حرام هجدهم: تغطیه المرأه وجهها
مرحوم امام در تحریر الوسیله میفرمایند: " الثامن عشر تغطیه المرأه وجهها بنقاب و برقع و نحوهما حتى المروحه و الأحوط عدم التغطیه بما لا یتعارف کالحشیش و الطین، و بعض الوجه فی حکم تمامه". در این مسئله فروعی مورد بررسی قرار میگیرد.
فرع اول: الاجماع بقسمیه علیه
صاحب جواهر در جواهر الکلام فرموده است «الاجماع بقسمیه علیه»، هم اجماع محصل و هم اجماع منقول است.
روایات دال بر حرمت
دلیل بر این مورد جملهای از روایات است که باید بررسی کنیم مثلا اطلاق از آنها استفاده میشود یا نه؟
روایت اول: صحیحه عبد الله بن میمون
باب 48 از ابواب تروک احرام حدیث 1 صحیحه عبدالله بن میمون عن جعفر عن ابیه علیهم السلام قال المحرمه لاتتنقب لان الاحرام المرأه فی وجهها و احرام الرجل فی رأسه. جمعی از فقهاء فرمودهاند هر چند موضوع در این روایت پوشیدن نقاب است، نقاب هم یعنی چه بحثی دارد، اما از تعلیل استفاده اطلاق میکنیم چه نقاب باشد چه پوشش دیگری باشد، چه گیاه باشد چه ماسکی به صورتش بزند هر چه باشد حرام است، چون تعلیل این است "احرام المرأه فی وجهها و احرام الرجل فی رأسه" چنانچه در مقیس علیه که تغطیه الرأس باشد گفته میشود مطلق تغطیه الرأس هر چند قسمتی از سر حرام است لذا میگویند در مقیس هم که احرام مرأه باشد میگویند مطلق پوشاندن صورت حرام میشود.
عرض میکنیم: در گذشته اشاره کردیم در خود مقیس علیه ما مشکل داریم استفاده تعمیم را، تغطیه الرأس به هر شکلی و تغطیه بعض الرأس حرام است ما دلیلی نداریم، لذا روایت به نظر ما فی الجمله دلالت میکند پوشاندن صورت بر زن با نقاب حرام است، مفاد تعلیل هم این است که احرام مرد در سر است و احرام زن در صورت است و بیش از این دلالتی ندارد فی الجمله میگوید زن نقاب نباید داشته باشد. بله مطلبی را در اجمال این روایت مرحوم روحانی در المرتقی 2/206 دارند که آن مطلب هم مورد قبول نیست.
ایشان میفرمایند روایت مجمل است به این جهت است که پوشیدن نقاب از مظاهر ترفّه و جلالت و جمال است، این ترفه و جلال مرغوب عنه در حال احرام، در حال احرام انسان نباید از مظاهر جلال داشته باشد لذا حکم نقاب را به غیر نقاب سرایت بدهیم با اینکه آن غیر از مظاهر جلال و ترفه نباشد این مشکل دارد، مثل اینکه گِل به صورتش بمالد زن، این حرف اصلا قابل قبول نیست از کجا فهمیدید که تنقب به خاطر ترفه است؟
روایت دوم: صحیحه معاویه بن عمار
در همین باب عن ابی عبدالله علیه السلام "لاتطوف المرأه بالبیت و هی متنقبه" گفته شده است که درست است ظاهر روایت میگوید زن طواف نکند به خانه خدا در حالی که نقاب دارد ولی این حکم در حقیقت از احکام احرام المرأۀ است، نه از شئون طواف لذا از این روایت استفاده شده که احرام المرأه متنقبا نباید باشد. این روایت دوم ما باشیم و روایت دو احتمال در آن است یک احتمال این است که نقاب از شئون احرام باشد چنانچه این مستدل میگوید ولی این احتمال خلاف ظاهر روایت است، ظاهر روایت این است که زن با نقاب طواف نکند و قرینهای بر این احتمال نداریم در ثمره هم فرق میکند احتمال دوم این است که روایت ارشاد است به مانعیت نقاب در طواف لذا طبق این احتمال حتی طوافهایی که در حال احرام نیست مثل طواف نساء حق ندارد با زن با نقاب طواف کند. بعضی از اعلام فتوا میدهند زن در حال طواف نباید نقاب بزند. لذا ظاهر روایت احتمال دوم است.
