ادامه تصویرگری (بررسی فروع مسأله)

ادامه از صفحه قبل

 نتیجه گرفتیم تصویر چه نقاشی و چه مجسمه اگر عناوین مقبّحه بر آن منطبق نباشد یعنی بت یا نماد نحله فاسد نیست در عرض ذات مقدس حق خودش را قرار نداده در این صورت نه تصویرگری نه بقاء التصویر حرام نیست.

بررسی چند فرع طبق مبنای مشهور مبنی بر حرمت تصویرگری

مسأله تصویرگری فروعاتی دارد که غالب این فروعات متفرع بر فتوا به حرمت تصویرگری یا مطلقا یا فی الجمله است که غالبشان نسبت به کسانی که مانند ما تصویرگری را مجاز می‌دانند بحث خاصی ندارد لکن چون مشهور قائل به حرمت تصویرگری هستند یا مطلقا یا فی الجمله ما برخی از این فروعات را طبق نظر مشهور بررسی می‌کنیم.

بعض این فروعات بحثی ندارد فقط اشاره نیاز دارد و چند فرع هم هست که مقداری بحث دارد که بیان خواهیم کرد.

مثل اینکه آیا قصد عنوان مقبّحه هم دخالت دارد یا نه. فردی میخواهد جوهر در خودنویس بریزد و یک قطره میریزد روی کاغذ و بدون قصدِ تصویرگری یک تصویر شکل میگیرد آیا این حرام است و از بین بردنش واجب است؟ کسی که میگوید تصویرگری جایز است دیگر تفاوت ندارد قصد تصویرگری باشد یا نباشد.

فرع اول: قول به حرمت مختص تصویرگری مخلوقات بالمباشره خداوند است

علی فرض حرمت تصویرگری، آیا تصویرگریِ حرام مختص مخلوقات بالمباشره خداوند است؟ آیا مخلوقاتی که مستقیما حیاتشان انتساب به خدا دارد مانند انسان و حیوانات تصویرگری‌شان حرام است؟ لذا مخلوقاتی که بالمباشره انتساب به خدا ندارد مثل اینکه فردی قصری یا ماشینی میسازد و فرد دیگر ماکت آن را می‌سازد آیا ساخت این ماکت حرام است؟

به نظر ما بدون شبهه اگر ادله دال بر حرمت باشد از اینگونه تصاویر انصراف دارد و شاهدش این است که وقتی خود ذی الصوره ساختش حرام نیست، ساختن قصر و ماشین حرام نیست به طریق اولی ساخت ماکت و صورت آن حرام نیست. لذا ادله حرمت علی فرض دلالت بر حرمت، مخصوص مواردی است که عرف می‌گوید مصنوع بالمباشره خداوند است. مواردی که بالمباشره مصنوع خداوند نیست قائلین به حرمت خیلی بعید است که اینها را حرام بدانند.

*********************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع دوم: قید اعجاب ناظر دخالت ندارد

مرحوم شیخ انصاری در مکاسب[2] فرموده است ظاهر این است که حرمت تصویرگری اختصاص دارد به موردی که تصویر سبب اعجاب ناظر شود لذا گویا تصویر بر دو قسم است یک قسم تصویری است که نگاه کنندۀ به این نقاشی یا مجسمه اعجاب ندارد و معتقد است نقاشی یا مجسمه زشتی است و گاهی سبب اعجاب ناظر می‌شود.

می‌فرمایند ظاهر امر این است که تصویرگری‌ای حرمت دارد که سبب اعجاب ناظر شود و الا اشکال ندارد، وجه این نگاه مرحوم شیخ انصاری ظاهرا این است که ایشان گویا می‌خواهند روایات حرمت تصویرگری را حمل کنند بر موردی که تصویرگر خودش را در عرض خداوند قرار می‌دهد و می‌خواهد بگوید خدایا انت المصوّر و انا المصوّر. لذا اگر موضوع حرمت تصویر این باشد می‌فرمایند اگر تصویری موجب اعجاب ناظر نبود دیگر تبارک الله گفتن ندارد و حرمتی نخواهد داشت زیرا تصویرگری‌ای حرام است که سبب اعجاب ناظر باشد.

عرض می‌کنیم

قبلا اشاره کردیم از روایات چنین علتی برای حرمت تصویرگردی استفاده نمی‌شود. بله اگر کسی بخواهد با تصویرگری خودش را در عرض خدا قرار دهد عمل مبغوض و حرامی است اما در غیر این صورت دلیلی بر قید اعجاب نداریم بله می‌تواند به عنوان حکمت مطرح شود اما علت خیر.

پس علی فرض برداشت حرمت تصویر از روایات، باید گفت روایات اطلاق دارند و مقیّد به قید اعجاب ناظر نیستند.[3]

فرع سوم: قصد حکایتگری و علم به انطباق هر کدام مستقلا اثر دارد

آیا قصد حکایت تصویر از ذی الصوره در حرمت دخالت دارد یا قصد دخالتی ندارد.

مرحوم شیخ انصاری می‌فرمایند هذا کلّه مع قصد الحکایه و التمثیل فلو دعت الحاجه الی عمل شیء یکون شبیها من خلق الله و لو کان حیوانا من غیر قصد الحکایه فلابأس به قطعا.[4]

توضیح مطلب این است که در فقه بارها اشاره کرده‌ایم عناوین که گاهی در متعلق حکم أخذ می‌شود بر دو قسم‌اند:

یکم: بعضی از عناوین هویت تحققشان با قصد است و اگر قصد نباشد اصلا این عنوان محقق نمی‌شود، مانند بیع که فقط تلفظ به صیغه نیست لذا اگر در خواب صیغه بیع خانه‌اش را تلفظ کند اعتبار ندارد.

دوم: بعضی از عناوین از عناوین قصدیه نیستند و بدون قصد هم در خارج محقق می‌شوند. مانند اینکه در خواب سیلی به کسی بزند اینجا عنوان ضرب محقق شده اینکه اختیار نبوده بحث دیگری است اما عنوان ضرب محقق شد بدون قصد. می‌خواهد سنگی به گنجشک بزند میخورد به شیشه خانه دیگران.

آیا تصویرگری از عناوین قصدیه است؟

اگر تصویرگری از عناوین تقصدیه باشد معنایش این است که اگر کسی قصد تصویرگری نداشت دیروز مثال زدیم به افتادن قطره رنگ و مرکّب روی کاغذ و شکل‌گیری خود بخودی تصویر، اگر از عناوین قصدیه نباشد اینحا باید گفت فعل حرام محقق شد و طبق نظر آنان که امحاء را واجب میدانند باید امحاء کند.

اگر از عناوین قصدیه باشد تصویرگری بدون قصد حرام نیست.

مرحوم شیخ انصاری می‌فرمایند شکی نیست که تصویرگری از عناوین قصدیه است و تحقق فعل در خارج بدون قصد موجب حرمت نمی‌شود. لذا مرحوم شیخ می‌فرمایند اگر کسی بخاطر نیاز یک چیزی خلق کرد که خود بخود شبیه یکی از مخلوقات خدا شد اما قصد تصویرگری ندارد این حرام نیست.

مرحوم خوئی[5] توضیح بیشتری می‌دهند و دلیل ذکر می‌کنند. می‌فرمایند کلام مرحوم شیخ انصاری صحیح است و لاشبهه در اینکه قصد تصویرگری و اینکه این شیءای که دارم می‌سازم صورت یک شیء است در حکم دخالت دارد.

به این دلیل که من صوّر صورهً ظهورش در این معنا است. مثال می‌زنند که برای نیاز مردم مخترعین هواپیما می‌سازند و این وسیله به گونه ای ساخته می‌شود که شبیه پرنده می‌شود اما از ساخت این هواپیما قصد ندارد مجسمه پرنده بسازد لذا ایشان می‌فرمایند آیا هیچ صبی و بچه‌ای قبول می‌کند که سازنده هواپیما در حال حکایت صورت پرنده است؟

عرض می‌کنیم:

مسأله به نظر ما حداقل دارای دو صورت است:

صورت اول: فرض کنید فرد برای سرگرمی یا نیاز می‌خواهد چیزی بسازد، مثلا پزشک متخصص رباتیک است و می‌خواهد ربات کوچکی بسازد که داخل رگها یا داخل معده حرکت کند. این شخص نه قصد تطبیق بر یک موجود دارد و نه علم به انطباق دارد. نمی‌داند این رباتی که می‌سازد منطبق می‌شود بر یک موجود زنده، شروع می‌کند به ساخت در پایان می‌بیند شبیه هزارپا شد، این فرد نه قصد تصویرگری دارد و نه از اول علم به انطباق دارد. اینجا ممکن است بگوییم ادله انصراف دارند از این مورد لذا حکم روایات شامل این مورد نمی‌شود.

صورت دوم: فرد می‌خواهد شیء را بسازد برای غرض عقلائی اما از اول علم به انطباق دارد، نقشه را می‌کشد که رباتی بسازد که یک عمل خاص جراحی را انجام دهد و از ابتدا می‌بیند نقشه‌ای که کشیده منطبق شده بر یک موجود زنده هر چند قصد نداشته، از آقایان سؤال می‌کنیم به چه دلیل می‌گویید در حرمت فقط قصد دخیل است نه علم به انطباق، اگر علم به انطباق باشد باز هم عرف می‌گوید صوّر صورهً. صحیح است که لغرض عقلائی است اما عنوان صوّر صورهً صادق است اینجا.

لذا کلام ما این است که به چه دلیل می‌گویید تصویر الصوره از عناوین قصدیه است لذا در صورت علم به انطباق می‌گویید عملش حرام نیست ما می‌گوییم با علم به انطباق از ابتدا، عرفا صوّر صوره صادق است لذا اگر قائل به حرمت تصویرگری هستید به صرف علم به انطباق هر چند بدون قصد حکایتگری باید بگویید حرام است.[6]

فرع چهارم: حرمت شامل نقاشی یا مجسمه از ملائکه، جن و شیطان هم می‌شود

علی فرض اینکه گفتیم تصویر حیوان حرام است چه مجسمه چه نقاشی، تصاویر تخیّلی‌ای که از ملائکه، از جن و شیطان می‌کشند چه حکمی دارد؟ در کلیساهای مسیحیان نقاشی ملائکه رواج دارد. در این مورد دو نظریه است؟

بعضی از فقها مانند صاحب جواهر می‌گویند ادله شامل این موارد نمی‌شود در مقابل بعضی می‌گویند ادله شامل اینها هم می‌شود. این فرع رابع را مطالعه کنید تا فردا وارد شویم.

بیانات حضرت استاد به مناسبت سالگرد رحلت علامه امینی و علامه طباطبائی رحمهما الله.

دو مناسبت مهم در این هفته است، امروز سالگرد رحلت مرحوم علامه امینی[7] و روز چهارشنبه روز نکوداشت علامه طباطبائی[8] قدس الله روحهما است. تقدیر از این بزرگانی که خدمت به مذهب و مکتب و اندیشه و علم داشته اند به جا است و این تقدیر اقتضا دارد ضمن اینکه الگوی ما هم هستند اشاره ای داشته باشیم به زندگی علمی اخلاقی معنوی اینان.

فرصت نیست که به خصوصیات علمی این دو بزرگ پرداخته شود مثلا علامه طباطبایی پیرو حکمت متعالیه است اما ابدعات ایشان در سایه حکمت متعالیه چیست که مطالب دقیق اینجا وجود دارد اما فرصت طرح نیست. تسلط فوق العاده ایشان بر فلسفه های غربی و نقد منصفانه ایشان نسبت به فلسفه های غربی. کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ایشان مطالعه شود کاملا روشن است. حاشیه ایشان بر کفایه و دقتهای فلسفی اصولی ایشان قابل توجه است.

یا علامه امینی ابداعاتی که در تعمیق مباحث کلامی مخصوصا مباحث امامت داشته اند. در روش شناسی ایشان که یک روش بی نظیر بکار بردند و سبب جاذبه فراوان در جهان عرب شد. علامه امینی و ما ادراک من علامه امینی. شیوه نقد ایشان که کتابهای مطرح در جهان عرب را که بعضا هنوز چند ماه از چاپشان نگذشته بود را نقد میکردند. تأثّر علمای اهل سنت و علمای مسیحیت از علامه امینی در الغدیر قابل توجه است.

به دو نکته اشاره میکنم:

یکم اینکه علو همت داشتند.

علامه طباطبائی در اواخر عمر با وجود بیماری و کسالتها پسرشان میگوید روزی 14 ساعت مطالعه میکند.

نسبت به علامه امینی در مقاله ای یکی از دوستان ایشان نقل میکند که در گرمای تابستان در ماه رمضان وقتی صبح رفتم درب کتابخانه را باز کنم دیدم شخصی پشت در مشغول مطلعه و منتظر باز شدن درب است دیدم علامه امینی است در زمانی که پنکه هم نبود من ظهر شد بعد نماز رفتم در سرداب نماز بخوابم عصر که بالا آمدم دیدم علامه همچنان مشغول مطالعه هستند کالأسد الرابض بیده الیمنی قلمٌ و بیده الیسری مندیل مره یطالع مره یکتب و مره یزیل العرق من جوانبه. مثل شیری که در کمین نشسته است در لابلای کتب (اهل سنت) مشغول تحقیق هستند.

از مرحوم شهید مطهری سؤال کردند اینهمه دلداده علامه طباطبائی هستید به چه دلیل است شما نزد اساتید دیگر هم تتلمذ داشتید که افراد قوی ای بوده اند اما در ذکر نام ایشان میگویید و مینویسید روحی له الفداء چرا؟ فرموده بودند همه جهات علمی و معنوی ایشان به کنار یک جهت من را مسحور ایشان کرده که دلدادگی ایشان به اهل بیت است.

این دلدادگی قدر جامع بین علامه امینی و علامه طباطبایی است.

علامه طباطبایی مغز تعقل است که گاهی فلسفه صدرائیه و اشراقیه و مشاء را به چالش میکشد اما دلداده اهل بیت اند.

شهید مطهری نقل میکنند یک وقتی با ایشان به زیارت مشهد الرضا علیه السلام رفتیم دیدم ایشان در راه آهن مشهد ستونهای ایستگاه را می‌بوسند من گفتم سن ایشان بالا رفته شاید حواسشان پرت است گفتم آقا به حرم نرسیده ایم گفتند میدانم اما مگر اینها منتسب به حضرت نیست.

پسرشان میگوید حتی در اواخر عمرشان در حرم ابتدا برای افطار خود را به حرم میرساندند بعد اذان یک بوسه به ضریح میزدند برمیگشتند منزل. حتی یک روز که روزه بودند و سحری هم نخورده بودند، در عین حالیکه موقع افطار ضعف شدیدی داشتند، خود را به حرم رساندند و بعد از بوسیدن ضریح برای افطار به منزل آمدند.

دوستان با یادگرفتن چند اصطلاح خودمان را فریب ندهیم. بخوانید شیوه ورود علامه امینی به حرم مولایمان امیر المؤمنین را که نقل میکنند تعجب میکردیم از بی حال شدن و گریه ها و از خود بی خودشدن ایشان.

اگر بتوانیم از زندگانی این بزرگان ضمن استفاده علمی دلدادگی به اهل بیت را هم یاد بگیریم مکتسبی خواهیم داشت.

خداوند درجات این بزرگان را که عالی است متعالی قرار دهد و به ما هم توفیق دهد از فیوضات معنوی و اخلاقی اینان استفاده کنیم.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 

[1]. جلسه 33، مسلسل 339، دوشنبه 1402.08.22.

[2]. ثم إنّه لو عمّمنا الحکم لغیر الحیوان مطلقاً أو مع التجسّم، فالظاهر أنّ‌ المراد به ما کان مخلوقاً للّه سبحانه على هیئه خاصه معجبه للناظر، على وجه تمیل النفس إلى مشاهده صورتها المجرده عن الماده أو معها، فمثل تمثال السیف و الرمح و القصور و الأبنیه و السفن ممّا هو مصنوع للعباد و إن کانت فی هیئه حسنه معجبه خارج، و کذا مثل تمثال القصبات و الأخشاب و الجبال و الشطوط ممّا خلق اللّه لا على هیئه معجبه للناظر بحیث تمیل النفس إلى مشاهدتها، و لو بالصور الحاکیه لها؛ لعدم شمول الأدلّه لذلک کلّه. المکاسب، ج1، ص188 (مجمع الفکر)

[3]. دوستان: بعض مخلوقات خدا هم اعجاب آور نیستند. استاد: با توجه به حیوان بودن قسمتی از مخلوقات حتی اگر کریه المنظر هم باشد لااقل به جهت حیوان بودنش اعجا بآور است.

[4]. المکاسب، ج1، ص189.

[5]. أنه لا شبهه فی اعتبار قصد حکایه ذی الصوره فی حرمه التصویر، لأنّ‌ المذکور فی الروایات النهی عن التصویر و التمثیل، و لا یصدق ذلک إذا حصل التشابه بالمصادفه و الاتّفاق من غیر قصد للحکایه، و هذا نظیر اعتبار قصد الحکایه فی صحه استعمال الألفاظ فی معانیها، و بدون ذلک لیس هناک استعمال و علیه فإذا احتاج أحد إلى عمل شیء من المکائن أو آلاتها أو غیرهما من الأشیاء اللازمه على صوره حیوان فلا یکون ذلک حراما، لعدم صدق التصویر علیه بوجه. و المثال الواضح لذلک الطائرات المصنوعه فی زماننا، فإنّها شبیهه بالطیور و مع ذلک لم یفعل صانعها فعلا محرّما، و لا یتوهّم أحد حتى الصبیان أنّ‌ صانع الطائره یصوّر صوره الطیر، بل إنّما غرضه صنع شیء آخر للمصلحه العامه، و کونه على هیئه الطیر إنّما هو اتّفاقی. و من هنا لا وجه لما توهّمه کاشف اللثام على ما عرفت من: أنه لو عمّت الکراهه لتماثیل ذی الروح و غیرها کرهت الثیاب ذوات الأعلام، لشبه الأعلام بالأخشاب. فإنّ‌ النساج لم یقصد الحکایه فی فعله. موسوعه الإمام الخوئی، ج35، ص360.

[6]. تساوی و تساوق بین علم به انطباق و وجود قصد نیست یعنی میشود علم به انطباق باشد اما قصد نباشد.

[7]. وفات: 28 ربیع الثانی 1390 ه‍ ق، ۱۲ تیر ۱۳۴۹ش.

[8]. ولادت: ۲۶ اسفند ۱۲۸۲ش، وفات: 24 ابان 1360 ه‍ ش.

*************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع چهارم این بود که اگر حرمت تصویر اختصاص داشته باشد به ذی الروح آیا این حرمت شامل تصویر موجودات نامرئی مانند ملائکه، جن و شیاطین هم می‌شود؟ اشاره کردیم دو نظریه است:

نظریه اول: جواز تصویرگری ملک، جن و شیطان

أدله حرمت تصویر شامل این موجودات نمی‌شود لذا تصویر این موجودات جایز است. از قائلین به این قول مرحوم امام قدس الله روحه الزکیه هستند در مکاسب محرمه که بعد توضیحاتی که به بعضش اشاره می‌کنیم می‌فرمایند فالأقوی عدم الحرمه و إن کان الإحتیاط لاینبغی أن یترک.[2]

همچنین از کلمات مرحوم سید صاحب عروه[3] ممکن است همین قول برداشت شود که دلیلشان را بر جواز اشاره خواهیم کرد.

نظریه دوم: حرمت تصویرگری ملک، جن و شیطان

تصویرگری این موجودات نامرئی هم حرام است که این نظریه را جمعی از فقها از جمله صاحب جواهر[4] و مرحوم خوئی و جمعی دیگر قائل‌اند.

أدله قائلین به جواز

قائلین به جواز سه دلیل بر مدعایشان اقامه کرده‌اند هر کدام از نگاه خودشان.

دلیل اول:

ظاهر یک طائفه از روایات این است که مطلق تصویر حرام است، چه موجودات مرئی و چه نامرئی لکن مستدل می‌گوید آن مطلقات به اطلاقش باقی نیست و مقیِّد و مخصِّص دارند مثل صحیحه محمد بن مسلم که می‌گوید لابأس ما لم یکن شیئا من الحیوان. بأسی نیست در تصویرگری مادامی که حیوان نباشد پس مطلقات می‌گویند تصویرگری مطلقا حرام است اما صحیحه محمد بن مسلم این اطلاق حکم را از بین می‌برد می‌گوید تصویرگری غیر حیوان جایز است.

سپس مستدل می‌گوید اطلاق لفظ حیوان بر ملائکه و جن قابل قبول نیست، وقتی در عرف لفظ حیوان گفته می‌شود از ملائکه و جن انصراف دارد و آنها را شامل نمی‌شود. پس عرفا به ملائکه، جن و شیطان، حیوان اطلاق نمی‌شود. لذا این دلیل معتبر باعث می‌شود ملائکه و جن در آن موجوداتی داخل شود که تصویرشان جایز است.[5]

مرحوم خوئی[6] این دلیل را مثبت مدعا نمی‌دانند. می‌فرمایند:

اولا: ایشان می‌فرمایند حیوان یعنی جسماً حساساً متحرکا بالإراده. این تعریف مسلما بر جن صادق است اما نسبت به ملائکه اختلاف است که جسم هستند یا از مجردات هستند می‌فرمایند فلاسفه معتقدند ملائکه من المجردات هستند لکن متکلمان و محدّثان معتقدند ملائکه هم جسم هستند و جز ذات مقدس حق هیچ مجردی نداریم. لذا مرحوم علامه مجلسی[7] یک جا فرموده هر کس جسمیت ملائکه را انکار کند کافر است.[8] از این نگاه پس ملائکه هم جسم هستند لکن جسم لطیف نامرئی. لذا اگر ملائکه و جن جسم باشند و جن از آتش خلق شده باشد و ملائکه از نور، بر ملائکه و جن هم حیوان صادق است زیرا جسم حساس متحرک بالإراده است. لذا این موجودات نامرئی هم داخل محل بحث و حکم حرمت خواهند بود.

