم و برای جمع بین این طوائف سه‌گانه، سه نظریه را از اعلام مطرح کردیم و نظریه اخیر که نظریه محقق خوئی و برخی از تلامذه ایشان بود نقد کردیم. وجه جمع چهارمی را مطرح می‌کنیم که به نظر ما این وجه جمع صحیح است و مختار است.

قبل از بیان این وجه جمع، ابتدا دو مقدمه را بیان می‌کنیم:

مقدمه اول: ما در روایات دو اصطلاح داریم، یکی اصطلاح هدی و دیگری اصطلاح اضحیه، این دو اصطلاح به چه معنا هستند؟ با برررسی روایات به این نتیجه می‌رسیم که هدی و اضحیه تقریبا مثل فقیر و مسکین هستند به این معنا که دو مفهوم متغایر دارند ولی گاهی به جای یکدیگر هم به کار می‌روند. هدی به معنای قربانی واجب است که مکان دارد و مکانش هم منا است و باید در منا ذبح شود. ولی اضحیه به معنای قربانی مستحب است که ممکن است این قربانی مستحب در منا ذبح شود در روز عید قربان و ایام تشریق و ممکن است این اضحیه و قربانی در بلاد مختلف ذبح شود. که روز عید قربان بر هر مسلمانی در هر جا که هست مستحب مؤکد است قربانی ذبح کند.

روایات را ملاحظه کنید هم فرق بین این دو روشن بشود و هم ببینیم گاهی یکی به جای دیگری استعمال می‌شود. «18779- 1- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْأُضْحِيَّةَ- عَوْرَاءَ فَلَا يَعْلَمُ إِلَّا بَعْدَ شِرَائِهَا هَلْ تُجْزِئُ عَنْهُ- قَالَ نَعَمْ إِلَّا أَنْ يَكُونَ هَدْياً- فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ نَاقِصاً»، علی بن جعفر از موسی بن جعفر علیه السلام سؤال می‌کند کسی اضحیه می‌خرد بعد از خرید می‌بیند ناقص است و اعور است آیا مجزی است؟ امام علیه السلام می‌فرمایند بله آنچه را که خریده است مجزی است الا در یک صورت که آن حیوان اعوری را که خریده است هدی واجب باشد نه اضحیه که مستحب است، اگر هدی واجب بود هدی ناقص مجزی نیست. ببینید اضحیه به معنای قربانی مستحب است در مقابل هدی واجب.

یا روایتی را شیخ صدوق نقل می‌کند «18911- 7- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُ إِنَّمَا يَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَدْفَعَ الْأُضْحِيَّةَ- إِلَى مَنْ يَسْلَخُهَا بِجِلْدِهَا- لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا - وَ الْجِلْدُ لَا يُؤْكَلُ وَ لَا يُطْعَمُ وَ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ فِي الْهَدْيِ.» شیخ صدوق می‌فرمایند روایاتی از پیامبرو ائمه داریم که جایز است انسان اضحیه خودش را بدهد به کسی قربانی کند در مقابل پوستش، می‌گوید پوست را می‌گیرم و نای را قربانی می‌کنم. می‌فرمایند چون خداوند می‌فرمایند « فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا» بخورید و از گوشتش به دیگران بدهید. لذا اشکالی ندارد اضحیه را بدهد به کسی قربانی کند در مقابل پوستش ولی در هدی و قربانی واجب این کار جایز نیست. به روشنی اضحیه در تقابل با هدی قرار گرفته است.

یا در روایت دعائم الاسلام[2]: «و عنه ( ع م ) أنه قال: من ضحى أو أهدى هديا فليس له أن يخرج  من منى منه بشئ إلا ...»

در این روایت هم می‌بینید به روشنی تضحیه در مقابل هدی قرار گرفته است، اضحیه امری است و هدی امر دیگر.

یا صحیحه معاویۀ بن عمار «18815- 1-  مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى أُضْحِيَّةً فَمَاتَتْ- أَوْ سُرِقَتْ قَبْلَ أَنْ يَذْبَحَهَا قَالَ لَا بَأْسَ- وَ إِنْ أَبْدَلَهَا فَهُوَ أَفْضَلُ وَ إِنْ لَمْ يَشْتَرِ فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ.» می‌گوید از امام سؤال کردم مردی اضحیه خرید قبل از ذبح یا مرد یا دزدیده شد، امام فرمودند اشکالی ندارد. کدام قربانی است که اگر دزدیده شد هیچ وظیفه‌ای بر مکلف نیست آن قربانی مستحب است لذا اضحیه به معنای قربانی مستحب است.

بله ما قبول داریم گاهی اضحیه با قرینه در هدی واجب هم استعمال می‌شود اما به کمک قرینه، صحیحه محمد بن مسلم «18657- 5-  وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ الْمَمْلُوكِ- فَقَالَ عَلَيْهِ مِثْلُ مَا عَلَى الْحُرِّ إِمَّا أُضْحِيَّةٌ وَ إِمَّا صَوْمٌ.» اگر بنده‌ای حج تمتع انجام می‌دهد قربانی او چگونه است؟ امام فرمودند مثل حر است اما اضحیه و اما صوم یا اضحیه یعنی هدی واجب و یا روزه است مثل حر، اگر دارد هدی بر او واحب است و اگر ندارد روزه بر او واجب است اینجا روشن است به کمک قرینه اضحیه در هدی در حج واجب به کار رفته است.

یا صححیه معاویه بن عمار «18940- 2-  وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدٌ صَالِحٌ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ لَيْسَ لَهُ أُضْحِيَّةٌ وَ فَاتَهُ الصَّوْمُ- حَتَّى يَخْرُجَ وَ لَيْسَ لَهُ مُقَامٌ قَالَ- يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي الطَّرِيقِ إِنْ شَاءَ- وَ إِنْ شَاءَ صَامَ عَشَرَةً فِي أَهْلِهِ.» روشن است از امام سؤال می‌کند متمتعی هست قربانی ندارد و روزه هم نگرفته است، مشغول سفر شده است، چون سه روز روزه در مکه باید بگیرد هفت روز هم در وطن، این روزه نگرفته و مقام ندارد و در مسیر است، امام می‌فرمایند دلش می‌خواهد سه روز را در طریق روزه بگیرد و بقیه را در وطن و دلش می‌خواهد ده روز را در وطن روزه بگیرد.  اینجا روشن است اضحیه به معنای هدی در حج واحب است.

دقت کنید نتیجه مقدمه اول این شد که اضحیه با تتبع در روایات به معنای قربانی مستحب است هم در منا و هم در وطن و هدی به معنای قربانی واجب است که حاج متمتع واجب است قربانی کند. این مقدمه اول.

مقدمه دوم: روایات دلالت می‌کند که بر کسی که هدی و قربانی بر او واجب است اضحیه هم بر او مستحب است. یعنی غیر از قربانی خودش که واجب است بر او مستحب است یک قربانی دیگر هم انجام دهد به عنوان اضحیه حتی در حاجی که حج قران انجام می‌دهد، سوق هدی کرده است غیر از هدیی که سوق کرده و با خودش برده است و او را باید در منا ذبح کند، اضحیه هم بر او مستحب است. حاجی که حج او حج افراد است و قربانی ندارد ولی اضحیه بر او مستحب است. حتی کسی که عمره مفرده انجام می‌دهد عمره قربانی ندارد بر او هم مستحب است که یک قربانی ذبح کند.

شما اقوال علما را ببینید ابن سعید حلی در الجامع للشرایع[3] «إذا رمى الجمرة ذبح هدى متعته وقرانه إن كان قارنا، ويجزي عن الأضحية والجمع بينهما أفضل ، ويستحب الأضحية للمفرد. ولا يجزي هدي المتعة الواحد إلا عن واحد. فاذا رمی الجمره ذبح هدی متعتی و قرانه ان کان قارنا و یجزی عن الاضحیه» ابن سعید می‌گوید وقتی حاجی رمی جمره انجام داد هدیش را در حج تمتع ذبح کند یا قربانی که به همراه برده در حج قران ذبح کند و این هدی از اضحیه مجزی است اما بهترا ست حاجی چه در حج تمتع و چه در حج قران جمع کند بین هدی و اضحیه عنی یک هدی واجب ذبح کند و یک اضحیه مستحب.

علامه حلی در تحریر الاحکام[4]: «الأوّل : الأُضحيّة مستحبّة استحباباً مؤكّداً وليست فرضاً، ويجزئ الهدي عن الأُضحية ، والجمع بينهما أفضل .» اضحیه مستحب است مستحب مؤکد هم هست و واجب نیست هکذا وسیله، ابن حمزه را مراجعه کنید.[5]  

روایات را هم ببینید صحیحه محمد بن مسلم «18641- 3- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُجْزِيهِ فِي الْأُضْحِيَّةِ هَدْيُهُ.» یعنی معلوم می‌شود این تصور بوده است که در کنار هدی، اضحیه مستحب است چون اضحیه مستحب مؤکد است امام می‌فرمایند همان هدی از اضحیه مجزی خواهد بود.

پس مقدمه دوم این است که حاجی که هدی بر او واجب است اضحیه هم بر او مستحب است هر چند خود هدی از اضحیه مجزی خواهد بود. بعد از این دو مقدمه

وجه جمع به نظر ما روشن می‌شود جمع بین این طوائف سه گانه از روایات به این گونه است که به نظر ما روایات طائفه اول که مفادش این بود «لایجزی هدی واحد الا عن واحد» مربوط به قربانی واجب است در هدی و قربانی واجب اشتراک وجود ندارد، بر هر نفر یک هدی است و اگر پول هدی را نداشت یا هدی نبود بعد آیه کریمه می‌گوید و روایات می‌گوید نوبت به روزه می‌رسد روزه بگیرد اشتراک نیست. آن دو طائفه‌ای که می‌گوید اشتراک عند الضروره و اشتراک اذا کانوا فی خان واحد مربوط به اضحیه مستحب است هر دو طائفه ربطی به هدی واجب ندارد لذا بین طوائف سه گانه هیچ تنافی نیست تا ما با عامین من وجه در ماده اجتماع، آنها را از حجیت اسقاط کنیم یا عام و خاص مطلق بگیریم طائفه دوم یا طائفه دوم و طائفه سوم، طائفه اول را تخصیص و تقیید بزنند اصلا ربطی به هم ندارند.

دلیل بر جمع مختار

 ما ابتدا یک دلیل بر این وجه جمع ذکر می‌کنیم و بعد به دو ان قلت پاسخ می‌دهیم و برخی از قرائن را هم بر این وجه جمع اقامه خواهیم کرد.

دلیل این است: روایت محمد بن علی حلبی « 18756- 3- وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ  قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النَّفَرِ تُجْزِيهِمُ الْبَقَرَةُ- قَالَ أَمَّا فِي الْهَدْيِ فَلَا وَ أَمَّا فِي الْأَضْحَى فَنَعَمْ.» نفر اطلاق می‌شود بر سه فرد تا ده فرد، راوی از امام سؤال می‌کند آیا از سه نفر تا ده نفر را یک بقره مجزی است؟ ذبح کنند برای سه نفر یا برای ده نفر؟ امام علیه السلام فرمودند در هدی نخیر، در هدی برای سه نفر با بیشتر یک بقره مجزی نیست، اما در اضحیه و قربانی مستحب اشتراک سه فرد یا ده فرد در یک قربانی اشکال نخواهد داشت.

پاسخ از دو اشکال خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 86، مسلسل 1130، دو‌‌شنبه‌، 99.1.18 (به صورت مجازی و ضبط شده)

[2] . دعائم الاسلام ج 1 ص 328.

[3] . الجامع للشرایع ص 210 .

[4] . تحریر الاحکام ج 1 ص 635.

[5] . وسیله النجاۀ ص 186: «والهدي يجزئ عن الأضحية ، والجمع بينهما أفضل .».

**************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی حُسْنِ قَضَائِک، وَ بِمَا صَرَفْتَ عَنِّی مِنْ بَلَائِک، فَلَا تَجْعَلْ حَظِّی مِنْ رَحْمَتِک مَا عَجَّلْتَ لِی مِنْ عَافِیتِک. (فرازی از دعای هجدهم صحیفه سجادیه)

کلام در نکتۀ چهارم در وجه جمع مختار بین روایات وارد شده در اشتراک در هدی بود. پس از دو مقدمه که دیروز اشاره کردیم که وجه مختار این است که روایاتی که می‌گوید اشتراک در هدی جایز نیست مربوط به هدی واجب است، روایاتی که می‌گوید عند الضروره اشتراک جایز است یا برای اهل سفرۀ واحد اشتراک جایز است، مربوط به اضحیه و قربانی مستحب است.

یک روایت را هم به عنوان قرینه  (به عنوان دلیل) بر این وجه جمع اشاره کردیم. روایت محمد بن علی حلبی بود از امام صادق علیه السلام. دقت کنید این روایت به دو سند نقل شده است یکی سند شیخ طوسی در تهذیب الاحکام است که در این سند محمد بن سنان وارد شده است و بارها گفته‌ایم نسبت به محمد بن سنان ما تأمل داریم.[2]

ولی شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه روایت را به این صورت نقل کرده است «و سأل محمد الحلبی اباعبدالله علیه السلام» ظاهر امر این است که شیخ صدوق حدیث را به سند خودشان از محمد بن علی حلبی نقل فرموده‌اند[3] و سند شیخ صدوق و اسناد ایشان به محمد بن علی حلبی در مشیخه من لایحضره الفقیه اسناد صحیحی است[4] لذا روایت معتبر و قابل اعتماد است.

امام علیه السلام در پاسخ سؤال حلبی که عرض کرد آیا ذبح یک بقره برای چند فرد مجزی است؟ امام علیه السلام فرمودند «اما فی الهدی فلا و اما فی الاضاحی فنعم»، در هدی واجب اشتراک چند نفر جایز نیست ولی در اضحیه و قربانی مستحب جایز است. لذا به حکم این روایت معتبر می‌گوییم طائفه اول که می‌گوید اشتراک جایز نیست مربوط به هدی واجب است و طائفه دوم و سوم که اشتراک را در بعضی از صور مجاز می‌داند مربوط به قربانی مستحب است.

دو اشکال را جواب بدهیم و بعد بعضی از قرائن دیگر را اشاره کنیم و جمع بندی کنیم.

اشکال اول: ممکن است کسی بگوید در طائفه سوم ما روایتی داشتیم که در آن روایت یک قرینه‌ای هست که روایت را مربوط می‌کند به قربانی در حج تمتع، لذا مربوط به اضحیه و قربانی مستحب نیست. روایت این بود (صحیحه عبدالرحمن بن حجاج) « 18763- 10- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ قَوْمٍ غَلَتْ عَلَيْهِمُ الْأَضَاحِيُّ- وَ هُمْ مُتَمَتِّعُونَ وَ هُمْ مُتَرَافِقُونَ وَ لَيْسُوا بِأَهْلِ بَيْتٍ وَاحِدٍ- وَ قَدِ اجْتَمَعُوا فِي مَسِيرِهِمْ وَ مِضْرَبُهُمْ وَاحِدٌ».

مستشکل می‌گوید سؤال سائل را دقت کنید، سؤال این است جمعیتی هستند، اضحیه گران هست، حج تمتع انجام می‌دهند و با یکدیگر همراه هستند، آیا همه با هم یک بقره می‌توانند ذبح کنند؟ امام فرمودند اگر ضرورت باشد اشکال ندارد من دوست ندارم مگر اینکه به خاطر ضرورت باشد. این «و هم متمتعون» روایت را اختصاص می‌دهد به حج تمتع و ربطی به قربانی مستحب نخواهد داشت.

پاسخ ما این است که در مقدمه دوم توضیح دادیم که در حج تمتع هم چنانچه هدی تشریع شده است، اضحیه مستحب هم تشریع شده است، هم روایت خواندیم و هم اقوال علما را اشاره کردیم که در کنار هدی در حاج متمتع، اضحیه و قربانی مستحب هم وجود دارد. وقتی چنین است مضمون روایت این است راوی سؤال می‌کند می‌گوید جمعی حج تمتع انجام می‌دهند «الهم ان یذبحوا بقره» صدر روایت هم آمده است «غلت علیهم الاضاحی» و در مقدمه اول گفتیم اضحیه ظهور دارد در قربانی مستحب، روایت کاملا با قربانی مستحب مناسب است. راوی سؤال می‌کند حج تمتع انجام داده‌اند اضحیه بر آنها مستحب است گاو گران است آیا می‌توانند چند نفر با هم شریک شوند یا نه؟ امام می‌فرمایند بله.

بنابراین این روایت به خاطر وجود کلمه اضحیه که ظهور دارد در قربانی مستحب و به خاطر اینکه در حج تمتع بر حاج متمتع اضحیه مستحب هم وجود دارد کاملا روایت تطبیق می‌کند. سؤال سائل این است قربانی مستحب می‌خواهند متمتعین انجام بدهند آیا چند نفر شریک شوند اشکال دارد؟ و چون اضحیه مستحب مؤکد است امام علیه السلام می‌فرمایند من دوست ندارم حتی در اضحیه مستحب اشتراک داشته باشند مگر به خاطر ضرورت. بنابراین این روایت یا ظهور دارد در قربانی مستحب و لااقل من الاجمال. ممکن است حدیث مربوط به قربانی واجب باشد و ممکن است مربوط به اضحیه مستحب باشد لذا حدیث اجمال دارد.

اشکال دوم: این اشکال کلامی است از صاحب تفصیل الشریعه رحمه الله ایشان می‌فرمایند روایات طائفه دوم و روایات طائفه سوم را نمی‌شود حمل کرد بر قربانی مستحب، این وجه جمعی که مختار ما بود. چرا ایشان می‌فرمایند قربانی مستحب در منا در عید قربان فرد نادر است؟ فرد شایع هدی واجب است، قربانی مستحب فرد نادر است، ما بیایم این روایات را «غلت علیهم الاضاحی» را حمل کنیم بر قربانی مستحب، «عزت البدن سنۀ بمنی حتی بلغت البدن مئۀ دینار » اینها را حمل کنیم بر قربانی مستحب حمل بر فرد نادر است و حمل مطلق بر فرد نادر صحیح نیست لذا چاره‌ای نداریم و باید بگوییم این طوائف سه‌گانه مربوط است به هدی و قربانی واجب.[5]

عرض می‌کنیم این اشکال هم وارد نیست. وجه آن این است که بعد از اینکه هر متمتعی در مقدمات گفتیم مستحب است در کنار قربانی واجبش یک قربانی مستحب داشته باشد، قارن به حج قران هم در کنار قربانی واجبش مستحب است قربانی مستحب داشته باشد، حاج به حج افراد با اینکه در حج افراد قربانی نیست مستحب است که یک قربانی داشته باشد. بعد از اینکه استحباب اضحیه بر همه حجاج موجود در منا ثابت است و جعل شده است دیگر حمل بر فرد نادر نیست. شواهد تاریخی هم می‌گوید افراد مختلف مقید بودند غیر از آن قربانی که به عنوان هدی دارند یک یا چند قربانی دیگر هم ذبح کنند لذا این اشکال بر وجه جمع به نظر ما وارد نخواهد بود.

دو یا سه قرینه دیگر هم می‌توان اقامه کرد بر این وجه جمکع مختار.

قرینه اول: آیه کریمه قرآن است « فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ » دیروز توضیح دادیم بر طبق روایات تفسیری مقصود از این فراز آیه کریمه این است که در حج تمتع کسی که حاج متمتع است آنچه را از هدی که بر او میسر است قربانی کند. روایت معتبر می‌گوید یا شتر و یا گاو و یا گوسفند پس بر هر متمتعی قربانی یکی از اینها لازم است نه بعضی از آنها « فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ » هر کس نتوانست و میسر نبود هدی برای او، آیا اشتراک است؟ خیر نوبت به روزه می‌رسد لذا در آیه کریمه هیچ سخنی از اشتراک بعد از تعذر هدی بیان نشده است.

قرینه دوم: روایتی است که زراره از امام علیه السلام سؤال می‌کند می‌گوید فردی اولاد صغارش را به حج برده است ابتدا از یک سری احکام حج صغار سؤال می‌کند و امام علیه السلام پاسخ می‌فرمایند سپس زارره این سؤال را می‌کند که این فرد پول ندارد از طرف بچه‌هایش قربانی کند «لیس لهم ما یذبحون» امام علیه السلام پاسخ می‌دهند «یذبح عن الصغار و یصوم الکبار» از طرهاف بچه‌ها قربانی ذبح کند و بزرگان به جای قربانی روزه بگیرند.

سؤال: اگر اشتراک در هدی جایز بلکه متعین است امام اینجا می‌خواست جواب بدهند عیبی ندارد برای همه آنها که ندارد، در قربانی شریک شوند هر مقدار پول دارد قربانی بخرند و برای همه قربانی ذبح کنند ولی امام می‌فرمایند خیر برای صغار قربانی بخرند و ذبح کنند و کبار روزه بگیرند. به روشنی معلوم می‌شود که اشتراک درهدی جایز نیست.

« 14821-  وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ ».

قرینه سوم: در مبحث اشتراک شما روایات را مراجعه کنید، اختلاف مراتب فراوان در بحث اشتراک می‌بینید. یک روایت می‌گوید اهل خان واحد اشتراک بر آنها مجاز است، اهل یک سفره پنج نفر یا ده نفر یا هفتاد نفر می‌توانند در قربانی اشتراک داشته باشند، در برخی از روایات گفته می‌شود اشتراک برای هفت نفر جایز است، در برخی از روایات گفته می‌شود اشتراک برای هفتاد نفر جایز است، برخی از روایات می‌گوید اشتراک جایز است هر چه کمتر بهتر، این اختلاف مراتب خود قرینه است که این حکم اشتراک حکم فرضی و واحب نیست، در یک مورد استحبابی است و الا این همه اختلاف مراتب معنا نداشت.

نتیجه: به نظر ما با جمع مختار بین روایات به این نتیجه رسیدیم که اگرحاج متمتع پول هدی و قربانی دارد یا قربانی موجود است یک قربانی ذبح کند یا شتر نحر کند و یا گاو یا گوسفند ذبح کند، و اگر در حال ضرورت است یا پول ندارد و یا قربانی وجود ندارد نوبت به روزه می‌رسد و حکم هدی ساقط است. و اشاره کردیم اشتراک در قربانی مربوط به اضحیه مستحب است که در اضحیه مستحب چند نفر می‌توانند شریک شوند لذا این کلام مرحوم امام در تحریر الوسیله که ایشان فرمودند در حال ضرورت احوط این است که حجاج هم اشتراک در هدی داشته باشند و هم روزه بگیرند اگر احتیاط، احتیاط وجوبی باشد به نظر ما وجهی ندارد. نخیر جمع بین روایات اقتضا می‌کند اگر هدی متعذر شد متعین روزه است اگر احوط، احوط استحبابی است که الاحتیاط حسن علی کل حال. این تمام کلام در نکتۀ چهارم از نکاتی  که در بحث هدی نیاز به بررسی داشت.