این روایت اگر دلالت هم داشته باشد در بحث احرام، مطلق الستر نیست و عدم پوشیدن نقاب است.
روایت سوم: صحیحه حلبی
باب 48 حدیث 3 صحیحه حلبی عن ابی عبدالله علیه السلام "قال مر ابوجعفر علیه السلام بامرأه متنقبه و هی محرمه فقال احرمی و اسفری و ارخی ثوبک من فوق رأسک فانک ان تنقبت لم یتغیر لونک فقال رجل الی این ترخیه قال تغطیه عیناه قال قلت تبلغ فمها قال نعم" ظاهر روایت است که امام گذر کردند به زن محرمی که نقاب داشت، امام فرمودند نقابت را بردار و صورتت را باز کن و جامهات را از بالای سرت میتوانی رها کنی روی صورتت، که تا چشمهایت و بینی بگیرد، تعلیل این است که اگر نقاب داشته باشی رنگت تغییر نمیکند رنگ و صورت حاجی نمیگیری، مردی سؤال کرد اینکه جامه را رها کند تا کجا؟ تا روی چشمهایش بگیرد و حتی تا روی دهان هم میتواند بیاید.
گفته شده است که این روایت هم دلالت میکند کشف المرأه وجهها در حال احرام فی الجمله واجب است، احرمی و اسفری، اسفار یعنی کشف المرأه وجهها، امر است و ظاهر در وجوب است. شبههای ما داریم این است که این دستور امام معلل است، علت ذکر شده، امر را دال بر وجوب بگیرید، باید صورتت را باز کنی نقاب نداشته باشی، تعلیل این است فانک ان تنقبت سؤال این است که مگر تغییر اللون در حال احرام واجب است تا سببش واجب باشد؟ مگر واجب است زن به صورتی محرم شود که رنگ صورتش فرق کند، فانک ان تنقبت لم یتغیر لونه، مگر تغییر رنگ در حال احرام واجب است، ممکن است کسی بگوید این رجحان دارد و واجب نیست، تغییر لون در حال احرام واجب نیست، این روایت هم شبههای در آن است.
روایت چهارم: روایت حمیری در قرب الاسناد
روایت حمیری است در قرب الاسناد عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن ابی الحسن علیه السلام "مر ابوجعفر بامرأه محرمه قد استترت بمروحه فاماط المروحه بقیبه عن وجهها" در نقل کافی آمده "بنفسه عن وجهها" این روایت معتبر مفادش این است که امام علیه السلام زنی را که صورتش را با مروحه پوشانده بود، امام خودشان آن مروحه را با چوب مروحه از صورت زن کنار زدند، معلوم میشود ستر وجه در حال احرام مشکل دارد که امام این کار را کردند و مستحب هم نیست که امام چنین کاری را انجام بدهند و این با استحباب نمیسازد. در معنا و تفسیر نقاب هم میرسیم که اقوال مختلف است.
روایات دال بر کراهت
نتیجه: فی الجمله از این روایات استفاده میشود که نقاب داشتن زن در حال احرام حرام است، در مقابل این روایات، برخی از روایات است که در این مورد لفظ کراهت را به کار برده است،
روایت اول: روایت یحیی بن ابی العلاء
باب 48 از ابواب تروک حدیث 9 عن یحیی بن ابی العلاء عن ابی عبدالله علیه السلام "انه کره لمحرمه البرقع و القفازین" سند این روایت را هر چند بعضی معتبر دانستهاند ولی ظاهرا چنین نیست یک اشتباهی برایشان پیش آمده است یحیی بن ابی العلاء رازی مجهول است بله نجاشی در شرح حال یحیی بن علاء بجلی رازی میگوید انه ثقه اصله کوفی یحیی بن علاء در این حدیت یحیی بن ابی العلاء است، یحیی بن علاء و یحیی بن ابی العلاء هر چند احتمال بر اتحادشان هست ولی دلیل بر اتحاد نداریم بلکه قرینه بر خلاف داریم برقی در رجال میگوید یحیی بن علاء کوفی بعد میفرمایند یحیی بن ابی العلاء ایضا کوفی، ظاهرش این است که اینها دو نفرند و ما دلیلی بر اتحاد این دو نفر نداریم. لذا سند این روایت مشکل دارد.
