آیه الله حاج شیخ جواد مروی در پایان بحث خارج فقه جلسه 25 آبان 1401 فرمودند توفیق در علوم حوزوی و رسیدن به مقصد و مقصود، الزامات و بایستههایی دارد که اگر انسان به این الزامات پایبند باشد وصولش به مقصد و مقصود تسهیل خواهد شد.
ایشان توجه به چند نکته را لازم دانستند از جمله جایگاه علوّ همت و اراده قوی.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: "ما ضعف بدن عمّا قویت علیه النیّه" تا زمانی که نیّت قوی باشد بدن و جسم ضعف نشان نمیدهد.
عضو شورای عالی حوزههای علمیه در ادامه سخنان خود، ضمن اشاره به خاطرهای از دوران دفاع مقدس فرمودند اراده قوی موانع پیش پای انسان را به راحتی از بین میبرد.
ایشان سپس به دستخط مرحوم آیه الله مرعشی نجفی بر نسخه خطی فوائد الرجالیه مرحوم بحر العلوم اشاره فرمودند که:
"اشتریتها بأجره ثلاثه اشهر من الصلاه الاستیجاریه، و کتبت هذه الأحرف فی حال الجوع، فإنی لم أذق یوما و لیله شیئا من المأکل لصِفر الید و ارجو من الله ببرکه اجدادی الصبر علی هذه المشاق"
"این کتاب را با دریافت هزینه نماز استیجاری خریدهام، و این کلمات را در حال گرسنگی مینویسم چرا که یک شبانه روز است که به جهت تنگدستی چیزی نخورده و نچشیدهام، از خداوند متعال میخواهم به برکت اجدادم به من صبر در مقابل این مشقتها عنایت فرماید"
همچنین به ذکر خاطرهای از بعض بزرگان[1] در باب اهمیت به تلاش علمی و بی اعتنایی به سختیها پرداختند.
نمونه دیگر علوّ همت، مرحوم حمّصی رازی[2] از عالمان بزرگ شیعه است که تا پنجاه سالگی کان یبیع الحمّص المسلوق. (نخود پخته میفروخت) و صار أنظر اهل زمانه. فخررازی نزد او شاگردی کرده و بعضی از استدلالهای قوی ایشان را نقل میکند، [3] و زمانی که جوابی از استدلال عقلی حمصی رازی ندارد میگوید اجماع علماء مسلمین بر خلاف گفته ایشان است.
کتاب المنقذ من التقلید که تنها کتاب ایشان است که به ما رسیده یک کتاب کلامی قوی است.
آیه الله مروی در ادامه به محققین مباحث کلامی و مباحث امامت توصیه فرمودند کتاب خلاصه النظر که هم عصر المنقذ من التقلید به نگارش درآمده و اخیرا نسخه خطی این کتاب را از کتابخانه پاریس، خانم پرفسور زابینه اشمیتکه آلمانی (متولد 1964م) با کمک یک ایرانی به چاپ رسانده و ادعا میکند کتاب برگرفته شده از کتاب المنقذ است، مناسب است که دوستان محقق در مباحث کلامی، بعضی از برداشتهای نادرست در نوشتهها و آثار ایشان (از جمله رساله دکتری ایشان که در سن 26 سالگی با عنوان اندیشه های کلامی علامه حلی نگاشته است) را نقد کنند.
ایشان در پایان سخنانشان به فرازی از دعای 199 صحیفه سجادیه اشاره فرمودند که امام سجاد علیه السلام از خدا میخواهند أسألک ... من الهمم أعلاها.
[1]. والد گرامی حضرت استاد، مرحوم آیه الله حاج شیخ علی مروی.
