حرام بیستم: تظلیل
این مورد بسیار مبتلابه است. مرحوم امام در تحریر به عنوان مورد نوزدهم میفرمایند: التظلیل فوق الرأس للرجال دون النساء.
در این مورد هم فروعی است:
فرع اول: حرمت استظلال
اصل حرمت تظلییل مشهور بین علماء شیعه است، بلکه سید مرتضی در انتصار و علامه در تذکره و منتهی ادعای اجماع بر مسأله دارند، بین متقدمین مخالفی که نقل شده ابن جنید اسکافی است، کلام ابن جنید را مرحوم علامه نقل میکنند که در آن اجمال است، عبارت این است که ابن جنید فرموده: یستحب للمحرم أن لایظلل علی نفسه لأن السنظ بذلک جرت، تا اینجا روشن است بعد میفرمایند فإن لحقه عَنَتٌ أو خاف من ذلک فقد روی عن اهل البیت علیهم السلام جوازه. اگر مشقت یا ترس از مشقت داشت اهل بیت فرموده اند جایز است. اگر مستحب است چرا اینجا میگویند در صورت مشقت جایز است. پس نمیتوانیم صریحا بگوییم ایشان قائل به جواز استظلال هستند.
بین متأخران محقق سبزواری صاحب ذخیره در بحث استظلال میفرمایند إن المسأله عندی محلُّ اشکالٍ.
صاحب المرتقی در ج2، ص209 روایات باب را چند طائفه میکنند و به هر طائفه یک اشکالی وارد میکنند و گویا میخواهند بگویند روایات حرمت استظلال دلالتش محل اشکال است.
[1]. جلسه 84، مسلسل 910، سهشنبه، 96.12.15.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
طوائف روایات نسبت به استظلال
نسبت به حکم استظلال چند طائفه روایت است:
طائفه اول: روایاتی که محرم را از رکوب و سوار شدن در قبه و کنیسه نهی می کنند
روایاتی که محرم را نهی میکند از رکوب و سوار شدن در قبّه و کنیسه، هودجهایی که روی شترها میگذاشتند و سوار بر شتر میشدند و سیر میکردند به جهت انواع مختلفش نامههای مختلف دارد و دو قسم شایعش همنی قبه و کنیسه بوده که نوعی خیمه کوچکی بوده که محفوظ از آفتاب و باد و سرما بودند.
روایت اول: معتبره قال سألته عن المحرم یرکب القبّه فقال لا فقلت المرأه المحرمه قال نعم.
باب 64 ابواب تروک احرام حدیث یکم روایت صحیحه و معتبره است قال سألته عن المحرم یرکب القبّه فقال لا فقلت المرأه المحرمه قال نعم.
روایت دوم: صحیحه هشام بن سالم
در همین باب قال سألت أباعبدالله علیه السلام عن المحرم یرکب فی الکنیسه قال لا و هو للنساء جائز.
دیروز اشاره کردیم صاحب المرتقی بین متأخران از کسانی است که در دلالت روایات بر حرمت استظلال تردید دارد لذا در خصوص این طائفه اول میفرمایند این طائفه هیچ دلالتی بر حرمت استظلال ندارد، روایات میگوید مرد از قبه و کنیسه استفاده نکند، شاید قبّه و کنیسه از مظاهر جلال و عظمت است، مظاهر جلال و عظمت بر محرم حرام است معلوم نیست که از باب زیر سایه رفتن باشد.
عرض میکنیم: اگر قرینه از روایات دیگر نداشتیم که حرمت استفاده از قبه و کنیسه به جهت مصداقیت برای استظلال است میگفتیم قبه و کنیسه موضوعیت دارد که مرد محرم نباید از اینها استفاده کند اما این تعلیلی که این محقق خیلی از موارد استفاده میکنند علیل است. یک جا ایشان اثبات کنند که قانون کلی داریم که بر محرم استفاده از ابزاری که نشانه جلال و عظمت است حرام میباشد بعد تطبیق بر مصادیق دهند و اگر هم چنین تعلیلی باشد که بعض موارد ایشان در موارد مشترک بین زن و مرد از این تعلیل استفاده میکنند باید استفادهاش بر زن هم باید حرام باشد در حالی که به تصریح روایات این حرام مختص به مردان است.