روایت دوم: صحیحه عیص بن قاسم
باب 48 حدیث 2 "صحیحه عیص بن قاسم قال قال لی ابوعبدالله علیه السلام فی حدیث کره النقاب یعنی للمرأه المحرمه و قال تسدُل الثوب علی وجهها قلت حد ذلک الی أین؟ قال إلی طرف الأنف قدر ما تبصر" ظاهر این روایت صحیحه این است که راوی میگوید امام صادق کراهت داشتند نقاب را برای زن محرم، فرمودند به جای نقاب تسدل رها کن جامه را روی صورتت، قلت حد ذلک الی این اسدال تا کجا اینقدر بینداز که بتوانی ببینی، ولی نقاب نداشته باش.
لفظ کره در این دو روایت آمده است، کراهت را بعضی ادعا میکنند در روایات ظهور در حرمت دارد ولی ما قبلا اشاره کردیم کراهت در روایات به معنای مطلق مبغوضیت است باید قرینه داشته باشیم که این مبغضویت در حد حرمت است یا اقل مبغوضیت است.
[1]. جلسه 81، مسلسل 907، شنبه، 96.12.12.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
گفتیم در بعض روایات کلمه کراهت آمده نه حرمت، لذا بعض فقهاء احتمال دادهاند که ممکن است روایات مصرِّحه به کراهت را قرینه بگیریم و حمل کنیم نهی را در سایر روایات بر کراهت و بگوییم تغطیه المرأه وجهها مکروه است.
عرض میکنیم: دیروز اشاره کردیم کلمه کراهت در روایات به معنای کراهت اصطلاحی در مقابل حرمت نیست بلکه در مطلق مبغوضیت استفاده میشود لکن گاهی در مبغوضیت شدیده و حرمت استفاده میشود و گاهی در مبغوضیت خفیفه که مقصود کراهت است، خود این کلمه اصلا ظهور در کراهت اصطلاحی ندارد تا به حکم قرینیت این روایات نهی و حرمت را در سایر روایات هم حمل بر کراهت کنید.
إن قلت: قرینه دیگری برای حمل روایات ناهیه بر کراهت داریم، صحیحه زراره باب 59 تروک احرام حدیث یکم که صاحب وسائل از تهذیب نقل میکنند و صحیحه هم هست عن أبی جعفر علیه السلام قال قلت المحرم یؤذیه الذباب حین یرید النوم یغطّی وجهه؟ قال نعم و لایخمّر رأسه، و المرأه المحرمه لابأس بأن یغطّی وجهها کلّه. ممکن است گفته شود این صحیحه اطلاق دارد و در تمام حالات احرام زن میتواند صورت را بپوشاند لذا لاتتنقّب در روایات ناهیه حمل بر کراهت میشود.
عرض میکنیم: این روایت را به همین سند شیخ کلینی در کافی نقل کرده است با یک قیدی و المرأه المحرمه لابأس بأن تغطّی وجهها کله عند النوم هر چند این قید هم نبود سیاق همین معنا را میرساند و نمیتوانستیم به اطلاقش تمسک کنیم. بما اینکه شیخ کلینی اضبط از شیخ طوسی است به نظر ما این روایت با همین قید است لذا قرینیت ندارد که مطلقا زن محرم میتواند صورت را بپوشاند.[2]
نتیجه اینکه فی الجمله حرمت نقاب داشتن زن در حال احرام از روایات استفاده میشود.
فرع دوم: نقاب در قمستی از صورت
آیا پوشاندن بعض الوجه هم حرام است؟
مشهور معتقدند حرام است. عبارت تحریر الوسیله میگوید و بعض الوجه فی حکم تمامه.
دلیل: وجه این إفتاء یا احتیاط واجب، قیاس تغطیه الوجه در زن به تغطیه الرأس در مرد است. گفتهاند در مرد تغطیه بعض الرأس هم در حال احرام حرام است لذا روایتی که میگوید احرام زن در وجه او است چنانکه احرام مرد در رأس او است، این روایت میگوید هر گونه تغطیه الرأس حرام بود در مرد همانگونه در زن تغطیه الوجه حرام است.
