ترتیب نگارش کتب شیخ طوسی رحمه الله و نقد کلامی از مرحوم آیه الله العظمی بروجردی
در کلمات مرحوم آقای بروجردی اشکالاتی هست که برخی از این اشکالات و لو به استدلال ایشان ضرر نمیرساند ولی برخی از اشکالات استدلال ایشان را به نظر ما دچار اشکال خواهد کرد.
از اشکالاتی که فعلاً به این استدلال ایشان ضربه نمیزند دو مورد را اشاره میکنیم:
مورد اوّل این است که ایشان ادّعا میکنند که کتاب إستبصار قبل از کتاب نهایه نوشته شده است.[*] در حالتی که خود مرحوم شیخ در مقدّمهی إستبصار اشاره میکنند که ترتیب و تبویب إستبصار «حَسَبِ[2] مَا عَمِلنَاهُ فِی کِتَابِنَا المُوسُوم بِالنِّهَایَه»[3]. این جمله دلالت میکند که کتاب نهایه قبل از إستبصار نگاشته شده است.
مورد دوم: مرحوم آقای بروجردی فرمودند تفسیر تبیان در اواخر عُمرِ شیخ طوسی و پس از نزولشان به نجف نگاشته شده است. [*] به نظر ما این نکته هم صحیح نیست. چون تفسیر تبیان و انتشارش در بین مردم قبل از رفتن شیخ طوسی به نجف بوده است.
دو قرینه بر این معنا ذکر میشود:
قرینۀ اوّل: پس از فتنهی سلجوقیان و قضایای کَرخِ بغداد که در سال 447 هجری بوده است و آتشزدن منزل شیخ طوسی در بغداد چنان چه جمع زیادی از علمای تراجم، شیعه و سنّی، تأکید میکنند رفتن شیخ طوسی به نجف در سال 448 هجری بوده است. نسخهای از تفسیر تبیان طبق نقل مرحومِ محقّقِ متتبّع سیّد عبدُ العزیز طباطبایی در کتابخانهای در بورسا، در ترکیه موجود است که در این نسخه نگاشته شده است روزِ پایان نوشتن تفسیر تبیان روز 21 ام رجبِ سال 441 هجری و (؟؟؟)تبییض و پاکنویس کردن و آخرین (؟؟؟)ویراستاریاش روز 16 ام جمادی الآخر، سنهی 444 هجری، یعنی چهار سال قبل از رفتن شیخ طوسی به نجف به پایان رسیده است. البته من در سفری که بورسا داشتم آن کتابخانه دست تعمیر بود. وإلّا استامبول رفتیم بعد از آن کتابها یک دستنوشتههایی داشتم، بعضی کتابها را دیدیم و بورسا هم رفتیم به همین جهت که هم آن کتابخانه هم منزلی که حضرت امام آن جا تبعید بودند برویم ببینیم ولی آن کتابخانه دست تعمیر بود و آن چند روزی که ما آن جا بودیم تعطیل بود من خودم ندیدم ولی مرحوم محقّقِ متتبّع که میدانید یکی از نسخهشناسان بسیار معروف و دقیق عصر متأخّر بوده مرحوم سید عبد العزیز طباطبایی تصریح میکنند که نسخهای از تبیان در کتابخانهی مرکزی بورسا هست که در آخرش این نکته آمده است.
قرینه دوم این که مرحوم نجاشی که تقریباً مقارن با رفتن شیخ طوسی به نجف از دنیا رفتهاند در کتاب رجال خودشان یکی از نوشتههای شیخ طوسی را تفسیر تبیان ذکر میکنند. خُب؛ معلوم میشود قبل از رفتن مرحوم شیخ به نجف این تفسیر نوشته شده بوده که نجاشی که تقریباً سال 450ی هجری از دنیا رفته، 449، 450 از دنیا رفته در رجال خودش این کتاب را آورده است.[4]
امّا نکاتی که استدلال مرحوم آقای بروجردی[5] را تضعیف میکند:
اوّلاً: عمده قرینهای که موجب وثوق مرحوم آقای بروجردی شده بود که خمس مقصود خمسِ مصطلح است این بود که کتاب مبسوط متأخّر از خِلاف نگاشته شده است. در خِلاف مرحوم شیخ طوسی خمس را خمس نِتاج دانسته بودند. ولی در مبسوط این خمس را خمسِ اصطلاحی دانستهاند. نگاه اخیر شیخ طوسی نگاه ادقّی است.