طائفه دوم: روایاتی که صریحا نهی از تظلیل و تستّر از شمس مطرح شده.
روایت اول: موثقه اسحاق بن عمار
باب 64 ابواب تروک احرام موثقه اسحاق بن عمار عن ابی الحسن علیه السلام قال سألته عن المحرم یُظَلَّلُ علیه و هو محرم قال لا إلا مریضً أو من به علهٌ و الذی لایطیق حرّ الشمس.
روایت دوم: معتبره اسماعیل بن عبدالخالق
حدیث نمه همان باب قال سألت اباعبدالله علیه السالم هل یَستتر المحرم من الشمس؟ فقال لا إلا ان یکون شیخا کبیرا أو قال ذا علهٍ.
پاسخ صاحب المرتقی از استدلال به طائفه دوم
صاحب المرتقی از استدلال به این طائفه دو جواب میدهند (در روش شناسی مهم است گاهی انسان پیش داوری در ذهنش است که دست از ظهور روایات برمیدارد یا نکته دیگر است که تحلیلش هم مشکل است برای ما)
اولا: شاید مقصود زیر سایه بان رفتن باشد
در روایت اول که یظلل علیه دارد معلوم نیست معنایش زیر سایه رفتن باشد بلکه شاید مقصود زیر سایه بان رفتن باشد که روی محرم سایه بان درست کنند مانند قبه و کنیسه حضرت میفرمایند نه خیر، اگر چنین باشد میشود همان قبه و کنیسه که مظهر جلال و عظمت است و ارتباط به استظلال ندارد. در روایت دوم هم ما یستتر من الشمس هم یعنی همان قبه و کنیسه که گویا میخواهند بگویند معنای کنایی است به جای عظمت و جلال تعبیر به استتار شده که با قبه و کنیسه اتفاق میافتد.
ثانیا: حمل بر استحباب
میفرمایند فرض کنیم این طائفه ظهور دارد در مطلق مظلّه و زیر سایه رفتن باشد چه با جلال و عظمت باشد یا نه لکن این طائفه را باید حمل بر استحباب کنیم که مستحب است مرد محرم زیر سایه نرود، مَظلَّه را مطلق التظلیل میدانیم و در موضوع تصرف نمیکنیم اما به جهت قرینه در حکم تصرف میکنیم و نهی ها را حم بر رجحان میکنیم که بهتر است زیر سایه نرود. قرینه روایات دیگری است که از آنها استفاده میشود تظلیل حرام نیست، چند روایت اشاره میکنند:
قرائنی که دلالت برعدم تظلیل می کند
روایت اول: صحیحه عبدالله بن مغیره
باب 64 حدیث سوم صحیحه عبدالله بن مغیره قلت لأبی الحسن الأول علیه السلام أُظلّل و أنا محرم قال لا فقلت أفأظلّل و أکفّر قال لا قلت فإن مرضت قال ظلّل و کفّر ثم قال أما علمت ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال ما من حاجٍّ یضحی ملبیا حتی تغیب الشمس الا غابت ذنوبه معها. میفرمیند این لسان، لسان رجحان است نه وجوب اینکه گفته میشود این کار را بکن ارتفاع درجه پیدا میکنید و چنین ثوابی دارد این دال بر استحباب است.
روایت دوم: روایات حلبی
حلبی سؤال میکند عن رکوب المحرم فی القبّه حضرت میفرمایند ما یعجبنی ذلک الا ان یکون مریضا. این محقق میگویند ما یعجبنی ذلک یعنی خوشم نمیآید مگر اینکه مریض باشد، تعبیر ما یعجبنی در حرام بکار نمیرود و معنا ندارد در محرمات حضرت بفرمایند من خوشم نمیآید و نمیپسندم و به اعجاب نمیآیم.
