A A A

بسم الله الرحمن الرحیم

(مباحث اجتهاد و تقلید دوره اول – تاریخ 12/10/83)

در مرحلۀ دوم عرض شد که باید فقیه به کمک قواعدی احراز کند اتحاد هر طبقه‌ای از روات را با آن کسانی که روایت از آنها نقل می‌شود و معاصرت بین راوی و مروی عنه را باید احراز کند و الا احتمال می‌دهد حذف واسطه و عدم اتصال سند را، بنابراین روایت از اعتبار و صلاحیت ساقط می‌شود لذا در این مرحله بر فقیه لازم است که قواعد طبقات الروات را در علم رجال بیاموزد که یکی از فوائد مهمش علم به این نکته است که سند روایت سقط ندارد و اتصال سند تا معصوم ثابت است.

مثلا: در تهذیب کتاب الحج باب الزیادات فی فقه الحج ح 167« 1521- 167- مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُعْتَمِرِ بَعْدَ الْحَجِّ قَالَ إِذَا أَمْكَنَ الْمُوسَى مِنْ رَأْسِهِ فَحَسَنٌ.». الموسی (تراشیدن). در این سند ظاهر سند را طبق مرحلۀ اول فقیه بررسی می‌کند اما این بررسی برای استناد روایت و احراز اتصال سند کافی نیست به خاطر اینکه آنگاه به طبقات روات مراجعه می‌کند می‌بیند از نظر طبقه ممکن نیست موسی بن قاسم از ابان بن عثمان بتواند روایت نقل کند لذا این روایت با این سند مرسل می‌شود البته فقیه ممکن است دقت کند سایر روایات موسی بن قاسم را از ابان بن عثمان و بررسی می‌کند، می‌بیند واسطه در بسیاری از موارد عباس بن عامر است. به این نتیجه می‌رسد که راوی حذف شده از این سند عباس بن عامر است.

بنابراین با آموختن قواعد طبقات الروات، انسان می‌تواند سقط موجود در سند روایت را تشخیص بدهد و یا به این نتیجه برسد روایت سقط ندارد، یا سند سقط دارد، سقط را مشخص می‌کند و یا حداقل با اختلاف در طبقه نتیجه می‌گیرد روایت از نظر سند سقط دارد سقط هم مشخص نمی‌شود پس روایت مرسل و غیر قابل اعتماد می‌باشد.

مرحله سوم: این است که در موارد متعددی اسم یا کنیه یا لقبی در سند برای یک راوی آمده است که مشترک است بین چند نفر، اینجا مجتهد نیاز  دارد قواعد تمییز مشترکات را در رجال آموخته باشد و این قواعد را اعمال کند تا بتواند استناد یک متن و یک حدیث را به معصوم احراز کند. البته در همۀ موارد مشترک ما نیاز به این قواعد نداریم به خاطر اینکه در بعضی از موارد هر چند اسم یا لقب یا کنیه یک راوی مشترک بین چند نفر است اما با اعمال مرحلۀ اول به این نتیجه می‌رسیم همه این افرادی که در این اسم یا لقب یا کنیه مشترکند، همه ثقات هستند، اگر همه ثقه باشند ما تمییز مشترک نمی‌خواهیم اما در بسیاری از موارد روات مشترک العنوان همۀ آنها ثقه نیستند در اینگونه موارد ما نمی‌توانیم بدون تمییز مشترکات به روایت استدلال کنیم به خاطر اینکه احتمال دارد این عنوان وارد در سند این حدیث منطبق باشد با آن فرد ضعیف یا با مصداق مجهول لذا روایت استناد به معصوم پیدا نمی‌کند بنابراین باید قواعد تمییز مشترکات را به کار ببریم تا بتوانیم شخص معنون به این عنوان را از بین این افراد تشخیص بدهیم و بعد ببینیم آیا این شخص ثقه است یا نه؟ تمییز مشترکات هم در رجال قواعدی دارد که یکی از مهمترین قواعدش علم به طبقات الروات می‌باشد.

دو مثال مطرح می‌کنیم برای اینکه نیاز به این قواعد روشن شود.

مثال اول: روایتی را صاحب وسائل در وسائل الشیعه ج 9 باب 10 از ابواب خمس ح 1 مطرح می‌کنند سندش این است « 12591- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ». دو تا از روات این سند ممکن است مشترک باشند، یکی ابی همام است که مشترک بین دو نفر است با استفاده از بعضی از قرائن در تمییز مشترکات نتیجه می‌گیریم که ابو همام که حکم بن بهلول از او روایت نقل می‌کند منطبق است بر اسماعیل بن همام و اینجا مشکل برطرف شد.

فرد دوم علی بن جعفر است این فرد کیست؟ محقق خوئی در معجم رجال احدیث ج 11 ص 303 توضیحی دارند که از آن توضیح استفاده می‌شود این علی بن جعفر، علی بن جعفر عریضی پسر امام صادق علیه السلام و برادر امام کاظم علیه السلام است. ما به قواعد مبحث طبقات الروات که مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم این جناب ابی همام که در روایت آمده است این ابی همام از جهت طبقه متأخر است بر علی بن جعفر عریضی و از شاگردان علی بن جعفر است و این اسماعیل بن همام و ابوهمام خودشان روایت نقل می‌کنند از علی بن جعفر عریضی.

بنابراین معنا ندارد علی بن جعفر با یک واسطه از شاگردش روایت نقل کند یعنی این شاگرد ایشان به دو طبقه از نظر زمان متقدم بر علی بن جعفر باشد با توجه به طبقات نتیجه می‌گیریم آنچه محقق خوئی از کلامشان استفاده می‌شود که این علی بن جعفر، علی بن جعفر عریضی است صحیح نمی‌باشد.

حالا این علی بن جعفر چه کسی است؟ به کتاب المحاسن از احمد بن ابی عبدالله برقی مراجعه می‌کنیم ایشان روایتی نقل می‌کنند خودش مستقیم می‌گوید «عن علی بن جعفر و موسی بن قاسم  عن اسماعیل بن همام» علی بن جعفری که از نظر زمانی مقارن با اسماعیل بن همام بوده است نمی‌تواند علی بن جعفر عریضی باشد چون او متوفای 210 هجری است، مرحوم برقی محال است بتواند از او مستقیم حدیث نقل کند.

در مرحلۀ سوم به امالی شیخ صدوق مجلس ما قبل آخر مراجعه می‌کنیم، روایتی را از مرحوم برقی نقل می‌کند که ایشان نقل کرده است «عن علی بن جعفر الجوهری» نتیجه می‌گیریم مرحوم برقی روایاتی که از علی بن جعفر نقل می‌کند مقصود علی بن جعفر جوهری است.

حالا برمی‌گردیم به روایت وسائل الشیعه، یعقوب بن یزید از نظر طبقه متحد با برقی است ما ظن قوی پیدا می‌کنیم این لی بن جعفری که یعقوب بن یزید از او حدیث نقل می‌کند همان علی بن جعفری است که برقی از او روایت نقل می‌کند، عل بن جعفر جوهری، و این علی بن جعفر هم مجهول است بنابراین سند این روایت به خطر وجود علی بن جعفر در سند او مورد مناقشه است. با توجه به طبقات الروات اطمینان داریم نظریه محقق خوئی در اینکه علی بن جعفر عریضی است صحیح نیست با توجه به طبقات الروات ظن قوی داریم که علی بن جعفر جوهری می‌باشد.

نتیجه مثال: توجه به طبقات الروات سبب تمییز راوی مشترک هم خواهد بود.