عرض میکنیم که این نکته مبتنی است بر این که احراز شود که شیخ طوسی خِلاف را متقدّم بر کتاب مبسوط نگاشتهاند. این برداشت مرحوم آقای بروجردی ممکن است از دو قرینه استفاده شده باشد:
قرینهی اوّل: مرحوم شیخ در فهرست خودشان، آن جا که شرح حال خود را به فهرست ملحق میکنند[6] و از کتابهای خودشان نام میبرند مصنَّفاتشان را با تهذیب شروع میکنند، سپس إستبصار را اسم میبرند، سپس نهایه در فقه و فتوا را، تلخیصُ الشّافی را، عُدّه فی الأصول را، کتاب فهرست را، بعد میفرمایند: «مَسَائِلُ الخِلاف مَعَ الکُلِّ فِی الفِقه»[7] که اشاره به کتاب خِلاف است، بعد میفرمایند: کتابُ المبسوط، بعد تبیان و بعد سایر کتب و رسائل خودشان را. مرحوم آقای بروجردی از این ذکر کتب ترتیب را استفاده کرده است. لذا فرموده خِلاف مقدّم بر مبسوط است.[8]
قرینه دوم این است که در موارد کثیرهای در کتاب مبسوط مرحوم شیخ به کتاب خِلاف ارجاع میدهند، میفرمایند: «قَد ذَکَرنَاهُ فِی الخِلاف»[9]. و این دلالت میکند که کتاب خِلاف قبل از مبسوط نگاشته شده. (چند بار بود آقای ... شما که برّرسی کردید؟ ... 26[10] مورد میگویند در کتاب مبسوط به کتاب خِلاف ارجاع داده شده. خُب؛ این معلوم میشود که کتاب خِلاف مقدّم بوده.) لذا بعضی از علمای رجال مثل مرحوم بحرُ العلوم و بعضی از فقها مثل ابن ادریس مبسوطِ مرحوم شیخ را آخرین کتاب فقهی ایشان میدانند.
ما عرض میکنیم که هر دو قرینه بر مقصود دلالت نمیکند:
امّا قرینه اوّل: مرحوم شیخ طوسی در فهرست در ذکر مؤلَّفات خودشان در مقام ترتیب نبودهاند، بلکه صِرفاً در مقام احصا و ذکر مؤلَّفات بودهاند. لذا میبینید که برخی از رسائل و کتبی که مرحوم شیخ طوسی در بغداد تألیف نمودهاند مسلّما، در کتاب فهرست در آخرین تألیفات شیخ طوسی توسّط ایشان ذکر شده است. اگر در مقام ترتیب بودند چرا چندین رساله را که اوّل در زمان حیات شیخ مفید بعضی از اینها را نوشتهاند، در زمان حیات سیّد مرتضی نوشتهاند اینها را در آخرین تألیفات خودشان در همان کتاب فهرست ذکر میکنند. معلوم میشود بحث ترتیب نبوده است.[11]
امّا قرینه دوم قرینیّت ندارد، چنان چه در مبسوط مرحوم شیخ به کتاب خِلاف ارجاع میدهند موردی هم داریم در کتاب خِلاف که به مبسوط ارجاع میدهند. جلد دوم از آن دو جلدیها صفحهی 635، کتابُ الدّعاوی و البیّنات، مسئلهی دوم میفرمایند: «وَ هُوَ الَّذِّی یَقتَضِیه[12] مَذهَبُنَا، وَ قَد ذکَرنَاهُ فِی النِّهَایَهِ، وَ المَبسُوطِ، وَ الکِتَابِینِ فِی الأخبَار»[13].