عرض میکنیم: در سابق هم گفتیم در تغطیه الرأس هم نظر مشهور را قبول نکردیم و گفتیم از روایات نمیتوان استفاده نمود که تغطیه بعض الرأس بر محرم حرام باشد لذا مقیس علیه این حکم را ندارد چه رسد به مقیس.
صاحب جواهر اره دیگری انتخاب کردهاند که ثابت کنند تغطیه بعض الوجه را. میفرمایند هر چند در روایت نسبت به زن وارد شده است که لاتتنقّب و نباید نقاب داشته باشد، نقاب ساتر جمیع وجه نیست بلکه ساتر بعض الوجه است، قسمت بینی و دهان را اگر با چیزی بپوشاند میشود نقاب و این هم ستر بعض الوجه است لذا خود این دلیل میگوید ستر بعض وجه بر زن در حال احرام حرام است.
مرحوم خوئی همین نظریه را با یک تعدیل دارند که نقاب پوشش مخصوصی است که از بینی زن تا ذقن و چانه را شامل است، قسمت بالای وجه که محل تیمم است را نقاب شامل نمیوشد لذا میفرمایند اگر ستر بعض وجه قسمت پایین صورت باشد حرام است اما پوشاندن قسمت بالای صورت اشکالی ندارد زیرا موضوع نقاب صادق نیست. بعد میفرمایند احوط این است که همان قسمت را هم نپوشاند البته فتوایشان همان است که گفته شد.
عرض میکنیم: اولا این نکته که صاحب جواهر و مرحوم خوئی اصل مسلّم گرفتند که نقاب در زمان شارع مانند این زمانها مثلا هیئتی بوده که أنف را تا ذقن که بعض زنهای کشورهای عربی مانند عمان دارند که پیشانی و چشمها باز است، حتی الآن هم نقاب ظهور در این معنا ندارد، بعض محققین از لغویین مانند ابن فارس نقاب را تعریف نکرده اند میگویند و النقاب معروف اما بعضشان معنا میکنند به چیزی که تمام وجه را میپوشاند و دو نقب و دو سوراخ برای چشمها باز است، بعض لغویین میگویند نقاب چند قسم دارد یک قسم همه وجه را میپوشاند که اسم خاص هم دارد و قسم دیگر أنف و فم و ذقن را میپوشاند که نقاب است. اینکه قسمی از نقاب را امروز ببینیم و ظهور عرفی درست کنیم که نقاب این است سپس به قول شهید صدر با اصاله الثبات و استصحاب قهقرائی بگوییم قبلا هم چنین بوده و حکم بر آن مترتب کنیم اول کلام است. لذا باید تحقیق کرد که آیا میتوان به نتیجه رسید که در زمان شارع نقاب چگونه بوده. ما در این زمینه نتوانستیم به نتیجهای برسیم، شما تجمیع القرائن کنید ببینید میتوانید معنای مشخصی برای آن در عصر نص پیدا کنید یا نه. در صحیحه حلبی که أسفِری آمده إسفار کردن و باز کردن صورت معلوم نیست موضوعیت بر إسفار باشد چون قبلش روایت میگوید حضرت خانمی را دیدند که نقاب پوشیده بود فرمودند أسفری، باز کردن صورت به این معنا است که نقاب نداشته باش یا کشف الوجه معتب راست اگر هم إسفار موضوعیت داشت ممکن است إسفار جمیع وجه باشد لذا قسمتی از وجه معلوم نیست مشکلی داشته باشد. لذا آنچه به نظر ما یقینا میتوان ادعا نمود این است که اگر بعض وجه پوشیده شود مانند مقنعهای که خانمها استفاده میکنند که قسمتی از صورت را هم میگیرد این إسفار صدق میکند و نقاب هم نیست و هیچ اشکالی ندارد، یک قسمتی از صورت به جهتی بپوشاند که مثلا یک لک در صورتش است آفتاب ضرر دارد همان را بپوشاند این هم نقاب صادق نیست لذا تا اینجا اشکال ندارد اما در پوشاندن همه پیشانی که مرحوم خوئی فرمودند اشکال ندارد یا پوشاندن یک طرف گونه فی الجمله اشکال دارد و باید بررسی بیشتر نمود.