در ادامه حضرت استاد نکاتی دربارۀ اراده قوی در بُعد تربیتی (در ادامه مباحث هفتههای قبل بیان فرمودند.)
[1]. جلسه 85، مسلسل 911، چهارشنبه، 96.12.16.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم[1]
ادامه بررسی روایات طائفه دوم بر حرمت استظلال
صاحب المرتقی فرمودند قرائنی داریم که این طائفه دوم باید حمل شود بر کراهت استظلال نه بر حرمت، دو روایت ذکر کردیم.
روایت سوم: صحیحه جمیل بن دراج
بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالظِّلَالِ لِلنِّسَاءِ وَ قَدْ رُخِّصَ فِیهِ لِلرِّجَالِ. ایشان میفرمایند امام صادق علیه السلام فرمودهاند بأسی نیست به ظلال و سایه برای زنها و به تحقیق اجازه داده شده در این ظلال برای مردها، این روایت به وضوح دلالت میکند که بر رجال هم استظلال مرخص فیه است، ترخیص قرینه بر این است که ادله ناهیه را حمل بر کراهت کنیم.
بعد یک اشکال مطرحکنند که ان قلت که قرینه مقابله که رجال و نساء در مقابل هم قرار گرفتهاند اقتضاء میکند که بگوییم قد رخص فیه للرجال، یعنی در موارد خاصی. جواب میدهند که نه در مقابله کافی است بین رجال و نساء تفاوتمایی باشد و آن تفاوت این است که بگوییم بر زنها جایز است و بر مردها مرخصند ولی مکروه است.
روایت چهارم: روایت قاسم بن صیقل
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ عَنْ قَاسِمِ بْنِ الصَّیْقَلِ قَالَ: مَا رَأَیْتُ أَحَداً کَانَ أَشَدَّ تَشْدِیداً فِی الظِّلِّ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام کَانَ یَأْمُرُ بِقَلْعِ الْقُبَّهِ وَ الْحَاجِبَیْنِ إِذَا أَحْرَمَ.» راوی میگوید در بحث زیر سایه رفتن سختتر از امام باقر علیه السلام ندیدم، میفرمودند که قبه را قلع کنید، امام باقر علیه السلام میفرمودند حاجبین یعنی دو طرف قبه را بردارید. ایشان میفرمایند اشدیت با حرمت نمیسازد، اگر این عمل حرام است اشدیت ندارد و همه مثل هم هستند، اینکه در روایت آمده است در تظلیل امام باقر علیه السلام از بقیه شدیدتر بودند یعنی کار مکروهی است و امام یک مقداری سختتر میگرفتند.
روایت پنجم: مکاتبه حمیری
أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْفَعُ الظِّلَالَ هَلْ یَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِیَّهِ أَوِ الْکَنِیسَهِ وَ یَرْفَعُ الْجَنَاحَیْنِ أَمْ لَا فَکَتَبَ إِلَیْهِ لَا شَیْءَ عَلَیْهِ فِی تَرْکِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ. گویا برداشت ایشان این است که خشبهای عماریه عریض است و سایه دارد و امام فرمودند آن خشبها اشکال ندارد، معلوم میشود زیر سایه رفتن حرام نیست ولی اگر جلال و عظمت دارد زیر سایه نرود.
بعد از طائفه دوم میفرمایند با ملاحظه مطالبی که گفتیم ما نمیتوانیم قطع پیدا کنیم یا پایینتر اطمینان عرفی پیدا کنیم که تظلیل به عنوانه حرام است. لذا قول به کراهت لابأس به است بله مثل قبه و کنیسه که از مظاهر جلال و عظمت است اینجا بگوییم حرام است ولی مطلق تظلیل باید بگوییم مکروه است.