ثانیا: اگر حیوان را به معنای ناهق می‌گیرید مثل حیوانات جنگل که بر انسان هم حیوان به این معنا صادق نیست زیرا صحیحه محمد بن مسلم می‌گوید فقط حیوان تصویرگری‌اش حرام است. پس از اینکه شامل انسان هم می‌شود معلوم می‌شود حیوان عرفی نیست بلکه حیوانی است که در منطق می‌گویند جسم حساس متحرک بالإراده لذا این تعریف بر ملک و جن و شیطان هم صادق است و داخل در محل بحث هستند.[9]

عرض می‌کنیم:

بعدا هم توضیح بیشتر می‌دهیم اما فعلا به اختصار اشاره می‌کنیم اینکه شما حیوان را در این روایت به معنای جسمٌ حساس متحرک بالإراده گرفتید این خلاف ظاهر روایت است، روایت تقابل قرار می‌دهد بین شمس، قمر و شجر با حیوان. روایت می‌گوید اگر تصویر شمس و قمر و شجر باشد اشکال ندارد اما اگر حیوان باشد اشکال دارد، نشان می‌دهد منظور از حیوان ذی الروح است که در لغت مثل العین نیز چنین آمده. در این صورت شامل ملک و جن و شیطان هم می‌شود لذا اینگونه پاسخ دهیم بهتر است از اینکه بگوییم مقصود از حیوان همان تعریف منطقی است که بعد فلاسفه بگویند ملائکه از مجردات هستند و دلیل شاملش نمی‌شود، خیر قرینه مقابله می‌گوید از تقابل بین شمس و قمر و شجر با حیوان متوجه می‌شویم حیوان شامل جن و ملک و شیطان هم می‌شود.[10]

دلیل دوم:

مرحوم امام[11] در کتاب مکاسب محرمه‌شان می‌فرمایند:

اولا: از جهتی ما قبول داریم بعضی از ادله در باب تصویر اطلاق دارد، کره الصور فی البیت اطلاق دارد چه صورت انسان باشد چه حیوان بمعنی الاخص باشد یا ملک یا جن یا شیطان باشد همه را شامل است. لکن می‌فرمایند مهم این است که روایات ناهیه از تصویرگری که مستفیض هم هست مثل من صوّر صوره عُذّب حتی ینفخ و لیس بنافخ.

روایتی که از بین سایر روایات به جهت استفاضه اش میتوان اعتماد کرد و بعض روایات که در آنها مرسله ابن ابی عمیر و قابل اعتماد است همین روایات است و این روایات از موجودات نامرئی انصراف دارد و شاملشان نمی‌شود. می‌فرمایند ذیل این روایات ائمه می‌فرمایند هر کس صورتی را تصویر کند روز قیامت به او می‌گویند جسم را درست کردی روح در ان بدم و کار خودت را تمام کند. این عنوان در موجوداتی صدق میکند که خلقتشان تدریجی است اول جسم خلق میشود بعد روح دمیده می‌شود[12]

پس اینکه از روایات استفاده میشود یک جسمی هست و سپس میگویند روح بدم در این روایات معنایش این است که این روایات مربوط به مخلوقاتی است که وجودشان تدریجی است مثل انسان و حیوان که چنین هستند لکن موجودات نامرئی وجودشان دفعی است نه تدریجی، می‌فرماید کُن فیکون، ملائکه توالد و تناسل ندارد بلکه خدا می‌فرماید کن، فیکون است، جن و شیطان اینگونه اند.

لذا مفاد روایات من صوّر صوره این است که تصویر موجود تدریجی حرام است و این وجودات نامرئی موجودات تدریجی نیستند بلکه دفعی هستند لذا تخصصا از تحت ادله حرمت خارج اند.

ثانیا: می‌فرمایند مظنون بلکه ظاهر روایات تحریم این است که تصویرگری حرام است لأجل تشبّه به خالق، خودش را می‌خواهد در عرض خالق قرار دهد که انت المصوّر و انا المصوّر. در این صورت تصویرهای خیالی که انسان از ملائکه و جن می‌سازد تشبیه به خالق نیست. خدا که مشابه آن را خلق نکرده بود که این فرد بگوید من هم شبیه شما هستم. بعد میفرمایند یمکن ان یقال که مقصود مطلق التشبیه است یعنی همین که فرد میگوید شما خلق کردی من هم خلق میکنم فهو کما تری.

نتیجه کلام مرحوم امام در استدلال بر جواز این است که می‌فرمایند مهم در روایات تحریم، أدله من صوّر صوره هستند اینها هم لسان خاص دارد و به قرینه حتی ینفخ فقط موجودات تدریجی را شامل میشود و جن و ملک و شیطان موجودات تدریجی نیستند لذا أدله حرمت تصویر شاملشان نمی‌شود و ثانیا اینکه ملاک حرمت تشبیه است که نیاز به مشبّه و مشبّه به دارد باید صورتی از ملائکه باشد که مشابه آن را به جهت تشبیه به خدا بسازد ملائکه که صورت ندارند که مشبّه به قرار گیرند.

عرض می‌کنیم:

لاینقضی تعجبی از مرحوم امام، این کلام اشکالاتی دارد که خواهد آمد.[13]

 

[1]. جلسه 34، مسلسل 340، سه‌شنبه 1402.08.23.

[2]. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۰۹: فالأقوى عدم الحرمه و إن کان الاحتیاط لا ینبغی أن یترک؛ لاحتمال إطلاق بعض الأخبار أو فهم المناط منها أو إلغاء الخصوصیه أو کون المراد بالحیوان مطلق ذی الروح ولو لمناسبات، أو غیر ذلک.

[3]. حاشیه المکاسب، ج1، ص16.

[4]. جواهر الکلام، ج22، ص43: الظاهر إلحاق تصویر الملک و الجنی بذلک، بل قد یقوى جریان الحکم فی تصویر ما یتخیله فی ذهنه من صوره حیوان مشارک للموجود فی الخارج، من الحیوان فی کلی الأجزاء دون أعدادها و إرضاعها مثلا

[5]. (مرحوم خوئی میگویند ممکن است بگوییم وقتی ملئکه ر میکشد به شکل یک انسان یا حیوان میکشد لذا تصویرش حرام است اما اگر یک شکل مبهمی کشید به عنوان ملک یا جن این محل بحث ما است)

[6]. و فیه: أنّ‌ المراد من الحیوان هنا ما هو المعروف فی مصطلح أهل المعقول من کونه جسما حسّاسا متحرّکا بالإراده، و من البدیهی أنّ‌ هذا المفهوم یصدق على کل مادّه ذات روح، سواء کانت من عالم العناصر أم من عالم آخر هو فوقه، و علیه فلا قصور فی شمول صحیحه محمد بن مسلم للملک و الجنّ‌ و الشیطان، فیحکم بحرمه تصویرهم. و دعوى أنّ‌ الملک من عالم المجرّدات فلیس له مادّه - کما اشتهر فی ألسنه الفلاسفه - دعوى جزافیه، فإنه مع الخدشه فی أدلّه القول بعالم المجرّدات ما سوى اللّه کما حقّق فی محلّه، أنه مخالف لظاهر الشرع، و من هنا حکم المجلسی (رحمه اللّه) فی اعتقاداته بکفر من أنکر جسمیه الملک. و تفصیل الکلام فی محلّه. و إن أبیت إلاّ إراده المفهوم العرفی من الحیوان فاللازم هو القول بانصرافه عن الإنسان أیضا، کانصرافه عن الملک و الجن، و لذا قلنا: إنّ‌ العمومات الدالّه على حرمه الصلاه فی أجزاء ما لا یؤکل لحمه منصرفه عن الإنسان قطعا، مع أنه لم یقل أحد هنا بالانصراف، فتحصّل: أنه لا یجوز تصویر الملک و الجن. موسوعه الإمام الخوئی، ج35، ص356.

[7]. الاعتقادات: 22.

[8]. (گویا از ضروریات دین یا مذهب شمرده این را)

[9]. (مرحوم ملاصدرا و دیگران بحث کرده اند که حقیقت ملک چیست مجرد مثالی هستند یا مجرد تام هستند یا نه. مرحوم امام یک جا نام میبرند ملائکه مقرب مجرد تام نیستند و البته اینها برای بحث ما فائده ای ندارد اما آنچه از قرآن استفاده می‌شود این است که اعتقاد به اینها لازم است.

اینکه مقصود از مرئی بودن خصوص دیدن با چشم باشد معلوم نیست. حتی ممکن است چیزی جسم نباشد اما در بعض حالات قابل رؤیت هم باشد که بعضی میگویند در جن چنین است. ملا صدرا در چند مورد در فلسفه بحث میکند که اینها را باید با روایات ملاحظه نمود. اما الآن برای ما ثمره ای ندارد

[10]. (به حیات نباتی روح گفته نمیشود اما موجوداتی که این روح را دارد روایات شاملش می‌شود.)

[11]. المکاسب المحرمه، ج1، ص308 به بعد.

[12].  (قصیده عینیه بوعلی که میگوید

هبطت الیک من المحل الارفع

ورقاء ذات تعزز و تمنع

وصلت علی کره الیک و ربما

کرهت فراقک و هی ذات تفجع

اینکه از بالا روح افاضه میشود یا این جسم خودش به تکامل میرسد و واجد روح می‌شود را کار نداریم)

[13]. مرحوم امام در آدب الصلاه میگویند اینکه قرآن میگوید ملائکه اولی اجنحه هستند مقصود نکته خاصی است. لذا فرد بگوید من ملک را به این صورت میکشم که دو بال دارد و مابقی نور است.

***************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

دلیل دوم بر جواز تصویر موجودات نامرئی مثل ملائکه و جن بیان مرحوم امام در مکاسب محرمه بود که دیروز تبیین کردیم.

عرض می‌کنیم

به نظر ما این بیان هم وافی به مقصود نیست و نمی‌تواند مثبت جواز باشد زیرا:

اولا: نکته محوری کلام ایشان ادعای انصراف بود در موضوع حرمت تصویر که فرمودند ادله حرمت تصویر انصراف دارد به خصوص موجوداتی که خلقتشان تدریجی است لذا موجوداتی که خلقتشان دفعی است را شامل نمی‌شود.

این ادعای انصراف پذیرفتنی نیست زیرا روایت می‌گوید من صوّر صوره عُذّب حتی ینفخ فیها و لیس بنافخ.

هر کسی صورتی بسازد روز قیامت به او می‌گویند نفخ روح کن در آن و  زنده‌اش کن و نمی‌تواند. تفاوتی ندارد که صورت انسان بسازد یا صورت ملائکه بسازد بگویند این را زنده کن، این ادعا که چون تدریج در بعض وجودات است فقط نسبت به آنها این قابلیّت هست که گفته شود إنفخ، به کدام دلیل؟

لذا اطلاق روایت را با این احتمال نمی‌توان محدود کرد، کاملا اطلاق باقی است که هر کسی مجسمه‌ای ساخته، روز قیامت بگویند اگر می‌توانی آن را زنده کن چه مجسمه یک موجود مادی باشد چه مجرد باشد، مجرد تام باشد، مجرد مثالی باشد، مجرد برزخی باشد، هر نحوه وجودی که برایش متصوّر باشد امر به زنده کردن این موجود امر صحیحی است و قابل تعلق به آن است.

لذا اینکه فرمودند این روایات موجودات دفعی را شامل نمی‌شود وجهی برای انصراف نیست.

ثانیا: مرحوم امام در لابلای مطالبشان برای حرمت تصویر دو علّت ذکر کردند که ظهور روایات را هم با این دو علّت محدود کردند:

علت اول: فرمودند علت حرمت تصویر این است که تصاویر در معرض عبادت و تقدیس هستند مردم تازه مسلمان هستند و هنوز پرستش بت را فراموش نکرده‌اند لذا پیامبر فرموده‌اند صورت سازی نکنید لحسم ماده الشرک، گفتند علت این است که اسلام ریشه شرک را از بین ببرد، اشکال این است که در تصویرِ موجودات نامرئی این علت اشد است، شما انواع بت پرستی ها را ببینید تقدیس موجودات نامرئی بسیار بیشتر از موجودات مرئی است، تقدیس ملائکه و أجنه و حتی شیاطین به عنوان آلهه شرّ که چون شیطان آلهه شر است باید تقدیس شود که شر نرساند، اینجا که علت أشد است. جاذبه به موجودات ما ورائی و نامرئی بیشتر بوده لذا تصویرگری نسبت به آنها بیشتر و تأثیرشان در انحراف شدیدتر است.

علت دوم: دومین علتی که مرحوم امام در بعض مطالبشان ذکر می‌کنند که توضیح دادیم این است که می‌فرمایند علت حرمت تصویر آن است که مصوّر خودش را در عرض خدا قرار دهد و بگوید أنت المصوّر و انا المصوّر، نفس این علت در موجودات نامرئی هم هست، تصویری از ملک میکشد میگوید خدایا تو ملک خلق کردی من هم ملک خلق میکنم. اینکه مرحوم امام با تعبیر کما تری فرمودند اشکال وارد نیست، می‌گوییم این اشکال قطعا وارد است. اگر علّت تحریم معرضیّت انسان در قبال خدا است این عرض اندام کردن در مقابل خدا با تصویرگری موجودات نامرئی هم امکان تحقق دارد.

پس هر کدام از دو علت را که مرحوم امام علّت برای تحریم تصویر بدانند هر دو در موجودات نامرئی هم وجود دارد و العله تعمّم و تخصّص حتی اگر بگویند ظهور لفظی شامل موجودات نامرئی نمی‌شود از باب علت باید حکم به حرمت کنند.

نتیجه اینکه دلیل دوم بر جواز تصویر موجودات نامرئی هم که مرحوم امام اقامه فرمودند قبل قبول نیست.

دلیل سوم:

سومین دلیل بر جواز از مرحوم سید صاحب عروه در حاشیه مکاسبشان[2] است که ابتدا دو روایت را از نظر دلالت بررسی می‌کنند و بین این دو تعارض می‌بینند به نحو عامین من وجه سپس یک دلیل را ترجیح می‌دهند که مقتضای ترجیح آن دلیل، جواز تصویرگری موجودات نامرئی است.

دلیل ایشان با نگاه به قواعد اصولی هم هست که طرحش مفید است.

می‌فرمایند دو روایت داریم که ابتدا باید مدلولشان تبیین شود:

روایت اول: حدیث معایش العباد در تحف العقول است که فراز مربوط به بحث ما در آن حدیث این است که و صنعه صنوف التصاویر ما لم یکن مَثَل الروحانی یا مِثل الروحانی.

می‌فرمایند در این جمله دو حکم است یکی حکم ترخیصی و دیگری حکم تحریمی، و صنعه التصاویر عطف به ما قبل است که روایت میگوید جایز است ساختن تصاویر، حکم دوم این است که ما لم یکن مثل الروحانی. مادامی که آن تصویر همانند با روحانی نباشد یعنی اگر همانند روحانی بود ساختنش حرام است.

اصطلاح الروحانی را با استفاده از کلمات ایشان و مرحوم امام توضیح می‌دهیم.

طبق کلام سید صاحب عروه و توضیحی از مرحوم امام در قسمتی از مکاسب محرمه موجود روحانی یعنی وجوئی که جنبه روحانیّت بر جسمانیت غلبه دارد. لذا حدیثی هم از امام صادق علیه السلام است که ان الله خلق العقل و هو اول الروحانیین. سید صاحب عروه میگوید این کلمه روحانی ظهور دارد یعنی اموری که مادی نیستند مثل ملائکه و جنّ که مادی نیستند علامه مجلسی هم عبارتی دارد که مؤید این برداشت است که یُطلق الروحانی علی الاجسام اللطیفه و علی الجواهر المجرّد عن الجسم إن قیل بها. کلمه روحانی اطلاق میشود بر وجوداتی که جنس لطیف دارند مانند ملائکه و اجنه یا بر موجوداتی که مجرد از جسم هستند اگر چنین چیزی را قائل شویم که فلاسفه می‌گویند، مَلِک مجرد از جسم است.

سید صاحب عروه میفرمایند پس کلمه روحانی یعنی موجودات غیر مادی و صاحب نهایه هم در لغت میگوید الملائکه الروحانیون یراد بها الاجسام اللطیفه لایدرکها البصر.

نتیجه این است که حدیث تحف العقول می‌گوید تصویرگری جایز است مادامی که مثل الروحانی نباشد مفهومش می‌گوید اگر تصویر موجودات روحانی باشد تصویرگری جایز نیست. پس مفهوم این حدیث میگوید تصویر ملائکه، اجنه و شیاطین جایز نیست چون جسم لطیف هستند.

روایت دوم:

می‌فرمایند صحیحه محمد بن مسلم که چند بار اشاره کردیم میفرماید لابأس به اینکه تصویر شمس و قمر و شجر انجام دهد الا تصویر حیوان که فیه بأسٌ.

میگویند ظهور عرفی حیوان همین حیوان ناهق است که پرنده و درنده باشد این صحیحه هم منطوق و مفهوم دارد.

منطوق میگوید تصویر شمس و قمر و شجر جایز است و مفهومش می‌گوید تصویر حیوان جایز نیست، ملائکه و جن از حیوان نیستند. صحیحه محمد بن مسلم شامل حیوان نمیشود پس تصویر ملائکه و جن جایز است زیرا تصویرگری اینها تصویرگری حیوان نیست.

حدیث تحف العقول مفهومش میگوید تصویر ملائکه و اجنه و موجوداتی که جسم لطیف هستند جایز نیست و صحیحه محمد بن مسلم میگوید جایز است.

تعارض به نحو عامین من وجه است که هر دو یک حکم ترخیصی دارند و یک حکم الزامی ماده اشتراک میشود موجودات نامرئی که یکی میگوید حرام است یکی میگوید جایز است.

دو دلیل، تعارض به نحو عامین من وجه دارند لذا میفرمایند تطبیق قواعد اصولی چنین است که در عامین من وجه ابتدا جمع دلالی باید کرد مثلا اگر یک روایت دلالتش بر ماده اجتماع بالعموم بود و دیگری بالاطلاق بود عموم بر اطلاق مقدم است. میفرمایند در ما نحن فیه مرجح دلالی نداریم، حکم ماده اجتماع در هر دو دلیل به مفهوم است دو مفهوم مساوی هستند احدهما اظهر و ادل نیست لذا جمع دلالی و ترجیح به دلالت مطرح نیست لذا باید ترجیح به سند را بررسی کنیم.

سید صاحب عروه سند حدیث تحف العقول را به زحمت درست کردند آن هم نه تصحیح اصل سند ما ابتدای مبحث مکاسب محرمه کلام ایشان را بررسی و نقد کردیم[3] که با وثوق به صدور اعتبار را ثابت کردند، اما در مقابل آن، صحیحه محمد بن مسلم است لذا می‌فرمایند صحیحه محمد بن مسلم اصح سندا است در ماده اجتماع به صحیحه محمد بن مسلم عمل میکنیم که میگفت تصویرگری حیوان حرام است و جن و ملک که حیوان نیستند لذا صحیحه محمد بن مسلم که ترجیح سندی دارد میگوید تصویرگری موجودات نامرئی مانند جن و ملائکه و امثال اینها جایز است.

عبارت مرحوم سید صاحب عروه را ببینید مقداری ابهام دارد، تبیین مرحوم خوئی را از کلام مرحوم سید صاحب عروه و نقد ایشان را ببینید و تبیین ما را با تبیین مرحوم خوئی تطبیق دهید.[4]

 

[1]. جلسه 35، مسلسل 341، چهار‌شنبه 1402.08.24.

[2]. حاشیه المکاسب، ج1، ص18: فإنّ‌ فی صحیحه ابن مسلم لا بأس ما لم یکن شیء من الحیوان و فی خبر تحف العقول و صنفه و صنوف التّصاویر ما لم یکن مثال الروحانی فمقتضى الأولى الجواز بناء على عدم کونهما من الحیوان و مقتضى الثّانی المنع لصدق الرّوحانی علیهما و دعوى عدم التّنافی بین المرخّصین غایه الأمر کون أحدهما أعمّ‌ من الآخر و مقتضى القاعده العمل بها و تخصیص العمومات بهما و لازمه الحکم بالجواز مدفوعه بأنّ‌ کلّ‌ منهما مشتمل على عقدین عقد ترخیصیّ‌ و عقد تحریمی فلا یکونان من الأعمّ‌ و الأخصّ‌ المطلقین و بعباره أخرى یتعارض منطوق الصّحیحه و مفهوم الخبر بالعموم من وجه لا یقال إنّه لا مفهوم له لما تقرّر فی محلّه من عدم حجّیه مفهوم اللّقب لأنّا نقول إنّ‌ الخبرین فی مقام التّحدید فلا بدّ من اعتبار المفهوم فی کلیهما و حینئذ فنقول لا تعارض بین المنطوقین و لا بین المفهومین و لا بین مفهوم الصّحیحه و منطوق الخبر و إنّما یتعارض مفهوم الثّانی و منطوق الأوّل فی الجنّ‌ و الملک هذا و لکنّ‌ الأقوى تقدیم المنطوق لا لأنّه منطوق لأنّ‌ مفهوم الحدّ لا یقصر فی الظّهور عنه بل لإمکان دعوى أنّ‌ مقتضى مقام التحدید وجود أصل المفهوم و أمّا وجوب کونه عامّا فلا فإنّه یکفی ثبوت البأس فی الرّوحانی فی الجمله فلا یستفاد منه أزید من ذلک أ لا ترى أنّه لو قال لا بأس بقتل الحیوان ما لم یکن إنسانا لا یستفاد منه أنّ‌ قتل کلّ‌ إنسان حتّى المرتدّ فیه بأس هذا و لکن الإنصاف أنّه لو کان فی مقام تحدید التّصاویر من حیث الجواز و المنع مطلقا کما هو الظاهر فلا بدّ من کون المفهوم عامّا بمعنى أنّه یستفاد منه عموم المفهوم فالأولى أن یقال فی وجه التّقدیم أن الصّحیحه أقوى من حیث السند فلا بدّ من ترجیحها و بعباره أخرى التّرجیح الدّلالی غیر موجود و المرجّح السّندی مع الصّحیحه مع أنّه على فرض التکافؤ فالحکم التخییر و لازمه الجواز أیضا هذا و لکن یمکن تقویه المنع بوجهین ...

[3]. برای مطالعه مطلب در سایت استاد (در کامپیوتر با نگه داشتن کلید کنترل) کلیک کنید.

[4]. (مرحوم سید کتاب التعارض هم دارد میتوانید ببینید که کلامشان در ترجیح به سند منطبق بر مبنای اصولی شان هست)

**************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

گفتیم دلیل سوم بر جواز تصویر موجودات نامرئی مانند ملائکه و جنّ کلام سید صاحب عروه بود که فرمودند دو روایت است یکی روایت تحف العقول که دلالت می‌کند مجسمه روحانیین یا تصویر آنها جایز نیست. روایت دوم صحیحه محمد بن مسلم بود که میگفت تصویر حیوان جایز نیست اما ملائکه و جن جایز است.

فرمودند این دو روایت در ماده اشتراک تعارض می‌کنند و صحیحه محمد بن مسلم أصحّ سندا است لذا به جهت ترجیح سندی ماده اشتراک را به آن می‌دهیم و می‌گوییم تصویرگری موجودات نامرئی جایز است.

جواب مرحوم خوئی

گفتیم مرحوم خوئی[2] کلام سید صاحب عروه را نقد می‌کنند و می‌فرمایند:

اولا: حدیث تحف العقول سندا ضعیف و مضطرب الدلاله است لذا این حدیث اگر معارضی هم نداشت حجت نبود چه رسد به اینکه صحیحه محمد بن مسلم با آن در تعارض است.

