از مباحث سال هفتم حج: جلسه 37، مسلسل 745، دوشنبه، 95.09.22.
بحث در سند حدیث و وجود مسعده بن صدقه در سند این حدیث است. بعض اعلام میگویند توثیق خاص ندارد لذا مجهول است. بعض اعلام از تلامذه محقق خوئی رحمهم الله میگویند مسعده بن صدقه ثقه بخاطر نقل معاریف از او. بعض محققان طریق دیگری را با قرائت مختلف اقامه کردهاند که مسعده بن صدقه همان مسعده بن زیاد است که نجاشی صریحا او را توثیق کرده است. هفت یا هشت قرینه اقامه میکنند بر اینکه همان مسعده بن زیاد است. ما إلی الآن من المتأملین هستیم و باید کار شود.[1]
[1]. استاد در جلسه پنج شنبه 95.10.02 در منزلشان فرمودند:
ما احتمال اتحاد مسعده بن صدقه و مسعده بن زیاد را میدهیم اما قرائن مطمئنهای که بتوانیم نتیجه بگیریم اتحاد این دو را چنانکه آقای زنجانی و مرحوم بروجردی فرمودند، نداریم. قرائنی که اقای زنجانی یا آقازاده شان آورده اند قابل پذیرش نیست. ما اشاره میکنیم مختصر به این قرائنی و نقد آنها. قبلا گفتیم سه طریق عمده برای وثاقت مسعده میتوانیم داشته باشیم که اگر طریق دیگری هم دوستان دارند معتنا به بعد بیان کنند. یک بحث که نظریهای است که آقای تبریزی ارائه میدهند که من المعاریف و لم یرد فی حقه تضعیفٌ پس ثقه است. هر چند تهافت در کلام ایشان هم هست یعنی یک جا تضعیف میکنند مسعده را و جای دیگر تقویتش میکنند. ولی ظاهرا علی ما سمعنا از بعض تلامذه شان نظریه اخیر مرحوم تبریزی توثیق بوده است. این را باید بحث کرد که در جای خودش ان شاء الله بخث میکنیم من المعاریف و لم یرد فی حقه تضعیف دال بر وثاقت است یا نه که ما قبول نداریم.
نکته دوم: ورود نامش در تفسیر علی بن ابراهیم است. صغری و کبری مورد تأمل است. اما اینکه وجود در تفسیر علی بن ابراهیم علامت وثاقت باشد کسی هم که قبول دارد یک قید میزند میگوید چون علی بن ابراهیم گفته هر که از اصحاب و مشایخ ما است ثقه است پس اولا باید احراز شود راوی وارد در تفسیر علی بن ابراهیم امامی است اگر امامی بود ورودش علامت وثاقت است، مسعده بن صدقه تصریح رجالیون است که من البتریه أو من العامه پس من اصحابنا نیست. در تفسیر علی بن ابراهیم هم وارد شده باشد علامت وثاقت نخواهد بود. به نظر ما مقدمه این تفسیر هم معلوم نیست از علی بن ابراهیم باشد که در مقدمه چنان گفته باشد. محقق خوئی هم قید من اصحابنا بودن را قبول دارند. و محقق خوئی علی ما ببالی در بحث شهادت عدل واحد که آیا معتبر است در موضوعات یا نه روایتی از مسعده داریم تضعیف میکنند به جهت مسعده.
باز این نکته که بعضی گفته اند نجاشی نسبت به هر کسی که سکوت کند و مذهب او را نیاورد علامت این است که شیعه اثنی عشری است. این را بعضی فراوان دارند و استناد میکنند. میگویند رجال نجاشی ناظر بر کتب شیخ نوشته شده است و مرحوم شیخ میگوید مسعده بن صدقه من العامه است اما نجاشی سکوت میکند و این سکوت علامت این است که پس این فرد من الإمامیه است. این را هم ما قبول نداریم. سکوت نجاشی نسبت به راوی معلوم نیست علامت این باشد که آن راوی حتما امامی هست، و الشاهد علیه نجاشی نسبت به حفص بن غیاث ساکت است در حالی که او شیعه امامی نیست قطعا راجع به وهب بن وهب نجاشی ساکت است با اینکه قطعا من الشیعه نیست. پس سکوت نجاشی نسبت به راوی علامت این نیست که آن راوی شیعه باشد. جالب است که ذهبی و ابن حجر وقتی نقل میکنند از مسعده بن صدقه اشارهای به تشیع او نمیکنند با اینکه مقیدند این دو نفر کسانی را که اندک محبتی از اهل بیت دارند یا احتمال میدهند شیعه باشند کلمه فی تشیعٌ را بیاورند. نسبت به مسعده نه ابن حجر و نه ذهبی حتی رمی به تشیع هم نمیکنند.
