بسم الله الرحمن الرحیم [1]
در نکته اول گفتیم دلیل معتبر بر اینکه شاذروان جزء کعبه باشد نداریم.
نکته دوم: حکم صورت شک
اگر شک داشتیم در صحت طواف با مشی بر شاذروان، وظیفه چیست؟
مرحوم امام در تحریر الوسیله برای دو مورد حکم واحد مطرح میکنند، 1. طواف از روی دیوار حجر اسماعیل. 2. طواف بر روی شاذروان. در هر دو مورد میفرمایند آن قسمت طواف باطل است و إعاده لازم است. تلمیذ مرحوم امام در تفصیل الشریعه هم با این حکم موافقاند. به نظر ما باید قائل به تفصیل بین این دو مورد شد.
توضیح مطلب: نگاه مرحوم امام و تلمیذشان در تفصیل الشریعه[2] برای لزوم إعاده آن قسمت از طواف که روی دیوار حجر رفته این است که میگویند قبول داریم حجر اسماعیل خارج از بیت است اما دلیل میگوید باید طواف به حجر باشد، لازمه این دلیل این است که دیوار حجر هم باید خارج از مطاف باشد لذا مشی بر جدار حجر مانند مشی بر جدار بیت است در بطلان طواف.
توضیح دادیم از جهتی ما چنین دلیلی نداریم که طواف کنید بالحجر، دلیل فقط روایاتی است که میگوید من اختصر فی الحجر أعاد الشوط، کسی که روی دیوار حجر رفته نمیداند دیوار من الحجر است یا نه که اختصار فی الحجر صادق باشد یا نباشد، نتیجه از نگاه ما این است که از طرفی اطلاق "و لیطوفوا بالبیت العتیق" شامل این فرد هست، مانع از این طواف اختصار فی الحجر است، دلیل مانع که در حکم مخصص منفصل است اجمال دارد لذا عموم عام به حال خود باقی است، و لیطوفوا بالبیت العتیق میگوید طواف بالبیت صادق و صحیح است.[3]
پس در بحث طواف بر حجر اسماعیل اینکه مرحوم امام فتوا دادند به لزوم اعاده و مرحوم خوئی احوط وجوبی داشتند بر لزوم إعاده به نظر ما قابل قبول نیست.
اما نسبت به شاذروان که لو مشی علیه حق با مرحوم امام است که لازم است آن مقدار را إعاده و جبران کند و مجزی نیست، دلیل این نبود که شاذروان من البیت است که مرحوم خوئی فرمودند بلکه دلیل میگوید شک داریم آیا این قسمت من البیت است یا خارج بیت؟ اگر من البیت باشد طواف بر روی آن صحیح نیست بلکه باید بر گرد آن طواف شود، لذا اطلاق "و لیطوفوا بالبیت العتیق" شاملش نمیشود و نمیتوانیم به اطلاق تمسک کنیم، زیرا تمسک به عام است در شبهه موضوعیه، لذا یقین داریم ذمه به طواف مشغول است و شک داریم با این عمل تکلیف امتثال شده یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد و این طواف مجزی نیست.
اشکال: استصحاب عدم دخول شاذروان در بیت جاری کنیم و نتیجه بگیریم این طواف علی البیت بوده است.
جواب: این استصحاب که عدم ازلی و قبل بناء البیت است جریانش اصل مثبت است و بدون ملازمه عقلی ثابت نمیکند پس طواف بالبیت بوده است.
نکته سوم: جواز مسّ دیوار کعبه
مرحوم امام میفرمایند لابأس بوضع الید علی الجدار عند الشاذروان و الأولی ترکه.
بعضی فتوا میدهند در حال طواف در قسمتهایی که شاذروان است نباید دست به خانه خدا بزند، بعضی احوط وجوبی دارند و بعضی مانند مرحوم امام میفرمایند اشکال ندارد. صاحب تفصیل الشریعه به این نظریه مرحوم امام اشکال دارند و میفرمایند علامه در تذکره فتوا دادهاند که به موازات شاذروان مسّ البیت مشکل دارد و مبطل طواف است چون لازم میآید قسمتی از بدن در حال طواف داخل خانه شود، و شرط است که همه بدن خارج از بیت باشد اگر دست بکشد به دیوار بیت شرط رعایت نشده لذا میفرمایند اگر فتوا ندهیم که این کار مبطل است حداقل این است که احتیاط وجوبی قائل شویم که وضع ید بر دیوار کعبه در حال طواف أنجا که شاذروان دارد صحیح نیست.[4]
عرض میکنیم: به نظر ما حق با مرحوم امام است که لابأس بوضع الید علی جدار الکعبه عند الشاذروان، زیرا این محقق فرمودند دلیل داریم که جمیع أعضاء بدن باید خارج از بیت باشد، کدام دلیل است؟ دلیل میگوید طواف بالبیت باشد حال اگر دیوار کعبه در جایی منفذی داشت یک دریچهای در دیوار خانه خدا باز کردند و فرد دستش را در حال طواف ببرد داخل این دریچه عرف میگوید باز هم طواف بالبیت است، لذا کسی که دستش را روی شاذروان میکشد طاف بالبیت صدق میکند، پس اینکه گفته شود احتیاط وجوبی این است که این کار را نکند به نظر ما دلیلی بر احوط وجوبی نیست. مرحوم علامه[5] هم علی ما حکی عنه فتوا به جواز داده است.[6]
واجب هفتم: هفت شوط بودن
مرحوم امام میفرمایند أن یکون طوافه سبعه أشواط. در این واجب چند نکته مطرح است:
نکته اول: وجوب هفت شوط
ضرورت بین مسلمین و سیره قطعیه متصله به زمان معصوم این است که طواف واجب هفت شوط است. به جهت وضوح مسأله در هیچ روایتی وارد نشده که کسی از امام معصوم مستقیما سؤال کرده باشد طواف چند شوط است. بله در روایات به مناسبتهای دیگری اشاره میشود به هفت شوط بودن طواف.