پاسخ استاد به صاحب المرتقی
عرض ما این است که نسبت به این طائفه دوم ایشان دو ادعا داشتند:
پاسخ به ادعای اول ایشان
ادعای اول: که دیروز درسی هم اشاره شد میفرمایند مراد از این طائفه یظلل علیه، یستتر یعنی یک سایه بان برای خودش درست کند مثل قبه که همان جلال و عظمت بود و دلالت بر حرمت ظلال نمیکند. عرض ما این است که:
اولا: تکرار یک مطلب گاهی برای انسان این نتیجه را میدهد که گویا این مطلب مستدل است، این را اشاره کردیم به چه دلیل؟ یک دلیل بیاورید که قبه و کنیسه به خاطر اجلال و عظمت حرام است.
ثانیا: معتبره اسماعیل بن عبدالخالق در همین طائفه ظاهرش که قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ یَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ- فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَکُونَ شَیْخاً کَبِیراً أَوْ قَالَ ذَا عِلَّهٍ. آیا محرم میتواند خودش را از خورشید پنهان کند؟ اینکه قبه ندارد استتار به هر صورتی باشد، قبه برود یا زیر سایه برود، چگونه از ظاهر این روایت رفع ید میکنید؟ چگونه اطلاق این روایت حمل بر قبه و جلال و عظمت میکنید؟
ایشان روایاتی را قرینه گرفتند که تظلیل را باید حمل بر کراهت کنیم:
بررسی روایاتی که قرینه بر حمل کراهت می کنیم
روایت اول: چگونه صحیحه عبدالله بن مغیره را حمل بر استحباب کنیم؟ أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا- قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُکَفِّرُ قَالَ لَا- قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ قَالَ ظَلِّلْ وَ کَفِّرْ. این روایت را چگونه حمل بر کراهت تظلیل کنیم؟ ذیل صحیحه را ایشان قرینه گرفتهاند، ما از همه این تأکیدات صدر دست برمیداریم و حمل بر کراهت تظلیل میکنیم چون بر این عمل، امام صادق علیه السلام از قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ثواب مترتب کردهاند، این را ما نمیفهمیم! مگر بر هر عملی ثواب ذکر شد آن عمل مستحب است؟ روزه چقدر ثواب دارد؟ باید بگوییم روزه مستحب است؟ وقوف در موقف ثواب دارد، ثوابش مثل خروج از گناهان است، شما قائلید که وقوف در عرفات مستحب است؟ ثواب اعم از استحباب و وجوب است، جهاد فی سبیل الله واجب است با این همه ثوابی که برای آن ذکر شده است.
روایت دوم: صحیحه حلبی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْکَبُ فِی الْقُبَّهِ قَالَ مَا یُعْجِبُنِی إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَرِیضاً. تنها روایتی که ممکن است فی الجمله بر مدعای ایشان دلالت کند این روایت است. توضیح خواهیم داد که یکی از موارد اختلاف بارز بین شیعه و اهل سنت بحث استظلال است، جمع معتنابهی از اهل سنت قائلند به اینکه استظلال هیچ اشکال ندارد و الان هم نظر غالبشان این است در آن زمان هم نظر حکام و هم نظر مذاهب این بوده است که استظلال اشکال ندارد. بعدا در طائفه سوم اشاره میکنیم یکی از محور مناظرات بین ائمه و اهل سنت همین بحث استظلال بوده است. در این محور مناظراتی احتمال تقیه نمیرود؟! حمل بر تقیه اینجا جدی است. لذا احتمال تقیه در روایت حلبی جدی است لذا امام اینگونه فرمودهاند.
روایت سوم: روایت قاسم بن صیقل که اشدیت بود، این را هم گفتیم که دلالت بر رجحان ندارد، یعنی این عمل حرام این قدر مهم بود که امام سختگیری میکردند.
روایت چهارم: صحیحه جمیل بن دراج، از ایشان عجیب است، اگر بر زن و مرد هر دو این عمل جائز است، این تعبیر امام علیه السلام که "لَا بَأْسَ بِالظِّلَالِ لِلنِّسَاءِ" هم زنها اشکال ندارد و هم مردها، ظاهر امر این است که قد رخص للرجال این است که گاهی وقتها بر مردان جایز است مثل وقت ضرورت و بیماری، اگر کسی این را قبول نکند بحث تقیه مطرح است، ایشان برای بحث تقیه در این مورد هیچ احتمالی قائل نیستند و اگر روایتی صریحا بحث استظلال را جایز بداند بحث تقیه مطرح است.
