بسم الله الرحمن الرحیم[1]
مورد هشتم: حفظ کتب ضلال
هشتمین مورد طبق دسته بندی ما و هفتمین مورد طبق کلام مرحوم شیخ انصاری حفظ کتب ضلال است که ضبط صحیح آن ضَلال است و ضِلال غلط مشهور است.
در رابطه با حکم شرعی حفظ کتب ضلال چند مطلب باید بررسی شود:[2]
مطلب اول: بررسی عنوان بحث
کلماتی که در عنوان إتخاذ شده نیاز به بررسی دارد، یکی حفظ، دیگری کتب و سوم ضلال.
در مباحث گذشته گاهی اشاره کردهایم عناوینی که در مکاسب محرمه مورد بحث قرار میگیرد بر دو قسم است:
قسم اول: عناوین مأخوذ در أدله شرعیه
برخی از این عناوین در أدله شرعیه وارد شده است مانند عنوان تطفیف که "ویلٌ للمطفّفین"، یا عنوان بخس که "و لاتبخسوا الناس اشیائهم" یا عنوان غناء یا صنم و وثن. این عناوین در متون أدله شرعیه وارد شده است.
این عناوین را از دو نگاه باید بررسی کنیم:
نگاه اول ظهور لغوی این عناوین در عصر نص چگونه بوده است. گفتیم باید به کتب لغت قریب به عصر نص مراجعه شود.
نگاه دوم واکاوی أدله شرعی و روایات است که آیا در أدله شرعی تصرفی در معنای لغوی شده است یا نه؟
اگر از روایات استفاده میکردیم که شارع در معنای لغوی یک لفظ خاص تصرف کرده و معنای دیگری را اراده کرده یا قیدی زده، همان را تبعیّت میکردیم. مثلا کلمه وطن ممکن است گفته شود در لغت یک معنا دارد اما از روایات استفاده میشود شارع مقدس معنای خاصی را اراده نموده است. یا کلمه بخس که بعضی از لغویان میگفتند مطلق نقص در مکیال است اما گفته شد از روایات استفاده میکنیم نقص در مکیالی را شارع بخس میداند که منجر به ضیاع حق شود.
اگر از روایات تصرف خاصی استفاده نمیشد حمل میکردیم بر همان معنای ظاهری این لغت در عصر نص.
قسم دوم: عناوین غیر مأخوذ در أدله شرعیه
بعضی از الفاظ که در عناوین مکاسب محرمه بررسی شده در أدله شرعیه نیامده بلکه در کلمات فقها آمده است. مثل عنوان تشبیب که معنایش را بررسی کردیم و گفتیم در هیچ روایتی این کلمه نیامده و موضوع حکم قرار نگرفته است.
عنوان در مورد هشتم حاوی سه کلمه است: حفظ کتب ضلال که حکم حرمت بر آن مترتب شده است.
ابتدا باید این سه لغت را واکاوی کنیم سپس ببینیم آیا هر یک از این کلمات بالخصوص در دلیل شرعی وارد شده یا نه هیچ کدامشان در أدله شرعی نیامده یا بعض این کلمات در أدله شرعیه وارد شده و بعضش موضوعیت ندارد.
بعض لغویان دو معنا برای حفظ ذکر کردهاند، آیا این دو معنا در حقیقت یک اشتراک لفظی است یا دو مصداق از معنای کلی حفظ هستند؟ این نکته در استنباط حکم شرعی دخالت دارد و منشأ تغییر در بعض نگاهها است.
بعض لغویان حفظ را به شکلی معنا کردهاند که گویا حفظ یک امر جوانحی و قلبی است نه امر جوارحی خلیل ابن احمد میگوید الحفظ، نقیض النسیان. پس حفظ یک امر یدی نیست بلکه قلبی است. وقتی یک مطلب را به حافظه نسپارد و فراموش کند مبتلا به نسیان شده است. میگوید خطبه چهلم نهج البلاغه را از حفظ ندارم و فراموش کردهام. نقیض نسیان که حفظ باشد آن هم یک امر ذهنی و قلبی است. فلان شخص نهج البلاغه را از حفظ دارد یعنی به ذهن سپرده است.
پس حرمتِ حفظِ یک مطلب یعنی اینکه حق نداری آن را به ذهن بسپاری.
ممکن است یک امر خارجی متعلق حفظ قرار گیرد، حفظ المال و غیره حفظاً إذا مَنعتَه من الضیاع و التلف. مال را حفظ کرد یعنی در یک صندوق گذاشت و مانع از تلف آن شد. اینجا حفظ یک امر جوارحی است.
آیا حفظ دو معنا دارد، یعنی گاهی حفظ نقیض فراموشی و یک امر جوانحی است و گاهی نگهداری جوارحی است یا اینکه هر دو معنا، مصداق معنای کلی حفظ هستند؟
ظاهرا این دو معنایی که هر کدمشان را بعضی از لغویان میگویند دو مصداق از معنای کلی حفظ است، حفظ یعنی نگهداری شیء و توجه کردن به شیء، حال اگر متعلق حفظ امر فیزیکی و خارجی باشد، حفظ آن شیء معنایش این است که آن شیء را از دزد و سرقت و سیل و تلف و ضیاع محافظت کرده است. اگر متعلق حفظ از امور خارجی نیست بلکه حفظ یک معلومات است یعنی آن معلومات را به ذهن سپرده است.
معجم مقاییس اللغه میگوید الحاء و الفاء و الظاء اصلٌ واحدٌ یدلّ علی مراعاه الشیء.