اما مروحه هم روایت صحیحه میگوید با مروحه صورت را پوشانده بود فأماط المروحه عن وجهها بقضیبه، حضرت با چوب کنار زدندن بادبزن او را، اینکه مروحه به نحوی بوده که تمام صورت را پوشانده بوده و حضرت کنار زدند لذا تمام وجه با هر چه از معتاد پوشانده شود اشکال دارد یا آن مروحه هم بعض الوجه را پوشانده بوده قضیه خارجیه است و اطلاق ندارد لذا حرمت تغطیه بعض الوجه از روایت مروحه استفاده نمیشود.
فرع سوم: پوشش صورت در نماز
حال که مشهور میگویند پوشاندن بعض صورت هم در حکم پوشاندن کل صورت است فرع دیگری مطرح میشود که مقدمه علمیه در ستر واجب در نماز این است که بعض الوجه را بپوشاند زیرا مقدمه ستر سایر الرأس یا سایر سر است و از جهت دیگر چون محرم است تمام الوجه باید مکشوف باشد آن هم مقدمه علمیه اش این است که آنقدر مقنعه را کنار بزند که از باب مقدمه علمیه یقین کند صورت را باز گذاشته است این میشود باب تزاحم.
نسبت به نظری که ما انتخاب کردیم هیچ اشکالی ندارد زیرا گفتیم مقنعهای که زن استفاده میکند و قسمتی از اطراف وجه را میپوشاند نقاب نیست و مشکلی ندارد، چه در حال نماز چه غیر آن، اما کسانی که میگویند تغطیه الوجه هر چند به این مقدار حرام است میگویند باب تزاحم است. صاحب جواهر در ج18، ص391 میفرمایند یا در باب باید بگوییم صلاه ترجیح دارد چون أهم و أسبق است لذا برای نماز قسمتی از صورت را بپوشاند و بعد نماز صورت را باز کند که مرحوم امام هم همینگونه فتوا میدهند، البته صاحب جواهر میفرمایند اگر در باب تزاحم أحد الفعلین أهم نبود طبق قواعد اصولی باید قائل به تخییر شویم که در نماز مخیر است بین رعایت مقدمه علمیه ستر وجه در نماز یا رعایت مقدمه علمیه کشف وجه در احرام. ادامه بحث خواهد آمد.
[1]. جلسه 82، مسلسل 908، یکشنبه، 96.12.13.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
مرحوم خوئی به صاحب جواهر اشکال میکنند که بدون شک صلاه أهم از احرام است اما اینجا صلاه و احرام متزاحم نیستند که نماز بخواند یا محرم شود بلکه تزاحم بین این دو وظیفه ستر در صلاه و کشف در احرام است، اسبقیت را هم که صاحب جواهر فرمودند هیچ دلیلی بر مرجّح بودن آن نداریم. مرحوم خوئی میفرمایند اصلا نوبت به تزاحم و تخییر نمیرسد بلکه یک سیره قطعیه متشرعه داریم که وضع را روشن میکند. بیان این سیره این است که لامحاله از صدر اسلام و زمان تشریع حج زنها نماز داشتند در حال احرام اگر نمازشان در حال احرام د رغیر حال احرام از نظر ستر فرق میکرد و پوشش صلاتی در حال احرام غیر از پوشش صلاتی در بقیه موارد بود لبان و لشاع بین الناس، لذا سیره متشرعه قطعیه داریم که در ستر در حال احرام در باب نماز فرقی با سایر موارد ندارد، پس همانطور که زنها در سایر موارد از باب مقدمه علمیه میپوشاندند در حال احرام هم همان کار را انجام دهد.
این بحث چون برای ما موضوع ندارد وارد نمیشویم نقد کلمات صاحب جواهر و مرحوم خوئی را بیان کنیم. مرحوم خوئی خودشان در بعض موارد در اصول اسبقیت را با توضیحی قبول دارند، سیره متشرعه به نظر ما صحیح است که لو کان لبان.
به نظر ما در نماز یا غیر نماز پوشاندن مقداری از صورت برای زن در حال احرام اشکالی ندارد.