نکتۀ پنجم: بررسی ترتیب بین رمی جمۀ عقبه و ذبح

پس از نکتۀ چهارم مرحوم امام در تحریر الوسیله وارد چند مسأله می‌شوند که در این مسائل سن ذبیحه و هدی را مطرح می‌کنند که اگر شتر باشد یا گاو باشد یا گوسفند باشد سنش باید چه قدر باشد؟ که ما این مسائل را وارد نمی‌شویم.[6] مسأله یازدهم از مسائل تحریر الوسیله را می‌خواهیم در نکتۀ پنجم متعرض شویم و مسأله این است که آیا بین رمی و هدی ترتیب لازم است؟ به این معنا که اول باید رمی جمرۀ عقبه باشد و سپس قربانی باشد یعنی اگر کسی قبل از رمی قربانی کشت صحیح نیست و باید پس از رمی دوباره اعاده شود و بالاخره آیا بین رمی جمرۀ عقبه و هدی ترتیب معتبر است یا نه؟[7]

مسأله دو صورت دارد گاهی حکم مسأله در صورت عمد باید بررسی شود و گاهی در صورت جهل و نسیان.

صورت اول: اگر کسی عمدا قبل از رمی جمره ذبح و قربانی را انجام داد آیا این ذبح صحیح است یا نه؟

ابتدا ما صورت عمد را بررسی می‌کنم اگر کسی عمدا قبل از رمی جمره ذبح و قربانی را انجام داد آیا این ذبح صحیح است یا نه؟

محقق خوئی در المعتمد فی شرح المناسک ج 5 ص 206 فتوا می‌دهند و می‌فرمایند «و یجب الاتیان به بعد الرمی» باید قربانی بعد از رمی جمرۀ عقبه باشد بعد هم توضیحی دارند اگر عمدا قبل از رمی قربانی کرد این قربانی صحیح نیست. مرحوم امام در تحریر الوسیله فتوا ندارند می‌فرمایند احوط وجوبی رعایت ترتیب است بین رمی جمرۀ عقبه و بین ذبح و هدی، این نکتۀ پنجم است که باید بررسی کنیم و ببینیم چرا محقق خوئی در این مسأله فتوا می‌دهند و مرحوم امام احتیاط وجوبی دارند. ادله و روایات را مراجعه کنید تا به بررسی آن برسیم.

 

[1]. جلسه 87، مسلسل 1131، سه‌‌شنبه‌، 99.1.19

[2] . تهذيب ‏الأحكام ج : 5 ص : 210:«44-  الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النَّفَرِ أَ تُجْزِيهِمُ الْبَقَرَةُ قَالَ أَمَّا فِي الْهَدْيِ فَلَا وَ أَمَّا فِي الْأَضَاحِيِّ فَنَعَمْ».

[3] . من‏لايحضره‏ الفقيه ج : 2 ص : 498:«3067-  وَ سَأَلَ مُحَمَّدٌ الْحَلَبِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النَّفَرِ تُجْزِيهِمُ الْبَقَرَةُ فَقَالَ أَمَّا فِي الْهَدْيِ فَلَا وَ أَمَّا فِي الْأَضْحَى فَنَعَمْ وَ يُجْزِي الْهَدْيُ عَنِ الْأُضْحِيَّةِ ».

[4] . من لایحضره الفقیه ج 4 ص 427: « و ما كان فيه عن محمد بن علي الحلبي فقد رويته عن أبي، و محمد بن الحسن، و محمد بن موسى بن المتوكل رضي‌الله ‌عنه عن عبد الله بن جعفر الحميري، عن أيوب بن نوح، عن صفوان بن يحيى، عن عبد الله بن مسكان، عن محمد بن علي الحلبي.».

[5] . تفصیل الشریعه کتاب الحج ج 5 ص 215: «وهذه الرواية وإن كان مفادها جواز الاشتراك مطلقا إلَّا أن رواية الحلبي المتقدمة المفصلة بين الهدي وغيره تصلح لتقييد هذه الرواية بغير الهدي ، وإن كان يبعده أن الحمل عليه يوجب الحمل على الأفراد النادرة لندرة غير الهدي بمنى ، ودعوى كون أكثر الحجاج سابقا كان حجّهم حجّ إفراد ممنوعة جدّا».

[6] . سه مسئله 8 و 9 و 10 را استاد مطرح نکردند و وارد مسأله یازدهم شدند.

تحریر الوسیله کتاب الحج: مسألة 8 يعتبر في الهدي أمور: الأول- السن، فيعتبر في الإبل الدخول في السنة السادسة، و في البقر الدخول في الثالثة على الأحوط،.و المعز كالبقر، و في الضأن الدخول في الثانية على الأحوط. الثاني- الصحة و السلامة، فلا يجزي المريض حتى الأقرع على الأحوط. الثالث- أن لا يكون كبيرا‌ جدا. الرابع- أن يكون تام الأجزاء، فلا يكفي الناقص كالخصي، و هو الذي أخرجت خصيتاه، و لا مرضوض الخصية على الأحوط، و لا الخصي في أصل الخلقة، و لا مقطوع الذنب و لا الأذن، و لا يكون قرنه الداخل مكسورا، و لا بأس بما كسر قرنه الخارج، و لا يبعد الاجتزاء بما لا يكون له أذن و لا قرن في أصل خلقته، و الأحوط خلافه، و لو كان عماه أو عرجه واضحا لا يكفى على الأقوى، و كذا لو كان غير واضح على الأحوط، و لا بأس بشقاق الأذن و ثقبه، و الأحوط عدم الاجتزاء به، كما أن الأحوط عدم الاجتزاء بما ابيضت عينه. الخامس- أن لا يكون مهزولا، و يكفي وجود الشحم على ظهره، و الأحوط أن لا يكون مهزولا عرفا.

مسألة 9 لو لم يوجد غير الخصي لا يبعد الاجتزاء به‌ و إن كان‌ الأحوط الجمع بينه و بين التام في ذي الحجة من هذا العام، و إن لم يتيسر ففي العام القابل أو الجمع بين الناقص و الصوم، و لو وجد الناقص غير الخصي فالأحوط الجمع بينه و بين التام في بقية ذي الحجة، و إن لم يمكن ففي العام القابل، و الاحتياط التام الجمع بينهما و بين الصوم.

مسألة 10 لو ذبح فانكشف كونه ناقصا أو مريضا يجب آخر‌ ، نعم لو تخيل السمن ثم انكشف خلافه يكفي، و لو تخيل هزاله فذبح برجاء السمن بقصد القربة فتبين سمنه يكفي، و لو لم يحتمل السمن أو يحتمله لكن ذبح من غير مبالاة لا برجاء الإطاعة لا يكفي، و لو اعتقد الهزال و ذبح جهلا بالحكم ثم انكشف الخلاف فالأحوط الإعادة، و لو اعتقد النقص فذبح جهلا بالحكم فانكشف الخلاف فالظاهر الكفاية.

[7] . تحریر الوسیله کتاب الحج: مسألة 11 الأحوط أن يكون الذبح بعد رمي جمرة العقبة، و الأحوط عدم التأخير من يوم العيد، و لو أخر لعذر أو لغيره فالأحوط الذبح أيام التشريق، و إلا ففي بقية ذي الحجة، و هو من العبادات يعتبر فيه النية نحوها، و يجوز فيه النيابة و ينوي النائب، و الأحوط نية المنوب عنه أيضا، و يعتبر كون النائب شيعيا على الأحوط، بل لا يخلو من قوة، و كذا في ذبح الكفارات.

***********************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

«یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین»

نکته پنجم: از نکات مربوط به هدی و قربانی این بود که آیا ترتیب بین رمی جمرۀ عقبه و ذبح لازم است یا لازم نیست؟

عرض شد صورت اول صورت عمد است که مورد بررسی قرار می‌گیرد. در رابطه با لزوم ترتیب بین رمی جمرۀ عقبه و بین ذبح، می‌توان گفت دو قول اصلی و رئیسی وجود دارد:

قول اول: از کلمات ابن ادریس در سرائر ج 1 ص 602 استفاده می‌شود که ایشان در وظائف حاجی در روز عید قربان که هر سه وظیفه است رمی جمرۀ عقبه، ذبح و حلق، ایشان می‌فرمایند « ولا بأس بتقديم أيها شاء، على الآخر، إلا أن الأفضل الترتيب،» بأسی نیست به اینکه این سه عمل را هر کدام را می‌خواهد مقدم انجام بدهد ولی افضل این است که ترتیب را رعایت کند.[2]

البته علامه حلی در کتاب مختلف الشیعه ج 4 ص 289 عبارت ابن ادریس را در سرائر وقتی نقل می‌کنند به صورتی نقل می‌کنند که گویا ابن ادریس ترتیب را بین ذبح و حلق لازم می‌دانند نه بین ذبح و رمی، چون عبارتی که ایشان نقل می‌کنند چنین است « وقال ابن إدريس : لا بأس بتقديم أيهما شاء على الآخر ، إلا أن الترتيب أفضل» [3]ضمیر ایها را به صورت تثنیه ذکر می‌کنند.

اگر عبارت سرائر طبق نقل علامه حلی باشد نتیجه چنین می‌شود که ذبح و حلق لابأس به تقدیم هر کدام بر دیگری ولی اگر ضمیر به صورت ایها باشد به هر سه مورد بر می‌گردد یعنی لا بأس به تقدیم رمی یا ذبح یا حلق بر یکدیگر، البته ما قرینه‌ای در ذیل کلام علامه حلی در مختلف داریم که به نظر می‌رسد ضمیر به صیغۀ جمع است نه صیغۀ تثنیه،[4]  لذا به نظر می‌رسد عبارت خود سرائر اوثق باشد به مطالب ایشان، لذا می‌توان ادعا کرد که ابن ادریس در سرائر ترتیب را بین اعمال روز عید قربان واجب نمی‌داند بلکه مستحب می‌داند. این قول اول که ترتیب بین رمی جمره و بین قربانی واجب نیست بلکه مستحب است.

قول دوم: این است که ترتیب در اعمال منا فعلا بین رمی و بین قربانی لازم است. یعنی قبل از رمی جمرۀ عقبه حق قربانی ندارد البته این لزوم را محقق خوئی به صورت فتوا اعلام می‌کنند «یجب الاتیان به بعد الرمی» واجب است ذبح بعد از رمی باشد. مرحوم امام در تحریر الوسیله فتوا ندارند بلکه به صورت احوط وجوبی بیان می‌کنند که وجه احوط وجوبی مرحوم امام را بررسی می‌کنیم.

سه دلیل اقامه شده است بر اینکه ترتیب بین رمی و ذبح لازم است.

دلیل اول: عبارت محقق خوئی در بیان این دلیل این است « لعدة من الروايات البيانية»، توضیح این دلیل این است که روایات بیانیه که فعل نبی را در حجۀ الوداع بیان می‌کنند این روایات مفادشان این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا رمی جمرۀ عقبه نموده است و سپس ذبح نموده‌اند. لذا این روایات که در مقام بیان حکم است از طرف ائمه علیهم اسلام و ائمه نمی‌خواهند فقط گزارشگری تاریخی کنند لذا گفته شده وقتی ائمه می‌فرمایند پیامبر ابتدائا رمی کردند و سپس ذبح، این روایات دلالت می‌کند بر تعیّن تأخیر ذبح از رمی جمرۀ عقبه.

مثلا صحیحه معاویۀ بن عمار در وسائل الشیعه باب 2 ابواب اقسام وجوب حج ح 4 « 14647- 4 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ وَ الْعَبَّاسِ كُلِّهِمْ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص..... حَتَّى انْتَهَى إِلَى مِنًى فَرَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ وَ كَانَ الْهَدْيُ الَّذِي جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ... فَنَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِتّاً وَ سِتِّينَ وَ..». این دلیل اول.

اینجا دو نکته را عرض می‌کنیم:

نکته اول: تعبیر محقق خوئی لعدۀ من الروایات البیانیه دلالت می‌کند که گویا چندین روایت است که این معنا را بازگو می‌کند در حالی که می‌توان گفت یک روایت بیشتر نیست که بر این معنا دلالت می‌کند. سایر روایات که قسمتی از افعال پیامبر گرامی اسلام را بازگو می‌کنند اشاره‌ای به این فعل نمی‌کنند بله در صحیحه جامع معاویۀ بن عمار که احکام زیاد حج بیان می‌شود در این صحیحه گفته می‌شود «فرمی جمرۀ العقبه فنحر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم».

نکته دوم: بارها اشاره کرده‌ایم روایات بیانیه نمی‌تواند تعیّن و لزوم را اثبات کند. بلکه نهایت چیزی که دلالت دارند بر رجحان است. قبلا توضیح دادیم این روایات بیانیه حاوی عمل رسول الله است، اعمال پیامبر است در حجۀ الوداع که قسط وافری از این اعمال، اعمال مستحبی است و اینها همه گزارشگری شده است لذا غایۀ ما یدل این است که بعد از رمی رجحان دارد ذبح و نحر و به خاطر رجحان، پیامبر این کار را انجام داده‌اند دلات بر تعیّن ندارد.

دلیل دوم: محقق خوئی و جمعی بر وجوب ترتیب به این دلیل تمسک کرده‌اند. این دلیل روایاتی است که ما آنها را نام گذاری می‌کنیم به عنوان روایات ترتیبی که ائمه معصومین علیهم السلام در بیان وظیفه حاجی ترتیب را بین رمی جمره و بین ذبح بیان می‌کنند.

مثلا صحیحه معاویۀ بن عمار باب 8 ابواب ذبح ح 4 « 18687- 4-مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ- فَاشْتَرِ هَدْيَكَ إِنْ كَانَ مِنَ الْبُدْنِ أَوِ الْبَقَرِ.....» وقتی رمی جمره نمودی بعد برو قربانی و هدی بخر. بدون شبهه اشتراء مقدمه ذبح است اگر اشتراء بعد از رمی جمرۀ عقبه است به روشنی ذبح و نحر بعد از رمی جمرۀ عقبه خواهد بود. یا صحیحه اعرج که وظیفه زنان را در شب عید قربان بیان می‌کند. چند بار این صحیحه به مناسبتهای مختلف مطرح شده است « حَتَّى تَقِفَ بِهِنَّ بِجَمْعٍ » امام می‌فرمایند خانمها را در مشعر مدتی وقوف می‌دهید «ثُمَّ أَفِضْ بِهِنَّ حَتَّى تَأْتِيَ الْجَمْرَةَ الْعُظْمَى فَيَرْمِينَ الْجَمْرَةَ» شب عید قربان مدتی که وقوف کردند آنها را حرکت بده و به منا به جمرۀ عقبه بیاور جمره را رمی کنند بعد از رمی جمره امام علیه السلام به سعید اعرج چنین می‌فرمایند حالا که اینان رمی کردند اگر خانمها حجشان حج افراد است و قربانی ندارند « فَلْيَأْخُذْنَ مِنْ شُعُورِهِنَّ وَ يُقَصِّرْنَ مِنْ أَظْفَارِهِنَّ» مفهومش این است بعد از رمی اگر حجشان تمتع است و قربانی دارند قربانی لازم است. ظاهر این صحیحه به روشنی دلالت می‌کند بر تأخر ذبح از رمی جمرۀ عقبه.

به نظر ما دلالت این دلیل دوم که روایات ترتیبی است تمام است، این روایات وظیفه تعینی حاجی را بیان می‌کند و در بیان این وظیفه پس از رمی جمرۀ عقبه است. روایات می‌گوید یا بروید دنبال قربانی و قربانی بخرید و بعد ذبح کنید یا روایات می‌گوید اگر حج افراد است تقصیر کند، مفهومش می‌گوید اگر حج تمتع است برود دنبال ذبح « فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِنَّ ذَبْحٌ» یعنی ذبح بر آنها لازم است، بعد از رمی جمره باید ذبح کنند لذا این طائفه دوم دلالت بر ترتیب خواهد داشت.

صاحب تفصیل الشریعه در ج 15 ص 270 به دلیل سومی استدلال می‌کنند و آن دلیل روایاتی است که دلالت می‌کند اگر به خاطر عذر یا به خاطر جهل یا نسیانا کسی ترتیب را بین اعمال روز عید قربان رعایت نکرد حجش صحیج است و مشکلی ندارد. این محقق می‌فرمایند از این روایات استفاده می‌کنیم که رعایت ترتیب در صورت علم لازم است و این صروت جهل و نسیان است که رعایت ترتیب لازم نیست.[5]

این روایاتی که مفادش این است که اگر ترتیب رعایت نشد بین اعمال روز عید قربان جهلا و نسیانا حج درست است این روایات دو طائفه هستند. یک طائفه روایاتی است که سندشان درست است ولی در این روایات هیچ اسمی از تقدم ذبح بر رمی که محل بحث ماست برده نشده است و ربطی به محل بحث ما ندارد.

مثلا ببینید معتبرۀ جمیل در باب 39 ابواب ذبح ح 4 « 18857- 4- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَزُورُ الْبَيْتَ- قَبْلَ أَنْ يَحْلِقَ قَالَ لَا يَنْبَغِي إِلَّا أَنْ يَكُونَ نَاسِياً- ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَاهُ أُنَاسٌ يَوْمَ النَّحْرِ- فَقَالَ بَعْضُهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي حَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَذْبَحَ- وَ قَالَ بَعْضُهُمْ حَلَقْتُ قَبْلَ أَنْ أَرْمِيَ- فَلَمْ يَتْرُكُوا شَيْئاً كَانَ يَنْبَغِي أَنْ يُؤَخِّرُوهُ- إِلَّا قَدَّمُوهُ فَقَالَ لَا حَرَجَ.».

سؤال کردم کسی قبل از حلق روز عید در منا طواف خانه انجام می‌دهد امام فرمود سزاروار نیست این کار را انجام دهد مگر اینکه فراموش کرده باشد بعد فرمودند «ان رسول الله یوم النحر» یک قضیه‌ای را در این روایات از پیامبر اسلام بازگو می‌کنند در روز عید قربان عده‌ای خدمت پیامبر آمدند، بعضی سؤال کردند که ای رسول خدا من قبل از قربانی حلق کردم و بعضی دیگر سؤال کردند که قبل از رمی من حلق کردم، امام علیه السلام می‌فرمایند این جماعت هر کاری را که روز عید قربان و هر وظیفه‌ای که می‌خواستند بعدا  انجام بدهند مقدم انجام داده بودند، در هر وظیفه‌ای که ترتیب لازم بود ترتیب را رعایت نکردند و پیامبر فرمودند اشکال ندارد.

این روایات نه موارد سؤالش مربوط به بحث ماست و نه پاسخ، سؤالات مربوط به حلق قبل از ذبح و حلق قبل از رمی است امام فرموند اشکال ندارد آن قاعدۀ کلی ذیل هم این است که امام می‌فرمایند در هر کاری که ترتیب لازم بود رعایت نکردند ولی در کدام عمل ترتیب لازم است آیا بین رمی و ذبح هم ترتیب لازم است؟ این روایات دلالت ندارد لذا طاطفه اول از این روایات مثبت این نیست که بین رمی و ذبح ترتیب لازم است.

بله یک روایت داریم در کافی شریف که صاحب وسائل هم در باب 39 ابواب ذبح ح 6 این روایت را مطرح کرده‌اند. روایت ابی نصر بزنطی از امام جواد علیه السلام در این روایت ابی نصر می‌گوید از امام سؤال کردم بحث ترتیب را بعد امام علیه السلام همان قضیه واقعه در زمان پیامبر را اشاره کردند ولی اینگونه فرمودند که مردم آمدند روز عید قربان خدمت پیامبر «18859- 6- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا- مِنْ أَصْحَابِنَا رَمَى الْجَمْرَةَ يَوْمَ النَّحْرِ- وَ حَلَقَ قَبْلَ أَنْ يَذْبَحَ- فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص (لَمَّا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ)-أَتَاهُ طَوَائِفُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ- فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ ذَبَحْنَا مِنْ قَبْلِ أَنْ نَرْمِيَ- وَ حَلَقْنَا مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذْبَحَ- فَلَمْ يَبْقَ شَيْ‌ءٌ مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يُقَدِّمُوهُ إِلَّا أَخَّرُوهُ- وَ لَا شَيْ‌ءٌ مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يُؤَخِّرُوهُ إِلَّا قَدَّمُوهُ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا حَرَجَ لَا حَرَجَ » سؤال کردند که ما قبل از رمی ذبح کردیم. این محل بحث ماست بعد پیامبر فرمودند «لاحرج» این روایت دلالت می‌کند ترتیب بین رمی و ذبح مفروغ عنه بوده است، رعایت نکرده‌اند و به همین خاطر سؤال کردند. صورت جهل و نسیان مثلا این روایت دلالتش تمام است بر مدعا ولی مشکل این است که در سند این روایت سهل بن زیاد است و بر خلاف مکتب قم بارها گفته‌ایم که مکتب قم قائلند «الامر فی السهل سهل» ما عرض ما این است که «الامر فی الهسل صعب» و بررسی کردیم و نتوانستیم وثاقت سهل بن زیاد را اثبات کنیم.

نتیجه: از این طوائف سه‌گانه که ادعا شده است واجب است ترتیب بین رمی و قربانی، طائفه اول و سوم به نظر ما قابل استدلال نیست. طائفه اول دلالتش تمام نیست طائفه سوم یک روایت بود سندش تمام نیست ولی طائفه دوم که دلالت م‌یکند بر وجوب ترتیب به نظر ما با توضیحاتی که عرض شد دلالت طائفه دوم برو جوب ترتیب بین رمی جمره و بین قربانی تمام است. لذا فقیه طبق این طائفه باید فتوا بدهد که واجب است ذبح بعد از رمی جمرۀ عقبه باشد.

اینجا یک سؤال مطرح است و آن سؤال این است که اگر دلالت طائفه دوم بر لزوم ترتیب تمام است از طرف دیگر مرحوم امام، سهل بن زیاد را هم معتمد می‌دانند، طائفه سوم هم که به نظر مرحوم امام باید سندش درست است و دلالتش بر مدعا تمام است. سؤال این است که با این وجود چرا مرحوم امام می‌فرمایند احوط وجوبی این است که ترتیب بین رمی و قربانی لازم است و احوط وجوبی این است که قربانی بعد از رمی جمره عقبه باشد؟ اگر سند و دلالت این دو طائفه تمام است چرا مرحوم امام به این مسأله فتوا نداده‌اند.