دلیل سوم اتحاد مسعده بن صدقه با مسعده بن زیاد است که دو راه دارند برای اتحاد یکی طریق مرحوم بروجردی است یکی هم طریق آقای زنجانی. نوشتههای مرحوم محقق داماد را نگاه کنید علی ما ببالی محقق داماد مسعده بن صدقه را توثیق میکند. خیلی از نگاههای رجالی حضرت آقای زنجانی حفظه الله برگرفته از لمحات افکار محقق داماد است که یک نکته محقق داماد میگوید آقای زنجانی آن را تکثیر و بزرگ میکنند و استفاده میکنند. علی ما ببالی مرحوم محقق داماد مسعدظ بن صدقه را توثیق میکند. احتمالا اتحاد هم داشته باشد الآن دقیق یادم نیست. مراجعه کنید مظانش را ببینید چنین استفاده ای میشود یا نه که بگوییم از محقق داماد استادشان گرفته اند.
کلام مرحوم بروجردی که نقل شد عمده اتکاء ایشان آن روایت کافی است که اشاره کردیم در کافی آمده هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه عن زیاد عن ابی عبدالله علیه السلام. ایشان میفرمایند مسعده بن صدقه همه روایاتش از امام صادق بلاواسطه است یک روایت مسعده بن صدقه عن مسعده بن زیاد عن الصادق علیه السلام نقل کند بعید است پس باید بگوییم بن بوده تبدیل به عن شده عن مسعده بن صدقه بن زیاد. آن وقت مسعده گاهی به جدش نسبت داده میشود گاهی به پدرش. پس یکی هستند هر دو مسعده.
عرض میکنیم این برداشت مرحوم بروجردی نباید صحیح باشد و الشاهد علیه محاسن برقی را مراجعه کنید ج2، ص509 همین روایت را از مسعده بن زیاد نقل میکند اصلا مسعده بن صدقه نیست یعنی معلوم میشود آن ابن صدقه اضافه است. و جالب است در بعض نسخ مخطوط کافی هم همین است یعنی بعض نسخ خطی کافی این بن صدقه را ندارد فقط مسعدظ بن زیاد است. جالب است صاحب وسائل هم در یک جا روایت را عن مسعده بن زیاد میآورد معلوم میشود نسخه ای از کافی هم که نزد صاحب وسائل بوده عن مصعده بن زیاد بوده پس اطمینان داریم صدقه اینجا اضافه است. لذا اینکه بگویید این دلیل میشود عن مسعده بن صدقه ابن زیاد است قرائن آن را در هم میریزد. پس کلام مرحوم بروجردی را نمیتوان اعتماد کرد.
اما قرائن سته ای که آقای زنجانی یا آقازاده شان اقامه کرده اند و خود آقای زنجانی هم استناد کرده اند به این رساله به نظر ما اینها اطمینان نمیآورد: اما قرینه اول: میفرمایند در جملهای از روایات داریم گاهی از مسعده بن صدقه است و گاهی عن مسعده بن زیاد است هفت روایت میآورند که در بعض کتب مسعده بن زیاد نقل میکند و در بعض کتب مسعدظ بن صدقه نقل میکند پس معلوم میشود اتحاد دارند. ما خدمت ایشان عرض میکنیم شما اگر حساب احتمالات را هم بخواهید بررسی کنید حساب احتمالات باید اطمینان فی الجمله بیاورد سیصد روایت مسعده بن صدقه دارد و صد روایت مسعده بن زیاد دارد در هفت روایت فقط مشترک باشند علامت اشتراک دو راوی نمیشود. ما میگوییم شما روایات سکونی را با مسعدظ بن صدقه مقارنه کنید، هشت روایت داریم که همان نصوص را مسعده بن صدقه نقل کرده و همان نصوص را سکونی نقل کرده آیا میتوانیم بگوییم اینها متحدند. أئمه روایات را تکرار میکردند برای مردم یک روایت را برای یک نفر نمیخواندند در مجالس مختلف تکرار میکردند عیبی ندارد اگر فی مجلس واحد مسعده بن زیاد هم باشد مسعده بن صدقه هم باشند هفت روایت را بشوند یا در دو مجلس یا پنج مجلس باشند. الآن روایاتی که اینجا هست الصلاه میزانٌ من وفی استوفی این روایت را هم سکونی از امام صادق نقل میکند هم مسعده بن صدقه. من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلایترک عانته. هر دو دارند، صاحب السلعه أحق بالسوم. نوم الصائم عباده و نفسه تسبیح. الغنیمه البارده الصوم فی الشتاء. الحیف فی الوصیه من الکبائر. طهروا اولادکم یوم السابع. لاتقطع رحکم و إن قطعک اینها را هر دو نقل میکنند. در بین سیصد روایتی که یکی دارد و صد روایتی که دیگری دارد فقط هفت روایت مشترک است این علامت اتحاد نیست.