روایت پنجم: آخرین روایت که میفرمایند قرینه بر کراهت است، مکاتبه حمیری و سؤال از حضرت حجت است که در ضمن سؤالاتش از حضرت سؤال کرد یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَرْفَعُ الظِّلَالَ هَلْ یَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِیَّهِ ... فَکَتَبَ إِلَیْهِ لَا شَیْءَ عَلَیْهِ فِی تَرْکِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ» امام فرمودند آن چوبهایی که خیمه با آن بر پا میشود ایشان توهم کردهاند که چوبها چون سایه دارد پهن است لذا چون باعث جلال و عظمت نیست حرام نیست.
اولا: از کجا خشب اینقدر عریض بوده که سایه داشته است؟ این را از کجا برداشت کردید؟ این اول کلام است.
ثانیا: راوی چند سؤال کرد در توقیع، از جناحین سؤال کرد. این روایت میگوید حاجبین نباید باشد ولی خشب اشکالی ندارد، این روایت ظهور در حرمت دارد. چرا حاجبین اشکال دارد؟
لذا این روایاتی که ایشان قرینه گرفتند که ما به خاطر این روایات طوائف را حمل بر کراهت رفتن زیر سایه کنیم، انصاف این است که هیچ ظهوری در این روایات نیست.
طائفه سوم خواهد آمد.
[1]. جلسه 86، مسلسل 912، شنبه، 96.12.19.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
طائفه سوم: روایاتی که در مقام مناظره و اعتراض اهل سنت به اهل بیت وارد شده
از روایاتی که دلالت میکند بر حرمت استظلال، روایاتی است که در مقام مناظره بلکه اعتراض بزرگان اهل سنت به اهل بیت علیهم صلوات الله وارد شده است.
راوی میگوید قاضی أبویوسف خدمت امام هفتم رسید، تعبیر راوی این است که دَخَلَ هَذَا الْفَاسِقُ آنِفاً فَجَلَسَ قُبَالَهَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِی الْمُحْرِمِ یَسْتَظِلُّ عَلَى الْمَحْمِلِ فَقَالَ لَهُ لَا قَالَ فَیَسْتَظِلُّ فِی الْخِبَاءِ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَأَعَادَ عَلَیْهِ الْقَوْلَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ یَضْحَکُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا فَرْقٌ بَیْنَ هَذَا فَقَالَ یَا أَبَا یُوسُفَ إِنَّ الدِّینَ لَیْسَ یُقَاسُ کَقِیَاسِکُمْ أَنْتُمْ تَلْعَبُونَ إِنَّا صَنَعْنَا کَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قُلْنَا کَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ َرْکَبُ رَاحِلَتَهُ فَلَا یَسْتَظِلُّ عَلَیْهَا وَ تُؤْذِیهِ الشَّمْسُ فَیَسْتُرُ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ وَ رُبَّمَا یَسْتُرُ وَجْهَهُ بِیَدِهِ وَ إِذَا نَزَلَ اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فِی الْبَیْتِ وَ بِالْجِدَارِ.
در نقل دیگر از محمد بن فضیل آمده است که امام دو شاهد نقل کردند که فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع یَا أَبَا یُوسُفَ- إِنَّ الدِّینَ لَیْسَ یُقَاسُ «6» کَقِیَاسِکَ وَ قِیَاسِ أَصْحَابِکَ- إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ فِی کِتَابِهِ بِالطَّلَاقِ- وَ أَکَّدَ فِیهِ شَاهِدَیْنِ وَ لَمْ یَرْضَ بِهِمَا إِلَّا عَدْلَیْنِ- وَ أَمَرَ فِی کِتَابِهِ بِالتَّزْوِیجِ وَ أَهْمَلَهُ بِلَا شُهُودٍ- فَأَتَیْتُمْ بِشَاهِدَیْنِ فِیمَا أَبْطَلَ وَ أَبْطَلْتُمْ شَاهِدَیْنِ فِیمَا أَکَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَجَزْتُمْ طَلَاقَ الْمَجْنُونِ وَ السَّکْرَانِ- حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَحْرَمَ وَ لَمْ یُظَلِّلْ- وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ- فَقُلْنَا کَمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَسَکَتَ.