آن چه از نوشتههای مرحوم شیخ استفاده میشود این است که ایشان برخی از کتب را مقارنِ با یکدیگر در دست تألیف داشتهاند به علّت وحدت موضوع ولی دو نگاه متفاوت. لذا ممکن است چنین باشد که خِلاف و مبسوط به همراه یکدیگر و مقارن با یکدیگر تألیفش شروع شده باشد. امّا این که کدام کتاب نظر اخیر شیخ طوسی بوده است ما قرینهای شِبهِ اطمینانیای داریم که بر طبق این قرینه به نظر ما (؟؟؟)ویراستاری و کار اخیر شیخ طوسی کتاب خِلاف بوده است و نه مبسوط.
قرینه این است که مرحوم نجاشی با تسلّط بسیار دقیقش بر احوال اصحاب و کتب اصحاب، به حدّی که میتواند رجال نجاشی را فهرست نجاشی ذکر کرد. و مرحوم نجاشی در احصای کتب اصحاب دقّت بسیار ویژهای داشتهاند، حتّی بیش از شیخ طوسی.
(شما یک وقتی مراجعه کنید، مقارنه کنید با این که مرحوم نجاشی از شیخ طوسی زودتر از دنیا رفته است اصحاب را که شیخ طوسی ذکر میکند کتابهاشان را ذکر میکند و نجاشی کتابهای آنها را ذکر میکند، معمولاً نجاشی در هر یک از اصحاب که کتابهاشان را ذکر میکند، چه مقارن چه متقدّم معمولاً یک دو چهار پنج گاهی ده کتاب از شیخ طوسی بیشتر برایشان ذکر میکند. و این دقّت نظر مرحوم نجاشی بوده است که ما در یک وقتی هم اشاره کردیم[14]، در جای خودش هم در رجال باید توضیح داد که اگر تعارض بین نظریّهی نجاشی و شیخ شد قطعاً نظریّهی نجاشی مقدّم است. به خاطر اهمیّت، دقّت نظری که در این باب مرحوم نجاشی داشته است.)
حالا دقّت کنید؛ مرحوم نجاشی که با شیخ طوسی هم بحث و هر دو شاگرد شیخ مفید بودهاند و رجال نجاشی را میتوان نقدی بر فهرست شیخ طوسی دانست و این کتاب، رجال نجاشی، بین سالهای 444 و 449 تألیف شده است. مرحوم نجاشی در شمارهی 8 106 در رجالشان نام شیخ طوسی را میبرد، «محمّد بن الحسن» در حرف «میم»، و میگویند: «لَهُ کُتُبٌ، مِنهَا»[15]. (وقتی «مِنهَا» میگوید معلوم میشود طرف هنوز زنده است ممکن است یک کتابهای دیگری هم بعداً تألیف کند بعد آنها را اضافه کند، لذا به این عبارت میگوید: «لَهُ کُتُبٌ مِنهَا».) شروع میکند کتب شیخ طوسی را که تا آن زمان تألیف شده است یک به یک اسم میبرد. تهذیب، استبصار، نهایه، کتابُ العُدّه، جُمَل و عُقود، تلخیصُ الشافی، کتابُ المبسوط، کتابُ التّبیان فِی تفسیر القرآن. ولی مرحوم نجاشی هیچ نامی از کتاب خِلاف شیخ طوسی ذکر نمیکنند. با توجّه به دقّت نظر مرحوم نجاشی و آن قرینه که در اواخر کتاب خِلاف به مبسوط اشاره شده است، این نتیجه را انسان میگیرد که مبسوط مقدّم بر کتاب خِلاف بوده است.[16]
نتیجه این که حدّاقل در تألیف مبسوط و خِلاف و این که آخرین نظریّهی فقهی شیخ طوسی کدام یک از این دو نظریّه هست اجمال وجود دارد.