فرع چهارم: حکم إسدال
در روایات وارد شده بود زن در حال احرام نباید نقاب داشته باشد و یک روایت معتبر داشتیم که مروحه را هم روی صورت نباید بگذارد که گفتیم موضوع خارجی است و اطلاق ندارد ولی در روایات دیگری وارد شده است که جایز است زن محرم إسدال کند ما علی رأسها علی وجهها. چاد رو خماری که روی سر انداخته میتواند در حال احرام بکشد روی صورتش، إسدال یعنی پرده آویختن. لکن روایات در بیان محدوده این اسدال مختلف است، مثلا صحیحه عیص بن قاسم قال قال أبوعبدالله علیه السلام و کره النقاب، و قال تُسدِل الثوب علی وجهها قلت حدّ ذلک الی أین؟ قال إلی طرف الأنف قدر ما تُبصِر. صحیحه حریز عن ابی عبدالله علیه السلام المحرمه تسدِل الثوب علی وجهها إلی الذقن، تا چانه. در صحیحه زراره آمده إن المحرمه تسدل ثوبها الی نحرها یعنی تا گردن و گلو. در صحیحه حلبی که گذشت این بود که فقال أحرمی و أسفری و أرخی ثوبک من فوق رأسک فقال رجل الی أین ترخی قال تغطّی عینیها قال قلت تبلغ فمها قال نعم.
کلام مرحوم خوئی
مرحوم خوئی اینجا دو نکته دارند:
نکته اول: حد اسدال
میفرمایند صحیحه عیص بن قاسم میگوید حد إسدال طرف أنف است یعنی بالای بینی به مقداری که ببیند، این روایت متعارض است با سایر روایات، روایتی که میگفت دهان و چانه و گلو را هم میتواند بپوشاند، تعارض و تساقط میکنند، در تعارض أخذ به قدر متیقن مشکلی ندارد یعنی تمام این روایات متفقاند که زن میتواند تا بالای بینی را بپوشاند لذا میگوییم تا طرف أنف إسدال اشکال ندارد اما نسبت به بقیه أدله تعارض و تساقط کردند مراجعه میکنیم به عموم أدله حرمت ستر الوجه برای زن مانند إحرام المرأه فی وجهها.
میفرمایند یک روایتی داریم بین این روایات که آن روایت را میتوانیم مقیِّد روایات إسدال بدانیم گویا در نکته اول ایشان نتیجه گرتفند إسدال مطلقا جایز است حتی اگر نا محرمی هم نباشد.
نکته دوم: صحیحه معاویه بن عمار
در نکته دوم میخواهند مطلب را تعدیل کنند و میفرمایند صحیحه معاویه بن عمار عن ابی عبدالله علیه السلام میگوید إنه قال تسدل المرأه الثوب علی وجهها من أعلاها إلی النحر إذا کانت راکبه، زن میتواند إسدال داشته باشد با قید إذا کانت راکبه میفرمایند ظاهرا و عرفا تفاوتی بین رکوب و غیر رکوب نیست لذا این رکوب اشاره دارد به یک لازمه عادیاش که زن وقتی سواره است در معرض رؤیت اجنبی است لذا روایت میگوید اسدال واجب است اگر زن در معرض رؤیت اجنبی باشد، این روایت تقیید میزند همه روایات اسدال را، اسدال بر زن وقتی جایز است که در معرض رؤیت اجنبی باشد.
جمع دیگری از اعلام هم همین برداشت را دارند لذا مرحوم امام در تحریر فتوا میدهند که اسدال الی الأنف، إلی الفم الی النحر جایز است للتستر من الأجنبی لذا بعضی از اعلام موجود صریحا فتوا میدهند در غیر تستر از اجنبی اسدال جایز نیست. مثلا اگر گرد و غباری بلند شد نباید برای دور ماندن از غبار اسدال کند.
ما یک مؤید هم برای این برداشت میآوریم از عایشه از سنن بیهقی ج5، ص48 که کان الرکبان یمرون بنا و نحن محرمات مع رسول الله فإذا جاؤونا سدلت احدانا جلبابها من رأسها علی وجهها فإذا جازونا کشفنا این روایت هم مؤید این است که جواز إسدال در وقتی است که زنها تلاقی با نامحرم داشتند و الا جایز نخواهد بود.
جلسه بعد نقد خواهیم کرد.