 

[1]. جلسه 88، مسلسل 1132، چهار‌‌شنبه‌، 99.1.20 (به صورت مجازی و ضبط شده)

[2] . سرائر ج 1 ص 602 :«إذا فرغ المستمتع من مناسكه ، يوم النحر بمنى ، وهي ثلاثة ، رمي جمرة العقبة ، فحسب على ما قدمناه ، والذبح والحلق ، أو التقصير ، على جهة التخيير ،على ما ذكرناه ، ولا بأس بتقديم أيها شاء ، على الآخر ، إلا أن الأفضل الترتيب ، فليتوجه إلى مكة يوم النحر ، لطواف الحج ، وسعيه ».

[3] . مختلف الشیعه ج 2 ص 289: «وقال ابن إدريس : لا بأس بتقديم أيهما شاء على الآخر ، إلا أن الترتيب أفضل ( 6 ) . أشار بذلك إلى رمي جمرة العقبة والذبح والحلق . والأقرب عندي الاستحباب ».

[4] . مقرر: ظاهرا قرینه این عبارت است: « أشار بذلك إلى رمي جمرة العقبة والذبح والحلق ».

[5] . تفصیل الشریعه کتاب الحج ج 5 ص 246: « قد وقع التعرض في هذه المسألة لأمور : الأمر الأول : الظاهر اعتبار أن يكون الذبح بعد رمي جمرة العقبة وأن جعله في المتن مقتضى الاحتياط الوجوبي .

ويدل عليه - مضافا إلى الأخبار البيانية الحاكية لعمل النبي صلَّى الله عليه وآله وسلَّم في حجة الوداع الدالة على تأخر النحر عن الرمي ،...... و كذا الروايات الدالة على أن عدم رعاية الترتيب في صورة العذر لا يكون قادحا في الصحة بوجه، و عليه فاعتباره إنما هو بنحو الفتوى.

**********************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

«إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِين» (196، اعراف) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيم» (129، توبه).

ادامه بررسی نکته پنجم: در وجوب ترتیب بین رمی جمره و ذبح

دیروز عرض شد که با اینکه طائفه دوم از روایات سندا و دلالتا بر این مدعا تمام است، روایتی را کافی شریف نقل می‌کند که دلالت تمام است سند هم از نظر مرحوم امام تمام است پس چرا مرحوم امام فتوا نمی‌دهند به وجوب ترتیب بین رمی جمره و ذبح و هدی بلکه می‌فرمایند احوط وجوبی این است که ترتیب لازم است؟

عرض می‌کنیم که مرحوم امام در اعمال روز عید قربان که رمی، هدی، حلق و تقصیر باشد در همه این اعمال می‌فرمایند احوط وجوبی این است که ترتیب لازم است و اگر عمدا ترتیب را رعایت نکرد حجش مشکل پیدا می‌کند. جهتش این است که همین روایت کافی شریف که در سندش سهل بن زیاد است بر خلاف سایر روایات که در آنها نسیان ذکر شده است اگر ترتیب را نسیانا رعایت نکند اشکال ندارد این روایت سهل بن زیاد اسمی از نسیان نمی‌برد ممکن است کسی بگوید به قرینه سایر روایات این حدیث هم مربوط به نسیان است ولی احتمال دارد ادعا شود که این حدیث صورت عمد را هم شامل می‌شود. اگر این حدیث صورت عمد را هم شامل شود بنابراین در صورت عمد هم اگر کسی ترتیب را رعایت نکند پیامبر فرمودند اشکال ندارد.

روایت را ببینید « قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا- مِنْ أَصْحَابِنَا رَمَى الْجَمْرَةَ يَوْمَ النَّحْرِ- وَ حَلَقَ قَبْلَ أَنْ يَذْبَحَ- فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص (لَمَّا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ)-أَتَاهُ طَوَائِفُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ- فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ ذَبَحْنَا مِنْ قَبْلِ أَنْ نَرْمِيَ- وَ حَلَقْنَا مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذْبَحَ- فَلَمْ يَبْقَ شَيْ‌ءٌ مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يُقَدِّمُوهُ إِلَّا أَخَّرُوهُ- وَ لَا شَيْ‌ءٌ مِمَّا يَنْبَغِي أَنْ يُؤَخِّرُوهُ إِلَّا قَدَّمُوهُ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا حَرَجَ لَا حَرَجَ » مردی رمی جمره را انجام داد و حلق کرد قبل از اینکه ذبح کند، بین ذبح و حلق و رمی باید ترتیب باشد راوی سؤال می‌کند مردی قبل از ذبح حلق کرد، وضعش چگونه است؟ سؤال هم از جهل و نسیان نیست، بعد امام علیه السلام فرمودند طوائفی از مسلمانان خدمت پیامبر آمدند و گفتند قبل از رمی ذبح کردیم (نسیانا نه شاید عمدا باشد) و قبل از ذیح حلق کردیم. هر چه بنا بود زودتر انجام بدهند، دیرتر دادند و هر چه را بنا بود دیرتر انجام بدهند، زودتر انجام دادند ترتیب را رعایت نکردند در هیچ چیز و حضرت فرمودند اشکال ندارد اشکال ندارد.

اگر این روایت صورت عمد را هم شامل شود، عملا این روایت در مقابل آن روایاتی است که می‌گوید ترتیب لازم است، روایاتی که می‌گوید «ارم الجمره ثم اشتر هدیا».[2] عملا باید آن روایات را حمل بر استحباب و افضلیت کنیم چون این روایت می‌گوید «لاحرج لاحرج». و شاید با نگاه به این روایت است که ابن ادریس فتوا می‌دهند رعایت ترتیب بین اعمال روز عید قربان افضل است.

اگر این روایت را مرحوم امام سندا قبول داشته باشند که قبول دارند و دلالتش هم حداقل این احتمال در آن وجود داشته باشد، این باعث می‌شود که مرحوم امام فتوا به وجوب ترتیب ندهند بلکه بفرمایند احوط وجوبی این است که بین رمی و ذبح تر تیب رعایت شود.

ما که سند این روایت را قبول نداریم لذا این روایت از گردونه استدلال خارج است. عملا نتیجه می‌گیریم روایاتی که می‌گوید واجب است ترتیب بین رمی و ذبح، هیچ قرینه‌ای برای صرف ظاهر از ظهور این روایات نداریم لذا نتیجه می‌گیریم که فتوا باید داده شود به وجوب ترتیب بین رمی جمرۀ عقبه و بین هدی و ذبح. تا الان همه مباحث در صورت عمد بود.

صورت دوم: اگر حاجی نسیانا یا به خاطر جهل به مسأله بین رمی و ذبح، ترتیب را رعایت نکرد، اول قربانی کرد و بعد رفت رمی جمرۀ عقبه را انجام داد، نصوص خاص و روایات می‌گوید در صورت جهل و نسیان مراعات ترتیب لازم نیست و اگر ترتیب رعایت نشد به حج مشکلی وارد نمی‌شود.

از جمله این روایات صحیحه جمیل است که دیروز این صحیحه را قرائت کردیم «فَلَمْ يَتْرُكُوا شَيْئاً كَانَ يَنْبَغِي أَنْ يُؤَخِّرُوهُ- إِلَّا قَدَّمُوهُ فَقَالَ لَا حَرَجَ» صدر روایت مربوط به نسیان است لذا به روشنی از این روایت و نظائر این روایت استفاده می‌شود که در صورت جهل و نسیان رعایت ترتیب لازم نیست و به عبارت علمی از روایات استفاده می‌شود لزوم رعایت ترتیب بین اعمال روز عید قربان، شرط ذکری است نه شرط واقعی لذا اگر کسی فراموش کرد و ترتیب را رعایت نکرد اعاده اعمال لازم نیست و حجش صحیح خواهد بود.

نکتۀ ششم: آیا ذبح و هدی زمان محدود دارد یا زمان محدود ندارد؟

نکتۀ ششم: از نکات مبحث هدی این است که مرحوم امام می‌فرمایند « و الأحوط عدم التأخير من يوم العيد». برای بررسی این نکته ششم عرض می‌کنیم که بحث است که ذبح و هدی آیا زمان محدود دارد یا زمان محدود ندارد؟ از روایات استفاده می‌شود بله ذبح و هدی زمان محدود دارد.

این زمان را مرحوم امام به این تعبیر بیان می‌کنند احوط وجوبی این است که ذبح را از روز عید قربان به تأخیر نیندازد یعنی روز عید ذبح کند.

جمعی از فقهاء همین معنا را به یک تعبیر اوسع بیان می‌کنند و می‌گویند «یجب ان یکون الذبح یوم النحر» قربانی باید روز عید قربان ذبح و کشته شود. چرا این عبارت اوسع است؟ به خاطر اینکه در حقیقت این عبارت حاوی دو حکم است:

حکم اول: ذبح باید روز عید قربان باشد یعنی تقدیم بر عید جایز نیست. یعنی کسی نمی‌تواند شب عید قربان ذبح کند یا روز عرفه قربانی را ذبح کند نخیر تقدیم ذبح بر روز عید قربان درست نیست. برخی از علمای اهل سنت گفته‌اند تقدیم ذبح بر روز عید قربان جایز است. علامه حلی در منتهی المطلب جلد 11 ص 178 از احمد حنبل و شافعی نقل می‌کنند که این دو نفر گفته‌اند جایز است قربانی قبل از روز عید قربان کشته شود البته بعد علامه حلی این قول را رد می‌کنند و می‌فرمایند نخیر وقتی روایات می‌گوید قربانی باید بعد از رمی باشد و رمی زمانش از طلوع خورشید روز عید قربان است قبل از او مجاز به رمی نیستیم پس قبل از طلوع خورشید روز عید قربان، مجاز به قربانی هم نیستیم. نسبت به این حکم بین علمای شیعه اجماع است که تقدیم قربانی بر روز عید قربان صحیح نیست.[3]

صاحب جواهر در جواهر الکلام ج 19 ص 133 اجماع بر تقدیم را ذکر می‌کنند.[4]

این حکم اول از کلام مرحوم امام استفاده نمی‌شد. احوط وجوبی در تأخیر نیانداختن قربانی از روز عید قربان را داشتند ولی از تعبیر مشهور این حکم استفاه می‌شود.

 حکم دوم: تأخیر قربانی از روز عید قربان هم جایز نیست که مرحوم امام هم فرموند احوط وجوبی این است که تؤخیر قربانی از روز عید قربانی جایز نیست.

اینجا این بحث مطرح است که آیا این جواز و عدم جواز اینجا جواز وضعی و تکلیفی است هر دو یا نه؟ جایز نیست قربانی از عید قربان تأخیر انداخته شود یعنی اگر حاجی تأخیر انداخت یک گناه دارد و دوم قربانی او هم صحیح نیست.

پاسخ این است که مقصود از جواز و عدم جواز چنانچه بعدا روشن خواهد شد جواز و عدم جواز وضعی نیست. فقهاء اتفاق نظر دارند که از نظر وضعی به خاطر دلالت روایات، تأخیر قربانی از روز عید قربان و ایام تشریق بلکه تا آخر ماه ذی الحجه سبب فساد حج نمی‌شود و قربانی هم درست است و اعاده نمی‌خواهد. پس در بحث صحت و عدم صحت اینجا بحثی نداریم.

بحثی که هست این است که آیا تکلیفا بر ما واجب است روز عید قربان ذبح کنیم یعنی اگر قربانی را از روز عید قربان تأخیر بینداریم گناه کرده‌ایم یا نه؟ تکلیفا هم تأخیر جایز است؟ ثمره عملی هم زیاد دارد. روز اول رمی خیلی شلوغ است اگر جواز تکلیفی داشته باشند بعدا ذبح را انجام می‌دهند.

اینجا سه قول در بین فقهاء وجود دارد:

قول اول: تعیّن ذبح است تکلیفا در روز عید قربان، حتما باید ذبح در روز عید قربان باشد و اگر تأخیر کند معصیت کرده است. این قول به مشهور نسبت داده می‌شود یا به فتوا و یا به عنوان احوط وجوبی.

قول دوم: این است که جایز است تأخیر تا آخر ماه ذی الحجه، گناه نکرده و معصیت نکرده و می‌تواند قربانی را تا آخر ماه ذی الحجه به تأخیر بیندازد. این قول را می‌توان از اطلاق کلام شیخ طوسی، ابن ادریس[5]، ابن زهره [6]و برخی دیگر استفاده کرد. شیخ طوسی در نهایه الاحکام عبارتشان این است و« اما هدی المتعه فیجوز ذبحه طول ذی الحجه» اما هدی حج تمتع جایز است ذبحش در طول ماه ذی حجه، این جواز اطلاق دارد هم جواز تکلیفی و هم جواز وضعی را شامل می‌شود.[7]

قول سوم: این است که تأخیر تکلیفا تا آخر ایام تشریق جایز است ولی بیش از آن جایز نیست تا روز سیزدهم ذی الحجه جایز است ولی بیشتر از آن جایز نیست. این قول را صاحب جواهر انتخاب کرده است.

ابتدا ادله قالئین به وجوب تعیّن ذبح در روز عید قربان را بررسی کنیم تا ببینیم از ادله چه چیز استفاده می‌کنیم؟ وجوهی ذکر شده است برای اینکه باید قربانی در روز عید قربان ذبح شود:

وجه اول: تمسک به اجماع است. مدارک الاحکام ج 8 ص 28 مراجعه کنید.[8]

نسبت به اجماع عرض ما این است که اگر نسبت به حکم اول کسی ادعای اجماع کند در بین علمای شیعه که اختیارا تقدیم ذبح بر روز عید قربان جایز نیست که مثلا شب عید قربان یا روز نهم ذبح کند اختیارا، چنین اجماعی را نسبت به این حکم می‌شود قبول کرد اما ادعای اجماع بر اینکه تأخیر قربانی از روز عید قربان جایز نیست این ادعا غیر ثابت بلکه ممنوع است. چون اشاره کردیم جمعی از فقهاء از جمله شیخ طوسی، ابن ادریس و ابن زهره قائل به جواز تأخیر هستند. حتی شیخ طوسی در مصباح المتهجد کلامی دارند که صریح در این است که تأخیر جایز است هر چند ذبح روز عید افضل است. این مسلم در مورد حکم تکلیفی است که می‌گویند افضل است یعنی تا آخر ذی الحجه مجاز است ذبح کند ولی روز عید قربان ذبح کند بهتر است «ان الهدی الواجب یجوز ذبحه و نحره طول ذی الحجه و یوم النحر افضل»[9] این کاملا حکم تکلیفی را می‌گوید عید قربان افضل است و ثوابش بیشتر است و الا تا آخر ذی الحجه انسان می‌تواند قربانی خودش را ذبح کند.

بنابراین با وجود فتوای جمعی از علما به جواز تأخیر ذبح از روز عید قربان، ادعای اینکه اجماع داریم که باید ذبح در روز عید قربان باشد این ادعای قابل قبولی نمی‌باشد.

دلیل دوم بر تعیّن ذبح در روز عید قربان خواهد آمد. 

 

[1]. جلسه 89، مسلسل 1133، ‌‌شنبه‌، 99.1.23

[2] . (منظور این عبارت است إِذَا رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ- فَاشْتَرِ هَدْيَكَ).

[3] . منتهی المطلب ج 11 ص 177 : «و وقت ذبحه يوم النحر وبه قال أبو حنيفة ومالك واحمد وعن أحمد رواية يجوز نحره في شؤال بمكة وان قدم في العشر لم ينحره الا بمنى يوم النحر وبه قال عطاو قال الشافعي يجوز نحره بعد الاحرام بالحج قولا واحدا وفيما قبل ذلك بعده هل من العمرة احتمالان لنا ان النبي صلى الله عليه وآله نحر يوم النحر وكذا أصحابه وقال ( ع ) خذوا عني مناسككم ولان ما قبل يوم النحر لا يجوز فيه الأضحية فلا يجوز فيه ذبح هدى التمتع كقبل التحلل من العمرة  ».

[4] . جواهر الکلام ج 19 ص 133 : «( ويجب ذبحه ) أي الهدي ( يوم النحر ) بلا خلاف أجده فيه كما اعترف به بعضهم ، بل في المدارك أنه قول علمائنا وأكثر العامة للتأسي ، لكن المسلم منه كونه بمعنى عدم جواز تقديمه على يوم النحر الذي يمكن تحصيل الاجماع عليه كما ادعاه بعضهم ، أما عدم جواز تأخيره عنه فهو وإن كان مقتضى العبارة لكن ستعرف القائل بالجواز صريحا وظاهرا ، بل قد يشكل الدليل عليه ، فإنهم لم يذكروا له إلا التأسي الذي يمكن الاشكال فيه بعد تسليم وجوبه في غير معلوم الوجه بأنه لم يعلم كون ذبحه في ذلك اليوم نسكا ، ضرورة احتياج الذبح إلى وقت ، وإن كان هو خلاف ظاهر الحال .».

[5] . سرائر ج 1 ص 595: «وأيام النحر بمنى ، أربعة أيام ، يوم النحر ، وثلاثة أيام بعده ، وفي غيرها من البلدان ، ثلاثة أيام ، يوم النحر ، ويومان بعده ، هذا في التطوع ، فأما هدي المتعة ، فإنه يجوز ذبحه طول ذي الحجة ، إلا أنه يكون بعد انقضاء هذه الأيام ، قضاء»

[6] . غنیه النزوع ص 191: «وأيام الذبح بمنى أربعة : يوم النحر وثلاثة بعده ، وفي سائر الأمصار ثلاثة : يوم النحر ويومان بعده ، ويجوز ذبح هدي التمتع طول ذي الحجة».

[7] . النهایه فی مجرد الفقه و افتوای ص 257 : «وأيام النحر بمنى أربعة أيام : يوم النحر وثلاثة أيام بعده . وفي غيره من البلدان ثلاثة أيام : يوم النحر ويومان بعده . هذا لمن أراد أن يتطوع بالأضحية . فأما هدي المتعة فإنه يجوز ذبحه طول ذي الحجة على ما بيناه .».

[8] . مدارک الاحکام ج 8 ص 27: « قوله : ( ويجب ذبحه يوم النحر مقدما على الحلق ، ولو أخره أثم وأجزأ ) أما وجوب ذبحه يوم النحر فهو قول علمائنا وأكثر العامة ، لأن النبي صلى الله عليه وآله نحر هديه في هذا اليوم وقال : ( خذوا عني مناسككم ) ».

[9] . مصباح المتهجد ج 2 ص 735 : « ومن كان حاجا متمتعا فعليه الهدي على ما مضى ، ويجوز ذبحه طول ذي الحجة ، وأما الأضاحي فيجوز لمن كان بمنى يوم النحر وثلاثة أيام بعده ، ومن كان في الأمصار يوم النحر ويومان بعده . ويستحب أن يتولى الذبح بيده أو يكون يده مع يد الذابح .».

*********************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

« بِسْمِ اللّه‌ وَ بِاللّه ‌و أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ اللّهُمَّ اجعَلنی فی دِرعِک الحَصِینَةِ الّتی تَجعَلُ فیها منْ تُرید»

کلام در ادلۀ کسانی بود که می‌گفتند ذبح و هدی معینا باید در روز عید قربان باشد و اگر به تأخیر بیندازند معصیت کرده است. دلیل اول آقایان ذکر شد.

دلیل دوم: دلیل دومشان دلیل تأسی است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حجۀ الوداع در روز عید قربان ذبح و نحر را انجام دادند، ما هم لازم است تأسیا به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز عید قربان ذبح کنیم. این دلیل هم به نظر ما وافی به مقصود نمی‌باشد به خاطر اینکه بارها عرض کرده‌ایم که عمل پیامبر و عمل هر عاملی اجمال دارد اعم از واجب و مستحب است، نهایت چیزی که این فعل النبی دلالت دارد این است که ذبح در روز عید قربان رجحان دارد لذا دلیل تأسی دلالت بر وجوب نمی‌کند.

صاحب حدائق و بعضی از اعلام از تلامذه[2] مرحوم امام حفظه الله می‌خواهند با بیانی ثابت کنند که تأسی هم دلالت بر وجوب دارد. اما کلام بعضی از اعلام در کتاب الحج فی الشریعه الغراء ج 5 ص 111 چنین می‌فرمایند که این اشکال که فعل دال بر وجوب نیست اگر در موارد دیگر صحیح باشد در ما نحن فیه صحیح نیست. می‌فرمایند به علت اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مرحله یعنی در حجۀ الوداع در صدد تعلیم مناسک حج بوده‌اند لذا عمل نبی در حجۀ الوداع یک عمل لزومی است و صحیح نیست از عمل پیامبر در حجۀ الوداع دست برداریم مگر به دلیل.[3]

بیان صاحب حدائق این است که می‌فرمایند از طرفی عبادات توقیفی هستند، در زمان، مکان و کیفیت عبادت باید از طرف شارع مقدس یا به قول یا به فعل، خصوصیات عبادت به ما واصل بشود. نسبت به زمان قربانی خصوصیتی که به ما واصل شده است از شارع مقدس این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز عید قربان این قربانی را انجام داده‌اند. بنابراین اگر می‌خواهیم یقین داشته باشیم که ذمۀ ما بری شده است و ذمۀ ما مشغول به این عبادت نیست حتما باید در همان زمانی که پیامبر این عبادت را انجام داده است ما هم در همان زمان انجام بدهیم تا یقین پیدا کنیم به اینکه ذمۀ ما از این عمل بری شده است.[4]

عرض می‌کنیم هر دو بیان قابل مناقشه است. اما بیان بعضی از محققین حفظه الله، ما قبول داریم که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حجۀ الوداع ضمن اینکه حج می‌گذاشته‌اند در صدد تعلیم مناسک حج هم به مردم بوده‌اند، اما تعلیم مناسک اعم از وجوبی و استحبابی است لذا گزارشگریها نشان می‌دهد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اسلام انبوه افعالی را انجام می‌دادند در ضمن مناسک حج در حجۀ الوداع که قطعا اینها مستحب بوده است لذا نهایت فعل پیامبر بر رجحان دلالت دارد نه بر تعیّن و وجوب. لذا شاید در روز عید قربان ذبح پیامبر به دلیل رجحان بوده است، استحباب سرعت به امر خیر، پیامبر روز عید قربان این قربانی را داشته‌اند اضافه بر آن که حج پیامبر حج قران بوده است، احتمال می‌دهیم که ذبح روز عید اگر هم تعیّن داشته است اختصاص داشته به حج قران که حاجی سوق هدی با خودش داشته است لذا برای تخفیف بر او گفته شده همان روز اول قربانی که با خودت به منا آورده‌ای ذبح کن تا راحت بشوی، دلالت نمی‌کند که در حج تمتع هم ذبح اختصاص دارد به روز عید قربان.