صحیحه محمد بن قیس سمعت أباجعفر علیه السلام ... فَإِذَا طُفْتَ بِالْبَیْتِ الْحَرَامِ أُسْبُوعاً کَانَ لَکَ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدٌ وَ ذُخْرٌ یَسْتَحْیِی أَنْ یُعَذِّبَکَ بَعْدَهُ أَبَداً. [7]
صحیحه محمد بن مسلم در شک در طواف که سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَیْتِ فَلَمْ یَدْرِ أَ سِتَّهً طَافَ أَوْ سَبْعَهً طَوَافَ فَرِیضَهٍ قَالَ فَلْیُعِدْ طَوَافَهُ قِیلَ إِنَّهُ قَدْ خَرَجَ وَ فَاتَهُ ذَلِکَ قَالَ لَیْسَ عَلَیْهِ شَیْءٌ.[8]
صحیحه ابی بصیر سألت اباعبدالله عن رجل طاف بالبیت ثمانیه اشواط المفروض قال یعید حتی یثبته.[9]
صحیحه زراره قال ابوعبدالله علیه السلام انما یکره ان یجمع بین الاسبوعین و الطوافین فی الفریضه و اما فی النافله فلابأس.[10]
شیخ کلینی به سند صحیح عن معاویه بن عمار نقل میکنند که طف بالبیت سبعه اشواط.[11]
روایتی هم صاحب وسائل از شیخ صدوق نقل میکند: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام فِی وَصِیَّهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ سَنَّ فِی الْجَاهِلِیَّهِ خَمْسَ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِی الْإِسْلَامِ حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَى الْأَبْنَاءِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَمْ یَکُنْ لِلطَّوَافِ عَدَدٌ عِنْدَ قُرَیْشٍ فَسَنَّ لَهُمْ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ سَبْعَهَ أَشْوَاطٍ فَأَجْرَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ فِی الْإِسْلَامِ.[12]
دومین نکته خواهد آمد که قصد زیاده و نقصان در طواف مضر است هر چند در عمل هفت شوط انجام دهد یا نه؟
[1]. جلسه 57، مسلسل 995، یکشنبه، 97.10.16.
[2]. تفصیل الشریعه، ج4، ص376 (چاپ موسوعه، ج14، ص468): لو مشى على جدران الحجر وجب الجبران و اعاده ذلک الجزء لانه و ان کان الحجر خارجا عن البیت کما عرفت لکنه یلزم ان یعامل معه معامله البیت فی لزوم کون الطواف به و لازمه خروجه بجدرانه عن الطواف و وقوعه فی خارجه و علیه فالمشی على جدران الحجر کالمشی على جدران البیت أو أساسه المسمّی بالشاذروان فاللازم الجبران و الإعاده.
[4]. تفصیل الشریعه، ج4، ص376: عن التذکره عدم جواز مسّ الطائف الجدار بیده فی موازاه الشاذروان لانه یکون بعض بدنه فی البیت فلا یتحقق الشرط الذی هو خروجه عنه بجمیعه بل لو کان کما لو وضع أحد رجلیه اختیارا على الشاذروان و علیه فالحکم بعدم الجواز لو لم یکن بنحو الفتوى فلا أقلّ من الاحتیاط الوجوبی و منه یظهر ان مقتضى الاحتیاط عدم وضع الید على جدار الحجر أو فوقه کما لا یخفى.
[5]. مرحوم علامه در تذکره فتوای به عدم جواز دادهاند: تذکره الفقهاء، ج8، ص92: لو کان یطوف و یمسّ الجدار بیده فی موازاه الشاذروان أو أدخل یده فی موازاه ما هو من البیت من الحجر، فالأقرب عدم الصحّه - و هو أحد وجهی الشافعیه- لأنّ بعض بدنه فی البیت، و نحن شرطنا خروج بدنه بأسره من البیت.
بله در قواعد، ج1، ص426 میفرمایند صحیح است: خروجه بجمیع بدنه عن البیت؛ فلو مشى على شاذروان الکعبه لم یصح، و لو کان یمس الجدار بیده فی موازاه الشاذروان صح.
[7]. وسائل الشیعه، ج11، ص219، باب دوم ابواب اقسام حج حدیث هفتم
[8]. وسائل الشیعه، ج13، ص359، باب 33 ابواب طواف حدیث یکم
[9].وسائل الشیعه، ج13، ص363، باب 34 ابواب طواف حدیث یکم
[10]. وسائل الشیعه، ج13، ص369، باب 36 ابواب طواف حدیث یکم
[11]. الکافی، (دار الدیث)، ج8، ص596، و ج9، ص157.
[12]. وسائل الشیعه، ج13، ص331.