ثانیا: مرحوم خوئی می‌فرمایند سید صاحب عروه فرمودند در عامین من وجه که متعارض هستند اگر ترجیح دلالی وجود نداشت نوبت به مرجحات سندی می‌رسد که ببینیم سند کدامیک قوی تر است. در تعارض به نحو عامین من وجه مرجح سندی جایگاه ندارد، اگر أحدهما مرجح دلالی داشت به آن عمل می‌کنیم اما در عامین من وجه مرجح سندی سبب امتیاز نمی‌شود. لذا اگر تعارض بود به نحو عامین من وجه و مرجح دلالی داشتیم مثلا یکی عام و یکی مطلق بود ماده اجتماع را به عام می‌دهیم و به عام عمل می‌کنیم و میگوییم دلیل مطلق شامل ماده اشتراک نمی‌شود و اگر مرجح دلالی نبود نوبت به مرجح سندی نمی‌رسد بلکه تساقط می‌کنند. در ما نحن فیه حدیث تحف العقول و صحیحه محمد بن مسلم علی فرض تعارض مرجح دلالی ندارند و مرجح سندی هم سبب ترجیح نمی‌شود لذا نسبت به ماده اجتماع تساقط می‌کنند یعنی نسبت به تصویرگری جن و ملائکه نه حدیث تحف العقول قابل استناد است نه صحیحه محمد بن مسلم لذا باید به عام فوقانی عمل کنیم و اگر عام فوقانی نبود به اصول عملیه مراجعه کنیم. عام فوقانی در اینجا عمومات حرمت تصویر مثل لاتصوّروا سقوف البیوت و امثال اینها است که دلالت می‌کنند بر اینکه تصویر موجود نامرئی حرام است پس دو دلیل تعارض کردند عام فوقانی می‌گوید حرام است اما می‌فرمایند مشکل این است که آن عمومات را که در طائفه اول بررسی کردیم  ضعیف السند هستند لذا به آن عمومات هم نسبت به تصویرگری ملک و جن نمی‌توان تمسک کرد، حال که عام فوقانی هم یا قابل استناد نیست شک داریم آیا تصویرگری ملک و جن حرام است یا خیر رفع ما لایعلمون می‌گوید اشکال ندارد.

مرحوم خوئی بعد از نقد کلام سید صحب عروه نظریه خودشان را مطرح می‌کنند و می‌فرمایند[3] ممکن است بگوییم به حکم دو دلیل تصویر ملک و جن حرام است که البته این دو دلیل در کلام سید صاحب عروه هم آمده است.

دلیل اول:

اولین دلیل بر حرمت را این می‌دانند که گفته شود تصویر جن و ملک که نقاشان و مجسمه سازها انجام می‌دهند به صورت انسان یا حیوان در می‌آورند و چون تصویرگری انسان و حیوان حرام است از این جهت بگوییم اگر تصویر ملک به شکل انسان بود که گاهی یک انسان مؤنثی را می‌کشند که دو بال دارد، این تصویر انسان و حرام است و گاهی آن را به شکل یک حیوان می‌کشند اینجا هم حرمت تصویر جریان دارد.

دلیل دوم:

مرحوم خوئی میفرمایند معتبره ابی العباس بَقباق که یک روایت تفسیریه ذیل آیه‌ای از سوره سبأ بود که یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل، صحیحه ابی العباس می‌گفت و الله آنها تمثال انسان و حیوان نبودند بلکه تمثال شجر و شمس و قمر بودند لذا به قرینه مقابله در این حدیث تصویر انسان و حیوان در مقابل شمس و قمر و شجر قرار گرفته پس حیوان یعنی ذی روح. روایت می‌گوید تصویرگری شمس و قمر اشکال نداشته اما تصویرگری ذی روح مجاز نیست.

مرحوم خوئی به حکم این دو دلیل می‌فرمایند تصویرگری موجودات نامرئی مانند ملک و جن حرام است.

جمع‌بندی مطلب

در جمع‌بندی مطلب به چند نکته اشاره می‌کنیم:

نکته اول

اینکه در تعارض عامین من وجه چه باید کرد این بحث را در دوره سابق در اصول مبحث تعارض بحث کرده‌ایم و چند روز دیگر در اصول به این بحث می‌رسیم و کلمات مرحوم امام و مرحوم خوئی را بررسی می‌کنیم که آیا تعارض عامین من وجه در احکام مانند عام و خاص مثلا مطلق است، مرجحات دلالی کارآیی دارد یا نه و اگر ندارد مرجح سندی کارساز هست که مرحوم سید می‌فرمود یا کارآیی ندارد که مرحوم خوئی فرمودند اینها را در اصول بحث می‌کنیم.

نکته دوم:

مطلب مرحوم خوئی را قبول داریم که حدیث معایش العباد از تحف العقول چنانکه مرحوم خوئی و مرحوم امام و مرحوم شهید صدر می‌فرمایند ضعیف السند است و ما با بیان خاصی چند روز ابتدای مباحث مکاسب محرمه بحث کردیم و تمام راههای اثبات صحت و وثوق به صدور را بررسی و نقد کردیم[4] و نتیجه گرفتیم که ظاهر این حدیث به گردآوری و نتیجه‌گیری یک عالم از مجموعه روایات و برداشت از احادیث شبیه است.

نکته سوم:

جلسات قبل اشاره کردیم علی فرض اینکه روایات حرمت تصویر را سندا و دلالتا تمام بدانیم که ما مناقشه کردیم، می‌گوییم از روایات استفاده می‌شود موجود ذی الروح تصویرگری‌اش حرام است چه انسان چه حیوان و چه ملک و چه جن. قرینه مقابله را هم در صحیحه محمد بن مسلم پذیرفتیم اگر دلالتش مقبول باشد اما در روایات تفسیریه راجع به حضرت سلیمان قرینه مقابله را نپذیرفتیم.

ما در صحیحه محمد بن مسلم قرینه مقابله را قبول کردیم که گفت از حضرت سؤال کردم تصویرگری شمس و قمر و شجر چگونه است فرمودند ما دامی که حیوان نباشد اشکال ندارد پس در ذی الروح بأس و حرمت است و از جمله ذی روح‌ها ملائکه و جن هستند.

اما دو دلیلی که مرحوم خوئی اشاره کردند و سید صاحب عروه هم دارند هر دو قابل مناقشه است:

اما دلیل اولشان این بود که فرمودند تصویرگری ملک و جن را که انجام می‌دهند به شکل حیوان یا انسان است، تصویرگری این دو هم که حرام است پس بگوییم تصویر ملک هم حرام است هم به سید صاحب عروه هم به مرحوم خوئی می‌گوییم شما در حرمت تصویر قصد را دخالت می‌دهید، تصویرگری حیوان را در صورتی تحریم کردید که قصد تصویرگری حیوان باشد، اینجا که تصویر حیوان را نه به قصد تصویر حیوان بلکه به قصد تصویر ملائکه انجام می‌دهد نباید اشکال داشته باشد چون قصد کشیدن حیوان ندارد بلکه قصدش تصویرگری ملک است.

عبارت مرحوم خوئی این است که اذا صوّر صوره مشترکه بین حیوان و غیره لم یکن ذلک حراما الا اذا قصد الحکایه عن الحیوان.[5]

ایشان با صراحت می‌فرمایند اگر موجودی مشترک بین حیوان و غیر حیوان بود که یک مثالش همین ملک است می‌فرمایند این حرام نیست مگر اینکه قصد حکایت گری از حیوان را داشته باشد. می‌گوییم شما که چنین می‌فرمایید نباید اینجا بگویید چون تصویر ملائکه بر حیوان منطبق است پس حرام است.

ایشان فقط قصد را دخیل دانستند حتی علم به انطباق هم ملاک حرمت نبود هر چند ما گفتیم علم به انطباق هم می‌تواند ملاک حرمت باشد.

اما دلیل دوم ایشان که روایت ابی العباس را مطرح کردند ما بحث کردیم و گفتیم روایت معتبر است و مضمونش این است که جناب سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام به اجنه و کارگزارانش دستور می‌داد تماثیل بسازند و روایت می‌گوید دستور به تصویرگری مرد و زن نمی‌داد بلکه تمثال شمس و قمر و شجر بود ما گفتیم دلالت التزامی اش حرمت تصویرگری زن و مرد نیست بلکه ممکن است مکروه باشد یا ممکن است خلاف شأن نبوت باشد پس اینکه جناب سلیمان دستور نمی‌داد مجسمه مرد و زن بسازند معنایش حرمت تصویرگری مرد و زن نیست. لذا روایت ابی العباس بقباق هم دال بر حرمت نیست.

هذا تمام الکلام در فرع چهام که نتیجه این شد اگر قائل به حرمت تصویر ذی الروح بشویم ذی الروح شامل ملائکه و جن هم می‌شود.[6]

فرع پنجم: تصویر موجودات تخیّلی باید حرام شمرده شود

تصویر تخیّلی از موجودات تخیّلی جایز است یا خیر؟ مثل کشیدن نقاشی یک اژدهای ده سر که از دهانش آتش بیرون می‌آید. از ترکیب چند حیوان یک موجود خیالی درست می‌کند. این کار چه حکمی دارد؟

معمولا اعلام متعرضش نشده‌اند ما باید ببینیم آیا از مبانیشان می‌توانیم حکم این تصاویر تخیلی را استفاده کنیم یا خیر.

مثلا کلمات مرحوم امام را بیان کردیم، طبق بعض مبانی مرحوم امام باید بگوییم تصاویر تخیّلی اشکال ندارد. ایشان در فرع قبل وقتی استدلال بر جواز کردند یک ثانیا داشتند و فرمودند در حرمت تصویر مظنون بلکه ظاهر روایات این است که ملاک تشبیه است، فردی خودش را در عرض خدا قرار دهد، در تشبیه مشبه به لازم است لذا در تصویر ملائکه فرمودند مشبه به ندارد لذا اشکال ندارد. طبق این معیار باید بگوییم تصاویر خیالی هم حرام نیست زیرا مشبه به ندارد. خداوند اژدهای ده سر خلق نکرده است که بگوید خدایا أنت المصوّر و أنا المصوّر. بله ما اشکال کردیم و گفتیم در اصل تصویر هم می‌تواند تشبیه به خدا باشد و تعبیر مرحوم امام به "کما تری" را نقد کردیم.

مرحوم امام مبنای دیگری داشتند که طبق آن باید حکم به حرمت تصاویر خیالی کنند. ایشان فرمودند از روایات استفاده می‌شود اگر تصاویر به قصد تعظیم باشد در تقابل با خداوند مانند بتهایی که در مقابل خدا ساخته میشود ملاک حرمت را دارد. می‌گوییم اینجا هم اگر قصد باشد مثل اینکه یک ترکیبی از انسان و حیوان می‌سازد و میگوید این الهه شر است و تعظیمش میکنم که مصون از شرّ باشم. یا دو حیوان را ترکیب میکند و میگوید این الهه خیر است. در هر صورت باید بر اساس مبانی آقایان استخراج حکم نمود.

اما اگر کسی صحت سند روایات طائفه اول و تمامیت دلالتشان را بپذیرد اطلاقات تصویر شامل این تصاویر تخیلی هم خواهد شد و باید بگوید تصاویر تخیلی هم حرام است.

فرع ششم که فردا بیان خواهیم کرد این است که آیا حرمت تصویرگری اختصاص دارد به تصویر تام یا شامل تصویر ناقص هم می‌شود.

 

[1]. جلسه 36، مسلسل 342، شنبه 1402.08.27.

[2]. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۵۷: و فیه أولا: أنّ‌ خبر تحف العقول ضعیف السند، و مضطرب الدلاله، فلا یجوز العمل به فی نفسه، فضلا عمّا إذا کان معارضا لخبر صحیح، و قد تقدّم ذلک. و ثانیا: أنّا سلّمنا جواز العمل به، و لکنّا قد حقّقنا فی باب التعادل و الترجیح من الاصول أنّ‌ أقوائیه السند لا تکون مرجّحه فی التعارض بالعموم من وجه بل لا بدّ من الرجوع إلى المرجّحات الاخر، و حیث لا ترجیح لکل منهما على الآخر فیحکم بالتساقط و یرجع إلى المطلقات الدالّه على حرمه التصویر مطلقا، و علیه فیحرم تصویر الملک و الجن لهذه المطلقات، إلاّ أنّک قد عرفت آنفا أنّ‌ المطلقات بأجمعها ضعیفه السند، فلا تکون مرجعا فی المقام، فلا بدّ و أن یرجع إلى البراءه و سیأتی أنّ‌ صحیحه محمد بن مسلم غریبه عن حرمه التصویر..

[3]. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۵۷: اللهم إلاّ أن یقال: إنّ‌ المتعارف من تصویر الملک و الجن ما یکون بشکل أحد الحیوانات، فیحرم من هذه الجهه. و لکن یرد علیه أنّ‌ من یصوّر صوره الملک و الجن إنّما یقصد صورتهما، لا صوره الحیوان و لا ما هو أعمّ‌ منهما و من الحیوان، إلاّ أن یکونا معدودین من أفراد الحیوان کما عرفت. نعم یمکن استفاده الحرمه من صحیحه البقباق المتقدّمه بدعوى أنّ‌ الظاهر من قوله (علیه السّلام) فیها: «و اللّه ما هی تماثیل الرجال و النساء، و لکنّها الشجر و شبهه» هو المقابله بین ذی الروح و غیره من حیث جواز التصویر و عدمه، و ذکر الامور المذکوره فیها إنّما هو من باب المثال، و اللّه العالم.

[4]. برای مطالعه مطلب در سایت استاد (در کامپیوتر با نگه داشتن کلید کنترل) کلیک کنید.

[5]. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۶۳

[6]. این نکته اینجا روشن میکند مطلب قبلی ما که گفتیم قصد با علم به انطباق مساوق و مساوی نیست صحیح است. ممکن است قصد نباشد اما علم به انطباق باشد.

***********************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع ششم: تصویرگری کامل یا ناقص

آیا حرمت تصویرگری ذی الروح مخصوص تصویر تام و کامل است یا شامل تصویر ناقص هم می‌شود؟

قبل بررسی این فرع ابتدا باید این بحث را بررسی کنیم که کیفیت تعلق حکم حرمت به موضوع تصویر به نحو عام مجموعی است یا عام استغراقی؟

برای توضیح مطلب یک مقدمه اصولی بیان می‌کنیم:

مقدمه اصولی: عام مجموعی و استغراقی

مرکبات اعتباری که متعلق حکم شارع قرار می‌گیرند دو قسم‌اند:

 قسم اول: تعلق حکم به نحو عام استغراقی

تعلق حکم شرعی به مرکب اعتباری به نحو عموم استغراقی یعنی حکم منحل می‌شود به تعداد اجزاء و افراد، هر جزء و هر فرد یک اطاعت دارد که در مخالفتش یک عصیان است.

مثال: مولا فرموده یجب الصوم فی شهر رمضان. ماه رمضان که یک مرکب ذو افراد می‌باشد تمام این ماه یک حکم واحد ندارد بلکه هر روز از روزهای ماه رمضان یک حکم مستقل دارد به شکلی که امتثال هر فردی از این افراد یک طاعت و ترک هر فرد هم یک عصیان خواهد بود.

قسم دوم: تعلق حکم به نحو عام مجموعی

گاهی حکم تعلق می‌گیرد به یک مرکب به نحو عام مجموعی که مجموعه این اجزاء به عنوان یک پیکر شمرده می‌شوند، یک اطاعت است و یک عصیان، به صورتی که اگر قسمتی از اجزاء را امتثال کند و سایر اجزاء را امتثال نکند کفایت نمی‌کند. همچنین در بُعد نهی باید تمام اجزاء ترک شود.

مثال: فرمود یجب الصلاه، این وجوب منبسط بر همه اجزاء نماز است لکن هر جزء اطاعت و عصیان خاص ندارد یعنی اگر کسی پنج جزء نماز را انجام داد و رها کرد بر این امتثال ناقص ثوابی نخواهد داشت و اینگونه نیست که فقط بر اجزاء ترک شده عقاب داشته باشد بلکه کل عمل به صورت واحد ملاحظه می‌شود. همچنین روزه یک روز عام مجموعی است که از طلوع فجر تا مغرب شرعی باید امساک کند این مثلا دوزاده ساعت یک حکم دارد لذا روزه نصفه روز اثری ندارد.

بعد مقدمه

بحث این است که طبق نظر قائلین به حرمت تصویرگری ذی الروح آیا تعلق حرمت به تصویرگری به نحو عام مجموعی است یا به نحو عام استغراقی؟

احتمال اول:

اگر به نحو عام استغراقی باشد معنایش این است که کلُّ جزءٍ جزءٍ من التصویر یک حرام مستقل است و عقاب مستقل دارد. یعنی کسی شروع کرد مجسمه را بکشد مقداری را کشید به همین مقدار عقاب خواهد داشت. مرکب در موضوع حکم به نحو عام استغراقی أخذ شد.

کلام مرحوم ایروانی درحاشیه مکاسب این است که ان من المحتمل قویا حرمه کلّ جزءٍ جزءٍ أو حرمه ما یعمّ الجزء و الکل (تا اینجا ممکن است عبارتشان حمل بر عام مجموعی هم بشود چون در عام مجموعی هم انبساط حکم بر اجزاء را داریم اما در ادامه تصریح می‌کنند که) فنقش کلّ جزءٍ حرامٌ مستقلٌ إذا لم ینضمّ الیه نقش بقیّه الأجزاء.[2]

پس ایشان حکم حرمت در تصویر را به نحو عام استغراقی تصویر می‌کنند.

احتمال دوم:

حکم حرمت تصویر به نحو عام مجموعی باشد یعنی مجموعه تصویر ذی الروح یک حرام است لذا این پیکر و مجموعه وقتی کشیدن یا ساخت آن عرفا تمام می‌شود حرام محقق می‌شود و الا اگر عرف گفت این یک دست یا پا یا فقط سر کشیده است لذا این تصویر ذی الروح نیست بلکه عضوی از اعضای ذی روح را کشیده اینجا مشهور می‌گویند از ظاهر أدله استفاده می‌کنیم که تصویر ذی الروح موضوع حکم است به نحو عام مجموعی نه عام استغراقی. شاهدش این است که در روایات باب چنین وارد شده که تمثال شمس و قمر و شجر اشکالی ندارد و شمس عرفا ما یطلق علیه عند العرف شمس است لذا اگر یک قسمتی را بکشد نمیگویند شمس یا شجر، طرف مقابلش هم همین است وقتی که گفته میشود تصویر رَجل نصفه کشیده نشود، رَجل عرفا ما یطلق علیه الرجل است لذا اگر کسی دست مجسمه را ساخت یا نقاشی کشید گفته نمیشود تمثال الرجل یا مرأه است. لذا اگر کسی قائل شود جمع بین طوائف اقتضا دارد تصویر ذی الروح حرام است ممکن است این تصویر ذی الروح را در مقام ثبوت شارع به نحو عام استغراقی اخذ کند یا عام مجموعی اما قرائن پیرامونی روایات می‌گوید این موضوع به نحو عام مجموعی اخذ شده است، تعابیری مانند تمثال الرجل، ما لم یکن حیوانا.

نتیجه اینکه اخذ عنوان در موضوع حکم عام مجوعی است.

حال باید بررسی کنیم تصویری که موضوع حرمت به نحو عام مجموعی قرار گرفته آیا صدق تصویر به عنوان عام مجموعی بر تصویری است که تام الأجزاء و الشرائط باشد به نحوی که اگر یک جزئش هم نبود این عام مجموعی صدق نمی‌کند؟ مثلا تصویر یک انسان را کشیده است برای یک دستش به جای پنج انگشت چهار انگشت کشیده، گفتیم عام هم مجموعی است، آیا بر این پیکره تمثال صادق است؟ عبارت مرحوم شیخ انصاری این است که می‌فرمایند ان المرجع فی الصوره الی العرف فلایقدح فی الحرمه نقص بعض الأعضاء.[3]

این کلام مرحوم شیخ انصاری ناظر به عام مجموعی یا استغراقی نیست زیرا عام مجموعی یا استغراقی بودن ارتباط به عرف ندارد ما در آغاز از لسان دلیل باید این نکته را استفاده کنیم که عام اخذ شده به عنوان عام مجموعی یا استغراقی از این که فارغ شدیم و روشن شد که تصویرگری در موضوع حکم به نحو عام مجموعی اخذ شده است باید ملاحظه کنیم این موضوع عند العرف کجا صادق است کجا صادق نیست. لذ این امر موکول به عرف است.

عرف نسبت به بعضی از اعضاء رئیسه اگر نباشد می‌گوید تصویر حیوان صادق و محقق نیست اما بعضی اعضاء اگر هم نباشد عرف صوره الحیوان را بر آن تمثال و پیکر اطلاق می‌کند. مثل اینکه یک انگشت یک دست را در مجسمه نمی‌سازد.

یا گاهی تصویر به شکلی است که بعضی از اجزاء رسم یا ساخته نشده اما عرف باز هم آن را مجسمه حیوان یا انسان می‌داند مثل اینکه پیکری را نقاشی می‌کند یا مجسمه‌اش را می‌سازد که دستهایش را به پشتش گرفته است که در نقاشی دستها دیده نمی‌شود اما عرف میگوید این نقاشی یا مجسمه انسان است.

لذا این نکته مرحوم شیخ انصاری صحیح است که در صدق صوره الحیوان وقتی این موضوع را دخیل در حکم دانستیم صدق عرفی ملاک است. هر جا با نقص عضوی تصویر حیوان یا انسان صادق نبود آن تصویرگری اشکال ندارد و هر جا صادق باشد اشکال دارد.

شاهدش این است که از بعض روایات در باب صلاه استفاده می‌شود بعض اعضاء رئیسه اگر از مجسمه شکسته شود یا از نقاشی محو شود دیگر صدق تصویر حیوان نمی‌کند. در روایت آمده بود اگر تمثال در جهت قبله قرار داشت خواستی نماز بخوانی رأسش را بشکن و دیگر اشکالی ندارد البته بعض روایات هم می‌گفت چیزی روی آن بیانداز.

صحیحه علی بن جعفر (به دلالت اقتضا دال بر جواز مجسمه هم هست که در روایات مجوزه اشاره نکردیم) قال سألته عن البیت قد صوّر فیه طیرٌ أو سمکه أو شبهه یلعب به اهل البیت هل تصلح الصلاه فیه؟ قال لا حتی یُقطع رأسه أو یفسده و إن کان قد صلّی فلیس علیه إعاده.[4]

این روایت دو سند دارد، سندش در قرب الاسناد[5] از طریق عبدالله بن حسن عن جده عن علی بن جعفر که ما نسبت به روایات قرب الاسناد مخصوصا آنجا که از طریق عبدالله بن حسن است نه عَمرَکی بوفَکی تشکیک کردیم و بحث کردیم به تفصیل، لکن سند محاسن[6] برقی عنه عن موسی بن قاسم عن علی بن جعفر است که به نظر ما سند معتبر است.