اما بیان صاحب حدائق و کلمات ایشان، در حقیقت صاحب حدائق تمسکشان به قاعدۀ اشتغال است به این بیان که می‌خواهند اینگونه بفرمایند که از طرفی حاجی که حج تمتع انجام می‌دهد ذمه‌اش مشغول است به ذبح و قربانی، اگر در روز عید ذبح کند که پیامبر در آن روز ذبح کرده‌اند مسلما مسقط تکلیف است ولی اگر روز بعد ذبح کند شک داریم بعد از عید اگر ذبح کرد مسقط است یا نه؟ اشتغال یقینی، برائت یقینی لازم دارد لذا امتثال مشکوک است باید در روز عید قربانی کند تا یقین به امتثال داشته باشد.

عرض می‌کنیم این دلیل صاحب حدائق هم مدعا را اثبات نمی‌کند به خاطر اینکه ما نسبت به حکم وضعی که صحت قربانی در روزهای بعد از عید قربان است، اصلا شک نداریم چنانچه در صدر بحث اشاره کردیم، ادلۀ خاص حکم وضعی را بیان می‌کند. می‌گوید اگر قربانی را به تأخیر انداخت قربانی او مجزی است و صحیح است در حکم وضعی که بحثی نداریم که قاعدۀ اشتغال جاری کنیم.

نسبت به حکم تکلیفی هم اگر کسی فرض کنید در روز عید قربان ذبح نکرد، روز یازدهم ذبح کرد شک دارد آیا با عدم ذبح در روز عید قربان معصیت کرده است با تأخیر ذبح یا نه؟ قاعدۀ استصحاب می‌گوید تا روز قبل از عید قربان معصیتی انجام نداده بود شک داریم با ترک قربانی در روز عید قربان معصیت محقق شده است یا نه؟ استصحاب می‌کنیم عدم تحقق معصیت را.

نتیجه: دلیل دوم که دلیل تأسی بود چه با بیان بعضی از اعلام و چه با بیان صاحب حدائق دلیل تأسی نمی‌تواند مثبت تعیّن وجوب ذبح در روز عید قربان باشد.

دلیل سوم: بر وجوب تعیّن ذبح در روز عید قربان یک دلیل ترکیبی است به این بیان که از طرفی همانگونه که در مباحث حلق خواهد آمد، ترتیب بین حلق و بین ذبح طبق قول مشهور واجب است. یعنی باید حلق بعد از ذبح باشد و صحیح نیست متعمدا کسی قبل از ذبح، حلق نماید، از طرف دیگر همانگونه که در مبحث حلق خواهد آمد ما دلیل داریم که حلق باید در روز عید قربان باشد. در جمع بین این دو دلیل ما نتیجه می‌گیریم اگر حلق باید در روز عید قربان باشد و حلق باید بعد از ذبح باشد نتیجه این می‌شود پس ذبح هم باید در روز عید قربان باشد.

نسبت به این دلیل ترکیبی چنانچه در بحث حلق به تفصیل خواهد آمد سه نظریه است یک نظریه می‌گوید لازم نیست حلق بعد از ذبح باشد می‌تواند قبل از ذبح باشد بنابراین روز عید حلق می‌کند ذبحش برای بعد می‌ماند اشکال ندارد.

دو قول دیگر، یک قول فتوا می‌دهد که باید حلق بعد از ذبح باشد و باید حلق در روز عید قربان باشد، طبق این نظریه قائل به این قول باید فتوا بدهد پس ذبح هم باید در روز عید قربان باشد تا این ترتیب رعایت شود. یک نظریه هم نظر مثل مرحوم امام است که می‌فرمایند احوط این است که حلق باید در روز عید قربان باشد لذا اینجا هم باید بگویند احوط این است که ذبح هم باید روز عید قربان باشد، چنانچه همین‌گونه هم مشی می‌کنند.

این دلیل سوم را فی الجمله ما قبول داریم چنانچه در جمع بندی آخر بحث به آن اشاره خواهیم کرد.

این قول اول بود که باید ذبح در روز عید قربان باشد. سه دلیل بر این مدعا داشتند دلیل اول و دوم قابل قبول نبود و دلیل سوم را فی الجمله می‌پذیریم که ذبح باید در روز عید قربان باشد.

قول دوم: قول صاحب جواهر است که می‌فرمایند تکلیفا جایز است ذبح در ایام تشریق باشد چه روز عید قربان و چه روز یازدهم و چه روز دوازدهم و حتی چه روز سیزدهم ذی حجه، لذا اگر عید قربان ذبح نکرد معصیت نکرده است، دلیل ایشان بر این مدعا چیست؟

در جواهر الکلام ج 19 ص 134 عبارتی دارند که آن عبارت اشاره به دلیلشان هست بر این مدعا و آن عبارت این است « ولكن ما سمعته من الأمر لواجد الهدي بالذبح في عشية اليوم الثالث بل وغيره يقضي بأن أيام النحر في منى الأربعة ، فيمكن القول بوجوب فعله فيها».[5]

توضیح دلیل صاحب جواهر این است که می‌فرمایند ما از روایت واجد الهدی و غیر از این روایت استفاده می‌کنیم که ایام قربانی در منا یک روز نیست بلکه چهار روز است.

اما روایت واجد الهدی، روایتی است که صاحب وسائل در باب 28 از ابواب ذبح ح 1 بیان می‌کنند. صحیحه محمد بن مسلم «18809- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ قَالَ: إِذَا وَجَدَ الرَّجُلُ هَدْياً ضَالًّا فَلْيُعَرِّفْهُ يَوْمَ النَّحْرِ وَ الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ- ثُمَّ لْيَذْبَحْهَا عَنْ صَاحِبِهَا عَشِيَّةَ الثَّالِثِ.» مضمون روایت این است اگر کسی هدی فراری و گم شده‌ای را در منا پیدا کرد، یک گوسفندی را در مسیر پیدا کرد که قرائن ظاهری این است که این گوسفند در بین حجاج در منا، هدی است. امام علیه السلام می‌فرمایند تعریف کند و اعلام کند که این گوسفند را پیدا کرده‌ام. در روز عید قربان و روز بعدش و روز بعدش روز دهم و یازدهم و دوازدهم این سه روز مرتب اعلام کند که یک گوسفند پیدا شده است. اگر در این سه روز کسی مراجعه نکرد شام روز سوم این گوسفند را ذبح کند.

صاحب جواهر می‌فرمایند از اینکه در این روایت معتبر گفته شده است در شام روز سوم این هدی را ذبح کند معلوم می‌شود ایام ذبح هدی و قربانی بیش از روز عید قربان است، روز دهم و یازدهم و دوازدهم خواهد بود.

عرض می‌کنیم که این دلیل ایشان اخص از مدعاست به خاطر اینکه مورد این روایت جایی است که صاحب قربانی، قربانی را گم کرده است، کسی که پیدا کرده است تا سه روز اعلام کند بعد ذبح کند چرا؟ به خاطر اینکه نسبت به ذوی الاعذار و حکم وضعی ایضا صاحب هدی تا سه روز فرصت دارد که قربانی را ذبح کند و وضعا وظیفه‌اش را انجام داده باشد و نوبت به روزه نمی‌رسد لذا برای اینکه روزه را برای بعد از ایام تشریق می‌خواست شروع کند تسهیلا برای صاحب این هدی گفته شده آن آقا تا سه روز معرفی می‌کند شاید صاحبش پیدا شد و گوسفند را ذبح کرد و از روزه معاف شد این اطلاق ندارد که پس ذبح برای همه افراد بعد از روز عید قربان هم مجاز خواهد بود.

بعد صاحب جواهر می‌فرمایند «و غیره» یعنی غیر از این روایت واجد الهدی، ما روایات دیگر هم داریم که مفادشان این است ایام نحر در منا متعین در عید قربان نیست بلکه چند روز است مراجعه کنید. وسائل الشیعه باب 6 از ابواب ذبح از جمله ح 5 [6]را ببینید تا به بررسی این روایت هم بپردازیم ببینیم آیا بر مدعای صاحب جواهر دلالت دارد یا نه؟

 

[1]. جلسه 90، مسلسل 1134، یک‌‌شنبه‌، 99.1.24 (به صورت مجازی و ضبط شده)

[2] . آیت الله العظمی سبحانی حفظه الله

[3] . الحج فی الشریعه الغراء ج 5 ص 111: « ويدلّ على ذلك أُمور: 1. التأسّي بالنبي‌ (صلى الله عليه وآله وسلم) قد تقدّم أنّ النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) نحر يوم العيد. وأورد عليه بأنّ مجرد العمل أعمّ من الواجب والمستحب. أقول: ما ذكروه من الإشكال لو صحّ فلا يصحّ في المقام، لأنّ النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) كان في هذه الرحلة بصدد تعليم مناسك الحج، فعمله حجّة لا يصحّ التجاوز عنه إلّا بدليل. وإلى ما ذكرنا يشير المحدّث البحراني: انّ العبادات لمّا كانت توقيفية فيجب الوقوف فيها على ما بيّنه صاحب الشريعة، ورسمه بقول أو فعل والّذي ثبت عنه هو النحر في هذا اليوم، فإبراء الذمة والخروج عن العهدة رهن‌ متابعته.».

[4] . الحدائق الناظره ج 17 ص 76: « الحادية عشر : الظاهر أنه لا خلاف بين الأصحاب ( رضوان الله تعالى عليهم ) في أن الزمان الذي يجب فيه ذبح الهدي ونحره هو يوم النحر وهو عاشر ذي الحجة ، وأنه يجوز إلى تمام ذي الحجة . قال في المنتهى : " ووقت ذبحه يوم النحر " ثم ذكر أقوال العامة بجواز تقديمه على ذي الحجة ، فقال بعد ذلك : " لنا أن النبي ( صلى الله عليه وآله ) نحر يوم النحر وكذا أصحابه ، وقال ( صلى الله عليه وآله ) : خذوا عني مناسككم ( 1 ) " . وعلى هذا الدليل اقتصر في المدارك فقال : " إما وجوب ذبحه يوم النحر فهو قول علمائنا وأكثر العامة ، لأن النبي ( صلى الله عليه وآله ) نحر في هذا اليوم وقال : خذوا عني مناسككم " ( 2 ) . ومرجعه إلى التمسك بالتأسي ، وقد عرفت في سابق هذه المسألة إنكاره له . وأما حيث " خذوا عني مناسككم " فلم أقف عليه في أخبارنا ، ومع تسليمه فإن الأخذ عنه وجوبا إنما يجب فيما علم وجوبه ، وإلا فمجرد فعله ( صلى الله عليه وآله ) أعم من الواجب والمستحب ، كما لا يخفى . نعم يمكن أن يقال : إن العبادات لما كانت توقيفية فيجب الوقوف فيها على ما بينه صاحب الشريعة ورسمه بقول أو فعل ، والذي ثبت عنه هو النحر في هذا اليوم ، فلا تبرأ الذمة ويحصل الخروج عن العهدة إلا بمتابعته فيه ،».

[5] . جواهر الکلام ج 19 ص 135: « انما الكلام في أصل الوجوب يوم النحر الذي قد عرفت عدم ذكر دليل له إلا التأسي الذي قد سمعت الاشكال فيه ، نعم قد يستفاد وجوبه من بعض النصوص [٢] التي مرت في الرخصة للنساء والخائف ونحوه المشتمل على الأمر لهن بالتوكيل في الذبح عنهن إن خفن الحيض ، وفي‌ آخر [٣] « فان لم يكن عليهن ذبح فليأخذن من شعورهن » ولكن ما سمعته من الأمر [٤] لواجد الهدي بالذبح في عشية اليوم الثالث بل وغيره يقضي بأن أيام النحر في منى الأربعة ، فيمكن القول بوجوب فعله فيها ، بل يمكن إرادة ما يشملها من يوم النحر المراد به الجنس وحينئذ فإن أخر عنهن مختارا اثم ، وان كان هو يجزي في جميع ذي الحجة أيضا كالمعذور ، والله العالم والهادي.».

[6] . 18679- 5- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّحْرُ بِمِنًى ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ- فَمَنْ أَرَادَ الصَّوْمَ لَمْ يَصُمْ حَتَّى تَمْضِيَ الثَّلَاثَةُ الْأَيَّامِ- وَ النَّحْرُ بِالْأَمْصَارِ يَوْمٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَصُومَ صَامَ مِنَ الْغَدِ.

**************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

«بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اَللَّهِ وَ أَنَّهُ‏ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِي فِي كَنَفِكَ وَ فِي جِوَارِكَ وَ اِجْعَلْنِي فِي أَمَانِكَ وَ فِي مَنْعِكَ برحمتک یا ارحم الراحمین»[2]

کلام در بررسی ادلۀ صاحب جواهر بود بر اینکه فرمودند ایام ذبح در منا فقط روز عید قربان نیست بلکه ذبح در منا جایز است در تمام ایام تشریق. دلیل اول صاحب جواهر به تعبیر خودشان روایت واجد الهدی بود که جلسه قبل اشاره کردیم.

صاحب جواهر فرمودند «بل و غیره من الروایات»، روایات دیگر هم هست که این روایات دلالت می‌کند که ذبح در تمام ایام تشریق مجاز است.

دومین روایتی که دال بر این معنا گفته شده هست روایت باب 6 از ابواب ذبح ح 5 است «18679- 5- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّحْرُ بِمِنًى ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ- فَمَنْ أَرَادَ الصَّوْمَ لَمْ يَصُمْ حَتَّى تَمْضِيَ الثَّلَاثَةُ الْأَيَّامِ- وَ النَّحْرُ بِالْأَمْصَارِ يَوْمٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَصُومَ صَامَ مِنَ الْغَدِ.». از نظر سند این روایت به دو طریق نقل شده است، طریق شیخ صدوق و طریق شیخ طوسی، دوستان برسی کنند ببینند آیا این دو طریق معتبر است یا معتبر نیست؟

اما از جهت دلالت گفته می‌شود که این روایت با صراحت دلالت می‌کند که نحر و ذبح در منا سه روز است لذا بعد امام اضافه می‌فرمایند اگر کسی می‌خواهد روزه بگیرد به جای قربانی کردن، از بعد از این سه روز روزه را شروع کند. در توضیح ذیل این روایت عرض کنیم که خواهد آمد نسبت به روزه برای کسی که برای قربانی پول ندارد دو حالت متصور است:

صورت اول: اگر از قبل یقین دارد پول قربانی را ندارد می‌تواند روز هفتم و هشتم و نهم ذی الحجه را روزه بگیرد و بعد هم هفت روز در وطنش روزه بگیرد.

صورت دوم: اگر از قبل نمی‌داند روایات می‌گوید روز عید قربان نمی‌تواند روزه بگیرد آن دو روز بعد هم که ایام تشریق است حق ندارد روزه بگیرد. روایات دیگر بر این معنا داریم لذا روایات می‌گوید کسی که به جای ذبح می‌خواهد روزه بگیرد پس از ایام تشریق روزه بگیرد. مستدل می‌گوید مضمون این روایت این است ایام نحر در منا سه روز است اگر کسی می‌خواهد روزه بگیرد بدل از ذبح بعد از این سه روز روزه بگیرد ولی در سایر شهرها اگر کسی قربانی مستحب ندارد و می‌خواهد روزه بگیرد از فردای روز عید قربان می‌تواند روزه بگیرد. بالاخره مستدل می‌گوید روایت صریح است که النحر بمنی ثلاثۀ ایام.

عرض می‌کنیم دلالت این روایت هم بر مدعای صاحب جواهر تأمل دارد.

توضیح مطلب: از طرفی ما روایات فراوانی داریم که یوم النحر اطلاق شده است بر روز عید قربان و احکام خاص و ویژه‌ای هم بر یوم النحر بار شده است. مثلا روایت را ببینید « التكبير بمنى يوم النحر عقيب صلاة الظهر إلى صلاة الغداة من يوم النفر» تکبیرهایی که مستحب است در منا و حاجی بعد از نمازهای خودش بگوید روایت می‌گوید آن تکبیرها در منا از یوم النحر حساب می‌شود عقیب نماز ظهر تا نماز صبح روز نفر روز کوچ کردن از منا که یوم النفر روز دوازدهم یا سیزدهم است.

روایت دیگر به همین مضمون « التكبير لأهل منى في خمس عشرة صلاة ، أولها الظهر من يوم النحر» تکبیرها برای اهل منا و حجاجی که در منا هستند در پانزده نماز مستحب است که اول آن نمازها نماز ظهر است از یوم النحر یعنی روز عید قربان و آخرینش نماز صبح روز چهارم است.

این یک حکم که تکبیرها از روز عیدر قربان شروع می‌شود یوم النحر مسلم یعنی روز عید قربان.

روایت دوم: «18625- 2- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَمْيِ الْجَمْرَةِ يَوْمَ النَّحْرِ- مَا لَهَا تُرْمَى وَحْدَهَا- وَ لَا يُرْمَى مِنَ الْجِمَارِ غَيْرُهَا يَوْمَ النَّحْرِ....» می‌گوید از امام علیه السلام سؤال کردم آقا چرا یوم النحر فقط جمرۀ عقبه رمی می شود و سایر جمرات رمی نمی‌شوند؟ روشن است رمی جمره عقبه فقط روز عید قربان است و الا روز یازدهم و روز دوازدهم و روز سیزدهم کسی که شبش در منا مانده باشد هر سه جمره رمی می‌شود پس این یوم النحر به روشنی مقصود روز عید قربان است و حکم هم مخصوص عید قربان است

روایت دیگر « 8528- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مُفْرِدٍ لِلْحَجِّ- فَاتَهُ الْمَوْقِفَانِ جَمِيعاً- فَقَالَ لَهُ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ يَوْمَ النَّحْرِ- فَإِنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ يَوْمِ النَّحْرِ فَلَيْسَ لَهُ حَجٌّ- وَ يَجْعَلُهَا عُمْرَةً‌ وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ» راوی از امام سؤال می‌کند کسی حج افراد برگزار می‌کند به عرفه و مشعر نرسیده است حجش چگونه است؟ «فقال له الی طلوع الشمس یوم النحر» وقت دارد تا طلوع شمس روز عید قربان خودش را به مشعر برساند. اگر خورشید طلوع کرد از یوم النحر یعنی روز عید قربان حجش باطل است و اعمالش را باید عمره مفرده قرار بدهد.

«18536- 9- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ يَوْمَ النَّحْرِ- مِنْ قَبْلِ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ. »، هر کس مشعر را روز نحر قبل از زوال درک کند، حکم خاص است یوم النحر هم یعنی روز عید قربان.

یا راوی سؤال می‌کند که آقا مسافر، نماز عیدین (فطر و اضحی) را بخواند؟ « ٩٧٧٦ - ٣ ـ وبإسناده عن أحمد بن محمد ، عن سعد بن سعد الأشعري ، عن أبي الحسن الرضا عليه‌السلام ، قال : سألته عن المسافر إلى مكة وغيرها هل عليه صلاة العيدين : الفطر والأضحى؟ قال : نعم ، إلا بمنى يوم النحر. » فقط در منا روز عید قربان نمی‌خواهد نماز عید بخواند.

پس مقدمه این شد که یوم النحر در اصطلاح انبوه روایات به معنای عید قربان است و احکامی خاصی هم دارد.

این روایات که می‌گوید «النحر بمنی ثلاثۀ ایام» در حقیقت می‌خواهد یوم النحر را توسعه بدهد. یوم النحر فکر نکنید یک روز است بلکه یوم النحر سه روز است می‌خواهد تنزیل کند سایر ایام تشریق را به جای روز عید قربان چنانچه روز عید قربان یوم النحر است سایر ایام تشریق هم یوم النحر است.

سؤال: آیا این تنزیل و توسعه اطلاق دارد یعنی تمام احکام مخصوص روز عید قربان، مال سایر ایام تشریق هم هست؟ پاسخ: بدون شبهه این تنزیل، تنزیل مطلق نیست این تنزیل به لحاظ کدام اثر است؟ به نظر ما ذیل روایت قرینه است و روشن می‌کند که این تنزیل به لحاظ کدام اثر است؟ ذیل روایت می‌گوید سه روز روزه نگیرد. یوم النحر به لحاظ حرمت روزه گرفتن در روز عید قربان می‌خواهد توسعه پیدا کند. یعنی امام علیه السلام در این روایت می‌خواهند بفرمایند که کسی که ذبح، هدی و نحر پیدا نکرده است چنانچه روز عید قربان که یوم النحر است حق ندارد روزه بگیرد، روزهای دیگر و ایام تشریق هم از این لحاظ و  به این اثر یوم النحر حساب می‌شود. لذا امام علیه السلام در روایت چنین می‌فرمایند « يَقُولُ النَّحْرُ بِمِنًى ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ- فَمَنْ أَرَادَ الصَّوْمَ لَمْ يَصُمْ حَتَّى تَمْضِيَ الثَّلَاثَةُ الْأَيَّامِ» ایام نحر سه روز است لذا سه روز را روزه نگیرد اگر می‌خواهد روزه، بدل هدی داشته باشد بعد از سه روز شروع کند. بنابراین به حکم این قرینه ذیل روایت، روایت اگر می‌گوید «النحر بمنی ثلاثۀ ایام» به لحاظ حرمت روزه گرفتن در یوم النحر است نه به لحاظ سایر اثار.

بنابراین این روایت اطلاق ندارد که سه روز یوم النحر است و هر سه روز آثار یوم النحر را دارد حتی ذبح در این سه روز از نظر تکلیفی جایز است.

به همین معنا و به همین جواب، محقق داماد در کتاب الحج ج 3 ص 174[3] اشاره می‌کنند « ولا ريب أيضا في ان لسان هذا الدليل حاكم بتوسعة الموضوع» موضوع یوم النحر را توسعه می‌دهد « على ما دل على حرمة الصوم يوم النحر» می‌گوید النحر که ذبح و نحر حرام است توسعه دارد شامل سه روز می‌شود « وحيث انه تعبد خاص يلزم الاقتصار على مقدار التنزيل من كونه بلحاظ جميع آثار يوم النحر أو خصوص حرمة صومه». روشن است تعبد به حکم این قرینه به لحاظ اثر خاص است که حرمت صوم باشد. لذا این روایت هم به نظر ما اجمال دارد حداقل و نمی‌تواند دلالت کند که تنزیل به لحاظ جمیع آثار است حتی جواز ذبح در منا.