اما وحدت اسلوب خیلی برای من عجیب است. اگر مقصود تقطیع در روایت باشد این را وحدت اسلوب نمیگویند بلکه باید بگویند یک روایت است که تقطیع شده علامت این است که یک روایت بوده اولا أنّی لنا بإثبات ذلک، بله اگر مجموعه اینها را در نقل دیگر بیاورید یک راوی دیگر مجموعه اینا را از حضرت امیر نقل کرده خطبه من خطب امیر المؤمنین که ایاک عن کذا ایاک عن کذا ایاک کذا بعد یک قسمت را مسعده بن زیاد و یک قسمت را مسعده بن صدقه نقل کرده باشد فی الجمله قرینیت بر اتحاد بگویید دارد که همینجا هم ندارد چه اشکالی دارد یک قسمت از خطبه را فردی و قسمت دیگر را فرد دیگر نقل کند. اگر مقصود از وحدت اسلوب کلمه ایاک باشد که خیلی خنده دارد است مگر هر چه ایاک داشت روایت واحده است. صدها مورد از پیامبر یا حضرت امیر داریم ایاک اینها که نمیشود وحدت اسلوب.
قرینه سومشان مهم است که گفته اند اشتراک اسم و راوی واحد و اشتراک در خود، علامت اتحاد است. ما عرض میکنیم آقا ما اشتراک از این بالاتر در بین روایت داریم و یکی نیستند چگونه شما این را علامت وثاقت میدانید. مسعده ها پدرانشان دو تا است اما ما سه راوی داریم اسم خودش و اسم پدرشان یکی است و راوی از یک نفر هستند و در یک طبقه هم هستند وحدت ندارند. نمونه: معاویه بن وهب، ابن بجلّه. معاویه بن وهب ابن فضّال. معاویه بن وهب المیثمی. همه شان روایات میکند از عبیدالله ابن احمد بن نهیک و این علامت اتحاد نیست.
قرینه چهارم ایشان این است که انهما یرویان کثیرا عن ابی عبدالله تا میرسند به پیامبر. اشکال این است که اگر دو مسعده باشند که هر دو همین کلیشه را نقل کنند و هر دو هم از اهل سنت باشند و روایت را به پیامبر انتساب دهند ضمن اینکه رواتی که مسلما شیعه هستند موارد انبوهی بوده که وقتی در مقابل خصم بودند به روایت پیامبر تمسک میکردند. اینها هر دو سنی هستند بله اگر یک قرینه ای اقامه میشد به نحوی که بالأخره یک جوری تقارب مذهبی اولا پیدا میکرد بعد قرینیتی میآورد فی الجمله بله اما شما میگویید چون هر دو به این کلیشه نقل میکنند این قرینه است هر دو سنی هستند. این قرینه بر وحدت نمیشود.
قرینه پنجم ایشان این است که متحدان فی اللقب هستند. میگوییم کدام گزارشگری گفته در لقب متحدند. آنچه هست این است که مسعده بن زیاد ملقب به رِبعی است در رساله ابی غالب زراری و در رجال نجاشی و در روایات امالی طوسی و در محاسبه النفس سید ابن طاووس و در اربعین شهید اول مسعده بن زیاد را گفته اند رِبعی اما تلقّب این زیاد به عبدی از کجا است؟ مسعده بن زیاد به عبدی ملقّب است از کجا میگویید یک روایت در امالی طوسی است اما لی طوسی نسخش به شدت مغلوط است و هیچ اعتماد نمیشود به امالی طوسی کرد نسخ به شدت مغلوط است و جالب است که در بعض نسخ همانجا مسعده نیست بلکه سعد است. چگونه میگویید مسعده بن زیاد هم به عبدی لقب گرفته است. حالا ذیل اتحاد لقب نکات دیگری هم هست که وارد نمیشویم. مسعده الرِبعی در فضائل اشهر ثلاثه آمده اولا قرینه اطمینانیه داریم که این مسعده الربعی مسعده بن صدقه است قرینه این است که مسعده بن صدقه کتاب خطب حضرت امیر دارد و مسعده بن زیاد کتاب الحلال و الحرام دارد. مسعده بن صدقه کتاب خطب حضرت امیر دارد و این روایت خطبه حضرت امیر است در اول رمضان برای ما قرینه است که مسعده بن صدقه رِبعی است. اما اینکه گفتند مسعده الربعی چون قید پدر نیاورده پس علامت این است که دو مسعده داریم یکی ابن زیاد یکی ابن صدقه و هر دو هم ربعی هستند پس یکی هستند خیر ما مسعده دیگر هم داریم که مسعده بن فرَج هم داریم که نصّ علی ذلک الشیخ و نجاشی. مسعده بن فرج ربعی کتاب هم دارد و از مشایخ هارون بن مسلم هم هست. احتمال ندارد مسعده الربعی مسعده بن فرج ربعی باشد پس این هم اتحاد را نمیرساند.
ما واقعا احتمال میدهیم یعنی پنجاه پنجاه برای ما هست اما با این نگاه اطمینان پیدا کنیم مسعده بن زیاد همان مسعده بن صدقه است و با این قرینه بیاییم سیصد روایت مسعده بن صدقه را توثیق کنیم این قرائن به نظر ما اثبات این مطلب نمیکند. ایشان هم به نظر من یک کم تزلزل دارد در رساله که یک جا میگویند أقوی این است. اما پدرشان در مقام فتوا میگویند یکی است و استناد میکنند. مع ذلک جا برای تحقیق هست. عمل اصحاب هم به روایات مسعده نیست که دلیل باشد. اهل سنت هم دو لقب به مسعده نمیدهند.