قبلا هم اشاره کردیم تشکیک یکی از اعلام نجف[7] حفظه الله در کتاب محاسن برقی موجود به جهت عدم شهرتش را قبول نکردیم و همین امسال[8] بحث تفصیلی کردیم و بالأخره با تجمیع القرائن اعتبار محاسن موجود را قبول کردیم.

راوی سؤال میکند صوره پرنده یا ماهی یا شبهه اینها در خانه است که اهل خانه با اینها بازی می‌کنند که قرینه است مجسمه بوده نه نقاشی، هم سائل برایش جواز اصل این مجسمه مفروغ عنه است و امام هم سکوتشان مؤید است و حداقل به دلالت اقتضا دال بر جواز این کار است. آیا نماز در این فضا صحیح است حضرت فرمودند نه. قرائن هم نشان می‌دهد در جهت قبله گذاشته بوده اند که باید در کتاب الصلاه بحث شود. حتی یقطع رأسه تا اینکه سر این مجسمه را قطع کند یا اگر نقاشی است رأس را محو کند که ناقص شود. پس این روایت می‌گوید اگر این تمثال در حال نماز سرش قطع شود اشکال ندارد که به نظر ما اشاره به همین امر عرفی است که در عرف هویت یک تمثال ذی الروح را رأس تشکیل می‌دهد و اگر رأس شکسته شود دیگر تمثال ذی الروح بر آن صادق نیست.

پس دو نکته در این فرع اشاره شد:

یکم: تصویرگری در این حکم به نحو عام مجموعی أخذ شده است.

دوم: تصویر و تمثال هم امرش موکول به عرف است هر تمثالی را که عرف تمثال ذی الروح دانست حرمت محقق است نزد قائلین به حرمت اما بعض اعضای رئیسی بدن اگر نباشد عرف بر آن تمثال ذی الروح اطلاق نمی‌کند لذا اشکال ندارد.

بحث عرف را در اصول به تفصیل مطرح کردیم هر چند به اتمام نرسید اما در تطبیق حکم بر عنوان، نگاه عرف حاکم است.

فرع هفتم: تصویرگری اشتراکی

اذا اشترک جماعه فی فعل المجسمه أو التصویر، گاهی اینگونه است که یک نفر مجسمه می‌سازد یا نقاشی می‌کشد که موضوع محقق می‌شود و اگر حرام بدانیم حرام محقق شده اما اگر چند نفر به اشتراک یک مجسمه یا نقاشی را تولید کردند چه حکمی دارد؟

تصویر اشتراکی چند نفر در ایجاد موضوع چند قسم دارد:

قسم یکم: گاهی هر کدام از افراد در هر جزئی شریک هستند یک کارگاه دارند هر جزئی را با هم می‌سازند.

قسم دوم: گاهی یک نفر اعضاء را به تنهائی می‌سازد و فرد دیگر اینها را به یکدیگر مرتبط و وصل می‌کند.

قسم سوم: گاهی یک نفر معظم اجزاء را می‌سازد و دیگری تتمیم می‌کند مثلا فقط سر را یک نفر می‌سازد و ما بقی اعضاء را فرد دیگر می‌سازد.

بررسی حکم این اقسام خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 37، مسلسل 343، یکشنبه 1402.08.28.

[2]. حاشیه المکاسب (ایروانی)، جلد: ۱، صفحه: ۲۱

[3]. المکاسب (مجمع الفکر)، جلد: ۱، صفحه: ۱۸۹

[4]. تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد: ۴، صفحه: ۴۴۱

[5] . قرب الإسناد (ط. الحدیثه)، صفحه: ۱۸۵: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ‌ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ الْعَلَوِیُّ‌ ، عَنْ‌ جَدِّهِ‌ عَلِیِّ‌ بْنِ‌ جَعْفَرٍ قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ أَخِی مُوسَى بْنَ‌ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَن ... وَ سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الْبَیْتِ‌ قَدْ صُوِّرَ فِیهِ‌ طَیْرٌ أَوْ سَمَکَهٌ‌ أَوْ شِبْهُهُ‌، یَعْبَثُ‌ بِهِ‌ أَهْلُ‌ الْبَیْتِ‌، هَلْ‌ تَصْلُحُ‌ الصَّلاَهُ‌ فِیهِ؟ قَالَ‌: «لاَ، حَتَّى تُقْطَعَ‌ رَأْسُهُ‌ أَوْ تُفْسِدَهُ‌، وَ إِنْ‌ کَانَ‌ قَدْ صَلَّى فَلَیْسَ‌ عَلَیْهِ‌ إِعَادَهٌ‌» .

[6]. المحاسن، ج2، ص620: عَنْهُ‌ عَنْ‌ مُوسَى بْنِ‌ الْقَاسِمِ‌ عَنْ‌ عَلِیِّ‌ بْنِ‌ جَعْفَرٍ عَنْ‌ أَخِیهِ‌ مُوسَى عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الْبَیْتِ‌ فِیهِ‌ صُورَهُ‌ سَمَکَهٍ‌ أَوْ طَیْرٍ أَوْ شِبْهِهَا یَعْبَثُ‌ بِهِ‌ أَهْلُ‌ الْبَیْتِ‌ هَلْ‌ تَصْلُحُ‌ الصَّلاَهُ‌ فِیهِ‌ فَقَالَ‌ لاَ حَتَّى یُقْطَعَ‌ رَأْسُهُ‌ مِنْهُ‌ وَ یُفْسَدَ وَ إِنْ‌ کَانَ‌ قَدْ صَلَّى فَلَیْسَ‌ عَلَیْهِ‌ إِعَادَهٌ‌ .

[7]. آیه الله العظمی سیستانی.

[8]. در جلسه 4، مسلسل 310، یکشنبه 1402.07.09.

***********************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع هفتم در بررسی حکم تصویرگری و مجسمه‌سازی چند نفر با هم بود.

ابتدا توجه شود که انجام مقدمات تخصصا از بحث ما خارج است.

توضیح مطلب این است که اگر اشتراک در مقدمه باشد نه ذی المقدمه، مثلا یک نفر سیمان، گچ، چسب و رنگ می‌آورد و مقدمات ساخت مجسمه را فراهم می‌کند و دیگری می‌سازد، حرمت مقدمات مجسمه سازی به یکی از دو وجه قابل تصویر است که قبلا در بیع الخشب لیصنع صنما و بیع العنب لیصنع خمرا بحث کردیم:[2]

وجه اول: حرمت مقدمه حرام

اگر کسی قائل به حرمت مقدمه حرام باشد در این مسأله هم باید فتوا دهد انجام مقدمات به قصد اینکه دیگری مجسمه بسازد حرام است.

نقد:

در اصول هم بحث کردیم چنانکه بعض محققین هم میگویند معتقدیم اینکه مطلقا مقدمه حرام، حرام باشد دلیل ندارد.

وجه دوم: حرمت اعانه بر اثم

بعضی معتقدند قاعده فقهی داریم که اعانه بر اثم حرام است و این مقدمات هم اعانه بر اثم است.

نقد:

این را هم به اختصار بحث کردیم[3] و توضیح دادیم دلیلی بر حرمت اعانه بر اثم مطلقا نداریم بله در موارد خاصی مثل ظلم قبول داریم که اعانه بر ظلم حرام است اما مطلق اعانه بر اثم حرام باشد دلیل ندارد. اگر مطمئن است خریدارِ این انگور یا این وسیله الکترونیکی قصد استفاده در حرام دارد نمی‌توان گفت مطلقا فروش اینها حرام است.

نتیجه اینکه مقدمات بحث مجسمه سازی را اگر کسی فراهم کند هر چند قائل شویم مجسمه سازی حرام است حرمت مقدمات قابل اثبات نیست مگر با مقدمه حرام یا اعانه بر اثم. این از محل بحث خارج است.

اما اگر دو یا چند نفر مشترکا مجسمه سازی کنند که جلسه قبل گفتیم چهار قسم دارد:

یا هر دو با هم هر جزء را می‌سازند

یا یک نفر اعضاء مجسمه و ماده را می‌سازد و دیگری آنها را ترکیب می‌کند و هیئت مجسمه را شکل می‌دهد.

یا همه اجزاء الا یک جزء را یک نفر ترکیب می‌کند و فرد دیگر جزء اخیر را می‌سازد و مجسمه محقق می‌شود.

در این موارد همه این افراد عمل حرام مرتکب شده‌اند یا خیر؟

قائلین به تحریم مجسمه سازی سه نظریه دارند:

نظریه اول: اصلا حرامی محقق نشده است.

در اشتراک در ساخت یک مجسمه هیچ کدام از این دو عامل، عمل حرام مرتکب نشده‌اند و عمل حرامی محقق نشده است. پس اشتراک در مجسمه سازی حرام نیست.

قائل به این نظریه مرحوم امام قدس الله روحه الزکیه در مکاسب محرمه هستند که می‌فرمایند لو اشترک اثنان أو اکثر فی عمل صورهٍ فالظاهر قصور الأدله عن اثبات الحرمه لکلٍ من الفاعلین أو اکثر.[4]

نظریه دوم: عامل جزء اخیر مرتکب حرام شده است

گفته شده اشتراک در مجسمه سازی باعث می‌شود بگوییم کسی که جزء اخیر مجسمه را ساخته است به نحوی که با عمل او است که مجسمه صدق می‌کند، در این صورت فقط او کار حرام انجام داده است. مثلا اگر یک نفر بدن مجسمه را کامل می‌سازد و فرد دیگر می‌آید سر مجسمه را در جای خودش قرار می‌دهد، نظریه دوم می‌گوید فقط فعل این فرد اخیر حرام است. ملاک این است که آخرین جزئی که باعث شکل گرفتن مجسمه می‌شود این عمل حرام است.

مرحوم خوئی و بعض دیگر قائل به این نظر هستند. مرحوم خوئی می‌فرمایند فإنّ التصویر المحرّم إنما یتحقق بفعل اللاحق و تحصیل الهیئه المحرمه بذلک.[5]

نظریه سوم: عمل همه مشترکین حرام است

حکم حرمت به همه مشترکین تعلق می‌گیرد.

این نظریه را مرحوم صاحب جواهر، مرحوم محقق ایروانی در حاشیه مکاسب و تلمیذ محقق مرحوم خوئی صاحب ارشاد الطالب انتخاب می‌کنند.

عبارت جواهر این است که می‌فرمایند و فی شرح الاستاد أنّ المدار علی الأخیر،[6] قلت: لعل الاقوی التعلق بالأول ایضا.[7]

مرحوم کاشف الغطاء در شرح قواعد فرموده مدار حرمت بر عمل فرد و جزء اخیر در صدق مجسمه است. لکن مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند اقوی این است که همه مشترکین عمل حرام انجام داده‌اند.

بررسی نظریه اول: اصلا حرامی محقق نشده است.

مرحوم امام در مکاسب محرمه دلیل مبسوط چند صفحه‌ای را بر نظرشان ارائه می‌دهند که ضمن سه نکته خلاصه می‌کنیم:

نکته اول: موضوع حرمت، ساخت صوره است نه بعض صوره

می‌فرمایند[8] فعل صورتگری یعنی آن مجسمه‌ای که عرف به آن تمثال و صوره می‌گوید، لازم نیست حتما تام الأجزاء باشد که مثلا حتی ناخن هم در مجسمه ساخته شده باشد بلکه معیار صدق عرفی است. پس أدله که می‌گوید من مثّل مثالا یا من صوّر صوره معنایش این است که هر مکلفی که تمثال بسازد عمل حرام انجام داده است. در ما نحن فیه که اشتراک در تمثال است، بر زید مثّل مثالا صادق نیست بلکه عرف می‌گوید مثّل و صوّر بعض الصوره. به بکر هم که جزء اخیر را ملحق کرد به بدن مجسمه عرف باز می‌گوید مثّل بعض المثال.

پس موضوع حرمت، عمل ساخت تمثال است نه بعض تمثال.

همچنین اگر یک فرد ماده و اجزاء مجسمه را بسازد و دیگری هیئت مجسمه را شکل‌دهی کند یا چند نفر در ساخت همه شریک باشند یا یک نفر 95 درصد ماده و أجزاء را بسازد و یک فرد 5 درصد را انجام دهد عرف به هر دو نفر می‌گوید صوّر بعض الصوره.

پس مدعای مرحوم امام در نکته اولشان این است که اشتراک باعث می‌شود موضوع مثّل مثالا نسبت به عمل جداگانه هر کدام از مشترکین محقق نباشد.

نکته دوم: پاسخ از دو اشکال

مرحوم امام دو اشکال به نظریه شان وارد می‌کنند و جواب می‌دهند در این قسمت کلمات مرحوم امام ناظر به کلمات سید صاحب عروه است که میخواهند از کلمات سید صاحب عروه جواب دهند.

اشکال اول:

می‌فرمایند[9] ممکن است بگوییم من صوّر صوره معنایش این است که من أوجد هیئه التمثال، از نگاه عرف کسی که هیئه تمثال را محقق کرده فرد اخیر بوده است لذا فعل او حرام خواهد بود. زیرا تا او سر مجسمه را روی بدن مجسمه قرار نداده بود مجسمه نبود وقتی سر را روی بدن مجسمه گذاشت تمثال محقق شد، پس نگویید فعل هیچ کدام از مشترکین حرام نیست بلکه باید بفرمایید هر کدام از مشترکین که محقق کننده هیئت مجسمه است عرفا او عمل حرام مرتکب شده است.

جواب:

مرحوم امام میفرمایند بعید عن ظاهر اللفظ و مخالف للمتفاهم العرفی من الاخبار. متفاهم عرفی از روایات این است که تمثال بسازد نه اینکه با فعل او جزء اخیر و هیئت مجسمه محقق شود.

اشکال دوم را فردا بیان خواهیم کرد.

 

[1]. جلسه 38، مسلسل 344، دوشنبه 1402.08.29.

[2]. برای مطالعه مطلب در سایت استاد (در کامپیوتر با نگه داشتن کلید کنترل) کلیک کنید.

[3]. برای مطالعه مطلب در سایت استاد (در کامپیوتر با نگه داشتن کلید کنترل) کلیک کنید.

[4]. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۱۱

ملاحظه کنید در مقام فتوا هم همین را میگویند یا نه.

حضرت آقای سبحانی زمانی میفرمودند که مرحوم امام بحث جدید را میخواستند تدریس کنند من چند کتاب را بردم خدمتشان ایشان یکی دو کتاب را دیدند و ما بقی را نگاه نکردند عرض کردم چرا ما بقی را نگاه نمیکنید فرمودند اگر وقتم را برای مطالعه تمام این کتابها بگذارم چه زمانی خودم فکر و تأمل کنم.

[5]. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۶۲.: فإنّ‌ التصویر المحرم إنما یتحقّق بفعل اللاحق، و تحصل الهیئه المحرّمه بذلک، غایه الأمر أنّ‌ نقش السابق للأجزاء السابقه یکون إعانه على الإثم، و هی لیست بحرام

[6]. منهج شناسی فقها مهم است اینکه شیوه استدلالی، تأثیر و تأثرشان از چه کسی است مهم است مقصودشان از شرح الاستاد در خیلی از موارد شرح قواعد مرحوم کاشف الغطاء است.

[7]. جواهر الکلام (ط. القدیمه)، جلد: ۲۲، صفحه: ۴۳: و مع التدریج ففی شرح الأستاد أن المدار على الأخیر، قلت: لعل الأقوى التعلق بالأول أیضا، إذا فرض کون المقصود لهما ذلک من أول الأمر، لصدق الاستناد إلیهما

[8]. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۱۱: لو اشترک اثنان أو أکثر فی عمل صوره، فالظاهر قصور الأدلّه عن إثبات الحرمه لفعل کلّ‌ من الفاعلین أو أکثر بعد عدم صدق عنوان: «صوّر الصور» أو «مثّل المثال» على واحد منهما بلا ریب؛ ضروره أنّ‌ التمثال و الصوره عباره عن مجموع الصوره الخارجیه، والأجزاء لا تکون تمثالاً لحیوان ولا صوره له، والفاعل للجزء لا یکون مصوّراً للحیوان، من غیر فرق بین اشتغالهما بتصویره من الأوّل إلى الآخر أو تصویر أحدهما نصفه و الآخر نصفه الآخر، أو عمل واحد منهما الأجزاء وترکیب الآخر بینها؛ لعدم الصدق فی شیء منها، فإنّ‌ الظاهر من قوله: «من صوّر صوره»، کون صدور الصوره؛ أی‌هذا الموجود الخارجی الذی یقال له التمثال، من فاعل، والفرض عدم صدورها منه. و هو نظیر قوله: من قال شعراً، أو من کتب سطراً، أو من مشى من بلده إلى مکّه.

[9]. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه ۳۱۱: و احتمال أن یکون المراد بهما، أنّه من أوجد هیئه الصوره أو هیئه المثال و هو صادق على من أتمّهما، إمّا بإتیان النصف الباقی، أو بترکیب الأجزاء، بعید عن ظاهر اللفظ ومخالف للمتفاهم من الأخبار.

************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

مدعای مرحوم امام این بود که در صورت اشتراک دو یا چند نفر در تصویرگری، این عمل حرام نخواهد بود. و أدله حرمت شامل صورت اشتراک نمی‌شود. کلام در بررسی دلیل ایشان بود که قسمتی از دلیل را جلسه قبل اشاره کردیم.

ایشان در نکته اول فرمودند موضوع حرمت تصویر، من صوّر صوره است به معنای شخصی که تصویرگری کند، تصویرگری هم یعنی تمثال به حمل شایع که در خارج وجود دارد، در صورت اشتراک زیدٌ مثّل التمثال صدق نمی‌کند بلکه عرف می‌گوید زیدٌ مثّل بعض التمثال همچنین عمرو هم صوّر بعض التمثال پس بر هیچکدام صوّر التمثال صادق نیست.

در نکته دومشان گفتیم دو اشکال را پاسخ می‌دهند. اشکال اول گذشت.

اشکال دوم:

می‌فرمایند[2] ممکن است اشکال شود که شما موضوع حکم را خوب تصویر نکردید، شما می‌گویید "من صوّر صوره عُذّب" این "من" موصوله را به شخص تفسیر می‌کنید و معنا می‌کنید هر شخصی که تصویرگری کند، در حالی که موضوع حکم، العامل للصوره است. آنکه صورت می‌سازد، چه یک فرد باشد چه چند نفر باشند در هر صورت همه گنهکارند زیرا بر این مجموعه العامل للصوره صادق است. پس وقتی موضوع کلّ شخص نباشد بلکه العامل للصوره باشد موضوع شامل حالت اشتراک هم می‌شود.

جواب:

مرحوم امام جواب می‌دهند این شیوه تفسیر موضوع مشکلی دارد که لایمکن الإلتزام به. کلامشان با توضیح ما این است که در اصول مطرح شده هر چند کسی قائل باشد استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است مانند مرحوم امام که فرمودند جایز است ما هم در اصول بحث کردیم گفتیم جایز است لکن استعمال لفظ در دو معنا و دو لحاظ متنافی و متضاد، استحاله دارد. در ما نحن فیه مرحوم امام می‌فرمایند اگر شما موضوع را هم کلّ شخصٍ بدانید و هم کلّ مجموعهٍ لازم می‌آید استعمال لفظ در دو لحاظ متنافی و هذا محالٌ.

توضیح مطلب اینکه مگر در بحث عام و خاص نمی‌گوییم استعمال لفظ در عام استغراقی و در عین حال در عام مجموعی محال است، وجه استحاله این است که در عام استغراقی لحاظ حکم بر کلّ فردٍ کلّ فردٍ است نه مجموعه. اکرم العلما اگر استغراقی باشد یعنی اکرم زیدا اکرم عمرا اکرم بکرا.

اما اگر عام مجموعی باشد لحاظ وحدت است نه تفرّق، مجموعه علما را یک واحد حساب کرده و یک اکرام دارد.

اگر کسی بگوید مقصودم از اکرم العلماء هم عام مجموعی است هم عام استغراقی است یعنی یک لفظ استعمال شده در دو معنای متضاد، در اکرم العلماء لحاظ کردم تفرّق را کلّ واحد وحده متعلق حکم است و در عین حال بگوید لحاظ کردم وحدت و عدم تفرق را. چنین چیزی ممکن نیست.

مرحوم امام می‌فرمایند در ما نحن فیه کلام شما همینگونه است. "من" موصوله را به کل شخص کل شخص معنای می‌کنید پس لحاظ شد حکم به افراد متفرّق، بعد بگویید کلّ واحدٍ نیست بلکه لحاظ وحدت و تجمّع است، جمع کردید بین عام مجموعی و استغراقی در یک دلیل و این ممکن نیست.[3]

نکته سوم: ذکر یک توجیه و نقد آن

می‌فرمایند[4] ممکن است از این محذوری که مطرح کردیم که اجتماع لحاظین متضادین فی دلیل واحد باشد جواب دهیم و استحاله را با بیانی رفع کنیم هر چند از جهت دیگر اشکال باقی خواهد بود.

می‌فرمایند ما به گونه‌ای تصویر نکنیم که موضوع ما تاره لحاظ شود به نحو عام استغراقی و تاره عام مجموعی که یکی بشرط التفرق است و یکی بشرط الاجتماع، بلکه بگوییم موضوع ما دو فرد دارد یک فرد حقیقی و یک فرد اعتباری، شارع مقدس فرد اعتباری را بجای فرد حقیقی حساب می‌کند و مشکل استحاله برطرف می‌شود به این بیان که بگوییم در "من صوّر" موضوع، المصوّر است که دو فرد دارد یکی فرد حقیقی که شخص جزئی خارجی است. شخصی که تصویرگری کرده است. شارع مقدس در حکم اعتبار می‌کند مجموعه مصوّرین را به جای یک مصوّر و این اشکالی ندارد. مثل اینکه شارع بفرماید هر کسی غیبت کند من عذابش می‌کنم بعد بگوید أنا اعتبر الجماعه المغتابین کالواحد. من جماعت غیبت کنندگان را هم مانند یکی اعتبار می‌کنم یعنی چنانکه غیبت کننده واحد عذاب داشت جماعت غیبت کنندگان هم عذاب دارند.

مرحوم امام می‌فرمایند عنوان و دلیل ما یک عنوانی است که اولا و بالذات یک فرد دارد لکن مشرّع و مقنّن یک افراد اعتباری هم برای آن می‌تواند درست کند. می‌فرمایند اگر چنین بیانی مطرح شود مشکل استحاله رفع می‌شود لکن این تفسیر خلاف ظاهر است و نیاز به قرینه دارد. باید قرینه ای باشد که وقتی دلیل ظاهرش وحدت شخصی است و کلّ مخاطبٍ است باید قرینه ای داشته باشیم که دلالت کند بر اینکه اعتبر الشارع المجموعه کالواحد. مرحوم امام می‌فرمایند آیا قرینه بر این معنا دارید که بگویید من صوّر این موضوع دو فرد دارد یک فرد حقیقی و یک فرد اعتباری ظاهر دلیل می‌گوید هر فرد حقیقی، اگر تصویرگران باشند آیا اعتبار شده اند به منزله واحد شخصی این نیاز به قرینه دارد و قرینه ای بر آن نداریم.