تلمیذ فاضل مرحوم محقق داماد حفظه الله به ایشان یک اشکالی وارد می‌کند، طبق آنچه که در جزوه ای که به بنده داده‌اند که مباحث حج این محقق است. ایشان می‌فرمایند ما حرف محقق داماد را قبول نداریم این روایت در مقام تنزیل و توسعه نیست بلکه حقیقتا می‌خواهد بیان کند که ایام نحر در منا سه روز است. شما چرا حمل بر توسعه و تنزیل می‌کنید؟ ظاهر امر این است که روایت می‌خواهد حقیقتا بیان کند ایام نحر در منا سه روز است.

عرض ما به این محقق این است که اگر شما می‌گویید مضمون روایت این است که ایام النحر در منا سه روز است اطلاق حقیقی است چنانچه روز عید قربان یوم النحر است روز یازدهم هم یوم النحر است روز دوازدهم ذی الحجه هم یوم النحر است. عرض ما این است اگر اطلاق حقیقی است آیا ملتزم خواهید شد که جمیع آثار بار شده بر یوم النحر را که ما برخی از آثار را در مقدمه اشاره کردیم روز یازدهم و دوازدهم، هم همان آثار را دارد؟ مثلا یوم النحر فقط رمی جمرۀ عقبه دارد، ملتزم می‌شوید روز یازدهم و روز دوازدهم هم فقط رمی جمرۀ عقبه دارد! یا حکمی که امام علیه السلام فرمودند اگر کسی صبح یوم النحر خودش را به معشر رساند حجش درست است آیا ملتزم می‌شوید روز یازدهم و روز دوازدهم یوم النحر است حقیقتا پس کسی اگر صبح روز دوازدهم خودش را به مشعر رساند حجش درست است؟ اصلا به این معنا ملتزم نمی‌شوید لذا روشن است اگر در روایت گفته می‌شود ایام النحر سه روز است در منا روز یازدهم یوم النحر است روز دوازدهم یوم النحر است این تنزیل اطلاق حقیقی نیست و به لحاظ بعضی از آثار است، ذیل روایت قربنه است که آن اثر حرمت صوم در آن سه روز است و نه سایر آثار.

نتیجه: این روایت دوم هم که« النحر بمنی ثلاثۀ ایام» در حقیقت مثبت مدعای صاحب جواهر نخواهد بود.

روایت سوم: که استدلال بر فتوای صاحب جواهر به این روایت ممکن است بلکه گفته شده است، روایتی است که شیخ صدوق از یحیی الازرق این روایت را نقل می‌کند. که یحیی الازرق می‌گوید «18964- 7- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَحْيَى الْأَزْرَقِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ كَانَ مَعَهُ ثَمَنُ هَدْيٍ- وَ هُوَ يَجِدُ بِمِثْلِ ذَلِكَ الَّذِي مَعَهُ هَدْياً- فَلَمْ يَزَلْ يَتَوَانَى وَ يُؤَخِّرُ ذَلِكَ- حَتَّى كَانَ آخِرُ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ وَ غَلَتِ الْغَنَمُ - فَلَمْ يَقْدِرْ بِأَنْ يَشْتَرِيَ بِالَّذِي مَعَهُ هَدْياً قَالَ يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ.».

از نظر سند این روایت احتمال قوی می‌دهیم که یحیی الازرق همان یحیی بن حسان الازرق باشد و طریق شیخ صدوق به یحیی بن حسان الازرق صحیح و طریق معتبری است. خود یحیی الازرق هم در کتاب شریف کافی صفوان به سند صحیح از یحیی الازرق روایت دارد لذا هم طریق معتبر است و هم خود یحیی الازرق ثقه است به حکم نقل صفوان در حدیث معتبر از او، پس سند معتبر است.

وجه دلالت این است که راوی از امام هفتم علیه السلام سؤال می‌کند که شخصی متمتع است پول هدی هم دارد روز عید قربان مثلا با این پول می‌تواند قربانی بخرد ولی توانی می‌کند و به تأخیر می‌اندازد تا اینکه الان به آخر ایام تشریق رسیده است و گوسفندان تمام شده و غنم گران شده الان با پولی که دارد نمی‌تواند هدی بخرد امام فرمودند نوبت به صوم می‌رسد بعد از ایام تشریق سه روز روزه بگیرد و بعد هم در وطنش هفت روزه بگیرد.

مستدل می‌گوید گویا از سؤال سائل استفاه می‌شود که بین حجاج معهود بوده است که تا آخر ایام تشریق می‌شود قربانی ذبح کرد و الا حاجی که این همه زحمت کشیده است و این همه راه رفته است و هزینه کرده است اگر صبر تا آخر ایام تشریق مجاز نباشد این همه هزینه کرده است آن مقدار برای او ارزشی ندارد اگر حجاج می‌دانستند جواز ذبح یک روز است بالاخره همان روز اول هر کاری بود انجام می‌دادند، اینکه صبر کرده تا ایام تشریق و حالا آخر ایام تشریق شده است معلوم می‌شود جواز ذبح و نحر تا آخر ایام تشریق بین حجاج معهود بوده است.

از طرف دیگر امام کاظم علیه السلام نمی‌فرمایند چرا صبر کرد و چرا روز اول قربانی ذبح نکرد؟ بالاخره روایت دلالت می‌کند بر جواز ذبح تا آخر ایام تشریق.

به نظر ما این روایت هم مشکل دارد و بر مدعای صاحب جواهر دلالت نمی‌کند. پاسخ از دلالت این روایت بر مدعا خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 91، مسلسل 1135، دو‌‌شنبه‌، 99.1.25. به صورت مجازی و ضبط شده

[2]. امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند  ألا أخبركم بشئ إذا قلتموه لم تستوحشوا بليل ولا نهار ...، کتاب الكافي جلد ۲ كِتَابُ الدُّعَاء‏ بَابُ الْحِرْزِ وَ الْعُوذَة

[3] . کتاب الحج ج 3 ص 174 :« والأخرى بما يدل على توسعة النحر بمنى ثلاثة أيام فإذا ترتب حكم على يوم النحر فقد يترتب على تلك الأيام الثلاثة . وهي رواية ابن حازم عن ابى عبد اللَّه ( ع ) قال : سمعته يقول : النحر بمنى ثلاثة أيام ، فمن أراد الصوم لم يصم حتى تمضى الثلاثة الأيام . والنحر بالأمصار يوم ، فمن أراد ان يصوم صام الغد ( 3 ) . وهكذا رواية كليب الأسدي ( 4 ) ولا ريب أيضا في ان لسان هذا الدليل حاكم بتوسعة الموضوع على ما دل على حرمة الصوم يوم النحر ، وحيث انه تعبد خاص يلزم الاقتصار على مقدار التنزيل من كونه بلحاظ جميع آثار يوم النحر أو خصوص حرمة صومه . والظاهر من التفريع المستفاد من نطاقها هو التنزيل بلحاظ ترتيب اثر الصوم فقط ولذلك يحكم بحرمة صوم تلك الأيام لمن كان بمنى بلا تأمل .

***************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

«‏ يَا كَثِيرَ الْخَيْرِ يَا ذَا الْمَعْرُوفِ‏ يَا قَدِيمَ‏ الْإِحْسَانِ‏ أَحْسِنْ إِلَيْنَا بِإِحْسَانِكَ‏ الْقَدِيمِ‏ يَا أَرْحَمَ‏ الرَّاحِمِينَ»

عرض شد که دلیل سوم که ممکن است بر نظریه صاحب جواهر اقامه شود روایتی بود که شیخ صدوق از یحیی الازرق از امام هفتم علیه السلام نقل کرده بود. اصل روایت، اشاره به سند و وجه استدلال دیروز بیان شد.

عرض می‌کنیم که این دلیل هم وافی به مقصود نمی‌باشد به خاطر اینکه اولا: این روایت را شیخ کلینی در کافی شریف به سند خودشان از یحیی الازرق نقل کرده‌اند، ولی جمله‌ای در آن نقل آمده است که بر خلاف نظریه صاحب جواهر ادل است. یعنی طبق نقل شیخ کلینی روایت مضمونش این است که ذبح فقط روز عید قربان است. ببینید نقل جمله توسط شیخ کلینی به این صورت است « فلم یزل یتوانی و یؤخر ذلک حتی اذا کانت آخر النهار غلت الغنم» [2]در نقل شیخ صدوق آمده بود «حتی کانت آخر ایام التشریق غلت الغنم»[3] ولی در نقل شیخ کلینی آمده است روز عید قربان توانی کرد به تأخیر انداخت این ساعت و آن ساعت کرد تا آخر روز گوسفند گران شد و دیگر نمی‌تواند گوسفند بخرد. امام فرمودند بعد از ایام تشرق روزه بگیرد.

یعنی طبق نقل شیخ کلینی پیش فرض ذهنی سائل این است که روز قربانی فقط روز عید قربان است که تا آخر آن روز صبر کرده وگوسفند گران شده دیگر نمی‌تواند گوسفند بخرد. امام علیه السلام می‌فرمایند وظیفه‌اش روزه است و بعد از ایام تشریق روزه بگیرد. بارها گفته‌ایم اگر بین نقل شیخ صدوق یا شیخ طوسی و نقل شیخ کلینی تنافی باشد به اخاطر اضبطیت شیخ کلینی، نقل شیخ کلینی متعین است. بنابراین باید گفت این روایت دلالتی طبق نقل شیخ کلینی بر اینکه ایام ذبح کل ایام تشریق است نخواهد داشت.

ثانیا: بر فرض که نقل شیخ صدوق صحیح باشد یحیی الازرق سؤال می‌کند یک حاجی توانی و سستی کرده، امروز و فردا کرده است، تا آخر ایام تشریق ذبح نکرده است، امام علیه السلام می‌فرمایند وظیفه‌اش این است بعد از ایام تشریق که روزه بگیرد، این دلالت نمی‌کند که آن حاجی مجاز بوده است تکلیفا تا آخر ایام تشرق صبر کند. شاید گناه کرده است این کار را کرده است و وظیفه‌اش تبدیل به صوم می‌شود لذا از جواب امام هفتم علیه السلام استفاده نمی‌شود که عمل این حاجی برای تأخیر قربانی تا آخر ایام تشریق عمل درستی است. بنابراین این روایت سوم هم دلالت نمی‌کند بر اینکه حاجی در کل ایام تشریق تکلیفا مجاز است که ذبح داشته باشد.

روایات دیگری هم به این مضمون وجود دارد ولی در آن روایات ما قرینه داریم مقصود اضحیه و قربانی مستحب است که برخی از آن روایات می‌گوید در منا اضحیه تا چهار روز است و در غیر منا تا سه روز است آن روایات هم مربوط به قربانی مستحب است و ربطی به هدی واجب نخواهد داشت.

نتیجه: دلیل معتبری بر مدعای صاحب جواهر که دلالتش هم تمام باشد و اثبات کند که حاجی جایز است برای قربانی تا آخر ایام تشریق صبر کند ما دلیل معتبری بر این معنا نداریم.

در پایان بررسی قول دوم که قول صاحب جواهر بود یک مطلبی را اشاره می‌کنیم یک تنافی که در کلمات صاحب جواهر وجود دارد خلاصه مطلب این است که از طرفی صاحب جواهر در مبحث حلق می‌فرمایند احوط وجوبی این است که حلق در روز عید قربان باشد.

جواهر الکلام ج 19 ص 233 را مراجعه کنید می‌فرمایند احوط وجوبی این است حلق همان روز عید قربان باشد «و لكن لا ريب في أن الأحوط إيقاعه يوم النحر للاتفاق على كونه وقتا لذلك، و الشك فيما عداه.» می‌فرمایند حلق اگر در روز عید باشد یقین داریم وقتش مجزی است، نسبت به اینکه حلق از روز عید به تأخیر بیافتد اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد. حتما باید حلق روز عید قربان باشد این از یک طرف. از طرف دیگر در بحث وجوب ترتیب بین اعمال منا در روز عید قربان در جواهر الکلام ج 19ص 249  بعد از اینکه روایات را بررسی می‌کنند و آیه قرآن را می‌آورند، می‌فرمایند « و على كل حال فلا إشكال في ظهور مجموع ما ذكرناه من الآية و الرواية في وجوب الترتيب في الثلاثة،» می‌فرمایند در سه عمل روز عید قربان از آیۀ شریفه و از روایات وجوب ترتیب استفاده می‌شود اول رمی جمره عقبه، بعد ذبح و قربانی و بعد حلق. این دو مطلب را کنار هم بگذارید اگر کسی فتوا می‌دهد بین این سه عمل ترتیب است اول باید ذبح باشد بعد حلق باشد، دوم حلق باید روز عید قربان باشد به احوط وجوبی ایشان باید فتوا بدهد یا باید بگوید احوط وجوبی این است که ذبح در روز عید قربان باشد. فرض این است که احوط باید روز عید قربان باشد و ترتیب بین ذبح و حلق لازم است لذا ذبح هم باید روز عید قربان باشد کسی که این دو مطلب را می‌فرماید باید حداقل بگوید احوط وجوبی این است که ذبح روز عید قربان باشد نه اینکه بفرماید از ادله استفاده می‌شود می‌تواند ذبح را حاجی تا آخر ایام تشریق به تأخیر بیندازد. بالاخره بین این دو مطلب و افتاء به اینکه ذبح می‌تواند در ایام تشریق واقع شود ظاهرا تنافی وجود دارد.

این تمام کلام در قول دوم که نظریه صاحب جواهر بود.

قول سوم: مثل شیخ طوسی، ابن براج [4] و ابن زهره از ظاهر عباراتشان استفاده می‌شد این بود که تکلیفا تا آخر ذی الحجه حاجی می‌تواند ذبح را به تأخیر بیندازد. استدلال شده است برای این قول به دو روایت قریب المضمون،پ:

روایت اول: روایت حریز است «109- 38 رَوَى ذَلِكَ- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي مُتَمَتِّعٍ يَجِدُ الثَّمَنَ وَ لَا يَجِدُ الْغَنَمَ قَالَ يُخَلِّفُ الثَّمَنَ عِنْدَ بَعْضِ أَهْلِ مَكَّةَ وَ يَأْمُرُ مَنْ يَشْتَرِي لَهُ وَ يَذْبَحُ عَنْهُ وَ هُوَ يُجْزِي عَنْهُ فَإِنْ مَضَى ذُو الْحِجَّةِ أَخَّرَ ذَلِكَ إِلَى قَابِلٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ.»[5] سند حدیث معتبر است بارها اشاره کرده‌ایم اشکال بعضی از اعلام نجف حفظه الله علی ما نقل عنه که روایات حریز از ابی عبدالله علیه السلام مسند نیست و مرسل است، به تفصیل پاسخ داده‌ایم و گفته‌ایم حریز به حکم قرائن می‌تواند از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کند پس سند معتبر است.

مستدل می‌گوید راوی از امام علیه السلام سؤال می‌کند فردی پول دارد گوسفند پیدا نمی‌کند وظیفه‌اش چیست؟ امام علیه السلام می‌فرمایند پول را نزد فردی از اهل مکه به ودیعه بگذارد و او هر وقت گوسفند پیدا کرد از طرف این حاجی ذبح کند البته تا آخر ذی الحجه و از طرف او مجزی است و اگر تا آخر ذی الحجه مکی گوسفند پیدا نکرد دیگر حق ذبح ندارد، بگذارد سال بعد در ماه ذی الحجه از طرف این حاجی گوسفند ذبح کند. مستدل می‌گوید از روایت استفاده می‌شود جواز تأخیر ذبح برای حاجی تا آخر ماه ذی الحجه است.

مثل همین روایت است قریب به این مضمون روایتی را که شیخ طوسی در تهذیب الاحکام از نضر بن قرواش نقل می‌کند که سند این روایت هم معتبر است. نضر هر چند توثیق خاص ندارد اما به خاطر اینکه بزنطی در روایت معتبری از نضر بن قرواش حدیث نقل کرده است لذا او ثقه است. « 110- 39- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ قِرْوَاشٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَوَجَبَ عَلَيْهِ النُّسُكُ فَطَلَبَهُ فَلَمْ يُصِبْهُ وَ هُوَ مُوسِرٌ حَسَنُ الْحَالِ وَ هُوَ يَضْعُفُ عَنِ الصِّيَامِ فَمَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَصْنَعَ قَالَ يَدْفَعُ ثَمَنَ النُّسُكِ إِلَى مَنْ يَذْبَحُهُ عَنْهُ بِمَكَّةَ إِنْ كَانَ يُرِيدُ الْمُضِيَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ لْيَذْبَحْ عَنْهُ فِي ذِي الْحِجَّةِ فَقُلْتُ فَإِنَّهُ دَفَعَهُ إِلَى مَنْ يَذْبَحُهُ عَنْهُ فَلَمْ يُصِبْ فِي ذِي الْحِجَّةِ نُسُكاً وَ أَصَابَهُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ لَا يَذْبَحْ عَنْهُ إِلَّا فِي ذِي الْحِجَّةِ وَ لَوْ أَخَّرَهُ إِلَى قَابِلٍ.».[6]

خلاصه این روایت هم این است که مردی متمتع است حج تمتع انجام می‌دهد ذبیحه طلب می‌کند پیدا نمی‌کند، بر صیام هم ضعیف است، این قید را این روای اضافه دارد پول هم دارد وظیفه او چیست؟ امام علیه السلام (نظیر جواب روایت قبلی) می‌فرمایند پول را در دست مرد مکی به اماننت بگذارد اگر تا آخر ذی الحجه قربانی پیدا کرد و ذبح کرد، مجزی است و الا سال بعد، وجه استدلال هم مثل روایت حریز است.

عرض می‌کنیم این دو روایت مربوط به معذور است کسی که هدی گیرش نیامده است نمی‌تواند قربانی ذبح کند وظیفه‌اش چیست؟ امام می‌فرمایند پول را به امانت بگذارد و تا آخر ذی الحجه می‌شود از طرف او قربانی ذبح کرد، به مختار ربطی ندارد. محل بحث ما این است که آیا حاجی تکلیفا از روی اختیار می‌تواند قربانی خودش را تا آخر ذی الحجه به تأخیر بیندازد؟ این دو روایت مربوط به ذوی العذر است لذا این دو روایت بر مدعای شیخ طوسی و ابن زهره دلالت نمی‌کند.

نتیجه: همانگونه که در مبحث حلق به تفصیل خواهد آمد تأخیر حلق از روز عید قربان جایز نیست، از آن طرف بین حلق و ذبح ترتیب لازم است اول باید ذبح باشد و بعد حلق، نتیجه قول اول متعین است باید ذبح تکلیفا در روز عید قربان باشد حالا اگر معصیت کرد وضعا بررسی آن خواهد آمد.

در ذیل این نکته مرحوم امام وارد مبحث حکم وضعی تأخیر ذبح از روز عید قربان می‌شوند عبارتشان این است « و لو أخر لعذر أو لغيره فالأحوط الذبح أيام التشريق، و إلا ففي بقية ذي الحجة،».

توضیح مطلب: اگر کسی حکم تکلیفی وجوب ذبح را در روز عید قربان ترک کرد یا بدون عذر که معصیت کرد و تأخیر انداخت و یا نه معذور بود، روز عید، قربانی گیرش نیامد وکیلی هم نبود از طرف او قربانی ذبح کند حکم چیست؟ مرحوم امام می‌فرمایند احوط این است که ایام تشریق ذبح کند هم حکم تکلیفی و هم حکم وضعی هر دو و مجزی است. اگر این احوط وجوبی را رعایت نکرد و ایام تشریق ذبح نکرد در بقیه ماه ذی الحجه باید قربانی ذبح کند و مجزی خواهد بود. ذیل این نکته باید ببینیم با نگاه به روایات چه باید گفت؟ آیا ترتیب همان ترتیبی است که مرحوم امام می‌فرمایند یا به صورت دیگر است؟ که خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 92، مسلسل 1136، سه‌‌شنبه‌، 99.1.26 به صورت مجازی و ضبط شده.

[2] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 508: «7- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَحْيَى الْأَزْرَقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ كَانَ مَعَهُ ثَمَنُ هَدْيٍ وَ هُوَ يَجِدُ بِمِثْلِ ذَلِكَ الَّذِي مَعَهُ هَدْياً فَلَمْ يَزَلْ يَتَوَانَى وَ يُؤَخِّرُ ذَلِكَ حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ النَّهَارِ غَلَتِ الْغَنَمُ فَلَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَشْتَرِيَ بِالَّذِي مَعَهُ هَدْياً قَالَ يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ.».

[3] . من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 512: «3101- وَ سَأَلَ يَحْيَى الْأَزْرَقُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ مُتَمَتِّعاً وَ لَيْسَ لَهُ هَدْيٌ فَصَامَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ عَرَفَةَ فَقَالَ يَصُومُ يَوْماً آخَرَ بَعْدَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ بِيَوْمٍ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُتَمَتِّعٍ كَانَ مَعَهُ ثَمَنُ هَدْيٍ وَ هُوَ يَجِدُ بِمِثْلِ الَّذِي مَعَهُ هَدْياً فَلَمْ يَزَلْ يَتَوَانَى وَ يُؤَخِّرُ ذَلِكَ حَتَّى كَانَ آخِرُ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ وَ غَلَتِ الْغَنَمُ فَلَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَشْتَرِيَ بِالَّذِي مَعَهُ هَدْياً قَالَ يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ ».

[4] .مقرر: ظاهرا ابن ادریس درست است چون در بیان اقوال ابن ادریس را استاد بیان کردند.

[5] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏5، ص: 37

[6] .  تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏5، ص: 37

***************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

یا من اذا استعذت به اعاذنی و اذا استجرت به عند الشدائد اجارنی و اذا استغثت به عند النوائب اغاثنی فاغثنا و اجرنا برحمتک یا ارحم الراحمین

در ذیل نکتۀ ششم مرحوم امام مطلبی را فرمودندکه اگر ذبح را از روز عید قربان حاجی به تأخیر انداخت به خاطر عذری یا بدون عذر، احوط این است که در ایام تشریق ذبح کند و اگر در ایام تشریق هم به خاطر عذری یا بدون عذر ذبح نکرد تا آخر ذی الحجه باید ذبح کند و نوبت به صوم و روزه نمی‌رسد.

اینجا هم حکم تکلیفی بیان می‌شود و مهمتر از آن حکم وضعی بیان می‌شود که إجزاء ذبح اگر روز عید به تأخیر انداخت در ایام تشریق و اگر در ایام تشریق به تأخیر انداخت ذبح را تا آخر ذی الحجه ذبح مجزی هست و نوبت به صوم نمی‌رسد.

