بسم الله الرحمن الرحیم
دوره دوم مباحث الفاظ – سال تحصیلی 1403 – 1404
جلسه اول (دوره دوم مباحث الفاظ) – 25/06/1403 – 11/03/1445
مباحث الفاظ – دوره دوم
با توفیق الهی، استعانت از روح مطهر نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، ائمه معصومین علیهم السلام خصوصا مولا و آقایمان حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و در کنار حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام، بحث امسال اصول را آغاز میکنیم. امیدواریم با عنایت ذات مقدس الهی و توجه نبی گرامی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خداوند توفیق بدهد علومی را بیاموزیم که در مسیر خدمت به مکتب اهل بیت علیهم السلام مورد استفاده قرار بگیرد.
علم اصول در بین علوم اسلامی از مهمترین و عمیقترین اندیشههایی است که علمای اسلام به آن رسیدهاند و ضرورت فراگیری این دانش در استنباط و به دست آوردن احکام شرعی و فروع فقهی بر کسی پوشیده نیست، به حدی که تعبیر شده است «من لا اصول له لا فقه له»، کسی که اصول نداشته باشد از فقه آل الله نصیبی ندارد. البته اینکه آیا علم اصول در غیر از فقه در مباحث دیگر مثل مباحث کلامی، اعتقادی و تفسیری کاربرد دارد و به چه اندازه؟ ما به مناسبتها از این مطلب مهم بحث خواهیم کرد. یا در رشتههای دانشگاهی مثل حقوق، فلسفه حقوق، فلسفه زبان، هرمنوتیک، اینکه ارتباط علم اصول با این علوم چه ارتباطی است؟ این را هم در جای مناسب بحث خواهیم کرد.
در دوره گذشته که علی ما ببالی نزدیک به پانزده سال طول کشید، به مباحث مختلف و انظار متفاوت در مباحث اصولی پرداخته شد.
در این دوره بیشتر نگاه ما به طرح مباحثی است که در فقه یا غیر فقه از سایر دانشها کاربرد دارد، لذا مطالب کاربردی به تفصیل بررسی میشود و انظار مختلف مورد واکاوی قرار میگیرد، مباحث نظری که کمتر کاربرد عملی دارد، سعی میکنیم به صورت اشاره به این مباحث مروری گذرا داشته باشیم.
ضمنا در دوره گذشته بعضی از انظار علما مخصوصا بعضی از علمای نجف حفظهم الله در دسترس نبود اکنون که انظار آقایان هم در دسترس قرار گرفته است ما لازم است در مباحثی به انظار آقایان هم اشاره کنیم و آنچه به نظرمان میرسد نسبت به این انظار عرض کنیم.
مدخل دانش اصول: یازده امر مقدماتی
ابتدا ما به مقدماتی به صورت خلاصه تحت عنوان مدخل دانش اصول اشاره خواهیم کرد. یازده امر است. عناوین این امور را اشاره میکنیم که ممکن است به بعضی از این امور به تفصیل بپردازیم و به برخی دیگر هم در مناسبتهای مختلف اشاره کنیم.
این پیش نیازهای یازدهگانه را ما به عنوان مدخل علم اصول نام گذاری کردیم و نه به عنوان فلسفه علم اصول، که برخی از محققان عنوانشان برای این پیش نیازها، فلسفه علم اصول است. ما از به کار بردن این عنوان استیحاش داریم و این عنوان را به کار نمیبریم. جهتش این است که خود کلمه فلسفه علم، بازشناخت او، سخن گفتن از هویت این اصطلاح و تفاوت فلسفه علم با دانش فلسفه، یک بحثهای مبسوطی را میطلبد که این اصطلاح این اندازه برای ما مهم نیست که این مباحث را مطرح کنیم حتی برخی از اندیشمندان غربی که در مباحث فلسفه علم کار کردهاند گاهی در بعضی از کتابهایشان (که حالا به فارسی هم برگردان شده یا نه، نمیدانم) پنج نظریه و گاهی شش نظریه برای تعریف و بازشناسی فلسفه علم اشاره میکنند که مباحث خوبی است ولی الان ورود به این مباحث و معطل شدن که فلسفه علم یعنی چه؟ تفاوتش با دانش فلسفه چیست؟ اموری که ذیل فلسفه علم بررسی میکنند چیست؟ این مباحث که الان معطل شویم، احساس میکنم خیلی ثمره عملی ندارد. لذا ما برای این یازده امر؛ عنوان زدیم مدخل و پیش نیازهایی برای علم اصول و نه فلسفه علم اصول.
لذا عرض میکنیم جمع زیادی از علمای اصول به پیروی از محقق خراسانی پنج امر را به عنوان مدخل برای ورود به مباحث اصول از جمله مباحث الفاظ اشاره کردهاند، اعلام سه گانه محقق اصفهانی، محقق عراقی، محقق نائینی، امام خمینی، محقق خویی و شهید صدر به تبع صاحب کفایه پنج امر را به عنوان مدخل و پیش نیاز برای ورود به مسائل علم اصول مطرح کردهاند.