خلاصه کلام مرحوم امام این است که در مجموعه تصویرگران به کلّ واحدٍ واحدٍ، مصوّر التمثال صدق نمی‌کند. اگر گفته شود موضوع را توسعه دهیم که هم شامل عام استغراقی بشود هم عام مجموعی و این هم محال است چون دو لحاظ متضاد است این هم که موضوع را توسعه دهیم و فرد اعتباری برای آن درست کنیم این هم قرینه ندارد.

نتیجه اینکه از نگاه مرحوم امام اگر جمعی تصویرگری کردند هیچکدام حرام مرتکب نشده‌اند.

بعد از بیان نظریه دوم به نقد کلام مرحوم امام میرسیم.

بررسی نظریه دوم: عامل جزء اخیر حرام مرتکب شده

مرحوم خوئی می‌فرمایند[5] در صورت اشتراک چند نفر در تصویرگری کسی که جزء اخیر را انجام می‌دهد که با فعل او مجسمه محقق می‌شود او کار حرامی انجام داده است اما بقیّه مشترکین کار حرامی نکرده‌اند. لذا اگر چهار نفر مجسمه سازی می‌کنند تا زمانی که عرفا مجسمه در خارج محقق نشده هیچکدام گناهکار نیستند، مثلا بدن مجسمه را ساختند اما فرد اخیر که رأس مجسمه را ملحق کرد حتی اگر خودش سر را نساخته بلکه ملحق به بدن مجسمه کرد که عرف می‌گوید حالا مجسمه انسان شکل گرفت عرف فقط به او می‌گوید مجمسه را محقق کرد و فقط عمل او حرام است.

دلیل: مرحوم خوئی می‌فرمایند از جهتی آنچه که در خارج حرام است تمثال به حمل شایع است عرفا لذا می‌فرمایند نظر ما این است که اگر کسی نصف تمثال را ساخت و رها کرد عمل حرامی مرتکب نشده است. پس تحقق حرام در خارج آن لحظه‌ای است که هیئت مجسمه شکل می‌گیرد. هیئت مجسمه وقتی عرفا شکل گرفت می‌گویند صوّر التمثال و کار حرامی انجام داده است.

لذا اگر یک جمعی هر فردشان یک جزئی را ساخت وقتی هیئت اتصالیه محقق شد عرف میگوید صوّر تمثالا. لذا کسی که دست مجسمه را ساخته است و کسی که پای مجسمه را ساخته است بر او صوّر تمثالا صادق نیست. صوّر تمثالا یا صورهً آنگاه است که جزء اخیر هیئت اتصالیه را ایجاد کند لذا آن کسی که این تصویرهای جزئی را تبدیل می‌کند به تمثال، کار حرامی انجام داده است. لذا می‌فرمایند جزئی از ترکیب اخیر که هویت مجسمه را در خارج ایجاد کرد او عمل حرامی انجام داده لذا حرمت یختص به کسی که جزء اخیر را انجام داده است.

مرحوم خوئی ذیل کلامشان نکته‌ای دارند که اشکال مرحوم ایروانی نسبت به من قتل نفسا را مطرح می‌کنند[6] و از آن هم جواب می‌دهند. توضیح بیان ایشان و نقد این کلام و کلام مرحوم امام را فردا اشاره خواهیم کرد.

 

[1]. جلسه 39، مسلسل 345، سه‌شنبه 1402.08.30.

[2]. المکاسب المحرمه، ج1، ص311: فإن قلت: إنّ‌ المراد من قوله: «من صوّر صوره» أو «مثّل مثالاً» لیس الأشخاص الخارجیه، بل المراد أشخاص الفاعلین، وفی المفروض أنّ‌ الصوره صادره من فاعل مختار قاصد و هو مجموع الاثنین، فهما فاعل واحد ومصوّر واحد، وذلک کما فی قوله: «من قتل نفساً، ومن ردّ عبدی فله کذا»، فإنّه صادق على الواحد والاثنین، ولا یلزم منه استعمال اللفظ فی أکثر من معنىً‌ واحد بتوهّم أنّ‌ المراد من لفظه «مَن» کلّ‌ شخص وکلّ‌ شخصین وهکذا، وذلک لأنّ‌ المراد کلّ‌ شخص فاعل، فکأ نّه قال: کلّ‌ فاعل، والفاعل یصدق على الاثنین والواحد؛ بمعنى أنّ‌ الاثنین فاعل واحد فلا یکون مستعملاً فی الوحدات والاثنینات . قلت: إنّ‌ الجمع بین العامّ‌ الاستغراقی و المجموعی فی کلام واحد وحکم واحد لا یمکن؛ فإنّ‌ الاستغراق الملازم للانحلال یتقوّم بعدم لحاظ الوحده بین الأشخاص، والعامّ‌ المجموعی متقوّم بلحاظها، ففی قوله: أکرم العلماء إن لم یلحظ فی تعلّق الحکم وحده الموضوع ولم یعتبر المجموع واحداً، ینحلّ‌ إلى أحکام عدیده حسب تعدّد الأفراد، و إن لوحظت الوحده والاجتماع یکون حکم واحد لموضوع واحد، ولا یعقل الجمع بین المجموعی والاستغراقی، أی‌لحاظ الوحده وعدم لحاظها، هذا فی المتعلّق. وکذا الحال فی المکلّف، ففی قوله: یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ إمّا أن لا یلاحظ کون المؤمنین نفساً واحده، فیکون کلّ‌ مؤمن مکلّفاً بالوفاء، و إمّا أن یلاحظ ذلک، فلایمکن الانحلال إلى أحکام کثیره حسب تعدّد المؤمنین؛ لأنّ‌ المکلّف حینئذٍ یکون عنواناً واحداً هو مجموع المؤمنین..... والمثالان المذکوران نقضاً أی‌قوله: «من قتل نفساً»، وقوله: «من ردّ عبدی» نظیر ما نحن فیه فی عدم الإمکان. نعم، قد تقوم قرینه على عدم الفرق بینهما و قد یعلم بحصول المناط فی الصورتین و هو أمر آخر.

[3]. (در اکرم العلما اگر عام مجموعی باشد یعنی اگر یک نفر به تنهایی تصویرگری کند حرام نیست اما اگر مجموعه افراد باشد حرام است در عام استغراقی هم منحل به تعداد افراد میشود و هر کدام از افراد معصیت کرده‌اند) (خطابات قانونیه امام را در اصول بحث و نقد کردیم. گاهی افراد تصور میکنند که خطابات قانونیه خیلی از مشکلات را میتواند حل کند. چنین نیست. اگر کسی قائل به خطابات قانونیه باشد باز هم بین عام مجموعی و استغراقی تفاوت میگذارد لذا اینجا مبنای خطابات اقنونیه کارساز نیست.)

[4]. المکاسب المحرمه، ج1، ص313: ویمکن أن یناقش فیما ذکرناه ویقال: إنّ‌ «من» منطبق على الأفراد والوحدات الحقیقیه قهراً، و إذا لوحظ الاجتماع فی الوحدات ینطبق على الوحدات الاعتباریه لأجل الاعتبار، کما فی ادّعاء کون الشجاع أسداً وإطلاق الأسد على معناه، فینطبق على الفرد الحقیقی والادّعائی، ففی المقام لا یحتاج الانطباق على الأفراد الحقیقیه إلى لحاظ، والأفراد الاعتباریه إنّما تحتاج إلیه، ولا یضرّ لحاظ الاجتماع لتحقّق الأفراد الاعتباریه زائده على الأفراد الحقیقیه بالانحلال، ففی الحقیقه یکون اللحاظ موجباً لتوسعه دائره الانحلال لا للجمع بین اللحاظین المتنافیین. لکنّه على فرض صحّته ثبوتاً یحتاج إلى تکلّف وتعسّف وقیام قرینه، و هی مفقوده فی المقام. مع أنّ‌ کلمه «مَن» وأمثالها من قبیل المطلق لا العامّ‌، فلا یراد بها الأفراد حتّى یأتی فیها ما ذکر. نعم، یمکن جعل الحکم للعنوان وإیجاد أفراد اعتباریه له فی التشریع بنحو الحکومه، لکنّه یحتاج إلى اعتبار مستأنف زائداً على مفاد الأدلّه. و هو و إن کان غیر ممتنع لکنّه غیر ثابت؛ ضروره أنّ‌ الظاهر من الأخبار نحو قوله: «من صوّر» و «من مثّل» هو الأشخاص الحقیقیه، لا الأعمّ‌ منها والاعتباریه، کما اعترف به صاحب المقاله المتقدّمه لکنّه قال: «إنّ‌ المناط موجود فیما نحن فیه أیضاً» و هو کما ترى؛ لأنّ‌ المناط غیر معلوم.

[5]. إذا صوّر أحد نصف حیوان من رأسه إلى وسطه أو بعض أجزائه فإن قدّر الباقی موجودا فهو حرام، کما إذا صوّر إنسانا جالسا لا یتبیّن نصف بدنه، أو کان بعض أجزائه ظاهرا و بعضه مقدّرا، بأن صوّر إنسانا وراء جدار أو فرس، أو یسبح فی الماء و رأسه ظاهر. و إن قصد النصف فقط فلا یکون حراما، فإنّ‌ الحیوان لا یصدق على بعض أجزائه کرجله و یده و رأسه، نعم إذا صدق الحیوان على هذا النصف کان تصویره حراما، و على هذا فإذا صوّر صوره حیوان متفرّق الأجزاء فلا یکون ذلک حراما، فإذا رکّبها کان حراما لصدق التصویر على الترکیب، و إذا کان الغرض تصویر بعض الأجزاء فقط ثم بدا له الإکمال حرم الإتمام فقط، فإنه مع قطع النظر عن الإتمام لیس تصویرا لذی روح. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۶1

[6]. و ممّا ذکرناه ظهر بطلان قول المحقّق الإیروانی: إنّ‌ من المحتمل قریبا حرمه کل جزء جزء أو حرمه ما یعم الجزء و الکل، فنقش کل جزء حرام مستقل إذا لم ینضم إلیه نقش بقیه الأجزاء، و إلاّ کان الکل مصداقا واحدا للحرام - إلى أن قال -: و یحتمل أن یکون کل فاعلا - للحرام - کما إذا اجتمع جمع على قتل واحد، فإنّ‌ الهیئه تحصل بفعل الجمیع، فلو لا نقش السابق للأجزاء السابقه لم تتحصّل الهیئه بفعل اللاحق . على أنّ‌ المقام لا یقاس باجتماع جمع على قتل واحد، فإنّ‌ الإعانه على القتل حرام بالروایات المستفیضه بل المتواتره، بخلاف ما نحن فیه، فإنّ‌ التصویر المحرم إنما یتحقّق بفعل اللاحق، و تحصل الهیئه المحرّمه بذلک، غایه الأمر أنّ‌ نقش السابق للأجزاء السابقه یکون إعانه على الإثم، و هی لیست بحرام کما عرفت فیما سبق. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۶1

******************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

در مبحث اشتراک در تصویرگری مرحوم امام فرمودند حرمتی وجود ندارد و هیچکدام حرام مرتکب نشده‌اند.

مرحوم خوئی فرمودند فقط فرد اخیر که محقق کننده تمثال است مرتکب حرام شده اما عمل سایرین حرام نیست.

گفتیم دلیل مرحوم خوئی حاوی دو نکته است، نکته اولشان را توضیح دادیم که فرمودند از أدله استفاده می‌شود حرام تمثال به حمل شایع است یعنی آن عاملی که عملش مصداق تمثال را در خارج محقق می‌کند مرتکب حرام شده است، لذا وقتی چند نفر اشتراکا مجسمه‌سازی می‌کنند، یک نفر دست را ساخته یک نفر پا را ساخته و یک نفر بدن را ساخته و یک نفر سر را ساخته اما اینها هیچکدام حرام نیست بلکه فردی که بعد از الحاق همه اجزاء، به مجردی که سر مجسمه را روی مجسمه قرار داد و مجسمه کامل شد عرفا تمثال محقق شده است لذا عمل همین فرد اخیر که محقِّق تمثال است حرام می‌باشد نه عمل سایرین. می‌فرمایند ما که اعانه بر اثم را مطلقا حرام نمی‌دانیم باعث می‌شود عمل سایرین هر چند کمک کرده‌اند بر فعل حرام یا مقدمه حرام را مرتکب شده‌اند اما مقدمه حرام، حرمت ندارد.

گفتیم مرحوم خوئی ذیل استدلالشان، کلامی از مرحوم ایروانی در حاشیه مکاسب را نقل و ردّ می‌کنند.

می‌فرمایند مرحوم ایروانی فرموده‌اند محتمل است بگوییم هر یک از مشترکین عمل حرام مرتکب شده‌اند به این دلیل که همه این افراد به یک اندازه در ایجاد مجسمه و فعل حرام دخیل هستند، زیرا اگر آن افراد دست، پا، بدن و سر را نمی‌ساختند فرد اخیر نمی‌توانست با ملحق کردن سر مجسمه، مرتکب حرام شود، پس همه آنها به یک اندازه دخیل هستند.

مرحوم ایروانی شاهدی ذکر می‌کنند که دلیل شرعی می‌گوید من قتل نفسا فعلیه کذا که مثلا عقاب دارد دیه دارد و امثال اینها، اگر چند فرد مشترکا فرد دیگر را به قتل رساندند نمی‌توان گفت فقط فردی که ضربه آخر را زده مرتکب حرام شده و مجازات دارد بلکه محتمل است قویّا که بگوییم همه آنان دخیل در این قتل هستند و دیه بر عهده‌شان است و عقاب خواهند داشت.

مرحوم خوئی می‌فرمایند نه اصل مدعا صحیح است و نه قیاس ما نحن فیه به باب قتل صحیح است.

اما اصل مدعای مرحوم ایروانی صحیح نیست که همه حرام مرتکب شده باشند زیرا از أدله استفاده می‌شود ملاک حرمت این است که عرفا مصداق تمثال در خارج محقق شود واین تحقق تمثال هم در خارج با فعل فرد اخیر است و الا قبل از فرد اخیر هیچ حرامی محقق نشده بود و صرفا مقدمه حرام بودند، و عرف می‌گوید هنوز فعل حرام انجام نشده، بله اگر کسی مقدمه حرام را حرام بداند اینجا می‌تواند قائل به حرمت شود اما مشهور که مقدمه حرام را حرام نمی‌دانند نمی‌توانیم عمل سایرین غیر از فرد اخیر را حرام بدانیم.

اما مثالی که مرحوم ایروانی مطرح کردند نسبت به قتل، پاسخش این است که قیاس آن به ما نحن فیه مع الفارق است زیرا در بحث قتل نفس نص خاص و اخبار متواتر داریم که همه مشترکین در قتل نفس عقاب دارند اما در ما نحن فیه چنین نصی نداریم.

بررسی حق در مسأله

ابتدا به اشکالات پیرامونی در کلام مرحوم امام و مرحوم خوئی نمی‌پردازیم بلکه اصل بحث را بررسی می‌کنیم.

در مسأله یک نکته محوری هست که مرحوم امام ابتدا توجه داشته‌اند اما ترتیب اثر داده نشده و مرحوم خوئی هم طبق ظاهر عبارتشان اصلا توجه به این نکته محوری نداشته‌اند.

نکته محوری این است که مرحوم امام گویا از ظواهر أدله اینگونه استفاده کرده‌اند که هر حکمی از احکام شرعیه وقتی به مکلفین القاء و اعلام می‌شود ظواهر همه أدله این است که هر مخاطب و مکلفی به شخصه حکم به او متوجه است نه به صورت اشتراک، گویا شارع به هر مکلفی جداگانه فرموده شما این عمل را انجام بده یا ترک کن، لذا مرحوم امام فرمودند در صورت اشتراک دلیل بر حرمت نداریم، یک نفر بعض مجسمه را ساخته همچنین نفر دوم و سوم، ما دلیل نداریم ساختن بعض مجسمه حرمت داشته باشد و دلیل نداریم اگر چند نفر مشترکا یک کار را انجام دادند، حرام مرتکب شده باشند.

عرض می‌کنیم:

به نظر ما در احکام الاهیه قاعده‌ای نداریم که حکم تعلق گرفته به فردی بالخصوص لذا اگر اشتراک باشد نه واجب محقق شده نه حرام، همچنین نمی‌توانیم بگوییم قاعده اولیه این است که حکم به مجموع تعلق گرفته است بلکه مناسبت حکم و موضوع است که وضعیت را روشن می‌کند.

در غالب موارد از واجبات الا ما خرج بالدلیل مناسبت حکم و موضوع اقتضاء دارد لکل شخص من المکلفین حکمٌ خاصً. مثلا مولا گفته اقیموا الصلاه، مناسبت حکم و موضوع اقتضاء دارد هر مکلف حکم خاص داشته باشد اینگونه نیست که یک مکلف بگوید دو رکعت اول را من می‌خوانم دو رکعت بعد را شما انجام بده یا نماز ظهر را من می‌خوانم نماز عصر را شما بخوان تا مشترکا تکلیف انجام شود همینطور در سایر واجبات مثل حج، بله در همین واجبات مستثنیات هم داریم مثل جهاد که مناسبت حکم و موضوع میگوید محاصره دشمن را به تنهایی توانستی بشکنی واجب است یا اگر مشترکا میتوانید باید انجام دهید همچنین در امر به معروف و نهی از منکر.

اما در محرمات الاهی قاعده عکس است. از أدله استفاده می‌شود محقق شدن این عمل در خارج مبغوض مولا است چه از فرد واحد چه از جمع. می‌دانیم سرقت مبغوض مولا است به مناسبت حکم و موضوع می‌گوییم تفاوتی ندارد سرقت تنهایی انجام شود یا اینکه نمی‌تواند یخچال را یک نفری ببرد دو نفری می‌برند. همینطور در غصب که ممکناست چند نفری تصرف غاصبانه در ملک فردی دیگر انجام دهد، این غصب مبغوض مولا است، مناسبت حکم و موضوع می‌گوید این عمل هر چند مشترکا انجام شود مبغوض مولا است.

پس در واجبات و محرمات تفاوت است. حرمت عمل تصویرگری اگر از روایات استفاده شد حرام است یعنی ایجاد تصویرگری در خارج مبغوض مولا است طبق این قاعده چه حرمت به فعل واحد تعلق بگیرد چه فعل اشتراکی تفاوتی ندارد.

مثالهای پیرامونی که در بیانات آقایان آمده قرینه و مناسبت حکم و موضوع دارد مثال قتل نفس مناسبت حکم و موضوع قضیه را تأیید می‌کند و ارتباط به روایات و نص خاص ندارد اگر سه نفر مشترکا در قتل شریک باشند اگر نص خاص هم نداشته باشیم هر کدام از این مشترکین به اندازه فعلی که انجام داده تبعاتی متوجه‌اش خواهد بود.

بعضی مثال به جعاله زده‌اند که من ردّ ضالتّی فله کذا هر کسی گمشده من را پیدا کند فلان مقدار جایزه می‌دهم مناسبت حکم و موضوع می‌گوید اینگونه نیست که فقط در صورتی که یک نفر گمشده را پیدا کند حق مطالبه جعل داشته باشد و اگر چند نفر انجام دادند دیگر حق مطالبه جعل نداشته باشند نه خیر اینگونه نیست، اما در اجاره اینگونه نیست لذا اگر ماشین را اجاره کرد و خواست بدون ذکر در قرارداد، اشتراکی استفاده کند حق ندارد.

پس فعلا نکته محوری کلام مرحوم امام که گویا همه أدله احکام به نحوی است که کلُّ شخصٍ مکلفٌ بهذا التکلیف و اذا اشترکوا دیگر تکلیفی نیست این را به عنوان قاعد کلی نمی‌توانیم بپذیریم، این نکته در واجبات جاری است اما در محرمات چنین نیست.

ادامه مطلب خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 40، مسلسل 346، چهارشنبه 1402.09.01.

*****************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

کلام در حکم اشتراک در تصویرگری بود. مرحوم امام فرمودند در صورت اشتراک هیچ یک از مشترکان عمل حرام مرتکب نشده‌اند. مرحوم خوئی هم فرمودند فقط فرد اخیر که هیئت تصویر به فعل او در خارج محقق شده عملش حرام است و مشترکین دیگر عملشان مقدمه فعل او است و مقدمه حرام هم حرام نیست.

جلسه قبل وارد تحلیل و نقد این بیانات شدیم. به عنوان مقدمه توضیح دادیم قاعده اولیه در تکالیف الاهی چیست؟ آیا قاعده اولیه این است که هر مخاطب بالخصوص یا هر مکلّف جداگانه وظیفه‌اش انجام دادن متعلق تکلیف است؟ به صورتی که اگر به اشتراک انجام دهند در واجبات وظیفه را انجام نداده‌اند و در محرمات عمل حرامی مرتکب نشده‌اند؟ یا قاعده اولیه این است که متعلق تکلیف چه بالخصوص و چه بالاشتراک انجام شود وظیفه واجب انجام شده و اگر حرام بالإشتراک انجام شود گناه کرده است.

گفتیم این بحث مهم است و جایگاه اصلی‌اش هم در علم اصول است. بررسی حکم صورت شک که ندانیم نحوه تعلق تکلیف به نحو بالخصوص است یا بالإشتراک نیز مهم است.

ما گفتیم از بررسی أدله استفاده می‌شود قاعده اولیه در واجبات اتیان متعلّق است توسط هر مخاطب و مکلفی بالخصوص الا ما خرج بالدلیل که مثال زدیم به جهاد و امر به معروف. در محرمات قاعده اولیه به مناسبت حکم و موضوع و بررسی أدله محرمات این است که ایجاد متعلق مبغوض مولا است چه توسط مکلف خاص باشد چه توسط چند مکلف مشترکا.

بحث امروز تطبیق این مقدمه است بر ما نحن فیه.

بیان نظریه مختار

فرض این است که چند نفر با هم تصویرگری کرده‌اند، حداقل دو صورت مهم قابل تصویر است:

صورت اول: علم به انطباق

گاهی هر دو یا چند تصویرگر علم دارند به اتمام صورت یا به تعبیر ما علم به انطباق دارند،[2] یا قرار گذاشته‌اند تمام می‌کنند یا علم دارد که وقتی او شروع کند دیگری به اتمام می‌رساند، فرض می‌کنیم قسمتی از مجسمه را مصوّر اول می‌سازد و علم دارد با هماهنگی یا بدون هماهنگی، مصوّر دوم کار را تمام می‌کند در این صورت وقتی کارِ ساخت تمام شد و صوره در خارج واقع شد تکلیف بر همه مصوّران منجّز است زیرا از أدله استفاده می‌شود ایجاد صورت در خارج حرام است.