[2]. ذهبی در تاریخ الإسلام، ج42، ص493 مینویسد: ( محمود بن علی بن الحسن . ) الشیخ سدید الدین أبو الثناء الرازی ، المتکلم ، المعروف بالحمصی ، شیخ شیعی ، فاضل ، بارع فی الأصولین والنظر . له عده مصنافات عمر نحواً من مائه سنه .وقرأ علیه الفخر بن الخطیب . وورد العراق فی هذه الحدود . وأخذوا عنه . وتعصب له ورام بن أبی فراس ، وحصل له ألف دینار ، ودخل الحله ، وقرر لهم نفی المعدوم . وأملى التعلیق العراقی . وله تعلیق أهل الری . وله کتاب المنقذ من التقلید ، وکتاب المصادر فی أصوله الفقه ، وکتاب التحسین والتقبیح وغیر ذلک . وکان فی ابتدائه یبیع الحمص المسلوق بالری ، ثم اشتغل على کبر ونبل ، وصار آیه فی علم الکلام والمنطق . وکان درسه یبلغ ألف سطر ، وما یتروى ولا یستریح ، کأنما یقرأ من کتاب . وکان بصیراً باللغه العربیه ، والشعر ، والأخبار ، وأیام الناس . وکان صاحب صلاهٍ وتعبد وبکاء وخشیه . ذکره یحیى بن أبی طیء فی تاریخه . وبالغ فی وصفه ، فالله أعلم
[3]. فخر رازی در تفسیرش، ج8، ص86 مینویسد: کان فی الری رجل یقال له : محمود بن الحسن الحمصی ، وکان معلم الاثنی عشریه ، وکان یزعم أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوى محمد علیه السلام ، قال : والذی یدل علیه قوله تعالى : * ( وأنفسنا وأنفسکم ) * ولیس المراد بقوله * ( وأنفسنا ) * نفس محمد صلى الله علیه وسلم لأن الإنسان لا یدعو نفسه بل المراد به غیره ، وأجمعوا على أن ذلک الغیر کان علی بن أبی طالب رضی الله عنه ، فدلت الآیه على أن نفس علی هی نفس محمد ، ولا یمکن أن یکون المراد منه ، أن هذه النفس هی عین تلک النفس ، فالمراد أن هذه النفس مثل تلک النفس ، وذلک یقتضی الاستواء فی جمیع الوجوه ، ترک العمل بهذا العموم فی حق النبوه ، وفی حق الفضل لقیام الدلائل على أن محمداً علیه السلام کان نبیاً وما کان علی کذلک ، ولانعقاد الإجماع على أن محمداً علیه السلام کان أفضل من علی رضی الله عنه ، فیبقى فیما وراءه معمولاً به ، ثم الإجماع دل على أن محمداً علیه السلام کان أفضل من سائر الأنبیاء علیهم السلام فیلزم أن یکون علی أفضل من سائر الأنبیاء ، فهذا وجه الاستدلال بظاهر هذه الآیه ، ثم قال : ویؤید الاستدلال بهذه الآیه ، الحدیث المقبول عند الموافق والمخالف ، وهو قوله علیه السلام : " من أراد أن یرى آدم فی علمه ، ونوحاً فی طاعته ، وإبراهیم فی خلته ، وموسى فی هیبته ، وعیسى فی صفوته ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه " فالحدیث دل على أنه اجتمع فیه ما کان متفرقاً فیهم ، وذلک یدل على أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوى محمد صلى الله علیه وسلم ، وأما سائر الشیعه فقد کانوا قدیماً وحدیثاً یستدلون بهذه الآیه على أن علیاً رضی الله عنه مثل نفس محمد علیه السلام إلا فیما خصه الدلیل ، وکان نفس محمد أفضل من الصحابه رضوان الله علیهم ، فوجب أن یکون نفس علی أفضل أیضاً من سائر الصحابه ، هذا تقدیر کلام الشیعه ، والجواب : أنه کما انعقد الإجماع بین المسلمین على أن محمداً علیه السلام أفضل من علی ، فکذلک انعقد الإجماع بینهم قبل ظهور هذا الإنسان ، على أن النبی أفضل ممن لیس بنبی ، وأجمعوا على أن علیاً رضی الله عنه ما کان نبیاً ، فلزم القطع بأن ظاهر الآیه کما أنه مخصوص فی حق محمد صلى الله علیه وسلم ، فکذلک مخصوص فی حق سائر الأنبیاء علیهم السلام .