صاحب المرتقی در توجیه این طائفه هم میگویند در روایت طائفه سوم استدلال به فعل النبی است حضرت زیر سایه نمیرفتند و فعل اجمال دارد، حضرت که زیر سایه نمیرفتند نمیدانیم استظلال حرام بوده که حضرت زیر سایه نمیرفتند یا مکروه بوده، چه بسا فعل النبی بر عدم استظلال به جهت کراهت بوده است. پس این طائفه هم دال بر حرمت استظلال نیست.
عرض میکنیم: عجیب است از این محقق چرا فقط خط آخر روایت را میبینند، صدر روایت حضرت تصریح میکنند که فقال لا این ظهور در حرمت دارد، بعد که ابو یوسف استهزاء میکند حضرت میفرمایند این فعل پیغمبر صلوات الله علیه و آله است.
طائفه چهارم: روایاتی که محرم امر به إضحاء شده است.
باب 64 حدیث یازدهم صحیحه عبدالله بن مغیره قال سألت أبا الحسن علیه السلام عن الظلال للمحرم فقال أضحَّ لمن أحرمتَ له فقلت إنی محرورٌ و إن الحرّ یشتدّ علیّ فقال أما علمت أن الشمس تغرب بذنوب المذنبین.
در یکی از فروع آینده توضیح خواهیم داد که إضحاء در لغت به این معنا است که انسان خودش را در محل تابیدن خورشید قرار دهد، حضرت فرمودند ذضحاء یا إضِّحاء کن. البته این قید دارد که در حال سیر است.
طائفه پنجم: ورایاتی که دلالت میکند در تظلیل کفّاره واجب است،
قبلا هم اشاره کردیم که در باب حج ملازمه با استقراء از روایات استفاده میشود که بین وجوب کفّاره و حرمت فعل ملازمه است.
این محقق مطالب دیگر هم دارد بیش از این وارد جزئیات مطالب ایشان نمیشویم و در مقام جمعبندی کلامشان:
عرض میکنیم این طوائف خمسه به ظهور بلکه بعض طوائف به تصریح دلالت میکنند بر حرمت تظلیل فی الجمله. فرض کنید روایتی هم باشد که ظهور در جواز داشته باشد مثل همان روایت ما یعجبنی ذلک را کسی حمل بر جواز کند که ما قبول نکردیم، صاحب مدارک و سید صاحب ذخیره گویا نگاهشان این است که بین روایات حرمت که ظهور دارد رد اینکه تظلیل حرام است و بین روایات مجوزه تعارض است، جمع عرفی بر این است که روایات ظهور در حرمت را حمل بر کراهت کنیم و نتیجتا بگوییم تظلیل مکروه است لذا مانند محقق سبزواری میفرمایند در استفاده حرمت از روایت مسأله اشکال دارد. صاحب المرتقی همه تلاششان را بکار بردند که ظهور روایات را در تحریم ساقط کنند، میگوییم اما حمل بر کراهت روایات تحریم در صورتی ممکن است که اولا روایات مجوزه ظهور در جواز داشته باشد و أنّی لنا بإثبات ذلک؟ کدام روایت ظهور در جواز دارد؟
ثانیا: فرض کنید روایات مجوزه ظهور در جواز داشت روایات ناهیه بالاتر از ظهور است و صریح در حرمت است و این روایات را نمیشود حمل بر کراهت کرد و این خلاف ظاهر و جمع عرفی است لفظ صریح مقدم بر ظاهر است.