بنابراین ادّعای مرحوم آقای بروجردی که مَا فِی المَبسوط نظر اخیر مرحوم شیخ است و نظر اخیر ایشان أدَقّ است قابل پذیرش نمیباشد.
ثانیاً که توضیحات دیگری داریم؛ خواهد آمد.
وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین[17]
[3]. الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج1، ص5.
[*]. زبده المقال فی خمس الرسول و الآل، ص: 61
و الذی یظهر لنا من الشیخ فی وضع تألیفاته و تصنیفاته هو انه شرع فی التهذیب أوائل و روده ببغداد حین قرائته على أستاده المفید (قده) و له إذ ذاک ثلاثه و عشرون سنه و قد وقع بعض تهذیبه و هو الى الصلاه فی زمان حیوه شیخه و بعضه الأخر و هو من باب صلاه السفر بعد وفاته و یشهد لذلک الدعاء له بطلب التأیید فی الأول و بالاسترحام له فی الثانی و الظاهر «1» ان وضعه للاستبصار ایضا کان عند تألیفه التهذیب ثم وضع النهایه و صنفه على طبق مذهب الإمامیه ثم الخلاف ثم المبسوط و کان ذلک کله عند توقفه ببغداد الى ان وقعت الفتنه السلجوقیه ببغداد التی انتهت إلى إحراق مکتبه الشیعه بأمر طغرل بیک أول ملوک السلجوقیه فخرج منها خائفا یترقب فنزل موصلا ثم ارتحل من موصل الى النجف الأشرف فأناخ رکابه و حط برحله هناک عاکفا بباب مدینه علم الرسول مولا أمیر المؤمنین صلّى اللّه على المدینه و أبوابه الى ان بلغه الأجل بعد مضی اثنتی عشره سنه من توطنه بتلک البلده الطیبه فصار الى جوار رحمه اللّه تعالى و کان وضعه لتفسیر التبیان أو ان نزوله بتلک البلده زادها اللّه شرفا و رزقنا الالتجاء بتربته
[6]. فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی)(ط - الحدیثه)، النص، ص447، رقم [714] محمّد [بن الحسن].
[7]. فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی)(ط - الحدیثه)، النص، ص448، رقم [714] محمّد [بن الحسن].
[9]. المبسوط فی فقه الإمامیه، ج3، ص221 و همان، ج4، ص63 و 111 و 344 و 364 و همان، ج5، ص115 و124 و 134 و 154 و 155 و 236 و 257 و همان، ج6، ص185 و همان، ج7، ص42 و 143 و 148 و 157 و 178 و همان، ج8، ص70.
[15]. رجال النجاشی، ص403، رقم 1068: «له کتب، منها: [کتاب] تهذیب الأحکام و هو کتاب کبیر، و کتاب الاستبصار، و کتاب النهایه، و کتاب المفصح فی الإمامه، و کتاب ما لا یسع المکلف الإخلال به، و کتاب العده فی أصول الفقه، و کتاب الرجال من روى عن النبی [صلى الله علیه و آله] و عن الأئمه [علیهم السلام]، و کتاب فهرست کتب الشیعه و أسماء المصنفین، و کتاب المبسوط فی الفقه، و مقدمه فی المدخل إلى علم الکلام، و کتاب الإیجاز فی الفرائض، و مسأله فی العمل بخبر الواحد، و کتاب ما یعلل و ما لا یعلل، کتاب الجمل و العقود، کتاب تلخیص الشافی فی الإمامه، مسأله فی الأحوال، کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، شرح المقدمه و هو ریاضه العقول، کتاب تمهید الأصول و هو شرح جمل العلم و العمل، مسأله ...».