ما بررسی کنیم ببینیم روایات در این باب چه می‌گوید و اجزاء چگونه است؟

عرض می‌کنیم که سه طائفه  روایت نسبت به اجزاء ذبح و زمان اجزاء وجود دارد:

طائفۀ اول: روایاتی است که مفادش این است که اگر روز عید قربان ذبح نکرد نوبت به صوم می‌رسد باید روزه را شروع کند که مفاد این روایات این است که ذبح در ایام تشریق مجزی نیست یازدهم و دوازدهم و به قولی سیزدهم ذی الحجه چه برسد به سایر ایام ماه ذی الحجه،. این طائفه اول

دو روایت در این طائفه مطرح است:

روایت اول: «16- بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْكَرْخِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع الْمُتَمَتِّعُ يَقْدَمُ وَ لَيْسَ مَعَهُ هَدْيٌ أَ يَصُومُ مَا لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ قَالَ يَصْبِرُ إِلَى يَوْمِ النَّحْرِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْ فَهُوَ مِمَّنْ لَمْ يَجِدْ.»[2].

 سند این روایت محمد بن الحسین که ابی الخطاب ثقه است، احمد بن عبدالله کرخی را هم نجاشی [3]توثیقش کرده است نهایت بعض اصحابنا که شیخ کلینی می‌فرمایند نمی‌دانیم مقصود از این بعض اصحابنا کیست لذا روایت به نظر ما مرسل است و قابل استدلال نمی‌باشد.

بعض الاعلام حفظه الله از تلامذه محقق داماد (آیة الله شبیری زنجانی) می‌فرمایند این حدیث معتبر است به خاطر اینکه از طرفی مبنایشان این است که روایات کافی شریف مفتی‌به هست در نزد شیخ کلینی یعنی فتوای شیخ کلینی است در حقیقت نظیر من لایحضره الفقیه، از طرف دیگر می‌فرمایند در کنار این روایت و به این مضمون شیخ کلینی روایت دیگری را نقل نکرده است که ما بگوییم این روایت کرخی مؤید آن روایت است لذا اگر سندش هم درست نیست به عنوان تأیید آورده‌اند. نخیر به مضمون این روایت، روایت دیگری را شیخ کلینی ذکر نکرده‌اند لذا معلوم می‌شود این روایت هر چند ظاهرش مرسل است ولی معتمد و مفتی به شیخ کلینی است لذا این روایت معتبر است.

اولا: عرض ما با این محقق این است کما ذکرنا در مباحث اصول در بحث حجیت خبر واحد ذیل بررسی کتب اربعه و انظار اخباریین ما به مناسبت به نظر این محقق هم اشاره کردیم عرض کردیم چه دلیلی است بر اینکه روایات کتاب شریف کافی همه‌اش مفتی به است در نزد شیخ کلینی این چه دلیل؟

ثانیا: اینکه ایشان ادعا کردند که روایت دیگری به این مضمون شیخ کلینی نقل نکرده‌اند لذا این روایت معتمد شیخ کلینی است با اینکه مرسل است اشکالش این است که روایت دومی شیخ کلینی به همین مضمون نقل کرده اند که روایت دومی است که ما در همین باب اشاره خواهیم کرد. لذا ارسال این روایت منع می‌کند ما را از اعتماد به این روایت از جهت سندش.

اما دلالت این روایت راوی به امام رضا علیه السلام عرض می‌کند متمتعی است وارد شده است مثلا به مکه و لیس معه هدی و قربانی هم ندارد ظاهر امر این است که پول قربانی ندارد و الا در حج تمتع حاجی با خودش سوق هدی نمی‌کند هنوز روز عید قربان نشده است آیا می‌تواند این شخص روزه بگیرد مثلا ششم، هفتم و هشتم یا هفتم، هشتم و نهم ذی الحجه را بدل از هدی روزه بگیرد یا نه؟ «قال یصبر الی یوم النحر» امام فرمودند تا روز عید قربان صبر کند و اگر تا روز عید قربان به هدی نرسید آن وقت او ممن لم یجد است یعنی امام می‌خواهند بفرمایند داخل در آیه کریمه می‌شود فمن لم یجد فصیام ثالثاه ایام پس مضمون این روایت چنین است که اگر حاجی روز عید قربان، قربانی نداشت در حقیقت نوبت به روزه می‌رسد پس مضمون روایت این است که ایام تشریق اگر قربانی پیدا کرد فائده ندارد و حتی بعد از ایام تشریق قربانی پیدا نکرد فائده ندارد و روزه بدل از قربانی بر او واجب است چون ممن لم یجد است

روایت دوم: که قبلا هم به مناسبتی به این روایت اشاره کردیم. «7- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَحْيَى الْأَزْرَقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ كَانَ مَعَهُ ثَمَنُ هَدْيٍ وَ هُوَ يَجِدُ بِمِثْلِ ذَلِكَ الَّذِي مَعَهُ هَدْياً فَلَمْ يَزَلْ يَتَوَانَى وَ يُؤَخِّرُ ذَلِكَ حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ النَّهَارِ غَلَتِ الْغَنَمُ فَلَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَشْتَرِيَ بِالَّذِي مَعَهُ هَدْياً قَالَ يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ.».[4] سند این روایت که دیروز هم اشاره کردیم معتبر است یحیی الازرق، صفوان از او نقل کرده است پس اماره وثاقت اوست لذا حدیث موثقه است.

اما دلالتش روشن است یحیی الازرق از امام هفتم سؤال می‌کند شخص متمتعی پول هدی داشته باشد با پولی هم که داشته اول صبح می‌توانسته قربانی بخرد ولی ساعت به ساعت توانی و سستی و تأخیر کرده است حالا که آخر روز شده است گوسفند قیمتش گران شده است الان دیگر نمی‌تواند قربانی بخرد، وظیفه‌اش چیست؟ امام علیه السلام می‌فرمایند بعد از ایام تشرق سه روز روزه بگیرد.

امام علیه السلام نمی‌فرمایند صبر کند تا آخر ایام تشریق و اگر گیرش نیامد روزه بگیرد یا صبر کند تا آخر ذی الحجه بلکه امام می‌فرمایند تا آخر روز که صبر کرده نوبت به روزه می‌رسد این روایت به روشنی دلالت می‌کند زمان اجزاء ذبح فقط روز عید قربان است و بعد از او نوبت به روزه خواهد رسید.

طائفه دوم: روایاتی است که دلالت می‌کند حکم وضعی صحت ذبح تا آخر ایام تشریق است یازده و دوازده بنا بر اختلافی که هست سه روز یا چهار روز، زمان ذبح است اگر در این چهار روز ذبح کرد مجزی است.

روایت موثقه ابی بصیر به بعضی از طرقش، هم در تهذیب و هم در کافی و هم در استبصار[5]«18916-  وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عُبَيْسٍ عَنْ كَرَّامٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَلَمْ يَجِدْ مَا يُهْدِي وَ لَمْ يَصُمِ الثَّلَاثَةَ أَيَّامٍ».

از جهت سند در کافی شریف در حدیث نهم باب این روایت آمده است فروع کافی ج 4 ص 509 حدیث سندش معلق است به حدیث قبل، و در سند حدیث قبل سهل بن زیاد است لذا سند کتاب کافی شریف به نظر ما معتبر نیست[6]. ولی در تهذیب الاحکام سند چنین است « عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عُبَيْسٍ عَنْ كَرَّامٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ» ابن فضال ثقه است عبیس همان عبیس بن هشام است که عبیس بن هشام، عباس بن هشام است که او هم ثقه است نجاشی، عباس بن هشام را می‌گوید « ثقة جليل في أصحابنا كثير الرواية كسر اسمه فقيل عبيس» و ثقه است.[7] کرام، کرام بن عمرو است که او هم ثقه است لذا سند تهذیب معتبر است.[8]

اینجا مطلبی را اشاره کنیم محقق خوئی در المعتمد به صاحب جواهر نسبت می‌دهند که صاحب جواهر فرموده است سند این روایت ضعیف است هر چند نقل شده به عدۀ طرق، هر چند به چند طریق نقل شده ولی سند ضعیف است.[9]

عرض می‌کنیم ما در جواهر الکلام در این مناسبات موجود این مطلب را از صاحب جواهر پیدا نکردیم بلکه صاحب جواهر در جواهرا لکلام ج 19 در مباحث حج در دو مورد این روایت ابی بصیر را نقل می‌کنند در ص 134 از روایت تعبیر به موثقه دارند و در ص 165 از روایت تعبیر می‌کنند به خبر، این تعبیر به موثقه نشان می‌دهد که سند را صاحب جواهر قبول دارد لذا ما تضعیف صریحی نسبت به این روایت از صاحب جواهر مشاهده نکردیم.[10] بالاخره سند روایت معتبر است و موثقه است.

اما از جهت دلالت راوی از امام علیه السلام سؤال می‌کند «رجل تمتع فلم یجد ما یهدی» پولی پیدا نمی‌کند که هدی بخرد یا گوسفندی پیدا نمی‌کند که هدی انجام بدهد تا روز نفر که ظاهرش این است که می‌خواهد از منا کوچ کند یا روز بعد از نفر، تا آن روز پول قربانی نداشت روز سیزدهم یا چهاردهم پول قربانی پیدا کرد آیا ذبح کند و یا روزه بگیرد؟ امام علیه السلام فرمودند روزه بگیرد «فان ایام الذبح قد مضت» زیرا ایامی که حاجی می‌توانست ذبح کند تمام شد. این روایت دو مدلول دارد یک مدلول این است که در ما بقی ذی الحجه دیگر نمی‌تواند ذبح کند فائده ندارد چون ایام ذبح گذشته اشت و باید روزه بگیرد. مدلول دوم ذبح مجاز در منا برای حج تمتع یک روز نیست ایام ذبح است یعنی ایام تشریق پس این روایت دلالت می‌کند ایام ذبح است ایام تشریق نه فقط روز عید دوم دلالت می‌کند که ما بقی ذی الحجه ایام ذبح نیست.

طائفه سوم: روایاتی است که مضمونش این است ایام ذبح از سه روز هم بیشتر است از ایام تشریق بیشتر است بعد از ایام تشریق تا آخر ذی الحجه ایام ذبح است. صححیه حریز«109- 38 رَوَى ذَلِكَ- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي مُتَمَتِّعٍ يَجِدُ الثَّمَنَ وَ لَا يَجِدُ الْغَنَمَ قَالَ يُخَلِّفُ الثَّمَنَ عِنْدَ بَعْضِ أَهْلِ مَكَّةَ وَ يَأْمُرُ مَنْ يَشْتَرِي لَهُ وَ يَذْبَحُ عَنْهُ وَ هُوَ يُجْزِي عَنْهُ فَإِنْ مَضَى ذُو الْحِجَّةِ أَخَّرَ ذَلِكَ إِلَى قَابِلٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ » پول را می‌گذارد نزد یک مکی به امانت به او وکالت می‌دهد که از طرف او گوسفند بخرد و ذبح کند و مجزی است. اگر ماه ذی الحجه تمام شد بگذارد برای ذی الحجه بعد یعنی تا آخر ذی الحجه مجاز است. اگر مکی گوسفندش گیرش نیامد بگذارد برای ذی الحجه بعد معلوم می‌شود زمان اجزای ذبح آخر ذی الحجه است.

روایت دومی هم هست روایت نضر بن قرواش است. سند روایت معتبر است نهایت اندک فرقی با روایت اول دارد راوی می‌گوید از امام صادق علیه السلام سؤال کردم مردی حج تمتع انجام می‌دهد و قربانی بر او واجب است نسک به قرینه ذیل به معنای قربانی است هر چه دنبال قربانی می‌گردد، پیدا نمی‌کند پولدار است ولی روزه نمی‌تواند بگیرد «فما ینبغی له» امام علیه السلام فرمودند پول قربانی را بدهد به کسی که از طرف او در مکه قربانی کند «و لیذبح عنه فی ذی الحجه» باید این قربانی در ماه ذی الحجه باشد. بعد راوی می‌گوید اگر پول داشت «لایذبح الا فی ذی الحجه و لو اخره» فقط باید باید ذی الحجه از طرف او ذبح کند هر چند سال بعد باشد.

گفته شده است این دو روایت طائفه سوم دلالت می‌کند ایام ذبح تا آخر ذی الحجه وقت دارد و ذبح تا آخر ذی الحجه مجزی خواهد بود و بعد از او نوبت به روزه خواهد رسید. بررسی این طوائف خواهد امد.[11]

 

[1]. جلسه 93، مسلسل 1137، چهار‌شنبه‌، 99.1.27. به صورت مجازی و ضبط شده

[2] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌4، ص: 510.

[3] . رجال نجاشی ص 91: « 226 - أحمد بن عبد الله بن مهران : المعروف بابن خانبة أبو جعفر كان من أصحابنا الثقات و لا نعرف له إلا كتاب التأديب و هو كتاب يوم و ليلة حسن جيد صحيح». معجم‏رجال‏الحديث ج : 2  ص :  140.

[4] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 508.

[5] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج‌2، ص: 260‌:«918- 3- فَأَمَّا مَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ فَلَمْ يَجِدْ مَا يُهْدِي بِهِ حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّفْرِ وَجَدَ ثَمَنَ شَاةٍ أَ يَذْبَحُ أَوْ يَصُومُ قَالَ بَلْ يَصُومُ فَإِنَّ أَيَّامَ الذَّبْحِ قَدْ مَضَتْ».

[6] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌4، ص: 509‌: «8- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ ..... 9- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ فَلَمْ يَجِدْ مَا يُهْدِي بِهِ حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّفْرِ وَجَدَ ثَمَنَ شَاةٍ أَ يَذْبَحُ أَوْ يَصُومُ قَالَ بَلْ يَصُومُ فَإِنَّ أَيَّامَ الذَّبْحِ قَدْ مَضَتْ»

[7] . رجال‏ النجاشي ص :  280 : «741 - العباس بن هشام أبو الفضل الناشري الأسدي عربي ثقة جليل في أصحابنا كثير الرواية كسر اسمه فقيل عبيس».

[8] . رجال‏ النجاشي ص :  245: «645 - عبد الكريم بن عمرو بن صالح الخثعمي مولاهم كوفي روى عن أبي عبد الله و أبي الحسن عليهما السلام ثم وقف على أبي الحسن [عليه السلام‏] كان ثقة ثقة عينا يلقب كراما».

[9] . المعتمد في شرح العروة الوثقى جلد : 4  صفحه : 302: «والرواية معتبرة سنداً لا قصور فيها سنداً ودلالة ، فما ذكره صاحب الجواهر من قصورها من وجوه [5] لا نعرف له وجهاً . نعم بعض طرقه فيه ضعف كطريق الكليني ولكن بقية الطرق صحيحة ».

[10] . جواهر الكلام جلد : 19  صفحه : 135: « بل في‌ موثق أبي بصير [١] سأل أحدهما عليهما‌السلام « عن رجل تمتع فلم يجد ان يهدي حتى إذا كان يوم النفر ..... » و جواهر الكلام جلد : 19  صفحه : 166:«والصدوقين والمرتضى وغيرهم ، وكفى بذلك قرينة على صحة مضمونه ، ولا يعارضه‌ خبر أبي بصير [١] سأل أحدهما عليهما‌السلام « عن رجل تمتع فلم يجد ما يهدي حتى إذا كان يوم النفر....».

[11] . « 110- 39- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ قِرْوَاشٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَوَجَبَ عَلَيْهِ النُّسُكُ فَطَلَبَهُ فَلَمْ يُصِبْهُ وَ هُوَ مُوسِرٌ حَسَنُ الْحَالِ وَ هُوَ يَضْعُفُ عَنِ الصِّيَامِ فَمَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَصْنَعَ قَالَ يَدْفَعُ ثَمَنَ النُّسُكِ إِلَى مَنْ يَذْبَحُهُ عَنْهُ بِمَكَّةَ إِنْ كَانَ يُرِيدُ الْمُضِيَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ لْيَذْبَحْ عَنْهُ فِي ذِي الْحِجَّةِ فَقُلْتُ فَإِنَّهُ دَفَعَهُ إِلَى مَنْ يَذْبَحُهُ عَنْهُ فَلَمْ يُصِبْ فِي ذِي الْحِجَّةِ نُسُكاً وَ أَصَابَهُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ لَا يَذْبَحْ عَنْهُ إِلَّا فِي ذِي الْحِجَّةِ وَ لَوْ أَخَّرَهُ إِلَى قَابِلٍ ».

*****************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

« اللَّهُمَّ يَا مُنْتَهَى مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ وَ يَا مَنْ عِنْدَهُ نَيْلُ الطَّلِبَاتِ وَ يَا مَنْ لَا يَبِيعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ وَ يَا مَنْ لَا يُكَدِّرُ عَطَايَاهُ بِالِامْتِنَانِ وَ يَا مَنْ يُسْتَغْنَى بِهِ وَ لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ، اعطنا سؤلنا برحمتک یا ارحم الراحمین» (بخشی از دعای سیزدهم صحیفه سجادیه)

عرض کردیم که نسبت به اجزاء ذبح در غیر از روز عید قربان نسبت به ایام تشریق و سایر روزهای ذی الحجه سه طائفه روایت داریم.

طائفه اول دلالتش این بود که ذبح در یوم النحر است روز عید قربان و سپس نوبت به بدل قربانی می‌رسد که روزه باشد. طائفه دوم مضمونش این بود که ذبح در ایام تشریق تشریع شده است و مجزی است، بعد از ایام تشریق مجزی نیست. طائفه سوم مدلولش این بود که ذبح در تمام ماه ذی الحجه از نظر وضعی مجزی است.

در هر طائفه هم روایت معتبر یا روایات معتبر وجود داشت. حالا با این طوائف چه کنیم؟

یکی از اعلام حفظه الله از تلامذه محقق داماد[2] نظرشان این است که ذبح در ایام تشریق مجزی است، بین طائفه اول و طائفه دوم جمعی را مطرح کرده‌اند، ایشان فرموده‌اند طائفه اول که می‌گفت «یصبر الی یوم النحر» تا روز عید قربان صبر کند و بعد روزه بگیرد. مقصود از این یوم روز عید قربان نیست بلکه یوم در این حدیث به معنای زمان است صبر کند تا زمان نحر و در زمان نحر اگر قربانی گیرش نیامد روزه بگیرد. زمان نحر چه زمانی است؟ ایشان فرموده است طائفه دوم تفسیر می‌کند این زمان را که زمان نحر مقصود ایام تشریق است. به چه قرینه‌ای یوم به معنای روز نیست؟ یک روز به معنای زمان است هر چند سه روز باشد؟ ایشان می‌فرمایند هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی یوم به معنای زمان به کار می‌رود، مقصود یک روز نیست یک زمان کمتر از یک روز یا بیشتر از یک روز، مثال می‌زنند در عربی می‌گوید «یوم علی صدر المصطفی» امام حسین علیه السلام یک روز بر سینه پیامبر نشسته بود و یک روز بر روی خاکهای گرم کربلا افتاده بود، این «یوم علی صدر المصطفی» یعنی یک زمانی نه یک روز اینجا هم یوم را به معنای زمان بگیریم صبر کند تا زمان نحر بعد روزه بگیرد زمان نحر طائفه دوم می‌گید ایام تشرق است.

عرض می‌کنیم که با توجه به انبوه روایات که در آنها یوم النحر یعنی روز عید قربان که قسمتی از آن روایات را ما در جلسات قبل خوانده‌ایم در آن همه روایات یوم النحر به معنای روز عید قربان به کار رفته است، این خلاف ظاهر است جدا که یوم تنها در این روایت به معنای روز عید قربان نباشد و به معنای زمان قربانی باشد حالا سه روز یا چهار روز باشد یا ماه ذی حجه باشد. پس این وجه جمع به نظر ما قابل پذیرش نیست.

جمع زیادی از فقهاء می‌فرمایند این طائفه اول مورد اعراض مشهور است و احدی فتوا نداده است که اجزاء ذبح فقط در روز عید قربان است و بعد از عید قربان در ایام تشریق و یا تا آخر ذی حجه دیگر ذبح مجزی نیست. ما به نظرمان می‌رسد اعراض مشهور بلکه اعراض الکل از طائفه اول درست است. احدی از فقهاء فتوا نداده است علی ما بایدینا من کتبهم که ذبح فقط در روز عید قربان مجزی است. ولی در کلمات فقهاء وجه اعراض از این روایات ذکر نشده است به نظر ما اعراض از روایت اول از طائفۀ اول مسلم است به خاطر وجهی که اشاره می‌کنیم.

قبل از بیان این وجه ابتدا مقدمه‌ای را عرض می‌کنیم.

مقدمه: کسی که پول قربانی ندارد یا می‌داند که قربانی گیرش نمی‌آید سه روز در حج و هفت روز در وطن باید روزه بگیرد، این سه روز در حج که باید روزه بگیرد زمانش کی هست؟ روایات معتبری داریم که در تمام ماه ذی حجه می‌تواند این سه روز را روزه بگیرد. حتی قبل از عید قربان، وقتی اطمینان دارد پول ندارد برای قربانی می‌تواند قبل از عید قربان هر سه روز را روزه بگیرد. برخی از روایات می‌گوید راجح این است که قبل از یوم الترویه یعنی روز هفتم ذی حجه، هشتم و روز عرفه روزه بگیرد قبل از عید قربان، صحیحه رفاعه را ببینید باب 46 ابواب ذبح ح 1، امام علیه السلام به راوی فرمودند روز هفتم، روز هشتم و روز نهم را روزه بگیرد اگر این سه روز، روزه نگرفت بعد از ایام تشریق سه روز روزه بگیرد. راوی گفت آقا مکه نمی‌ماند جمّال و مدیر کاروان قافله را حرکت می‌دهند امام فرمودند روز نفر از مکه روزه را شروع کند گفت مسافر است امام فرمودند اشکال ندارد مگر روز عرفه که گفتیم روزه بگیرد مسافر نیست بعد فرمودند « إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ نَقُولُ ذَلِكَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ فِي الْحَجِّ يَقُولُ فِي ذِي الْحِجَّةِ.» امام فرمودند ما اهل بیتی هستیم که همانند قرآن سخن می‌گوییم، قرآن می‌گوید سه روز در حج روزه بگیرید، تفسیر کردند یعنی در ذی الحجه روزه بگیرید.[3]

خلاصه مقدمه این شد اگر کسی پول قربانی ندارد، قبل از روز عید قربان این سه روز روزه را می‌تواند بگیرد تا آخر ماه ذی حجه البته ایام تشرق حق روزه گرفتن ندارد و برای کسی که در منا است روزه گرفتن ایام تشریق بر او حرام است. بعد از مقدمه

روایت اول از طائفه اول روایت کرخی بود که اولا: سندش ضعیف است چون مرسل نقل شده است.