این پنج امر طبق ترتیب محقق خراسانی عبارتند از:
امر اول: آیا هر علم و دانشی موضوع میخواهد یا نه؟
امر دوم: مسائل یک علم یعنی چه؟ ضابط و قاعده در مسائل یک علم چیست؟
امر سوم: وجه تمایز علوم چیست؟ چرا یک علم شده فیزیک و یک علم شده شیمی و یک علم شده علم اصول و یکی شده علم فقه، وجه تمایز بین علوم چیست؟
امر چهارم: موضوع علم اصول چیست؟
امر پنجم: تعریف علم اصول کدام است؟
عرض ما این است که باید به یازده امر به عنوان مدخل و پیش نیازهای علم اصول اشاره شود و ترتیبی که محقق خراسانی و اعلام مطرح کردهاند به نظر ما باید تغییر کند. این یازده امر را اشاره میکنیم؛
امر اول: دانشها از نظر نیاز به دانش پیشینی و نیز از نظر ماده استدلال بر دو قسم هستند. تقسیم بندی دانشها از نظر نیاز به دانش پیشینی و چگونگی ماده استدلال در دانشها.
امر دوم: ملاک تمایز در علوم نسبت به یکدیگر چیست؟ به چه ملاک یک علم، اصول میشود و یک علم میشود ادبیات؟ یک علم، فیزیک میشود و یک علم، شیمی میشود و یک علم، نجوم میشود؟ اینجا مباحث بسیار مهم و مبسوطی مطرح است که ما خلاصه عرض میکنیم. هم اندیشمندان غربی اینجا حرف دارند و هم علمای اسلامی و هم محققان ما حرفهای قابل توجهی دارند که به اختصار به قسمتی از آنها اشاره میکنیم.
امر سوم: آیا دانشها به صورت مطلق، هر دانشی نیاز به موضوع دارد یا نیاز به موضوع ندارند؟ این سه امر تقریبا میشود گفت نگاه به همه دانشها دارد و از امر چهارم از مدخل علم اصول و پیش نیازها وارد مقدماتی برای ورود به مسائل علم اصول میشویم.
امر چهارم: تعریف علم اصول چیست؟
امر پنجم: موضوع علم اصول چیست؟
امر ششم: هدف و غایت از پرداختن به علم اصول چیست؟
امر هفتم: ضرورت پرداختن به علم اصول چیست؟ که در ضمن هدف علم اصول هم روشن میشود ولی مستقل آوردیم.
امر هشتم: تبویب مباحث اصولی، نگاههای مختلف به شیوه چینش مباحث اصولی است. آیا چینش محقق خراسانی صحیح است یا نه؟ آیا چینش محقق اصفهانی در کتاب الاصول علی نهج الحدیث درست است یا نه؟ آیا چینش شهید صدر برای مسائل اصولی درست است یا نه؟ شیوه تبویب مباحث اصولی چگونه است؟
امر نهم: پیشینیه تاریخی علم اصول، از کجا و چگونه آغاز شده است؟ و ممکن است در ذیلش فوائدی مترتب باشد که اشاره میشود.
امر دهم: رابطه علم اصول را با پنج دانش ما به صورت مختصر باید اشاره کنیم. اول: رابطه علم اصول با فقه، دوم: رابطه علم اصول با منطق، سوم: رابطه علم اصول با فلسفه، چهارم: رابطه علم اصول با علم کلام، پنجم: رابطه علم اصول با مباحث زبان شناسی، که امروز به صورت بسیار گسترده در مجامع علمی دنیا مطرح است و گاهی هم درجه تخصصی بالاتر از دکترا هم به آن داده میشود. رابطه علم اصول با این مباحث زبان شناختی دنیا چگونه است؟
امر یازدهم: مبادی تصوری و تصدیقی مسائل علم اصول است. ما مدخل را معنای اوسع گرفتیم، مبادی تصوری و تصدیقی مثلا محور مباحث اصولی حکم شرعی است، حکم شرعی یعنی چه؟ چند قسم دارد؟ مراتب حکم، مصالح و مفاسد، حسن و قبح عقلی و عناوین دیگر؛ این عناوین یا جزء مبادی تصوری و یا جزء مبادی تصدیقی علم اصول است.
این یازده امر را عنوان کردیم، بعضی از این امور را در آغاز ورود بررسی میکنیم و بعضی دیگر را که در مناسبتهای دیگری از آنها بحث شده آنجا بحث خواهیم کرد.
امر اول: اشاره به دو تقسیم علوم
دانشها و علمها را میشود به لحاظهای مختلف تقسیم کرد، دو تقسیم را ما اینجا مختصر اشاره میکنیم که در نگاه به علم اصول مفید است.