اصل واحد یعنی یک ریشه معنایی دارد، مراعات یعنی توجه به شیء حال گاهی معلومات است که توجه و مراعات آن به حافظه سپردن است و گاهی اشیاء خارجی است که مراعات آن حفظ در صندوق است مثلا.
حال سؤال این است که وقتی گفته میشود حفظ کتب ضلال حرام است مقصود کدام نوع از حفظ است؟ آیا حفظ فیزیکی کتب ضلال مقصود است یا نهی از به ذهن سپاری معلوماتی است که در کتب ضلال است یا هر دو معنا مراد است؟
بعض عبارات را بعد میخوانیم که مثل محقق ثانی تعبیر میکنند حفظ ضد نسیان هم هست و به معنای نگهداری شیء در خارج هم هست و الثانی أنسب. یا مثل شیخ انصاری گفته شود حرمت حفظ کتب ضلال به هر دو معنا است و هر دو مصداق حرام است. هم نگهداری وجود خارجی کتاب ضلال حرمت دارد و هم به ذهن سپاری محتوای آن حرام است.
مرحوم شیخ انصاری بعدا توضیح میدهیم که میفرمایند ثمّ الحفظ المحرّم یُراد به الاعم من الحفظ بظَهر القلب و النسخ و المذاکره و جمیع ما له دخلٌ فی بقاء المطالب المضلّه.[3] چه به ذهن بسپارد چه نسخه نویسی کند و چه این محتوا را مذاکره و مباحثه کند.
پس تا اینجا در کلمه اول حفظ دو معنا یا دو مصداق داشت، در واکاوی أدله باید بررسی کنیم و به این سؤال پاسخ دهیم آیا هر دو مصداق حفظ حرام است یا یکی از این دو حرام است و به چه دلیل؟
ضمنا ذیل کلمه حفظ به این نکته توجه شود که محل بحث روشن شود. اگر حفظ فیزیکی کتب ضلال حرام است اختلافی بین فقها است که آیا از أدله استفاده میشود حکم اصلی حرمت حفظ کتب ضلال است و بعد مثلا امر به شیء مقتضی نهی از ضد است پس گفته شود اتلافش واجب است یا نه چنانکه بعضی میگویند از أدله استفاده میکنیم حکم اصلی وجوب اتلاف کتب ضلال است. بعضی معتقدند أدله دلالت میکنند حکم اولیه کتب ضلال، وجوب اتلاف است لذا حفظ آن از باب امر به شیء مقتضی نهی از ضد حرام است.
محقق ایروانی میفرمایند لکن الأدله إن تمّت قضت بوجوب الاتلاف و العمد الی المحو و الإعدام فی أیّه مکتبه کانت.[4]
وقتی تلف واجب باشد حفظ حرام خواهد بود.
عنوان کتاب و کتب که در موضوع وارد شده، کتاب مصدر ثلاثی مجرد کتب است و مقصود در اینجا یا مصدر به معنای اسم مفعول است که کتاب یعنی مکتوب و یا کتاب اسم مصدر است به معنای نوشته.
مهمترین نکتهای که در این کلمه باید بعدا مورد ملاحظه قرار گیرد، با توجه به اینکه معنایش روشن است، کتاب یعنی آنچه یک جا جمع شده، اما مهم این است که آیا خود کلمه کتاب در این حرمت موضوعیت دارد لذا سی دی در حکم کتاب نیست یا بر مکانی که برای ضلال ساخته شده کتاب اطلاق نمیشود. پس اگر کتاب موضوعیت داشته باشد دیگر بر فایل صوتی و پادکست، کتاب اطلاق نمیشود. اگر گفتیم کتاب موضوعیت ندارد و در هیچ دلیل شرعی عنوان کتاب نیامده، در این صورت هر چیزی که مصداق ضلال باشد چه کتاب باشد چه گفتار باشد و چه نوشتار، چه نمایش یا فیلم باشد هر چند این فیلم جایزه هم بگیرد اما اگر مصداق ضلال باشد حفظش حرام است.
لذا عبارت مرحوم سید صاحب عروه این است که بعد از بررسی أدله میفرمایند مقتضى الوجوه المذکوره وجوب تفویت جمیع ما یکون موجبا للضلال و لا خصوصیّه للکتب فی ذلک فیحرم حفظ غیرها أیضا ممّا من شأنه الإضلال (نه فقط ضلال بلکه إضلال)کالمزار و المقبره و المدرسه و نحو ذلک فکان الأولى تعمیم العنوان و لعلّ غرضهم المثال لکون الکتب من الأفراد الغالبه لهذا العنوان.[5] پس اگر صوفیه برای قطبشان مقبره ای ساختند که مصداق إضلال بود طبق کلام سید صاحب عروه حرام است.
باید أدله را بررسی کنیم ببینیم که کتاب موضوعیت دارد یا خیر؟
[1]. جلسه 82، مسلسل 388، دوشنبه، 1402.11.23.
[2]. حضرت استاد فرمودند :"در مبحث حفظ کتب ضلال دو محور از بحث وجود دارد یکی اینکه حفظ کتب ظلال حرام است یا خیر؟ و دیگر اینکه داد و ستد و معاوضه بر کتب ضلال چه حکمی دارد؟"سپس وارد محور اول شدند لکن چون مبحث حکم وضعی را در تنبیه دوم از تنبیهات شش گانه مطلب پنجم بحث فرمودند لذا تعبیر محور اول و دوم از متن تقریر حذف شد.
[3]. کتاب المکاسب، (مجمع الفکر)، ج1، ص238.
[4]. حاشیه المکاسب (ایروانی)، جلد: ۱، صفحه: ۲۵
[5]. حاشیه المکاسب (یزدی)، جلد: ۱، صفحه: ۲۳