تکلیف نفسی که بر مرکب مترتب است چه وجوب و چه حرمت همه محققان از جمله مرحوم امام و مرحوم خوئی قبول دارند که آن وجوب یا حرمت منبسط بر اجزاء است نه اینکه فقط جزء اخیر حرام یا واجب باشد. وقتی مولا می‌فرماید أقم الصلاه، صلاه مرکب از ده جزء است همین وجوب نفسی بر همه ده جزء منبسط است لذا هر جزء را مکلف به قصد وجوب انجام می‌دهد، در مرکبی که حرمت هم به آن تعلق گرفته مطلب همین است که اگر ایجاد صوره در خارج حرام است یعنی بر کل این اجزاء حرمت انطباق دارد و هر جزئی حرام نفسی است لذا اگر دو نفر با هم تصویرگری کنند و فرض این است که علم به انطباق دارند و در خارج هم محقق شد هر دو مرتکب حرام شده‌اند. یعنی اگر یک قسمت از حرام را یک نفر و قسمتی را فرد دیگر انجام داد هر دو مرتکب حرام شده‌اند.

با این توضیح، در این صورت اول کلامی با مرحوم خوئی و کلامی با مرحوم امام داریم.

به مرحوم خوئی عرض می‌کنیم شما ادعا می‌کنید عنوان حرام، صوره به حمل شایع است و فرمودند از ادله استفاده می‌شود آنچه به حمل شایع تصویر است حرمت دارد پس آن هیئت تمثالیه تمامش حرام است نه جزء اخیرش.

از ایشان سؤال می‌کنیم شما که می‌فرمایید حکم حرمت مربوط به تحقق هیئت تمثالیه در خارج است و این هم زمانی محقق می‌شود که جزء اخیر را اضافه کند، لذا اجزاء سابق مقدمه است و حرمت ندارد؛ به ایشان می‌گوییم آیا در سایر مرکبات که حکم به آنها تعلق گرفته ملتزم به این معنا می‌شوید؟

مثلا مولا فرموده اقم الصلاه، صلاه تا جزء اخیرش نیاید هیئت صلاه محقق نشده آیا ملتزم می‌شوید که وجوب نفسی نماز مربوط به جزء اخیر است و سایر اجزاء صرفا مقدمه ایجاد هیئت صلاتیه هستند، قطعا چنین نمی‌گویید.

به عبارت دیگر مرحوم خوئی در مباحث اصولی در بحث مقدمه واجب در فرق بین مقدمه خارجیه و مقدمه داخلیه تصریح می‌کنند که مقدمه خارجیه وجوبش غیری است اما مقدمات داخلیه که اجزاء یک مرکب است وجوب نفسی دارد لذا هر مرکب اعتباری که شارع حکمی بر آن صادر کرده درست است که هر جزء مقدمه جزء بعدی است و تا جزء اول اتیان نشود جزء بعدی قابل اتیان نیست اما این اجزاء مقدمه داخلیه هستند و حکم وجوب که یک حکم نفسی است بر همه اینها منبسط می‌شود. در ما نحن فیه هم مولا فرموده ایجاد الصوره در خارج حرام است این صورت یک مرکب است که شامل ده جزء می‌شود این اجزاء مقدمه داخلیه است و هر کدام به شرط انضمامِ دیگری جزء مرکب است، فرضا ایجاد صوره حرام است مجسمه ساختن حرام است این حرمت نفسی باید بر همه اجزاء منبسط شود البته بشرط اجتماع تمام اجزاء اما وقتی تمام اجزاء محقق شد چرا تعبیر می‌کنید اینجا تحقق حرام با جزء اخیر است لذا اجزاء قبلی مقدمه است و اگر کسی قبول داشته باشد نهایتا از باب اعانه بر اثم حرام است اما سایر اجزاء، مقدمه داخلیه هستند نه خارجیه و در این صورت خود حرمت بر آنها منبسط است یعنی هر جزء به شرط اجتماع حرمت نفسی دارد.

اما به مرحوم امام عرض می‌کنیم اگر در محرمات مانند واجبات قائل شوید قاعده اولیه این است که هر مکلفی منفردا تکلیف دارد این کلام لازمه‌ای دارد که به آن ملتزم نیستند.

گویا مرحوم امام فرمودند "من صوّر صوره" ظهور دارد در اینکه حکم مربوط به هر مکلف به نحو عام استغراقی است نه مجموعی لذا اگر دو نفر مشترکا صوره را ایجاد کردند هر کدام به تنهایی صورت ایجاد نکرده‌اند لذا هیچکدام حرام مرتکب نشده اند.

گویا نگاه مرحوم امام این است که محرمات هم مانند واجبات قاعده اولیه در آنها این است که هر مکلفی مخاطب به خطاب است بالخصوص. در این صورت بهترین راه فرار برای ایجاد حرام در خارج شکل می‌گیرد، أدله می‌گوید ایجاد فلان شیء حرام است فرد مشترکا انجام می‌دهد و هیچ حرمتی هم نخواهد بود.[3]

لذا در صورت اول سؤالمان از مرحوم امام این است که آیا در سایر محرمات قاعده اولیه داریم یا نه؟ اگر بگویید در سایر محرمات این قاعده جاری است و فقط در اینجا جاری نیست که عجیب است و اگر در محرمات قاعده این است که ایجاد متعلق مبغوض مولا است و مناسبت حکم و موضوع چنین اقتضایی دارد دیگر در صورت اول نمیتوانید چنین بگویید.

پس در صورت اول حق با صاحب جواهر است که فرمودند اقوی این است که همه مشترکان از جمله فرد اول حرام انجام داده است.

صورت دوم:  عدم علم به انطباق

گاهی یکی از مشترکان در تصویرگری جزء مجسمه را می‌سازد و علم به انطباق ندارد، سایر اجزاء را هم نمی‌سازد و رها می‌کند فرض کنید میخواهد آدم برفی بسازد و فرضا مسجمه باشد و حرمت داشته باشد، تا نیمه ساخت و خسته شد و رها کرد و رفت، نفر دوم می‌آید و با علم به انطباق مجسمه را تکمیل می‌کند، اینجا کلام مرحوم خوئی را فی الجمله قبول داریم اما با بیان دیگری. اینجا در حقیقت یک مرکب حرام انجام شده است توسط دو نفر، یکی جاهل به انطباق حرام است که نفر اول باشد، این فرد نه حرام مرتکب شده نه علم به انطباق دارد اما نفر دوم علم به انطباق دارد و حرام انجام داده، حکم حرمت بر نفر اول که جاهل بود منجز نیست اما نفر دوم عالم است لذا حکم حرمت بر او منجز است.

خلاصه فرع هفتم

نه مطلقا نظر مرحوم امام را پذیرفتیم که هیچ کدام حرام مرتکب نشده باشند؛ نه مطلقا کلام مرحوم خوئی را پذیرفتیم که فرمودند فقط فاعل اخیر مرتکب حرام شده. و نه مطلقا کلام مرحوم صاحب جواهر را پذیرفتیم که همه مرتکب حرام شده‌اند.

ما تفصیل دادیم که اگر با علم به انطباق انجام دادند حرام مرتکب شده اند اما اگر یک نفر یا بعض افراد علم به انطباق ندارد حرام مرتکب نشده است.

فرع هشتم: تصویرگری بالمباشره و بالتسبیب

علی فرض حرمت تصویرگری آیا موضوع أدله تصویرگری بالمباشره است فقط یا نه تصویرگری بالتسبیب هم حرام است.

توضیح مطلب این است که مجسمه سازی و تصویرگری بر دو گونه است:

یکم: بالمباشره

گاهی تصویرگر و مجسمه ساز با دست خودش و بالمباشره مجسمه می‌سازد.

دوم: بالتسبیب

اما گاهی یک کارخانه‌ای است با قالبهایی، فرد مواد اولیه به دستگاه می‌دهد مانند کارخانه عروسک سازی امروزی، کارگر یک کلید را می‌فشارد و دستگاه را روشن می‌کند و دستگاه مجسمه تولید می‌کند، اینجا می‌گوییم مجسمه سازی بالتسبیب انجام شده نه بالمباشره.

آیا أدله حرمت تصویرگری شامل تصویر بالتسبیب هم می‌شود یا خیر؟

اینجا دو نظریه است: مرحوم امام تصریح می‌کنند در مکاسب محرمه که ادله حرمت فقط تصویر بالمباشره را شامل می‌شود لذا تصویرگری بالتسبیب حرام نیست.

بعضی مانند مرحوم اراکی در مکاسب محرمه شان می‌فرمایند أدله حرمت شامل هر دو مورد می‌شود. هم شامل تصویرگری بالمباشره می‌شود هم بالتسبیب. این بحث مهم است و در موارد دیگر هم ثمره دارد که بررسی خواهیم کرد.

این اشاره اجمالی، توضیح مطلب خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 41، مسلسل 347، شنبه، 1402.09.04.

[2]. مقرر: انطباق فعل تصویرگری (مجسمه سازی) بر تصویر و مجسمه خارجی. علم به انطباق کنایه از تحقق خارجی هیئت مجسمه است.

[3]. مرحوم امام هیچ مثال دیگری نمیتوانند از محرمات بیاورند که خطاب متوجه یک نفر است)

*******************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

در فرع هشتم گفتیم طبق نظر کسانی که تصویرگری را حرام می‌دانند، این حرمت فقط شامل تصویرگری بالمباشره می‌شود یا شامل تصویرگری بالتسبیب هم می‌شود؟

تصویرگری بالتسبیب این بود که مواد اولیه و طرح و نقشه و قالب به دستگاه داده می‌شود و فرد فقط دستگاه را روشن می‌کند و دستگاه مجسمه تولید می‌کند، آیا بر این عمل این فرد هم مجسمه سازی صادق است یا نه و حکم حرمت وجود دارد یا نه؟

ثمره دیگر این بحث این است که آیا ذبح با آلات حدیثه صحیح است یا خیر؟ یک نگاه همین بالمباشره یا بالتسبیب بودن است. مرغ ها را به ریل وصل می‌کنند فردی کلید را می‌زند و تیغ دستگاه خود بخود و یکی یکی سر مرغ ها را قطع می‌کند آیا اینجا ذبح انسان صادق است؟ یا میّت را در دستگاهی بگذارند و دستگاه، اغسال میّت را انجام دهد و کفن کرده میت را تحویل دهد، آیا تغسیل صادق است؟

جلسه قبل گفیم مرحوم امام قدس الله روحه الزکیه در مکاسب محرمه می‌فرمایند أدله حرمت تصویر اختصاص دارد به موردی که تصویرگری یا مجسمه سازی بالمباشره باشد فلو فرضت مکینهٌ صُنعت لإیجاد المجسمات و باشر أحد لإتصال القوّه الکهربائیه بها فخرجت لأجلها الصور المجسمه منها، لم یفعل حراما و لم تدلّ الأدله علی حرمته.[2]

دلیل مرحوم امام بر مدعایشان را ضمن چند نکته توضیح می‌دهیم:

نکته اول: استظهار از روایات

می‌فرمایند[3] ظهور روایات "من صوّر صوره" یا "من مثّل مثالا" در این است که این عمل از فاعل با قوه فاعلی و زور بازوی او صادر و محقق شود، گویا ظاهر "من صوّر صوره" شامل کسی است که مستقیما با دست خودش صورتگری کند لذا اگر کسی با واسطه و به سبب یک دستگاه این کار را انجام دهد دستگاه مجسمه را ساخته نه انسان، لذا اگر دستگاه تصویرگری کند ارتباط به انسان ندارد و أدله حرمت شامل این موارد نمی‌شود.

نکته دوم: ذکر یک شاهد

شاهدی بر این معنا ذکر می‌کنند[4] که اگر مولا گفت من کتب کتابا فله کذا، مرحوم امام می‌فرمایند این عنوان شامل کسی که در چاپخانه و مطبعه کتاب را حروف چینی کرده و با دستگاه چاپ کرده نمی‌شود.

نکته سوم: پاسخ از دو اشکال

اشکال اول:

می‌فرمایند[5] ممکن است ادعا شود ادله حرمت تصویر دو لسان دارند، روایتی که می‌گوید "من صوّر صوره" ظهور در مباشرت مکلف در تصویرگری دارد و شامل تسبیب نمی‌شود لکن روایات دیگری هم داریم که به لسان دیگر می‌گویند "من مثّل مثالا" هر کس نمونه ای را در خارج ایجاد کند، این عنوان بر تسبیب صادق است فردی که دستگاه را روشن کرد و دستگاه عروسک ساخت "مثّل مثالا" صادق است.

جواب:

مرحوم امام می‌فرمایند بین دو لسان تفاوتی نیست، "من صوّر صوره" اگر دلالت می‌کند بر مباشرت عمل توسط فاعل که خودش با دست خودش بسازد من مثّل مثالا نیز همین است. هر کسی که تمثیل کند مثالی را، تمثیل مثال هم ظهور در مباشرت دارد.

لذا مرحوم امام می‌فرمایند در خیلی از موارد فردی که کلید دستگاه را می‌زند تا دستگاه مجسمه بسازد بنفسه نه عالم بر تصویر است نه قادر بر تصویرگری است، نمی‌تواند مجسمه و عروسک بسازد لذا مرحوم امام می‌فرمایند تفاوتی ندارد چه "من صوّر صوره" چه "من مثّل مثالا" هر دو ظهور در مباشرت دارند. پس این فرد کار حرامی انجام نداده است.

همین نکته را در ذبح با دستگاه هم باید بفرمایند یعنی آنجا که ذبح توسط فرد انجام شود بالمباشره، ذبح صادق است اما اگر فرد فقط کلید را زده است و دستگاه ذبح کرده، ذبح شرعی محقق نیست.[6]

اشکال دوم:

اشکال دوم اشاره دارد به کلامی از مرحوم سید صاحب عروه در حاشیه مکاسب که فرموده‌اند فرض کنید ظاهر دلیل شامل تصویرگری بالتسبیب نمی‌شود و بگوییم "من صوّر صوره" یعنی با قوّت بازو تصویرگری کند، اما تنقیح مناط می‌کنیم، اطمینان داریم مناط "ایجاد الصوره فی الخارج" مبغوض مولا است و همین مناط در مورد تسبیب هم هست و آنجا هم می‌شود ایجاد الصوره فی الخارج. لذا اگر دلالت لفظی نباشد از باب تنقیح مناط قائل می‌شویم تصویرگری بالتسبیب هم مانند تصویرگری بالمباشره حرام است.

جواب:

مرحوم امام می‌فرمایند[7] این مناط مشکوک است، از کجا بدانیم آنچه حرام و مبغوض است ایجاد الصوره فی الخارج باشد به هر کیفیّتی؟ چه بالتسبیب چه بالمباشره. شاید مناط ایجاد الصوره مباشره باشد لذا حداقل این است که این مناط مشکوک است.

فعلیه نتیجه می‌گیرند تصویرگری به سبب دستگاه حرام نمی‌باشد.

عرض می‌کنیم:

در کیفیّت استدلال مرحوم امام و بیانشان دو احتمال است:

احتمال اول:

ظاهر عبارت مرحوم امام این است که أدله شامل ساخت با دستگاه نمی‌شود و نمیگویند این فرد صوّر صوره.

باید ببینیم ظهور عرفی این جمله در چه معنایی است؟ بدون شک عرف همین که یک فعلی از یک فاعل مختار صادر شود و اراده دیگری بین این فعل و فاعل متخلل نشود و فقط اراده این فرد باشد، عرف این فعل را به فاعل نسبت می‌دهد به هر ابزاری که باشد. و الشاهد علیه دلیل داریم "من قتل نفسا فکذا" این قتل نفس بالید باشد مباشره بدون تخلّل هیچ دستگاهی، گفته می‌شود قتل نفس محقق شده، فرد اگر قوی هیکل است و با دست خودش گردن فرد را بشکند و فرد را بکشد باز هم قتل نفس محقق است یا همین فرد با چاقو بکشد یا گیوتین باشد که با فشردن دکمه، دستگاه سر فرد را قطع کند باز هم عرفا قتل نفس محقق شده.

لذا هر فعلی را که فاعل مختار انجام داد و اراده دیگری متخلل نشد بین فعل و نتیجه فعل، عرف این فعل و نتیجه‌اش را به فاعل نسبت می‌دهد به هر ابزاری که باشد.

در ما نحن فیه مسأله از همین باب است، وقتی مجسمه را می‌سازد ابزار خاصی دارد، با یک ابزار خاصی تراش می‌دهد آیا اینجا هم مرحوم امام می‌گویند من صوّر صوره محقق نشده؟ بلا شبهه محقق است. در دستگاه نیز همین است، وقتی این فرد و اراده او سبب حرکت دستگاه می‌شود و این دستگاه به توسط اراده او دارد کار می‌کند اسناد تصویر به او عرفا محقق است.

لاینقضی تعجبی از شاهدی که مرحوم امام اقامه کردند که کسی که در چاپخانه و مطبعه کتاب را چاپ می‌کند کتابت کتاب به او اسناد داده نمیشود و نمیگویند او کتاب را نوشته است. روشن است اگر مقصود از کتابت کما هو الظاهر خلق این اثر و نویسندگی است، کسی که حروفچینی در کارخانه انجام داده خالق این اثر و این کتاب نیست اما اگر منظور این است که کار دستگاه به آن فرد نسبت داده نمیشود قبول نداریم. لذا همان زمانی که دستگاه برقی نبود و حروفچینی با حروف سربی بود و جوهر میریختند گفته می‌شد این فرد چاپ کرد الآن هم که دستگاه های اتوماتیک کار میکند باز هم گفته می‌شود این فرد چاپ کرده است.

احتمال دوم:

محتمل است که دلیل مرحوم امام ظهور نباشد بلکه انصراف باشد چنانکه از قسمتهایی از عبارتشان چنین برداشت می‌شود که "من صوّر صوره" فی نفسه اطلاق دارد اما میتوانیم بگوییم در زمان شارع اصلا ساخت مجسمه با دستگاه معهود نبوده است لذا چون این فرد از عام وجود نداشته بگوییم دلیل، انصراف دارد به افراد موجودش لذا "من صوّر صوره" منصرف به موارد ساخت بالمباشره است.

پاسخ از این بیان هم روشن است که در اصول بحث شده و خود مرحوم امام هم قبول دارند غلبه وجودی سبب انصراف نمی‌شود مولا گفته اکرم العلماء، در زمان شارع عالم به هوش مصنوعی نبوده است الآن فردی است که عالم به هوش مصنوعی است، نبودن یک مصداق در عصر تشریع سبب نمیشود بگویید فقط شامل مصادیق عالم در عصر تشریع می‌شود.

نتیجه اینکه در فرع هشتم به نظر ما تصویرگری چه بالمباشره و چه بالتسبیب باشد أدله من صوّر صوره شاملش می‌شود و اگر کسی از آن أدله حرمت را استفاده کند تفاوتی ندارد چه مجسمه سازی بالمباشره باشد یا بالتسبیب باشد أدله دال بر حرمت است.

 

[1]. جلسه 42، مسلسل 348، یکشنبه، 1402.09.05.

[2]. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۰۱

[3]. لعدم صدق تصویر الصور وتمثیل المثال علیه. فلو نسبا إلیه کان بضرب من التأویل و التجوّز، فإنّ‌ ظاهر «من صوَّر صوراً» أو «مثّل مثالاً» سیّما فی تلک الأعصار صدورهما من قوّته الفاعله، فیکون هو المباشر لتصویرها. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۰۱

[4]. فکما أنّ‌ قوله: «من کتب کتاباً» لا یشمل من أوجد الکتابه بالمطابع المتعارفه أو أخذ الصوره منه، فمباشر عمل المطبعه وأخذ الصور لیس کاتباً ولا کتب شیئاً، کذلک صاحب المکینه العامله للصور وکذا المصوّر لیسا مصوّرین وممثّلین للصور و المثل إلّابضرب من التأویل و التجوّز، ولا یصار إلیه إلّابدلیل وقرینه، من غیر فرق بین الصور المنطبعه فی الزجاجه و المنعکسه منها إلى الصحائف، و إن کان عدم الصدق فی الأوّل أوضح. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۰2.

[5]. إلّا أن یدّعى أنّ‌ ذلک المدّعى لو تمّ‌ فی مثل قوله: «من صوّر صوره أو مثالاً» لا یتمّ‌ فی مثل قوله: «مثّل مثالاً»، فإنّ‌ الظاهر منه حرمه مثول المثال و هو شامل للإیجاد، أو مخصوص به، أو یدّعى إلغاء الخصوصیه عرفاً وفهم الإیجاد التسبیبی من الأدلّه بإلغائها. وهما أیضاً محلّ‌ إشکال ومنع؛ لأنّ‌ الظهور المدّعى إنّما هو لهیئه الفعل؛ فإنّها ظاهره فی الإیجاد المباشری إلّامع قیام قرینه من غیر فرق بین الموارد، بل الظاهر من قوله: «من مثّل صوره أو مثالاً» هو تصویر الصوره وتمثیلها بقدرته وعلمه بذلک الصنع، والمباشر لاتّصال القوّه بالمکینه أو لإلقاء الجصّ‌ فی القالب ربّما لا یکون مصوّراً وعالماً بالتصویر ولا قادراً علیه. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۰2.

[6]. اینگونه نیست که جواز ذبح با دستگاه مستند به اختلال نظام باشد، اتفاقا باعث اشتغالزایی برای افراد هم میشود که مباشرتا ذبح کنند.

[7]. ودعوى إلغاء الخصوصیه أیضاً ممنوعه، ولا أقلّ‌ من الشکّ‌ فیه. نعم، لو کان وجودها مبغوضاً کان الأمر کما ذکر ویأتی الکلام فیه، ولکن الاحتیاط بترکه مطلقاً لا ینبغی أن یترک. المکاسب المحرمه (امام)، جلد: ۱، صفحه: ۳۰3.

**************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع نهم: حکم عکاسی و فیلم برداری

نهمین فرع آن است که علی فرض حرمت تصویرگری آیا أدله حرمت شامل عکسبرداری متداول امروز هم می‌شود که اصطلاحا فتوگرافی گفته می‌شود یا فیلم برداری با ابزار مختلف از جمله تلفن همراه مشمول حکم حرمت هست یا خیر؟

دو نظریه بین فقهائی که این بحث را مطرح کرده‌اند وجود دارد:

نظریه اول: شمول حرمت نسبت به عکاسی و فیلم برداری (قول مختار)

گفته شده أدله حرمت تصویر شامل این موارد هم می‌شود لذا بعضی فتوا می‌دهند عکسبرداری‌ها حرام است الا در ضرورت.