ثانیا: این روایت متضمن مطلبی است که شاید به احتمال قوی به سبب تضمن این روایت این مطلب را، علما از آن اعراض کرده‌اند، این روایت مضمونش این بود راوی سؤال می‌کند که آقا متمتعی هدی ندارد یا پول هدی ندارد « أَ يَصُومُ مَا لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ» آیا هنوز وقت ذبح نشده است هنوز ذبح بر او واجب نشده هنوز روز عید قربان نیامده است روزه بگیرد؟ امام علیه السلام می‌فرمایند نخیر حق ندارد روزه بگیرد باید تا روز عید قربان صبر کند « فَإِنْ لَمْ يُصِبْ فَهُوَ مِمَّنْ لَمْ يَجِدْ» اگر تا روز عید قربان پول گیرش نیامد برای قربانی آن وقت عنوان «فمن لم یجد» در آیه بر او صدق می‌کند و می‌تواند بعد از ایام تشرق روزه بگیرد. این مضمون خلاف روایات معتبر و اتفاق کل علما است که اگر پول قربانی ندارد قبل از عید قربان می‌تواند روزه بگیرد لذا شاید به خاطر تضمن این روایت مطلبی را که اجماع فقهاء بر خلاف این مطلب است لذا از این روایت اعراض شده باشد.

ضمنا این نکته هم قابل توجه است در سؤال سائل هم یک مسامحه وجود دارد سائل سؤال می‌کند « أَ يَصُومُ مَا لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ» آیا روزه بگیرد مادامی که واجب نشده است قربانی بر او؟ یعنی گویا فرض می‌کند قبل از عید قربان قربانی بر او واجب نشده است. این هم مسامحه است قربانی به مجرد اینکه حاجی به عمرۀ تمتع متلبس شد، وجوب همه اجزاء از جمله قربانی در حج تمتع به عهدۀ او می‌آید، یوم النحر زمان وجوب نیست بلکه زمان امتثال واجب است. علی ای حال این روایت اول اگر سندش هم را کسی قبول داشته باشد به نظر ما به این جهت مورد اعراض اصحاب قرار گرفته است

اما روایت دوم این طائفه که سندش معتبر است روایت یحیی الازرق، این روایت به نظر ما دلالتش بر مدعا تمام نیست.

روایت یحیی الازرق مضمونش این بود که امام علیه السلام در جواب سؤال سائل که یحیی الازرق سؤال کرد متمتعی ثمن هدی داشته، توانی کرده است و تا عصر قربانی نخریده است آخر روز گوسفند گران شده پس قدرت ندارد با این پولی که دارد، قربانی بخرد، امام فرمودند بعد از ایام تشرق روزه بگیرد.

ممکن است بگوییم مضمون روایت این است این شخص اطمینان دارد که دیگر با این پول، غنم گیرش نمی‌آید «فلم یقدر أَنْ يَشْتَرِيَ بِالَّذِي مَعَهُ هَدْياً» اطمینان دارد دیگر نمی‌تواند قربانی بخرد کسی که اطمینان دارد نمی‌تواند قربانی بخرد، وظیفه‌اش این است که بعد از ایام تشریق روزه بگیرد. امام علیه السلام هم همین پاسخ را داده‌اند. این پاسخ دلالت نمی‌کند که اگر کسی قربانی گیرش آمد در ایام تشرق ذبح برای او مجزی نیست یا اگر کسی احتمال عقلائی می‌داد قربانی با این پول در ایام تشریق گیرش بیاید روایت مضمونش این نیست که صبر نکند، چون اطمینان دارد نوبت به روزه می‌رسد بعد از ایام تشریق.

نتیجه طائفه اول: فقهاء ما از صدر اول تا الان از این طائفه اعراض کرده‌اند حالا یا به آن وجه روایت اول و یا عدم دلالت روایت دوم.

اما طائفه دوم که مفادشان این است که ایام ذبح ایام تشریق است و بس، بعد از ایام تشریق دیگر نوبت به روزه می‌رسد و ذبح مجزی نیست. یکی از تلامذه محقق، محقق خوئی در کتابشان تعالیق مبسوطه ج 10 ص 555 می‌فرمایند طائفه دوم و سوم درست است در بدو امر با هم تعارض دارند ولی طائفه دوم طاب مقاومت در برابر طائفه سوم را ندارد و ارجح بلکه متعین عمل به طائفه سوم است.

خلاصه مطلب ایشان این است که ایشان می‌فرمایند طائفه دوم که موثقۀ ابی بصیر بود که روز بعد از نفر گوسفند پیدا کرده است امام عله السلام فرمودند « قَالَ بَلْ يَصُومُ - فَإِنَّ أَيَّامَ الذَّبْحِ قَدْ مَضَتْ» این محقق می‌فرمایند این موثقۀ ابی بصیر دو تا دلالت دارد به تعبیر ایشان یکی دلالت سلبی و یک دلالت ایجابی. نسبت به دلالت ایجابی که می‌گوید ذبح در ایام تشریق مجاز است و مجزی است موثقۀ ابی بصیر نص در این معناست که ذبح در ایام تشریق مجزی است و یک دلالت سلبی دارد این موثقه دلالت سلبی آن این است که ذبح در سایر ایام از ماه ذی حجه مجزی نیست. ایشان می‌فرمایند این دلالت سلبی بر اینکه ذبح در بقیه ایام ذی حجه مجزی نیست به اطلاق است چون امام در مقام بیان بوده است سکوت کرده است این سکوت امام از آن یک اطلاق استفاده می‌شود اطلاقی که منشأش سکوت امام بوده است که ذبح در سایر ایام ذی الحجه مجزی نست. ولی طائفه سوم که می‌گوید ذبح در سایر ایام ذی الحجه مجزی است این دلالتش بر اجزاء به نص است پس دلالت موثقۀ ابی بصیر بر عدم اجزاء به اطلاق است طائفه سوم دلالتش بر اجزاء نص است و وقتی نص با ظاهر تعارض کردند، نص بر ظاهر مقدم است لذا ما به طائفۀ سوم عمل می‌کنیم و می‌گوییم در تمام ذی الحجه ذبح مجزی است.[4]

عرض ما به این محقق این است لاینقضی تعجبی از این مطلب ایشان، عجبیب است ایشان می‌فرمایند دلالت موثقۀ ابی بصیر دلالت سلبی آن بر عدم اجزاء در سایر ایام ذی الحجه به اطلاق سکوتی است. اتفاقا دلالتش بر این معنا به نص است اصلا مورد سؤال همین است راوی سؤال می‌کند که کسی پول نداشت تا یوم النفر طبق روایت کافی یا بعد یوم النفر طبق روایت تهذیب، حالا بعد از یوم النفر پول قربانی گیرش آمده است روزه بگیرد یا ذبح کند؟ بعد از ایام تشریق سایر ایام ذی الحجه است، امام می‌فرمایند روزه بگیرد یعنی حق ندارد ذبح کند بعد هم تعلیل می‌کنند « فَإِنَّ أَيَّامَ الذَّبْحِ قَدْ مَضَتْ» زیرا ایام ذبح تمام شد. تمام شد و گذشت یعنی چه؟ یعنی سایر ایام، ایام ذبح نیست لذا به روشنی دلالت سلبی موثقۀ ابی بصیر به اطلاق نیست بلکه نص در این معناست. چنانچه طائفه سوم بر اینکه در سیار ایام ذی الحجه ذبح مجزی است به نصوصیت است لذا تعارض بین این دو طائفه مستقر خواهد بود. کلام تتمه‌ای دارد که خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 94، مسلسل 1138، ‌شنبه‌، 99.1.30. به صورت مجازی و ضبط شده

[2] . آیت الله شبیری زنجانی.

[3] . «18919- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ لَا يَجِدُ الْهَدْيَ- قَالَ يَصُومُ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمَ عَرَفَةَ- قُلْتُ فَإِنَّهُ قَدِمَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ قَالَ- يَصُومُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ التَّشْرِيقِ- قُلْتُ لَمْ يُقِمْ عَلَيْهِ جَمَّالُهُ- قَالَ يَصُومُ يَوْمَ الْحَصْبَةِ وَ بَعْدَهُ يَوْمَيْنِ قَالَ- قُلْتُ وَ مَا الْحَصْبَةُ قَالَ يَوْمُ نَفْرِهِ- قُلْتُ يَصُومُ وَ هُوَ مُسَافِرٌ- قَالَ نَعَمْ أَ لَيْسَ‌ هُوَ يَوْمَ عَرَفَةَ مُسَافِراً- إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ نَقُولُ ذَلِكَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَصِيٰامُ ثَلٰاثَةِ أَيّٰامٍ فِي الْحَجِّ يَقُولُ فِي ذِي الْحِجَّةِ.».

[4] . تعاليق مبسوطة على مناسك الحج (للفياض)، ص: 555‌: « و الجواب: ان هذه الصحيحة لا تصلح أن تعارض الروايات التي تدل على امتداد وقت الذبح الى نهاية ذي الحجة، و ذلك لأن لها دلالتين: دلالة ايجابية، و هي دلالتها على أن أيام التشريق هي أيام الذبح، و دلالة سلبية، و هي دلالتها على نفي أيام الذبح عن سائر أيام ذي الحجة، و الأولى بالنص، و الثانية بالاطلاق الناشئ من السكوت في مقام البيان، و الصحيحة لا تعارض تلك الروايات في دلالتها الأولى لتوافقهما عليها، و أما في دلالتها الثانية فلا تصلح أن تعارضها على أساس أنها ناصة في امتداد وقت الذبح الى تمام شهر ذي الحجة، فاذن لا بد من رفع اليد عنها تطبيقا لقاعدة حمل الظاهر على النص».

************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

اَللّهُمَّ اِنَّکَ عَلیمٌ حَلیمٌ ذوُ اَناةٍ وَلا طاقَةَ لَنا بِحُکمِکَ یَااللهُ یَااللهُ یَااللهُ، اَلاَمَانُ اَلاَمَانُ اَلاَمَانُ مِنَ الطّاعونِ وَ الوَبَاءِ وَمَوتِ الفُجاةِ وَ سُوءِالقَضَاءِ وَ شَمَاتَةِ الأعداءِ رَبَّنَا اکشِف عَنَّا العَذَابَ إنَّا موُقِنوُن إنَّا موُمِنوُن بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ (دعای وارد شده در اعمال شب نیمه شعبان)

عرض شد که بین طائفه دوم و سوم هم تعارض مستقر است.. مضمون طائفۀ دوم این بود که ایام ذبح بعد از ایام تشریق منقضی شده است، طائفۀ سوم مفادش این بود ایام ذبح تا آخر ماه ذی الحجه وجود دارد، بین این دو طائفه تعارض است. مشهور می‌گویند طائفۀ دوم هم مثل طائفۀ اول مورد اعراض فقهاست لذا عمل می‌کنیم به طائفۀ سوم.

اما اگر کسی اعراض را قبول نکند مثلا به این بیان که بگوید فقهائی مثل شیخ طوسی دست به توجیه طائفۀ دوم زده‌اند لذا طائفه دوم معرض عنه نیست بلکه در دلالتش بر مقصود خدشه شده است.[2]

اگر در اعراض کسی تشکیک کند لامحاله باید قواعد تعارض را اینجا اعمال کند و اگر قواعد تعارض اینجا اعمال شود می‌توان گفت طائفۀ سوم با اطلاق آیۀ کریمه « فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ» مطابقت دارد لذا طائفۀ سوم مرجح قرآنی دارد و باید عمل بشود به طائفۀ سوم با این توضیح که ببینید هر سه طائفه از این روایات یک مدلول التزامی دارند که هر سه طائفه متوافق هستند و آن مدلول التزامی این است که هر سه طائفه دلالت می‌کنند که ذبح بعد از ذی الحجه مجزی نیست. هم طائفۀ اول این را می‌گوید هم طائفۀ دوم و هم طائفه سوم.

از طرف دیگر آیه کریمۀ قرآن «فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ» به اطلاقش می‌گوید واجد الذبح مطلقا صیام ندارد چه واجد الذبح روز بعد از عید قربان یا ایام تشرق، چه بعد از ایام تشریق در ماه ذی الحجه و چه بعد از ماه ذی الحجه، اطلاق آیه می‌گوید اگر کسی واجد الهدی شد صیام ندارد. مدلول التزامی هر سه طائفه که حجت است می‌گوید واجد الهدی بعد از ذی الحجه، واجد الهدی نیست لذا نوبت به روزه می‌رسد در غیر از این ایام، یعنی ماه ذی الحجه به تمام چه روز عید چه ایام تشریق و چه بقیه ایام ذی الحجه، اطلاق آیه کریمه می‌گوید واجد الهدی هست لذا نوبت به صیام نمی‌رسد این مضمون که همان مضمون طائفه سوم است با اطلاق آیۀ کریمه تطابق دارد لذا می‌توان گفت آیۀ کریمۀ قرآن مرجح طائفۀ سوم است و عمل به طائفۀ سوم متعین است.

اگر کسی این ترجیح را هم خدشه کند به این بیان که بگوید اینکه واجد الهدی صیام ندارد مطلقا، شما این را از مفهوم آیۀ کریمه استفاده می‌کنید پس این مفهوم آیه است که می‌گوید اگر کسی ماه ذی الحجه واجد هدی بود هدی مجزی است و صیام نمی‌خواهد و معلوم نیست که مفهوم آیه بتواند مرجّح یک طائفه از روایات قرار بگیرد؟

هر چند این توهم قابل قبول نیست، مفهوم آیه هم مراد ذات مقدس حق است لذا می‌تواند مرجح یک خبر متعارض قرار بگیرد ولی اگر کسی تشکیک کند و این را قبول نکند به این بیان مطلب ثابت می‌شود که طائفۀ دوم و طائفه سوم تعارض و تساقط می‌کنند نوبت به عام فوقانی می‌رسد. عام فوقانی آیۀ کریمه قرآن است که مفهومش می‌گوید واجد الهدی در ماه ذی الحجه صیام نخواهد داشت. لذا نتیجه می‌گیریم در ذیل نکته ششم اینکه اگر کسی به خاطر عذری یا بدون عذر در روز عید قربان ذبح نکرد در تمام ماه ذی الحجه می‌تواند ذبح کند هر چند به خاطر طائفۀ دوم اشکالی ندارد مثل مرحوم امام کسی بگوید اگر در روز عید قربان ذبح نکرد احوط این است، ذبح تکلیفا در ایام تشرق باشد و اگر ایام تشریق هم ذبح نکرد ذبح در کل ماه ذی الحجه باید انجام شود و مجزی خواهد بود. این هم نکتۀ ششم البته بحث بدلیت صیام از هدی فروعات و مطالب مختلفی دارد که مرحوم امام متعرض خواهند شد توفیقی بود ما هم متعرض آن فروع خواهیم شد.

نکتۀ هفتم: لزوم نیت و قصد قربت در ذبح

نکته هفتم که مرحوم امام در مسأله یازدهم متعرض می‌شوند این است که می‌فرمایند «و هو من العبادات یعتبر فیه النیۀ نحوها» ذبح از عباداتی است که نیت معتبر در عبادات، در آن معتبر است. یعنی می‌خواهند بفرمایند قصد قربتی که در عبادات معتبر است در ذبح معتبر است. آقایان به اینگونه استدلال می‌کنند که می‌گویند ذبح جزء حج است و ظاهر این است که امر عبادی که تعلق بگیرد به یک عمل، این امر عبادیت اجزاء را هم در بردارد لذا قربی بودن حج اقتضا می‌کند که اجزاء حج هم عمل قربی باشد از جمله ذبح و قربانی.

عرض می‌کنیم چنانچه در بحث رمی هم اشاره کردیم در جزئیت اعمال منا برای حج تأمل است، آیا اعمال منا جزء حج است یا واجب مستقل است؟ اگر جزء حج باشد هر جزئی را اگر انسان عمدا ترک کند موجب بطلان عمل می‌شود «المرکب ینتفی بانتفاء جزئه» در رابطه با اعمال منا مثل ذبح و رمی جمرات ثلاث بررسی خواهد شد که مشهور قائلند اگر عمدا این گونه اعمال ترک شود به حج اخلالی وارد نمی‌کند و اگر چنین باشد معلوم می‌شود رمی جمرات ثلاث یا مثل ذبح، اینها جزء حج نیستند بلکه واجب مستقل هستند در ضمن حج.

بله ممکن است برای عبادی بودن ذبح و هدی استدلال شود به آیۀ کریمۀ قرآن در سورۀ حج آیۀ 22 « لَنْ يَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُم» شما که در روز عید قربان هدی می‌کشید (ذبح می‌کنید) گوشت و خون و اجزاء این قربانی به خدا نمی‌رسد، آنچه به خدا می‌رسد تقوای شماست. در روایات تقوا، تفسیر شده است به ذبح، ذبح و هدی مصداق تقوا شمرده شده است عملی که از مصادیق تقواست لله انجام می‌شود و عبادی خواهد بود لذا اقوا این است که ذبح و قربانی عمل قربی است و احتیاج به قصد قربت خواهد داشت.

نکتۀ هشتم: جواز نیابت در ذبح

نکتۀ هشتم مرحوم امام می‌فرمایند:«و یجوز فیه النیابۀ»، توجه دارید که عملی که متوجه انسان هست ظاهرش این است که طبق قاعده، انسان خودش باید آن عمل را انجام بدهد، نیابت غیر از انسان مخصوصا در حال اختیار احتیاج به دلیل دارد و الا عملی که انسان مخاطب به آن عمل است خودش باید انجام بدهد، صلاۀ، صوم، حج و امثال اینها نیابت بردار نسیت مگر دلیل خاص در موارد خاص داشته باشیم.

حالا گفته شده است ذبح عملی است متوجه به حاجی لذا اگر بخواهیم بگوییم ذبح در حال اختیار بدون عسر و حرج و بدون عذر، شخص دیگری از انسان می‌تواند نیابت کند برای ذبح و برای قربانی احتیاج به دلیل خاص دارد؟

برای اینکه ذبح هر چند در حال اختیار نیابتش جایز است، ادلۀ‌ای ذکر شده است مثلا برخی تمسک کرده‌اند به روایاتی که در باب معذورین وارد شده است روایات را قبلا بررسی کرده‌ایم طوائفی هستند که می‌توانند شب عید قربان از مشعر حرکت کنند و به منا بیایند و رمی جمره کنند، نسبت به این طوائف یا بعضی از آنها روایات معتبر می‌گوید «فاذا أرادوا أن يزوروا البيت وكّلوا من يذبح عنهن» خانمها که شب رمی کردند اگر خواستند بروند به مکه، اعمال بعدی را انجام بدهند باید برخی را وکیل کنند، نائب بگیرند، وکیل و نائب ذبح آنها را انجام بدهد. گفته شده که ظاهر امر این است که بین زن و مرد فرقی ندارد وکالت در ذبح اگر برای زنها ثابت است پس برای مردها هم ثابت است.

این دلیل وافی به مقصود نیست به خاطر اینکه ممکن است کسی ادعا کند وقتی اینها مجازند بعد از رمی جمره بروند به مکه و اعمال مکه را انجام بدهند چون خودشان در منا نیستند لذا معذورند و جایز است وکیل بگیرند و این دلالت نمی‌کند بر این که آن حاجی و مردی که شب رمی نکرده است و روز رمی کرده است و مکه نمی‌خواهد برود جایز باشد وکیل بگیرد. این اول کلام است.

برخی به روایاتی تمسک کرده‌اند که مضمونش این است که اگر حاجی در ایام تشریق قربانی پیدا نکرد بعد از ایام تشریق قافله حرکت می‌کند، او هم از مکه حرکت می‌کند با قافله، امام فرمودند پول را ودیعه بگذارد پیش یک مکی و آن مکی از طرف حاجی ذبح کند.

این روایات هم دلالت بر مقصود نمی‌کند به خاطر اینکه حاجی و شخصی که مجبور است با قافله حرکت کند و تنها نمی‌تواند مکه بماند این معذور است الان قربانی هم نیست باید پول را به ودیعه بگذارد و خودش با قافله برود نائب از طرف او ذبح کند این هم یک نوع عذر است، باعث نمی‌شود بگوییم کسی که در منا هست و لزوم خروج هم ندارد باز هم می‌تواند برای ذبح نائب بگیرد. این روایات هم دلالت بر مقصود نمی‌کند.

محقق داماد در کتاب الحج ج 3 ص 133 به بعد، به دو روایت تمسک می‌کنند برای اینکه ذبح هر چند در حال اختیار قابل نیابت است:

روایت اول: «18843- 1-  مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَذْبَحْ لَكَ الْيَهُودِيُّ وَ لَا النَّصْرَانِيُّ أُضْحِيَّتَكَ..» امام علیه السلام فرمودند یهودی و نصرانی اضحیه و قربانی تو را ذبح نکند مفهومش این است که غیر از یهودی و نصرانی، سایر مسلمانان می‌توانند اضحیه را ذبح کنند، معلوم می‌شود اضحیه قابل نیابت خواهد بود.

عرض ما این است که چنانچه قبلا اشاره کردیم به نظر ما اضحیه ظهور دارد در قربانی استحبابی لذا نهایت چیزی که این روایت دلالت می‌کند این است که در قربانی استحبابی نیابت جایز است ولی یهود و نصارا در ذبح قربانی استحبابی نباید نائب کسی بشوند و این دلالت نمی‌کند که در هدی هم جواز نیابت مسلم باشد.

روایت دوم: روایت بشر بن زید است «18846- 4- أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبَّادٍ الرَّوَاجِنِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَعِيدٍ  عَنْ بِشْرِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولَ اللَّهِ ص لِفَاطِمَةَ ع- اشْهَدِي ذَبْحَ ذَبِيحَتِكِ- فَإِنَّ أَوَّلَ قَطْرَةٍ مِنْهَا يَغْفِرُ اللَّهُ بِهَاكُلَّ ذَنْبٍ عَلَيْكِ- وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ عَلَيْكِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ هَذَا لِلْمُسْلِمِينَ عَامَّةً».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها فرمودند وقتی ذبیحه تو را کسی ذبح می‌کند خودت برو شاهد باشد، خودت برو نگاه بکن.

اولا: در این روایت کلمه اضحیه نیامده است «ذبح ذبیحتک» و این شامل هدی واجب هم می‌شود.