تقسیم اول: علم به معنای انکشاف مجهول به لحاظ سببی که کشف مجهول میکند، بر دو قسم است، علوم با واسطه و علوم بدون اسطه؛
قسم اول: در بعضی از دانشها، برای کشف مجهول نیاز به واسطه یک دانش دیگر نیست، از معلوم دیگر استفاده نمیکند، مثل بعضی از علومی که فقط ابزارشان فقط حس است و لا غیر، یا مثل علم به بدیهیات که فطری است و نیاز به واسطه شدن دانش دیگر ندارد یا علم حاصل از الهام و یا علم حاصل از وحی، این علوم برای انکشاف مجهول نیاز به علم دیگر ندارند.
قسم دوم: ولی برخی از دانشها داریم که علوم با واسطه هستند، یعنی با کمک گرفتن از علم سابق و دانش پیشین، ما به یک علم جدید دست پیدا میکنیم، در علوم با واسطه که حتما یک دانش پیشین باید به ما کمک کند تا یک معلوم جدید را بیابیم اینکه علم سابق سبب میشود علم جدید بیاموزیم، سه روش دارد.
روش اول: گاهی علم قدیم و معلوم سابق را به صورت کمی و آماری جمع میکنیم و به یک معلوم جدید میرسیم.
روش دوم: گاهی معلوم پیشین ما یک عام است، با برهان این عام را تطبیق میدهیم و مورد خاصی را از مصادیق آن عام میدانیم و علم جدید برای ما روشن میشود که توسط برهان از معلوم سابق به معلوم جدید میرسیم.
روش سوم: گاهی با استقراء منطقی در معلوم سابق به یک معلوم جدید میرسیم، موارد خاصی که برای ما معلوم است را استقراء میکنیم و به یک عام و قاعده و یک معلوم جدید میرسیم.
مسائل علم اصول از علوم با واسطه است، یعنی در هر مسئله اصولی برای شناخت آن، احتیاج به علوم پیشین داریم، از علوم پیشین چگونه به مسئله اصول میرسیم؟ طریق کمی و آماری اینجا راه ندارد، در جای خودش توضیح میدهیم. ممکن است در بعضی از مقدمات مسائل اصولی طریق کمی و آماری یک نتیجه به ما بدهد اما در خود مسائل علم اصول ما احتیاج به علوم پیشین داریم و علوم پیشین را بررسی میکنیم از یکی از این دو طریق؛ یا از راه برهان و یا از راه استقراء به مسائل علم اصول برسیم.
نتیجه تقسیم اول از امر اول: علم اصول از علوم با واسطه است یعنی به دانشهای پیشین نیاز دارد که از دانشهای پیشین به روش برهان و یا استقراء کمک میگیریم و مسئله اصولی برای ما شناخته شده خواهد شد.
تقسیم دوم خواهد آمد.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دوم (دوره دوم مباحث الفاظ) – 26/06/1403 – 12/03/1445
تقسیم دوم از تقسیم بندی علوم
تقسیم دوم در امر اول این است که دانشهایی که برای وصول به آنها احتیاج داریم به علوم سابق و با استدلال به دانشهای پیشین به دانش جدید میرسیم، ماده استدلالشان ممکن است سه قسم باشد؛
قسم اول: منبع استدلال بعضی از علوم در علوم پیشین معلومات حسی است مثل بسیاری از علوم طبیعی.
قسم دوم: بعضی از علوم که ما با استدلال به آنها به علم جدید میرسیم ماده استدلالشان عقلی محض است، مثل فلسفه اولی و مثل ریاضیات، لذا مثلا در جبر و یا در هندسه و یا حتی مواردی مثل توپولوژی که اینها ماده پیشینشان ریاضی هست، ماده استدلال این علوم پیشین عقل محض است.
قسم سوم: علومی که دانشهای پیشینی و ماده استدلالشان نقل محض است، چه نقل شارع و چه نقل اهل خبره، مثل ادبیات؛ صرف و نحو و لغت، غالبا مواد استدلالی آنها نقل محض است، یا نسب شناسی که متوقف بر معلومات پیشین است، معلومات پیشین ماده استدلالشان نقل محض است، یا مثل علم الحدیث به معنای اخصش، ماده استدلال نقل شارع است که همان احادیث باشد.
در مسائل علم اصول که علم با واسطه است و ما به منابع و مواد استدلال نیاز داریم ممکن است ماده استدلالش هر سه منبع باشد، بعضی از مسائل اصولی، ماده استدلال، نقل محض است، ماده استدلال بعضی مسائل اصولی عقل محض است، مواد استدلال برخی از مسائل اصولی حسی است که در بعضی از مسائل اصولی مثال میزنیم، گاهی ممکن است یک مسئله اصولی باشد مواد استدلالش هم عقلی باشد هم نقلی باشد، یعنی عقل و نقل دست به دست هم بدهند، یک استدلال را پایه ریزی کنند و از آن استدلال یک مسئله اصولی به دست بیاید.
نتیجه امر اول: علم اصول اولا از دانشهای با واسطه است، از دانشهای با واسطهای است که خود استدلالش یا برهان است یا استقراء است، ماده استدلال در مسائل علم اصول ممکن است امور حسی باشد، ممکن است امور عقلی باشد و ممکن است ماده استدلال امور نقلی باشد و ممکن است ماده استدلال ترکیبی از اینها باشد.