مرحوم سید صاحب عروه در حاشیه المکاسب می‌فرمایند السادس: لافرق بین أنحاء ایجاد الصوره من النقش بالتخطیط و بالحکّ و بغیر ذلک فیشمل العکس المتداول فی زماننا فإنه أیضا تصویر کما لایخفی.[2]

مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری فرزند مؤسس حوزه علمیه قم می‌فرمایند أدله حرمت تصویر تمام نیست و روایات دال بر حرمت یا سندش یا دلالتش تمام نیست اما از اجماع نمی‌توانند بگذرند لذا احتیاط واجب دارند که تصویرگری ذی الروح انجام نشود مخصوصا مجسمه، سپس می‌فرمایند اگر قائل شدیم أدله دلالت بر حرمت می‌کند، لامحاله شامل عکاسی و فتوگرافی هم می‌شود.

یکی از اعلام مکتب قم حفظه الله در انوار الفقاهه می‌فرمایند و التصویر ایضا من هذا القبیل فقد یکون بالأقلام و أخری بالأفلام و انعکاس الظل بواسطه المواد الکیمیائیه، فهذه کلها اسباب و النتیجه واحده.[3]

پس یک نظریه این است که حرمت تصویر شامل تصاویر فتوگرافی امروز هم می‌شود لذا این تصویرها هم حرام است مگر به جهت ضرورت مثل اینکه برای حج می‌خواهد گذرنامه بگیرد و ضرورت دارد که عکس بگیرد.

نظریه دوم: عدم شمول حرمت نسبت به عکاسی و فیلم برداری

بعضی معتقدند أدله حرمت تصویر شامل تصاویر فتوگرافی نمی‌شود. این نظریه از کلمات مرحوم خوئی صریحا و از برخی کلمات مرحوم امام ممکن است استفاده شود که أدله حرمت تصویر شامل این عکسهای مصطلح نمی‌شود.

گفتیم مرحوم امام فرمودند اگر تصویر توسط مصوِّر بالید و بالقوه الفاعله باشد، أدله حرمت شاملش می‌شود اما اگر توسط آلات حدیثه مثل دستگاه مجسمه سازی باشد أدله حرمت تصویر شامل این موارد نمی‌شود. شکی نیست که تصاویر فتوگرافی بالید نیست بلکه صرفا با آلات حدیثه انجام می‌شود. پس از نگاه مرحوم امام أدله حرمت از این مورد انصراف دارد.

مرحوم خوئی بیان دیگری دارند و می‌فرمایند:[4]

أطلاق أدله حرمت می‌گوید تصویرگری حرام است چه با دست باشد و چه با آلات حدیثه باشد، چه دفعی باشد و چه تدریجی، لکن عکسهای فتوگرافی تخصصا از أدله تصویر خارج است، لعدم کونه ایجادا للصوره، بر اینگونه عکسبرداریها ایجاد صورت صادق نیست. "من صوّر" یعنی من أوجد صورهً، بر تصویر برداری با این آلات حدیثه ایجاد الصوره صادق نیست و این مدعای ما با تحلیل چگونگی عملکرد دستگاه عکاسی روشن می‌شود.

می‌فرمایند دوربین عکاسی دستگاهی است که با تنظیم شدن توسط انسان، هر شیء یا حیوان یا شخصی که در مقابل آن قرار بگیرد، این دستگاه نوری پخش می‌کند که بین انسان حائل می‌شود و سایه انسان در یک حافظه‌ای مانند نگاتیو حفظ می‌شود سپس شخصی با دارو یا مواد شیمیایی این نگاتیو را ظاهر می‌کند و سایه منعکس شده در آن نگاتیو بر روی یک کاغذ مخصوص چاپ می‌شود. می‌فرمایند این اصلا تصویرگری نیست.

ایشان می‌فرمایند اگر ایستادن انسان مقابل یک جسم صیقلی مثلی عدسی و انعکاس سایه‌اش در آن جسم تصویرگری و حرام باشد پس در مقابل آینه ایستادن هم باید حرام باشد. هر چند در مقابل دوربین یک لحظه باشد و در مقابل آینه چند ثانیه باشد. در حالی که مسلّما نگاه در آینه حرمت ندارد.[5]

در بررسی حکم مذکور باید ببینیم:

ـ کسانی که فقط مجسمه سازی را حرام می‌دانند نه نقاشی را روشن است که این تصویرگری ها مجمسه نیست لذا از آن نگاه باید بگویند حرام نیست. بعدا حقیقت تصویر سه بعدی را بررسی خواهیم کرد.

ـ اما کسانی که مجسمه و نقاشی هر دو را حرام می‌دانند باید ببینیم قائل به حرمت عکاسی هم می‌شوند یا نه؟

ابتدا یک تحلیلی را بیان می‌کنیم در تأیید مرحوم خوئی سپس ببینیم کلام ایشان صحیح است یا نه.

مرحوم خوئی می‌فرمایند عملیه فتوگرافی یا عکسبرداری امروزی در حقیقت دو مرحله دارد:

مرحله اول این است که عدسی دستگاه را روی یک شخص تنظیم می‌کند و سایه او در یک نگاتیو منعکس می‌شود ایشان می‌گویند انعکاس سایه مبهم روی یک نگاتیو عرفا صوّر صورهً نیست، لذا این نگاتیوهای مبهم چه بعد از چاپ روی کاغذ و چه قبل آن در نگاه عرف صوره نیست، نهایتا این است که أوجد ظِلّاً مبهما.

مرحله دوم هم چاپ تصویر روی یک کاغذ مخصوص است که این هم ایجاد الصوره نیست،.

پس نه مرحله اول در تصویربردای ایجاد الصوره است و نه مرحله دوم که چاپ است.

تلمیذ محققشان در ارشاد الطالب[6] و جمعی دیگر نیز همین کلام را بیان و قبول می‌کنند.

این بهترین تحلیل در ارائه کلام مرحوم خوئی بود.

نقد نظریه دوم

عرض می‌کنیم مرحوم خوئی در مجسمه سازی تحلیلشان این بود که اگر دو نفر به اشتراک عملی را شروع کردند، کسی که جزء اخیر را اضافه می‌کند و با عمل او هیئت تصویر ایجاد می‌شود همین فرد اخیر مرتکب حرام شده است و سایر اعمال، مقدمه حرام هستند و مقدمه حرام هم حرام نیست اما آن جزء اخیر حرام است.

ایشان باید این کلامشان را اینجا نیز بیان کنند. به ایشان می‌گوییم قبول داریم که عرف به انعکاس سایه مبهم روی نگاتیو و ظاهر کردن نگاتیو تصویرگری نمی‌گوید اما مرحله نهایی که عکس را روی کاغذ مخصوص چاپ می‌کند عرف می‌گوید صوره ایجاد شد. لذا طبق مبانی مرحوم خوئی عرفا با الحاق این عمل اخیر ایجاد الصوره فی الخارج صدق می‌کند و اگر این مرحله نبود می‌گفتیم ایجاد الصوره نیست مثل مجسمه ای بود که سرش به بدن متصل نشده بود که ایشان می‌فرمودند هیئت مجسمه در خارج محقق نشده اما با آن جزء اخیر که به بدن ملحق شد ایجاد الصوره فی الخارج را محقق دانستند و عمل را حرام شمردند. کلام ما این است که با انطباق و چاپ آن تصویر روی کاغذ مخصوص ایجاد الصوره صادق است و باید حداقل جرء اخیر را حرام بدانید.

به نظر ما اگر کسی أدله حرمت تصویر را تمام بداند یا حتی به احتیاط وجوبی معتقد به حرمت نقش باشد باید فتوگرافی و فیلم برداری را نیز حرام بداند. لذا کلام مرحوم سید صاحب عروه و دیگرانی که نقل کردیم تمام است.

 

[1]. جلسه 43، مسلسل 349، شنبه، 1402.09.11. بعد تعطیلاتدهه اول فاطمیه.

[2]. حاشیه المکاسب، جلد: ۱، صفحه: ۱۹

[3]. أنوار الفقاهه، (آیه الله مکارم)، صفحه: ۱۷۲

[4]. موسوعه الإمام الخوئی، جلد: ۳۵، صفحه: ۳۶۲: و على هذا المنهج فلا یحرم أخذ العکس المتعارف فی زماننا، لعدم کونه إیجادا للصوره المحرّمه، و إنّما هو أخذ للظل و إبقاء له بواسطه الدواء، فإنّ‌ الإنسان إذا وقف فی مقابل المکینه العکاسه کان حائلا بینها و بین النور، فیقع ظلّه على المکینه، و یثبت فیها لأجل الدواء، فیکون صوره لذی ظل، و أین هذا من التصویر المحرّم‌؟ و هذا من قبیل وضع شیء من الأدویه على الجدران أو الأجسام الصیقلیه لتثبت فیها الأظلال و الصور المرتسمه، فهل یتوهّم أحد حرمته من جهه حرمه التصویر، و إلاّ لزمه القول بحرمه النظر إلى المرآه، إذ لا یفرق فی حرمه التصویر بین بقاء الصوره مدّه قلیله أو مدّه مدیده. و قد اشتهر انطباع صور الأشیاء فی شجره الجوز فی بعض الأحیان، و لا نحتمل أن یتفوّه أحد بحرمه الوقوف فی مقابلها فی ذلک الوقت بدعوى کونه تصویرا محرّما. و على الإجمال: لا نتصوّر حرمه أخذ العکس المتعارف، لا من جهه الوقوف فی مقابل المکینه العکاسه، و لا من جهه إبقاء الظل فیها کما هو واضح.

[5]. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم در سفرها همیشه همراهشان بود. میتوان در تقویت مرحوم خوئی چنین گفت که عدسی چشم انسان هم عکس برداری می‌کند اما احدی نمیگوید النظر الی وجه العالم حرامٌ.)

[6]. إرشاد الطالب فی شرح المکاسب، جلد: ۱، صفحه: ۲۲۱: ثمّ‌ لا یخفى أنّ‌ ما دلّ‌ على حرمه التصویر ولو نقشاً على تقدیر تمامه لا یعمّ‌ التصویر المتعارف فی زماننا المعبّر عنه بالفارسیّه «عکس گرفتن»، و ذلک فإنّ‌ ظاهر ما تقدّم حرمه إیجاد الصوره وعملها نقشاً أو مجسمه، وأمّا العمل على بقاء الصوره الواقعه من الشیء فی شیء آخر، کما فی هذا التصویر المتعارف، فغیر داخل فی مدلولها، کما إذا صبّ‌ المکلّف مائعاً على المرآه الواقعه علیها صوره إنسان، فثبتت فی المرآه تلک الصوره بصبّه، فإنّه لا یسمّى ذلک تصویراً بالمعنى الوارد علیه الأخبار.

****************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

 فرع دهم: حکم ساخت ربات

دهمین فرع طبق نظر قائلین به حرمت تصویرگری بررسی حکم ساخت و تولید ربات است.

در مورد این موضوع به اختصار باید ابتدا ربات را تعریف کرد، فی الجمله به سابقه تاریخی آن اشاره نمود و ضمن ذکر اقسام آن به بررسی احکام مربوط به آن بپردازیم. لذا به چند نکته اشاره می‌کنیم:

نکته اول: تعریف ربات

در صدد تعریف جامع و مانع از ربات نیستیم اما اجمالا می‌گوییم ربات دستگاهی است مجهّز به قطعات الکترونیکی و مکانیکی که به دو هدف ممکن است ساخته شود، برای خودکار سازی بعض فعالیتها یا برای تقلید و شبیه سازی برخی از توانائی‌های جسمی رفتاری و احساسی انسان.

این دستگاه در فعالیتهای خودش ممکن است تحت نظارت مستقیم یک انسان باشد و ممکن است تحت نظارت مستقیم انسان نباشد بلکه توسط هوش مصنوعی کنترل شود.

ربات در اصل کلمه‌ای است که از زبان چک وارد زبان انگلیسی شده که چک و اسلواکی زبانها و قواعد و تاریخچه زبانی دارند و گفته می‌شود در زبان چک ربات به معنای بیگاری و کار بدون مزد کردن است لذا امروز هم در فرهنگستان زبان فارسی معادل فارسی ربات را بیگار گذاشته اند یعنی برای کاری که انجام می‌دهد مزد مطالبه نمی‌کند.

نکته دوم: تاریخچه ساخت ربات

گفته شده تاریخچه ساخت ربات به مسلمانان در قرن هفتم هجری بازمی‌گردد. گفته شده یکی از اندیشمندان مسلمان در قرن هفتم هجری به نام بدیع الزمان جَزَری[2] که شخصیت ویژه‌ای و از جهاتی شبیه شیخ بهائی بوده در اختراعات. یکی از اختراعاتش قایقی بود که چند نفر انسان نما و مجسمه انسان در این قایق نشسته بودند و هر کدام آلت موسیقی به دستشان بود و حرکت آب باعث می‌شد این آلات موسیقی کوک شود و این شخصیتهای انسان نما موزیسین بشوند و موسیقی بنوازند.

لذا بدیع الزمان جزری را پدر علم رباتیک می‌شناسند کتابی هم دارد با عنوان الجامع بین العلم و العمل النافع فی صناعه الحیل. در این کتاب حدود پنجاه دستگاه را توضیح می‌دهد که این دستگاه ها غالبش خود ساخته و بعضشان دگر ساخته است و دیگران ساخته اند. شیوه عمل این دستگاه ها را توضیح میدهد از جمله انواع ساعتها با ویژگیهای خاصی، فواره های خودکار، پمپ آبرسانی، قفلهای رمز دار، دستگاه های خودکار توزیع نوشیدنی. این کتاب به فارسی هم با عنوان مبانی نظری و عملی مهندسی مکانیک در تمدن اسلامی به چاپ رسیده است که کتاب جالبی است.

نکته سوم: اقسام رباتها

رباتها هم از نظر کارآیی اقسامی دارند هم از نظر شکل ظاهری. از نظر کارآیی رباتها امروز برای رفع انواع نیازهای بشر ساخته و بکارگیری شده است. در مسائل پزشکی، جراح یا کمک جراح، در مسائل ایمنی، در آتشنشانی در انجام وظائف منزل، هیچ فعالیتی امروز برای انسان نیست الا اینکه رباتی ساخته شده که بجای انسان فعالیت را انجام دهد.

از نظر ظاهری هم ربات بر دو قسم است:

قسم اول: بعضشان انسان نما یا حیوان نما نیستند مثل رباتهایی که در صنعت مونتاژ خودرو بکار می‌رود. یک بازو است که حرکت می‌کند قطعه را در جای خاص خودش قرار می‌دهد و آن را به سایر قطعات متصل می‌کند.

بعضی از رباتها به اندازه یک کپسول خوراکی ساخته شده و دوربینی در آن تعبیه شده و بعد از بلعیده شدن توسط انسان از معده و روده فیلم تهیه میکند به جای آندوسکوپی و کلونوسکوپی.

قسم دوم: رباتهای انسان نما یا حیوان نما که به شکل انسان یا حیوان هستند یا انسان و حیوان خیالی یا مشخص.

نکته چهارم: احکام رباتها

در بحث رباتها دو نوع حکم متصور است زیرا رباتها از جهتی دو قسم‌اند:

یکم: حکم کنترل ربات توسط هوش مصنوعی

رباتهایی که با هوش مصنوعی کنترل می‌شوند احکام هوش مصنوعی در این رباتها باید مورد بررسی قرار گیرد که الآن در صدد آن نیستیم و باید در بحث مستقلی احکام هوش مصنوعی تحلیل و بحث شود.

دوم: حکم ساخت ربات

ساخت ربات از نگاه تصویرگری و مجسمه سازی از نظر قائلین به حرمت تصویرگری چه حکمی دارد؟

ابتدا باید توجه داشت رباتهایی که به شکل انسان یا حیوان نیستند از این جهت داخل در محل بحث نیستند زیرا چنانکه مشهور متأخران قائل اند تصویر و مجسمه انسان و حیوان حرام است لذا تصریح می‌کنند اگر کسی عضوی از اعضای انسان را ساخت، یک بازو ساخت این صدق نمی‌کند که "صوّر صورهَ انسانٍ أو حیوان.

کلام در رباتهای انسان نما یا حیوان نما است.

دو نظریه مطرح است:

نظریه اول: شمول أدله حرمت نسبت به ربات

ممکن است گفته شود اطلاق أدله من صوّر صوره شامل رباتهای انسان نما یا حیوان نما نیز می‌شود لذا ساخت اینها هم حرام است.

دلیل این نظریه را بعد از نقد نظریه دوم بیان می‌کنیم.

نظریه دوم: عدم شمول أدله حرمت نسبت به ربات

گفته شده ممکن است با توضیحاتی ادعا شود ساخت ربات یا تخصصا و یا انصرافا از تحت ادله حرمت تصویر خارج است. دو بیان را بررسی می‌کنیم:

بیان اول: خروج تخصصی ربات از أدله حرمت

گفته شود آنچه از أدله حرمت تصاویر استفاده می‌شود این است که عنوان تصویرگری مطلقا حرام نیست بلکه عنوان حرمت تعلق گرفته است به عنوانی که غالبا شامل رباتها نمی‌شود.

بیان مطلب این است که یکی از روایات حرمت تصویر، صحیحه أبی بصیر بود که امام صادق علیه السلام فرمودند پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند أتانی جبرئیل و قال یا محمد ربک یقرئک السلام و ینهی عن تزویق البیوت، مضمون روایت این است که خداوند از تزویق بیوت نهی فرموده است. تزویق را در لغت معنا کردیم یعنی تزیین البیوت. پس نهی شدیم از اینکه خانه ها را زینت کنیم. این گزارش امام صادق علیه السلام از روایت پیامبر است، ابوبصیر تعجب میکند که مگر تزیین بیوت حرام است؟ لذا سؤال می‌کند معنای تزویق البیوت چیست؟ حضرت جواب می‌دهند تصاویر التماثیل.

مستدل می‌گوید عنوان اولیه حرام مربوط به تزویق البیوت است یعنی تزئین خانه ها حرام است سپس حضرت می‌فرمایند تزویق و تزئینی که از نوع صورتگری باشد حرام است. پس پیامبر فرمودند تزیین منزل به تصاویر و مجسمه ها حرام است. پس مفاد روایت این است که اگر مجسمه برای تزیین باشد حرام است و گفتیم غالب رباتها برای رفع احتیاجات بشر و خودکار سازی بعض اعمال بشر است، بشر امروز مخصوصا در غرب تنها است لذا این مشکل عاطفی را با حیواناتی مثل سگ برطرف می‌کند و گاهی با ربات این تنهایی را جبران می‌کند و ارتباط احساسی با صاحبش برقرار می‌کند تحت نظارت هوش مصنوعی.

پس آنچه حرام است تصاویر تزئینی است و رباتها غالبا برای رفع نیاز بشر است لذا أدله حرمت شامل اینها نمی‌شود.

نقد بیان اول:

عرض می‌کنیم این بیان وافی به مقصود نیست زیرا اگر روایت دیگری نداشتیم ممکن بود این بیان قابل استناد باشد که موضوع حرمت تزویق بیوت است و مصداقش تصاویر التماثیل است و ما نمی‌توانیم بدون قرینه تزویق را از موضوعیت اسقاط کنیم و بگوییم موضوع، حرمت مجسمه سازی است به هر نحوی که باشد، چه برای تزئین باشد چه غیر آن، موضوع می‌شد مجسمه سازی برای مجسمه سازی اما تنها این روایت نیست، روایات دیگری هم داریم که میگویند من صوّر صوره عُذّب که یا سند مورد قبول آقایان بود یا مثل مرحوم امام میگفتند این طائفه مستفیض است. اگر سایر روایات را قبول کردیم نتیجه این است که یک عام و یک خاص مثبتین داریم، یک طائفه از روایات می‌گوید صورتگری مطلقا حرام است چه برای تزیین باشد چه برای غیر تزیین باشد و یک روایت هم داریم می‌گوید تزیین بیت با مجسمه حرام است، مثبتین که یکدیگر را تقیید و تخصیص نمی‌زنند نهایتا ذکر خاص همراه با عام نشانه اهمیت عام باشد.

لذا این بیان اول برای جواز ساخت رباتهای رافع نیاز بشر کافی نیست.

بیان دوم: أدله حرمت از ربات انصراف دارد

گفته شده مجسمه و صوره در أدله، ظهورش در موجود غیر متحرک است، موجودی که هیچ حرکتی ندارد لذا در روایات آمده بود روز قیامت گفته می‌شود باید در آن نفخ روح کند، در حالی که ربات مجسمه متحرک است لذا تخصصا از تحت این أدله خارج است. روایات می‌گوید مجسمه حرام است و مجسمه چیزی است که تحرک ندارد.

نقد بیان دوم:

اولا: هیچ روایتی موضوع حرمت را مجسمه قرار نداده است. صوّر صورهً داریم یا تصاویر التماثیل داریم، ظهور این أدله در حرمت صورتگری است چه متحرک باشد چه غیر متحرک.

ثانیا: آن حکمت حکم را هم به عنوان علت قبول نکردیم و همان حکمت هم ارتباطی به نفخ روح ندارد لذا می‌شود شیء باشد که متحرک باشد اما روح نداشته باشد و در قیامت گفته شود در آن نفخ روح کن و لیس بنافخ.

بنابراین اگر کسی أدله حرمت تصویر را سندا و دلالتا تمام بداند أدله حرمت تصویر اطلاق دارد و شامل رباتها هم می‌شود و با این بیانات نمی‌توان ساخت ربات را از تحت أدله حرمت تصویر تخصصا یا انصرافا خارج کرد.

جلسه بعد وارد فرع یازدهم و تصاویر سه بُعدی خواهیم شد.

 

[1]. جلسه 44، مسلسل 350، یکشنبه، 1402.09.12.

[2]. بدیع‌الزمان ابوالعز بن اسماعیل بن رزاز جَزَری، متوفای 602 ه‍ ق.

**************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع یازدهم: حکم ساخت تصاویر سه بُعدی

یازدهمین فرع بر اساس نظر قائلین به حرمت تصویرگری، بررسی حکم ساخت تصاویر سه بُعدی است.

درک ما از موجودات اطرافمان با کمک از حواس‌مان درک سه بُعدی است. یعنی در موجوداتی که ملاحظه می‌کنیم طول، عرض و عمق را درک می‌کنیم لکن در عکس برداری‌ها که همان فتوگرافی است تنها دو بُعد از این موجود قابل درک بود، طول و عرض، عکسبرداری بما هو که با دوربین عکاسی انجام می‌شد فقط تصاویر دو بُعدی را ایجاد می‌کردند.

با پیشرفت فن تصویرگری، تصویرگران از ترکیب تصاویر با یکدیگر و کنار هم گذاشتن دو تصویر از دو نگاه و زاویه، به مغز انسان تصویر سه بُعدی را القاء می‌کنند که انسان بُعد سوم را هم گویا درک می‌کند.