ثانیا: اختصاص به خانمها ندارد چون ذیل روایت می‌گوید «وَ هَذَا لِلْمُسْلِمِينَ عَامَّةً» همه مسلمانان این کار را بکنند. مدلول التزامی روایت این است که ذبیحه انسان را شخص دیگری می‌تواند ذبح کند ولی خوب است انسان در وقت ذبح ذبیحه، خودش ناظر باشد و این دلالت می‌کند بر اینکه ذبح و ذبیحه قابل استنابه و قابل وکالت خواهد بود.

کلام در سند این روایت است که قابل استدلال نیست دوستان سند را بررسی کنند.

(در این روایت چند راوی وجود دارد که توثیق ندارند، راوی اول، القاسم بن اسحاق است که دو راوی به این نام وجود دارند که هر دو نفر توثیق ندارند. راوی بعد عباد الرواجنی است که مورد اختلاف است که آیا عامی مذهب است یا شیعه و شیخ طوسی قائل است که عباد بن یعقوب لارواجنی است ولی نجاشی قائل است عباد العصغری است، در وثاقت این راوی بحث است. روای سوم حفص بن سیعد است که این راوی در رجال وارد نشده است. راوی چهارم بشیر بن زید است که چنین راویی هم ظاهرا در رجال مذکور نیست.)

هکذا استدلال شده است به مرسلۀ من لایحضره الفقیه که نقل می‌کند «18848- 6- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ص سَاقَ مَعَهُ مِائَةَ بَدَنَةٍ- فَجَعَلَ لِعَلِيٍّ ع مِنْهَا أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ- وَ لِنَفْسِهِ سِتّاً وَ سِتِّينَ وَ نَحَرَهَا كُلَّهَا بِيَدِهِ- إِلَى أَنْ قَالَ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَفْتَخِرُ عَلَى الصَّحَابَةِ- فَقَالَ مَنْ فِيكُمْ مِثْلِي- وَ أَنَا الَّذِي ذَبَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَدْيَهُ بِيَدِهِ.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و له و سلم در حجۀ الوداع وقتی حرکت کردند 100 شتر با خودشان همراه آوردند، سی و چهار تا را برای حضرت امیر علیه السلام اختصاص دادند و برای خودشان 66 شتر اختصاص دادند «و نحرها کلها بیده» پیامبر همه را خودشان نحر کردند لذا در ذیل بعضی روایات گفته می‌شود حضرت امیر به صحابه افتخار می‌کردند به آنها می‌گفتند «مَنْ فِيكُمْ مِثْلِي » که کدام یک از شما مثل من است «وَ أَنَا الَّذِي ذَبَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَدْيَهُ بِيَدِهِ » من کسی هستم که هدی و قربانی او را پیامبر با دست خودش ذبح کرد این عمل پیامبر دلالت می‌کند که نیابت برای مختار در ذبح جایز است.

عرض می‌کنیم اولا: این حدیث مرسل است.

ثانیا: معارض است با روایاتی که وارد شده که آن روایات می‌گوید در حجۀ الوداع امیر مؤمنان علیه السلام قربانیهای خودشان را خودشان ذبح کردند پس این ادله تا الان دلالت نمی‌کند بر جواز نیابت در ذبح در حال اختیار. چند دلیل دیگر هم هست که جلسه بعد خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 95، مسلسل 1139، ‌یکشنبه‌، 99.1.31. به صورت مجازی و ضبط شده

[2] . مقرر: شاید منظور این کلام شیخ طوسی در ذیل روایت است: تهذيب الأحكام، ج‌5، ص: 38‌: 111- 40- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ فَلَمْ يَجِدْ مَا يُهْدِي حَتَّى إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّفْرِ وَجَدَ ثَمَنَ شَاةٍ أَ يَذْبَحُ أَوْ يَصُومُ قَالَ بَلْ يَصُومُ فَإِنَّ أَيَّامَ الذَّبْحِ قَدْ مَضَتْ» کلام شیخ طوسی: فَلَيْسَ فِيهِ ضِدٌّ لِمَا قُلْنَاهُ لِأَنَّ الْمُرَادَ بِهَذَا الْخَبَرِ مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ وَجَدَ ثَمَنَ‌».

****************************

                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم [1]

رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» آیه 286 سورۀ بقره

کلام در این نکته بود که مرحوم امام فرمودند نیابت در ذبح و قربانی جایز است حتی بالاختیار و لازم نیست حاجی حتما خودش ذبح قربانیش را متکفل بشود. تمسک شده بود به برخی از روایات، عرض کردیم این روایات یا ضعف سندی دارد و یا ضعف دلالی دارد.

به دو دلیل دیگر تمسک شده است. یکی تمسک به سیره است. به این بیان که سیرۀ مستمره بر این است که در موارد زیادی خود متمتع، متولّی ذبح نمی‌شود، هر چند اختیار دارد و توان دارد ولی موکول می‌کند این ذبح را به غیر خودش، این سیره، مستمر است و اضافه بر این سیره عرض می‌کنیم اگر لازم بود خود حاجی متکفل ذبح شود لو کان لبان، اگر چنین چیزی می‌بود در کتب مطرح می‌شد. حجاج قبل از اینکه به حج بروند ذبح را آموزش می‌دیدند تا بتوانند متکفل ذبح شوند در حالی که هیچ اثری از این مسأله دیده نمی‌شود لذا در سیره به نظر ما برای استدلال کفایت است.

ولی محقق خوئی به اطلاقات ادله هم استدلال نموده است به این بیان که می‌فرمایند اگر دلیل ما را امر کرد به فعلی که عادتا آن فعل انجام می‌شود اعم از تسبیب و مباشرت، چه آن فعل را خود انسان انجام بدهد چه به تسبیب انجام بدهد، عرف عمل را منتسب به انسان می‌داند. مثلا روایت می‌گوید «من بنی مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنه» عرف می‌گوید این دلیل ظهور دارد در اعم از تسبیب و مباشرت. چه خودش برود آستین بالا بزند و مسجد بسازد، بنای مسجد منتسب به اوست و چه پول بدهد، معمار و بنّاء و مهندس و کارگر بگیرد و آنها مسجد را بنا کنند چون این فرد پول داده است گویا به تسبیب که عمل را انجام داده است عمل منتسب به خود اوست می‌گویند فلان تاجر مدرسه ساخته است.

محقق خوئی می‌فرمایند این دستوراتی که ظهور دارد در اعم از تسبیب و مباشرت، در شرع هم که وارد شود همین ظهور عرفی متبع است یعنی اعم از تسبیب و مباشرت، عمل منتسب به فرد می‌باشد. این را بر ما نحن فیه تطبیق می‌دهند و می‌فرمایند امر به ذبح که شده است از اینگونه امور است، یک گوسفند بکش برای رفع خطر، ذبح کن قربانی را و امثال اینها، این اطلاق دلیل، اعم از تسبیب و مباشرت است چه خودش این گوسفند را بکشد یا بدهد به شخص دیگری او را ذبح کند، عمل به او منتسب است لذا ایشان به عنوان دلیل اول می‌فرمایند اطلاقات ادله اقتضا می‌کند که مباشرت در ذبح لازم نباشد.[2]

عرض ما این است که اولا ثابت کنید که حاج متمتع مأمور شده باشد به ذبح تا بعد بگویید ذبح به نیابت هم، ذبح خود فرد حساب می‌شود. آنچه ما در روایات و آیات داریم «ما استیسر من الهدی» هدی فراهم کنید «علیه بدنۀ»، «وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ»، آنچه که در ادله واجب شمرده است، هدی است هر چند که این ذبح را با کسی ارسال کند، لذا اصلا ما دلیلی نداریم که ذبح بر او واجب است تا بعد بگویید ذبح به تسبیب کفایت می‌کند. آنچه در ادله هست این است که حاجی هدی آماده کند و هدی کشته شود، اما خودش مستقیم هدی را ذبح کند اصلا در دلیلی نیامده است. لذا از این نگاه حتی ما احتیاج به تمسک به اطلاقات که نداریم، احتیاج به سیره هم نداریم، هدی آماده شود، دلیل ندارد که حاجی که هدی را آماد کرد، خودش ذبح کند. ممکن است ادعا کنیم دلیلی بر تعیین ذبح بر حاجی نداریم لذا ذبح هدی حاجی توسط شخص دیگر، مجزی خواهد بود.

بله زمخشری در تفسیر کشاف ج 3 ص 154 آیۀ کریمه « وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ » یاد خدا بنمایند، اسماء الله را یاد کنند در ایام معلومات، زمخشری در تفسیر کشاف می‌گوید کنایه از ذبح و نحر است که واجب است بر حجاج ذبح کنند و نحر کنند. و چون در حال ذبح و نحر نام خدا برده می‌شود « وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ » گفته کنایه از وجوب ذبح و نحر است بر حاجی.[3]

ولی عرض ما این است که بر این ادعا که خلاف ظاهر است و یک استمعال کنائی است ما دلیلی نداریم « وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ» طبق روایات تفسیری اشاره به همان تسبیحاتی است که بعد از نمازها در ایام تشریق که ایام معلوم است گفته می‌شود، لذا علامه طباطبائی فم در تفسیر المیزان ج 14 ص 406 این نظر زمخشری را رد می‌کنند و می‌گوید این « وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ فِي أَيّامٍ مَعْلُوماتٍ » عنایت خاص است به یاد خدا و تسبیح خدا و ذکر خداوند در ایام تشریق.[4]

بنابراین از دو طریق یا گفته می‌شود سیره قائم است که ذبح بالمباشره لازم نیست و یا گفته می‌شود اصلا امر ذبح، به حاجی در روایات متوجه نشده است و آنچه متوجه شده تهیه قربانی است، او قربانی را برای ذبح آماده کند و دلیل نداریم خودش ذبح کند، لذا اصل عدم وجوب ذبح است بر خود حاجی.

نکتۀ هشتم از نکات بحث ذبح تمام شد. قبل از بیان نکتۀ نهم از این نکات ما دو سؤال که بعضی از دوستان تلفنی سؤال کرده‌اند اینها را پاسخ بدهیم و بعد وارد نکتۀ نهم شویم. از دوستانی که مباحث را پیگیری کردند تشکر می‌کنیم. دو سؤال مربوط به مباحث گذشته را پاسخ بدهیم که مهمتر از بقیه است.

سؤال اول: ما در نقد مطالب یکی از اعلام که به تبع صاحب حدائق، فرمودند فعل النبی در حجۀ الوداع دال بر لزوم است. توضیح دادند چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در صدد تعلیم مناسک بوده‌اند لذا هر فعل ایشان که قرینه بر استحباب نداشته باشیم دال بر وجوب است. ما دو جواب دادیم اولا عرض کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درست است در صدد تعلیم مناسک بوده‌اند اما اعم از مناسک وجوبی و استحبابی است، همین جا در پرانتز عرض کنیم جالب است خود این محقق در برخی از مباحث دیگرشان در همین حج وقتی دیگران به فعل النبی استناد می‌کنند صریحا همین جواب را مطرح می‌کنند که فعل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعم از وجوب و استحباب است. این جواب اولی بود که ذکر کردیم.

جواب دومی که عرض کردیم این بود که ما عرض کردیم حج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حج قران بوده است، بر فرض که فعل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دال بر وجوب باشد، نشانۀ این است که در حج قران که سوق الهدی شده است روز عید قربان واجب است ذبح شود، این دلیل نمی‌شود که در حج تمتع، قربانی باید روز عید قربان ذبح شود. به این جواب دوم ما برخی اشکال کرده‌اند، مصرانه می‌گفتند مگر حج قران چه خصوصیتی می‌تواند داشته باشد که شما می‌گویید حج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حج قران بوده است لذا اینکه روز عید قربان، قربانی را ذبح کرده‌اند ممکن است اختصاص به حج قران داشته است. تعبیر می‌کردند که این احتمال فرق بین حج قران و غیر قران، احتمال بسیار ضعیفی است که ظهور سازی نمی‌کند.

عرض ما این است که ما تقدیر می‌کنیم دفاع از بزرگان را ولی عرض ما این است که این جواب دوم ما به کلام این محقق اتفاقا برگرفته شده از یک روایت است یعنی ظاهر روایت معتبر این است که حج قران ممکن است خصوصیتی داشته باشد که باید قربانیش در روز عید قربان باشد. روایت را ببینید هم در کافی شریف، هم در تهذیب الاحکام هم در استبصار، سند روایت هم معتبر است چون ابن ابی عمیر به سند صحیح در کتاب شریف کافی از  ابراهیم کرخی روایت نقل می‌کند.[5]

روایت این است: «18666- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَدِمَ بِهَدْيِهِ مَكَّةَ فِي الْعَشْرِ- فَقَالَ إِنْ كَانَ هَدْياً وَاجِباً فَلَا يَنْحَرْهُ إِلَّا بِمِنًى- وَ إِنْ كَانَ لَيْسَ بِوَاجِبٍ فَلْيَنْحَرْهُ بِمَكَّةَ إِنْ شَاءَ- وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَشْعَرَهُ أَوْ قَلَّدَهُ فَلَا يَنْحَرْهُ إِلَّا يَوْمَ الْأَضْحَى.»، اگر هدی را اشعار و تقلید کرده است، در حج قران است که هدی اشعار و تقلید می‌شود اگر هدی را اشعار و تقلید کرده و به مکه آورده است نحرش نکند مگر در روز عید قربان. در هدی واجب مطلقا فرمودند در منا ذبح کند زمان تعیین نکردند، اطلاق دارد بعد می‌گوییم ممکن است روایات دیگر تقیدش بزند که آنها را هم در روز عید قربان ذبح کند، ولی نسبت به حج قران تصریح دارند نحر نکند قربانیش را مگر روز عید قربان. از این روایت معتبر استتناج می‌کنیم که حج قران خصوصیتی دارد که باید هدیش (آن سوق هدی شده) روز عید قربان ذبح شود لذا آن پاسخ دومی که ما از کلام این محقق دادیم یک احتمال ضعیف نیست بلکه برگرفته شده از روایات است.

سؤال دوم: ما روایتی را از شیخ صدوق نقل کردیم که شیخ صدوق از یحیی الازرق روایت را نقل می‌کنند و ما عرض کردیم یحیی الازرق به احتمال قوی مراد یحیی بن حسان الازرق است و شیخ صدوق به یحیی بن حسان طریق دارد. اینجا ما یک توضیحی عرض کنیم تا توهم بعضی از دوستان مرتفع شود. توضیح این است که در غیر از کلام شیخ صدوق اگر در اسنادی یحیی الازرق واقع شد مقصود یحیی بن عبدالرحمن الازرق است که هم معروف است و هم کتاب دارد و هم نجاشی او را توثیق کرده است، ولی در کلام شیخ صدوق اگر یحیی الازرق وارد شد مقصود یحیی بن عبدالرحمن نیست که برخی از دوستان از کلام محقق خوئی برداشت کردند لذا اشکال می‌کنند که محقق خوئی فرموده یحیی الازرق، یحیی بن عبدالرحمن الازرق است چرا شما می‌گویید یحیی الازرق در کلام شیخ صدوق، یحیی بن حسان است؟

در کلام غیر شیخ صدوق ما قبول داریم یحیی الازرق یعنی یحیی بن عبدالرحمن و ثقه هم هست ولی در کلام شیخ صدوق چنانچه در جلسه بحث اشاره کردیم یحیی الازرق یعنی یحیی بن حسان الازرق نه یحیی بن عبدالرحمن، دلیل ما مشیخه من لایحضره الفقیه است شیخ صدوق در مشیخه ج 4 ص 507، می‌فرمایند «وما كان فيه عن يحيى الأزرق فقد رويته عن أبي رضي الله عنه عن علي ابن إبراهيم بن هاشم ، عن أبيه ، عن محمد بن أبي عمير ، عن أبان بن عثمان ، عن يحيى ابن حسان الأزرق» این تصریح خود ایشان است آنچه من در کتابم از یحیی الازرق نقل می‌کنم طریقم این است «عن ابان بن عثمان عن یحیی بن حسان الازرق» لذا روشن است یحیی الازرق در کلمات شیخ صدوق یحیی بن عبدالرحمن نیست بلکه یحیی بن حسان الازرق می‌باشد.

نکتۀ هشتم تمام شد «یجوز النیابه فی الذبح» که البته تعبیر به وکالت بهتر است ادلۀ آن را ذکر کردیم.

نکتۀ نهم: نیت عمل مورد وکالت توسط نائب و وکیل

نکتۀ نهم: مرحوم امام می‌فرمایند «و ینوی النائب و الاحوط نیۀ المنوب عنه ایضا».

توضیح مطلب: این است که در اوامر عبادی که انسان مجوز نیابت دارد عمل از طرف منوب عنه به نائبی واگذار می‌شود یا به وکیلی تعبیر کنید واگذار می‌شود آیا نیت این عمل که در پرانتز عرض می‌کنم عمل عبادی است حاوی قصد قربت هم هست آیا نیت باید توسط نائب انجام شود یا توسط منوب عنه یا هر دو؟

مثلا در بحث زکات، زکات را به شخصی داده که او ببرد به فقیر بدهد به مصرف زکات، زکات عمل قربی است نیت اینکه این زکات است قربۀ الی الله به فقیر داده می‌شود آیا باید توسط حامل این نیت بشود کسی که می‌برد، یا توسط خود صاحب مال انجام شود یا هر دو نیت کنند؟ زکات فطره را به عالم می‌دهد می‌گوید به فقیر بده و به مصرفش برسان آیا نیت و قصد قربت توسط روزه داری است که زکات فطره بر او واجب شده است یا توسط این عالم یا هر دو؟ در اعطاء خمس هم همین‌گونه است.

ما نحن فیه هم حاجی گوسفند را به ذابح می‌دهد در حج تمتع و می‌گوید ذبح کن، چه کسی باید نیت کند که قصد قربت هم در ضمن این نیت است ذابح باید نیت کند یا حاج متمتع باید نیت کند یا هر دو؟

عبارت مرحوم امام این است «و ینوی النائب» واجب است نائب و ذابح نیت کند و احوط  این است که منوب عنه هم نیت کند که ظاهرا احوط استحبابی است. در مقابل محقق خوئی می‌فرمایند نیت باید از صاحب هدی و حاج متمتع باشد و این نیتش تا ذبح مستمر باشد قطع نکند نیتش را و تصریح می‌کنند «و لایشترط نیۀ الذابح»، ذابح لازم نیست نیت کند و هر چند احوط استحبابی این است که ذابح هم نیت کند. محقق اول در شرایع الاسلام ج 1 ص 193 می‌فرمایند « والنية شرط في الذبح ، ويجوز أن يتولاها عنه الذابح» یعنی طبق قاعدۀ اولی خود صاحب هدی باید نیت کند ولی جایز است نیت را هم ذابح متولی شود و از طرف او نیت کند. این بحث را در نکتۀ نهم باید بررسی کنیم ضمنا یک ثمرۀ بسیار مهمی بر آن بار است بعد از اینکه اصل مسأله و دلیبل را توضیح دادیم به آن ثمرۀ مهم هم می‌پردازیم.

 

[1]. جلسه 96، مسلسل 1140، ‌دوشنبه‌، 99.2.1. به صورت مجازی و ضبط شده

[2] . المعتمد في شرح العروة الوثقى جلد : 4  صفحه : 306: « لا ريب في عدم وجوب مباشرة الذبح للتسالم وإطلاق أدلّة الهدي ، فان متعلق الأمر قد يكون ما يعتبر فيه المباشرة قطعاً كقولنا: يصلي ويصوم ويعيد وأمثال ذلك، وقد يكون من الأفعال التي لا يعتبر فيها المباشرة ، بل بحسب العادة والغلبة تصدر من الغير ، نظير قولنا : فلان بنى مسجداً فانه يصح الإسناد بمجرّد الأمر بالبناء وكذلك الذبح فانه يصح إسناده إلى الآمر ولا يعتبر فيه المباشرة ، فاذا قيل : فلان ذبح شاة أو نحر إبلاً لا يفهم منه المباشرة ، فان أكثر الناس وأغلبهم لا يعرفون الذبح خصوصاً النساء، فاذا نسب الذبح إلى أحد لا يتبادر منه مباشرة الشخص بنفسه، بل المتفاهم منه أمره وتسبيبه إلى الذبح نظير بناء الدار وخياطة الثوب والزراعة والنساجة وتخريب الدار ونحو ذلك من الأفعال ، فانها لا تكون ظاهرة في المباشرة . هذا كلّه مضافاً إلى السيرة القطعية على عدم تصدي الحاج للذبح أو النحر و يؤيِّد بما ورد في النساء من أنهنّ يأمرن من يذبح عنهنّ [1] هذا ممّا [ لا ] كلام فيه .».

[3] . الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج‏3، ص: 153: « و كنى عن النحر و الذبح بذكر اسم اللّه، لأن أهل الإسلام لا ينفكون عن ذكر اسمه إذا نحروا أو ذبحوا. و فيه تنبيه على أن الغرض الأصلى فيما يتقرّب به إلى اللّه أن يذكر اسمه، و قد حسن الكلام تحسينا بينا: أن جمع بين قوله لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ، و قوله: عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ و لو قيل: لينحروا في أيام معلومات بهيمة الأنعام، لم تر شيئا من ذلك الحسن و الروعة. الأيام المعلومات: أيام العشر عند أبى حنيفة، و هو قول الحسن و قتادة. و عند صاحبيه: أيام النحر».

[4] . علامه طباطبائی در الميزان في تفسير القرآن، ج‏14، ص: 371:«و قد ذكر الزمخشري أن قوله: «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ» إلخ كناية عن الذبح و النحرو يبعده أن في الكلام عناية خاصة بذكر اسمه تعالى بالخصوص و العناية في الكناية متعلقة بالمكني عنه دون نفس الكناية، و يظهر من بعضهم أن المراد مطلق ذكر اسم الله في أيام الحج و هو كما ترى».

[5] . ابن ابی عمیر مستقیم از ابراهیم الکرخی چند روایت نقل می‌کند:«(الكافي ج : 2 ص : 292: «11-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زِيَادٍ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثٌ مَلْعُونَاتٌ مَلْعُونٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ .... ». الكافي ج : 5 ص : 286: «1-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ اشْتَرَيْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَارِيَةً فَلَمَّا ذَهَبْتُ أَنْقُدُهُمُ الدَّرَاهِمَ ... »  الكافي ج : 6 ص : 30: «1-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ تَقُولُ عَلَى الْعَقِيقَةِ إِذَا عَقَقْتَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ عَقِيقَةٌ عَنْ فُلَانٍ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ ... ‏». در روایت سوم صفوان هم روایت دارد.