[1]. جلسه 83، مسلسل 909، دوشنبه، 96.12.14.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
نقد کلام مرحوم خوئی
عرض میکنیم:
اولا: توجه به اختلاف در مراتب در روایات
در نقد کلام مرحوم خوئی باید توجه داشت روایاتی که محدودههای مختلف را بیان میکند مدلولش این است که اصل عمل، جایز است لکن مراتبش مختلف است و نباید قائل به تساقط شد، ما در روایات نظیر این مورد را داریم که محدودههای مختلف برای یک عمل ذکر میشود ذکر این محدودهها خودش قرینه است که اصل عمل یا مستحب و راجح است، اگر امر در مقام توهم حظر باشد مانند ما نحن فیه که وقتی امام میفرمایند لاتتنقّب و أسفری، صورتت را باز کن، گویا فرد توهم میکند إسدال هم حرام است، وقتی حضرت میفرمایند اسدال کن که اسدال مراتب مختلف دارد است.
علی ما ببالی خود مرحوم خوئی در فقه در مباحث استحاضه و ایام استظهار زن اختلاف مراتب را که استظهار سه روز است یا ده روز نمیگویند تحدید است و روایات تساقط میکنند و باید به قدر متیقن أخذ کرد بلکه میگویند اختلاف محدوده در روایات حمل بر اختلاف محدوده میشود. به نظر ما اینجا هم دال بر مراتب است. پس ما در جمع بین این روایات میگوییم نوبت به تساقط نمیرسد بلکه از این ظهور در حدّ بودن دست بر میداریم و بر خلاف ظاهر حمل میکنیم. البته بعض روایات هم میگویند تا مرتبه بعدی هم اشکال ندارد.
نکته دوم: حمل روایات به صورت تستر از اجنبی
مرحوم خوئی، مرحوم امام و دیگران، روایات مطلقه در إسدال را حمل کردهاند بر این نکته که إسدال وقتی جایز است که برای تستّر از اجنبی باشد، به این دلیل که روایت میگوید تسدل المرأه ... اذا کانت راکبه. که فرمودند رکوب خصوصیتی ندارد بلکه حمل میکنیم بر اینکه در معرض رؤیت اجنبی باشد.
اولا: اطلاق روایات در مقام عمل
روایات اطلاق در مقام تشریع نیست بلکه قرینه داریم در مقام عمل است. ما در بحث مطلق و مقید در اصول بحثی داشتیم که اگر اطلاقات در مقام عمل باشد مقیّد و مخصص ذکر نشود خلاف حکمت است، در این روایات که چند روایت معتبر است حضرت میفرمایند نقابت را بردار لکن أسدِلی، یا أرخی الثوب من وجهک علی رأسک، وقتی فرد مشول عمل و در حال عمل است اگر قید رؤیت اجنبی باشد باید قید را بفرمایند در حالی که حکم را مطلق بیان میکنند، مخصوصا قید رکوب هم برای ما مجمل است.
ثانیا: اخلاف در وجوب تستر عند معرضیتها للأجنبی
از بعض این اعلام سؤال میکنیم شما در اصل مسأله فقهی بحث است که آیا زن عند معرضیّتها للأجنبی و رؤیه الأجنبی وجهها، تستر بر او واجب است یا نه؟ البته اختلاف است بعضی مانند مرحوم امام میگویند لازم نیست صورتش را بپوشاند هر چند مطمئن باشد مرد اجنبی نگاه میکند، بعضی چنانکه حق هم در کتاب الصلاه همین است لازم نیست صورتش را بپوشاند، بنابراین به چه دلیل و أسدلی را حمل میکنید بر صورتی که اجنبی بخواهد نگاه کند به صورت زن.
به نظر ما اقوی در این فرع این است که آنچه بر زن حرام است این است که صورتش را بپوشاند به شکل معتاد به غیر از إسدال، إسدال نوع خاصی از پوشاندن صورت است که پردهای قرار دهد مقابل صورتش، از این روایات استفاده میشود إسدال مطلقا برای زن جایز است چه در معرض نگاه اجنبی باشد یا نباشد.
فرع پنجم: عدم کفاره
گفته شده و فی ستر الوجه کفّاره شاه أدله آقایان همان أدلهای است که در بحث تغطیه الرأس مطرح کردیم و توضیح دادیم دلیل و روایتی که دال بر این باشد که ستر الوجه للمرأه کفاره دارد دلیل نداریم.