این القاء درک سه بُعد گاهی به تعبیر امروزی با فتوشاپ است گاهی با استفاده از عینک مخصوص است.

سؤال این است که حکم خلق و ایجاد چنین تصاویری چیست؟

در پاسخ به این سؤال دو نظریه وجود دارد:

نظریه اول: حرمت ایجاد تصاویر سه بُعدی

کسانی که تصویرگری نقاشی را حرام می‌دانند طبیعتا این حرمت شامل فتوگرافی هم می‌شود. کاملا روشن است و جای بحث نیست که تصویر سه بُعدی هم تصویر فتوگرافی است لذا کسانی که مانند مرحوم سید صاحب عروه و مرحوم شیخ مرتضی حائری می‌گویند حکم تصویرگری شامل فتوگرافی هم می‌شود طبیعتا در تصاویر سه بُعدی هم حکم همان است.

نظریه دوم: عدم حرمت ایجاد تصاویر سه بُعدی

ممکن است گفته شود أدله فقط ساخت مجسمه را تحریم کرده‌اند، مجسمه هم موجود سه بُعدی دارای طول، عرض و عمق است. این نکته باید بحث شود که تصاویر سه بُعدی که علاوه بر طول و عرض، عمق را هم می‌نمایاند عرفا بر آنها مجسمه صادق است یا نه؟

به نظر ما بر تصاویر سه بُعدی عرفا مجسمه صدق نمی‌کند زیرا بُعد سوم و عمق که در تصویر سه بُعدی دیده می‌شود واقعیت ندارد و آنچه خلق و ایجاد شده واقعا سه بُعدی نیست بلکه از دو تصویر دو بُعدی، اینگونه به مغز القاء می‌شود که عمق دارد، لذا در تصویر سه بُعدی بُعد سوم یعنی عمق توهم است. بنابراین بر انیمیشن ها و امثال آنها یا در استفاده از عینک مخصوص که باعث می‌شود تصویر، سه بُعدی دیده شود مجسمه صادق نیست. لذا آنان که فقط ساخت مجسمه را حرام می‌دانند، تصاویر سه بُعدی مجسمه نیست و از این جهت نمی‌توان قائل به حرمت تصاویر سه بُعدی شد.

بله اگر کسی تصویرگری را حرام بداند، این تصاویر هم ایجادشان حرام خواهد بود.

البته اگر کامپیوتر یک تصویر سه بُعدی واقعی ایجاد کند که تجسم بر آن صادق باشد حکم مجسمه سازی را دارد. بعضی از فقها در عباراتشان تعبیر می‌کردند که مجسمه یک وجود ذی ظل دارای سایه است.[2]

فرع دوازدهم: ساخت مجسمه‌های آموزشی

مجسمه‌هایی که مانند ربات متحرک نیستند لکن بشر نیاز ضروری به استفاده از آنها دارد، مثل آموزش بعض مسائل پزشکی یا آموزش مسائل کالبدشناسی که بالضروره باید توسط مجسمه‌ها تعلیم داده شود مثلا می‌خواهد عملکرد معده یا عروق را نشان دهد، که ضروره باید با تجسم انسان یا بعض حیوانات باشد، و نمی‌توان برای هر جلسه آموزش از یک انسان استفاده کرد، سؤال این است که ساخت اینگونه مجسمه‌ها جایز است یا خیر؟

در این رابطه دو دیدگاه مطرح است:

دیدگاه اول: حرمت

یک نگاه این است که گفته می‌شود أدله تصویر صوره فی نفسه اطلاق دارد این صورتی که ساختش مبغوض است تفاوت ندارد چه ساختش برای سرگرمی باشد چه رفع نیاز بشر باشد. این نگاه را بعضی از اعلام نجف[3] حفظه الله دارند که پاسخ استفتائی چنین می‌فرمایند:

پرسش: ساختن مجسمه کامل انسان و حیوان با امعاء و احشاء داخلی جهت استفاده آموزشی در مراکز آموزشی چه حکمی دارد؟

پاسخ: با امکان وارد کردن اینگونه مجسّمه ها از کشورهای دیگر بنابر احتیاط واجب نباید بسازند .

یعنی ایشان روایات را یا سندا یا دلالتا مناقشه می‌کنند اما خلاف اجماع هم نمی‌توانند فتوا دهند و همین احتیاط را در مجسمه‌های آموزشی هم مطرح می‌کنند.

دیدگاه دوم: عدم حرمت

گفته شود أدله حرمت تصویر شامل این مجسمه‌های آموزشی نمی‌شود. این مدعا با چند بیان مطرح شده است:

بیان اول: خروج تخصصی از أدله حرمت

بیان اول همان بیانی که در مورد رباتها جلسه قبل ذکر کردیم و پاسخ دادیم که گفته می‌شود موضوع حرمت، تصویرگری نیست بلکه تزیین البیت بالتصاویر است، اگر مجسمه‌ای للزینه نبود بلکه برای آموزش بود از تحت أدله خارج است.

نقد بیان اول:

گفتیم اگر فقط صحیحه ابو بصیر بود و کسی دلالتش را بر ساخت تمام می‌دانست که ما قبول نکردیم طبق آن صحیحه موضوع حرمت مطلق التصاویر نبود بلکه تزیین البیت بالتصاویر بود و اشاره کردیم روایات فراوان دیگری هست که جمعی از فقها آنها را مستفیضه میدانند آنها اطلاق دارد که من صوّر صوره یا کره الصور فی البیوت اینها اطلاق دارد چه برای زینت باشد چه نیاز و ضرورت و غرض عقلائی باشد.

صحیحه ابوبصیر هم چون لسانش اثباتی است نمیتواند اطلاقات را تقیید بزند لذا اطلاقات می‌گویند ساخت تصویر حرام است چه برای نیاز باشد چه غیر از آن.

بیان دوم: انصراف ادله از شمول مجسمه آموزشی

گفته شود أدله حرمت تصویر انصراف دارد به آن مواردی که ساخت تصویر یا برای تعظیم بتها باشد یا تشبه به خالق، اگر ملاک و علّت را و نه حکمت را اینگونه امور بدانیم روشن است که ساخت مجسمه برای آموزش اگر تعظیما للأصنام نباشد و تشبه به خالق نباشد برای رفع نیاز اشکالی ندارد.

نقد بیان دوم:

عرض کردیم مرحوم امام که در بعض کلماتشان تأکید بر این معنا داشتند و تعبیر می‌کردند اینها حکمت است نه علت لذا اگر حکمت باشد اطلاق حکم را از بین نمی‌برد، حکم مطلق است هر چند حکمتش آن باشد.

بیان سوم: عدم ردع شارع

بعض فضلا گفته‌اند به تعبیر امروزی آموزش آناتومی بدن از زمانهای دور در مسائل پزشکی وجود داشته است، و در عصر تشریع هم بوده است و ردعی از اهل بیت علیهم السلام برای این مصداق وارد نشده است لذا وقتی این مورد در مرئی و منظر معصوم بوده و ردع هم نشده است ساختن اینگونه مجسمه ها اشکالی ندارد.

نقد بیان سوم:

عرض می‌کنیم اولا: از کجا به دست آوردید که این مجسمه های بدن انسان از گذشته های دور در عالم طبابت مطرح بوده و در عصر تشریع هم وجود خارجی داشته و مورد ابتلاء بوده و ردعی وارد نشده است.

ثانیا: علی فرض اینکه این در طول تاریخ از جمله در عصر تشریع هم بوده است، شما ادعا می‌کنید رادع نیامده، آیا این أدله عام و مطلق نمی‌تواند رادع این سیره عقلائیه باشد. اطلاق من صوّر صورهً را قبول دارید و می‌گویید مطلق مجسمه را شامل می‌شود چه مجسمه‌ای که برای اسباب بازی ساخته شود چه مجسمه‌ای که پزشکان برای رفع نیاز و ضرورت بسازند، این عمومات مانعه برای ردع کافی است و لازم نیست هر موردی جداگانه و بالخصوص ردع شود.

مجسمه های اسباب بازی مسلما در عصر تشریع وجود داشته و در روایات هم آمده است، آیا میتوانیم بگوییم چون ردع بالخصوص نسبت به مجسمه اسباب بازی وارد نشده پس اطلاق شاملش نمی‌شود؟ روشن است که اگر دلالت اطلاقات و عمومات بر حرمت من صوّر صوره را بپذیریم همین کافی است برای ردع.

بله از باب ضرورت می‌توان بعض موارد را تجویز کرد مثل استفتائی که نقل کردیم که اگر نیاز بشر به این آموزش ها باشد و نیاز با تصویر متحرک و نقاشی و فیلمها که آقایان میگویند حرام نیست، برآورده نمیشود و ساختش توسط دیگران و وارد کردنش به کشور اسلامی معسور است و برای آموزش هم مجسمه کامل نیاز است در این صورت الضرورات تقدّر بقدرها.

تا اینجا دو حکم از احکام تصویرگری را بحث کردیم.

عمده مسأله در تصویرگری، ساخت اینها بود که عمده ادله بررسی شد و نتیجه گرفتیم دلیل معتبر بر حرمت تصویرگری نداریم. ذیل بحث، فروعات دوازده گانه مطرح شد که همه اینها علی الفرض بود یعنی بر فرض اینکه ما قائل باشیم تصویرگری حرام است این فروعات دوازده گانه مطرح شد و مبانی مورد بررسی قرار گرفت.

ممکن است فروعات دیگری هم مطرح شود که بعضشان را در مبحث غنا مطرح خواهیم کرد مثل اینکه وقتی مفهوم و مصداق غنا معلوم شد یکی از فروعات این است که در موارد حرمت، حکم تعلیم و تعلمش چگونه است.

دو حکم دیگر در بحث تصویرگری باقی مانده که در یک یا دو جلسه تمامش می‌کنیم.

بعض دوستان می‌گفتند بحث شبیه سازی مطرح شود که بحث خوبی است اما با این موضوع تفاوت دارد.

 

[1]. جلسه 45، مسلسل 351، دوشنبه، 1402.09.13.

[2]. جمع کثیری از متأخران مثل مرحوم امام و بعض تلامیذ مرحوم خوئی و بعض اعلام قم نقاشی کشیدن را حرام نمیداند فقط نسبت به مجسمه سازی حرمت قائل اند.

[3]. آیه الله سیستانی حفظه الله.

***********************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

در مبحث تصویرگری و ساخت صوره دو حکم مورد بررسی قرار گرفت:

اولین حکم در رابطه با ساخت تصاویر بود که بعد بررسی تفصیلی أدله نتیجه گرفتیم دلیل معتبر بر حرمت تصویر سازی نداریم، چه مجسمه و چه نقاشی یا سایر انواع تصاویر.

دومین حکم در تصاویر این بود که اقتناء و حفظ آنها جایز است یا خیر؟ بعض فقها معتقد بودند بین ساخت و حفظ ملازمه است لذا می‌گفتند اگر ساخت حرام است حفظ صور هم حرام است، جمعی از کسانی که قائل به حرمت تصویرگری بودند فرمودند ملازمه‌ای نیست بین ساخت و اقتناء صور. لذا جمع کثیری از فقهاء که قائل بودند ساخت حدوثا حرام است نسبت به اقتناء و حفظ صور معتقد به عدم اشکال بودند.

ما گفتیم دلیلی بر حرمت ساخت صور نداریم لذا دلیل بر حرمت حفظ هم نداریم و اگر مکلف شک داشته باشد برائت جاری است علاوه بر اینکه روایات معتبری دشتیم که دلالت می‌کردند حفظ صور در بیوت اشکال ندارد.

حکم سوم: جواز أخذ اجرت بر تصویرگری

سومین حکم در تصویرگری بحث از أخذ أجرت است. اصل مطلبی که مرحوم شیخ انصاری در نوع چهارم بحث میکنند این که است که اصل عمل حرمت دارد یا نه و أخذ اجرت بر آن چه حکمی دارد.

لذا در بحث تصویرگری هم این بحث تصویر می‌شود که اخذ اجرت بر تصویرگری صحیح است یا خیر؟

حکم در این مسأله هم طبق مبانی مختلف متفاوت خواهد بود.

در عقد اجاره فرد مالک عمل اجیر می‌شود و در مقابل آن عمل پول پرداخت می‌کند. فرد را اجیر می‌کند برای نظافت مسجد یا منزل، لذا اجیر مالک مال الإجاره خواهد بود.

اگر عملی عند الشارع حرام باشد یعنی شارع مقدس راضی به ایجاد این عمل نیست. اگر عمل حرام باشد أخذ اجرت در مقابل عمل حرام، اکل مال به باطل است. به این معنا که گویا اجاره کننده می‌گوید یک میلیون تومان به شما می‌دهم که این مجسمه را بسازی، اگر ساخت مجسمه حرام است یعنی شارع برای این عمل ارزشی قائل نیست لذا برای عملی که شارع می‌گوید حق نداری آن را انجام دهی الممتنع شرعا کالممتنع عقلا، نمی‌توانی این عمل را ایجاد کنی لذا حق تقدیم این عمل به دیگری را هم نداری پس اکل مال به باطل خواهد بود و معامله باطل است.

اما اگر عمل تصویر را حرام ندانستیم هر چند مکروه شمرده شود، در این صورت انسان می‌تواند اجیر شود و این عمل را به دیگری تملیک کند و در مقابلش پول بگیرد، اجاره هم صحیح خواهد بود.

حکم چهارم: بیع نقاشی و مجسمه

در این حکم چهارم نیز طبق مبانی مختلف، نظریات متفاوتی شکل می‌گیرد. دو نظریه در بحث وجود دارد:

نظریه اول: حرمت بیع

جمعی از قدما و بعض متأخران معتقدند خرید و فروش مجسمه حرام است. عبارات فقها را ببینید:

ـ مرحوم شیخ مفید در مقنعه می‌فرمایند: و عمل الاصنام و الصلبان و التماثیل المجسمه و الشطرنج و النرد و ما اشبه ذلک حرام و بیعه و ابتیاعه حرام.[2]

ـ مرحوم سلّار در المراسم می‌فرمایند: و التماثیل المجسمه و بیعه و ابتیاعه حرام.[3]

شیخ طوسی در نهایه[4] و ابی الصلاح حلبی در کافی[5] را هم ببینید.

در بین متأخران هم بعضی از اعلام قم می‌فرمایند به احتیاط واجب ساخت، نگهداری و خرید و فروش مجسمه جایز نیست.

وجه این نظریه این است که آقایان می‌گویند از جهتی ساخت و حفظ مجسمه حرام است و بعضی ادعا می‌کنند بین حرمت ساخت و حرمت حفظ ملازمه است، این فقها معتقدند شارع مقدس برای مجسمه منفعتی قائل نیست و ساخت و بقاء آن را حرام می‌داند لذا اگر متاعی بود و منفعت محلله نداشت چنانکه در بحث خمر گفتیم شارع برای خمر منفعت محلله فرض نمیکند، وقتی منفعت حلال نداشت مبادله آن اکل مال به باطل است یعنی گویا در مقابل شیءای که شارع مقدس همه منافع آن را الغاء کرده است و منفعتی برای آن قائل نیست پول داده لذا مبادله شیءای که منفعت ندارد حرام خواهد بود.÷

این مبنا نتیجه اش این است که مبادله تصویر جایز نیست حداقل حرمت وضعی دارد و بیع آن باطل است.

نظریه دوم: جواز بیع

اما در مقابل، جمعی که می‌گفتند ساخت مجسمه حرام است اما حفظش اشکال ندارد که گفتیم روایات دال بر جواز داریم، طبق این نگاه صوره منفعت حلال برایش فرض می‌شود که اقتناء و حفظ آن باشد. اگر جنس و کالایی منفعت حلال در آن فرض شد این کالا مالیّت دارد عند الشارع و اگر مالیّت داشته باشد مبادله شدنش اکل مال به باطل نیست لذا معاوضه بر مجسمه طبق این مبنا هیچ اشکالی ندارد.

روشن است طبق مبنایی که می‌گوید نه ساخت تصویر حرام است نه حفظ آن به طریق اولی حکم جواز است. وقتی نه ساخت حرام باشد و نه حفظ، لذا مالیّت شیء مسلّم است پس معاوضه و داد و ستد بر آن هم اشکالی نخواهد داشت.

هذا تمام الکلام در مبحث تصویر و احکام مترتبه بر آن.

ذکر دو نکته در پایان بحث تصاویر

به دو نکته اشاره می‌کنیم و وارد بحث بعدی می‌شویم.

نکته یکم: توجه به موضوعاتی مانند کاریکاتور

جلسه قبل اشاره کردیم بعض مباحث هست که فی الجمله با تصویر مناسبت دارد لکن مناسبتهای دیگری هم دارد که در جای خودش باید بحث کنیم. یکی از مباحثی که مناسب بود به جهتی اینجا مطرح شود بحث کاریکاتور است، به این جهت وارد این بحث نشدیم که کاریکاتور باید تعریف و اقسامش بیان شود بعد به این نکته بپردازیم که عنوان تصویر ممکن است بر کاریکاتور صادق نباشد و اگر هم صدق کند، مشهور تصویر به نفاشی را جایز می‌دانند و اگر کاریکاتور مشکلی دارد که ممکن است در بعض موارد مشکل داشته باشد به جهت عنوان ثانوی مثل اهانت به غیر و سخریه غیر که جزء عناوین 28 گانه ذیل نوع چهارم در مکاسب مرحوم شیخ انصاری هست. اگر یکی از عناوین محرمه بر کاریکاتور مترتب باشد ممکن است فتوا به حرمت داده شود اما اگر کاریکاتور عنوان نقد داشت نه توهین، باید بحث کنیم نقد حکّام جایز است یا نه، اینکه عملکرد یک مسئول را با کشیدن یک کاریکاتور نقد کند که عرفی هم هست فردی وعده داده مسئول گرانی را رفع می‌کنیم، اما در آخر دوره فرد می‌بیند محقق نشد با یک کاریکاتور نقد می‌کند این اشکال دارد یا نه؟

همچنین اگر عنوان اهانت بر آن مترتب باشد مثل اینکه عالمی را با کاریکاتور نقد کند به جهت اینکه آن عالم یک عقیده مذهبی و یکی از معارف را بیان کرده است، این مجاز است یا نه باید بحث شود.

نکته دوم: نفی احتیاط واجب

ما مبناءً قائل به جواز شدیم و احتیاط واجب را هم که بعض فقها بیان می‌کنند معتقدیم احتیاط واجب هم وجود ندارد زیرا این احتیاط واجب یا از باب استفاضه بعض روایات است که بعضی استفاضه را معتبر نمی‌دانستند اما همین استفاضه مانع فتوایشان به جواز می‌شد، ما بررسی کردیم گفتیم لسان روایات مختلف است و لسان واحدی که استفاضه داشته باشد و مانع إفتاء شود وجود ندارد.

اجماع فقها هم که برای بعضی هرچند محتمل بلکه متیقن المدرک بود آن را هم بعضی مبنا برای احتیاط واجب قرار دادند و بعضی مبنا برای إفتاء گرفتند[6] اجماع را هم بررسی کردیم و گفتیم در تکوّن اجماع با مخالفت شیخ طوسی در تبیان که از آخرین نوشته های ایشان است هر چند کلام ابن ادریس را نقد کردیم که آخرین نوشته شیخ نیست اما از اواخر است اصل اجماع مشکل داشت.

ضمنا مجمعین به طوائف مختلفی از روایات تمسک کرده بودند و هر طائفه ای دچار اشکال بود لذا به نظر ما آن اجماع هم نمیتواند سبب وجوب احتیاط شود.

نکته سوم: عدم ترویج مجسمه سازی توسط حاکمیّت

هر چند کسی قائل به جواز شود اما این مسأله مسلّم است که اسلام به بعضی از هنرها نگاه مثبت دارد مانند خطاطی و سوارکاری و تیراندازی و امثال اینها اما نسبت به بعضی از هنرها اگر بغض خفیف را قائل نشویم حداقل نگاه مثبتی هم در اسلام وجود ندارد. یکی از اینها مجسمه سازی است که اسلام به این هنر نگاه مثبت ندارد لذا می‌بینید تا الآن نحله های شرک آلود بلکه ملحد مانند اقسام هندوئیزم، بودائیزم و شیطان پرستها و امثال اینها و نحله های دینی محرّف مانند یهود و نصاری و زرتشتیها یکی از ارکان تقدسی شان تا الآن مسأله مجسمه است.

معابدشان را ببینید از ارکان فضاسازی و زیبا سازی معابدشان همین مجسمه هاست. حتی معابد آتش پرستان اینگونه است که نماد مقدسی شمرده میشود نزد آنها.

به نظر ما حاکمیت دینی باید احتیاط کند و مجسمه سازی را ترویج نکند.

نکته چهارم: ترویج نمادهای نحله‌های فاسد حرام است

نکته دیگر اینکه اگر مسلمانانی در مناطقی زندگی میکنند که این نحله های فاسد هست و ممکن است بر تصویرگری یا حفظ صوره عنوان ترویج نمادهای باطل صدق کند که در هندوستان، چین، ژاپن، کره، تایلند است وارد خانه مسلمان می‌شوید میبینید اطراف خانه مجسمه گذاشته اگر عنوان ترویج نمادهای نحله های فاسد صدق کند مسلما حرام است که دلیل حرمت را در بحث اصنام و نحله های فاسد بحث کردیم.[7]

لذا هر چند فقیهی نظرش بر جواز باشد، ترویج آن محل اشکال است و اگر در جایی ترویج نماد یک نحله فاسد و منحرف مانند همجنس بازی، شیطان پرستی یا زرتشتی که یک جاکلیدی داشته باشد که نماد زرتشتی‌گری باشد حرام خواهد بود.

هذا تمام الکلام در بحث تصویر

مورد بعدی از نوع چهارم از مکاسب محرمه بحث تطفیف است به معنای کم فروشی نه گران فروشی که خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 46، مسلسل 352، سه‌شنبه، 1402.09.14.

[2]. المقنعه، صفحه: ۵۸۷

[3]. المراسم فی الفقه الإمامی، صفحه: ۱۷۰

[4]. النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، صفحه: ۳۶۳: و عمل الأصنام و الصلبان و التّماثیل المجسّمه و الصّور و الشّطرنج و النّرد و سائر أنواع القمار حتى لعب الصّبیان بالجوز، فالتّجاره فیها و التّصرّف و التکسّب بها حرام محظور.

[5]. الکافی فی الفقه، صفحه: ۲۸۱: یحرم آلات الملاهی کالعود و الطنبور ... و عمل الصلبان و الأصنام و التماثیل ...

[6]. علی ما ببالی مرحوم نراقی میفرمایند تصویر حرام است و میفرمایند یکی از ادله اجامع است و هو العمده)

[7]. برای مطالعه مطلب در سایت استاد، (در کامیپوتر با نگه داشتن کلید کنترل) کلیک کنید.

دانلود فایل
پیمایش به بالا