پر روایات مجوزه باید حمل بر تقیه شود.
پس فی الجمله حرمت تظلیل از روایات استفاده میشود و فتوا به کراهت یا توقف در مسأله صحیح نیست.
بحث اجماع را صاحب المرتقی مطرح میکنند که دیگر اینها نقدش روشن است که اصلا نوبت به اجماع نمیرسد.
فرع دوم: حرمت تظلیل در سیر نه توقف
آیا حرمت استظلال برای محرم مطلق است یعنی چه در حال سیر باشد چه در حال توقف یا مقید به حال سیر است؟
فقهاء بدون شبهه قائلاند حرمت استظلال در حال سیر و طی منزل است نه در حال مُقام یا توقف در بین راه است مثل قهوهخانه بین راه. مرحوم خوئی در مقام دلیل بر این مدعا میفرمایند روایاتی است که در ایراد بعض مخالفین بر امام وارد شده است. که اصل آن ایراد این است که چرا شیعه بین خِباء یعنی خیمه ای که روی زمین بناء شده برای سکونت و استراحت با استظلال در حال سیر چیست، حضرت هم میفرمایند این تعبد است و فعل پیامبر است و لا قیاس فی الإسلام.
صاحب المرتقی اینجا تحقیقی دارند که قسمتی از آن اشکال دارد. میفرمایند روایات مناظرات که تفاوت بین خباء و استظلال را بیان میکند همهشان ضعیف السند هستند. ممکن است گفته شود اجماع یا عمل مشهور جابر ضعف سند باشد، میفرمایند ما کبرای کلی را قبول نداریم که اجماع همه جا جابر ضعف سند باشد اما اینجا قبول داریم زیرا اینجا این اجماع موجب اطمینان است که همه فقهاء شیعه به این روایات عمل کردهاند، بعد میفرمایند أضف الی ذلک سیره قطعیه قائم است که محرم وقتی مُقام کرد جایی زیر آسمان نمیماند، در سیر از مدینه به مکه اگر در حال استقرار هم زیر سایه نمیرفتند باید یک سنت مستمری میشد که شیعه هیچ جا حتی در عرفات و منی هم زیر سایه نرود در حالی که سیره قطعیه بر این است که در حال نزول لازم نیست تحت السماء یا إشراق شمس باشد.
ما قسمتی از کلمات ایشان را قبول داریم که سیره چنین بوده و روایاتی داریم در حالات اهل بیت مانند امام صادق که در خیمه بودند در عرفات اما اینکه فرمودند روایات مناظرات که دال بر این تفصیل است همه ضعیف السند هستند را قبول نداریم. مراجعه کنید باب 66 ابواب تروک احرام حدیث پنجم صحیحه بزنطی، که طبق همه مبانی صحیحه است عن الرضا علیه السلام که حضرت فرمودند ابو حنیفه به امام صادق عرض کرد أیش بین ظلال المحرم و الخباء؟ أیش مخفف أیّ شیء است در زبان عربی غیر فصیح بکار میرود، فقال إن الدین لایقاس. پس این صحیحه دال بر تفاوت است و سایر روایات هم مؤید است و از دلیل استفاده میکنیم اختصاص حرمت تظلیل را به حال سیر.
نتیجه: تظلیل محرم در حال سیر بدون شبهه حرام است اما در غیر حال سیر، در حال نزول و مُقام اشکال ندارد.
[1]. جلسه 87، مسلسل 913، یکشنبه، 96.12.20.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
فرع سوم: عدم حرمت تظلیل برای پیاده
بعضی از فقهاء فرمودهاند حرمت تظلیل اختصاص به فرد سواره دارد اما کسی که پیاده مسیر را طی میکند حرام نیست زیر سایه برود یا چتری روی سرش بگیرد. شهید ثانی در مسالک و روضه همین نظر را انتخاب میکنند و میفرمایند إنما یحرم التظلیل حال الرکوب فلو مشی تحت الظل جاز. صاحب مدارک هم میفرمایند: لایخلو من قرب.
دلیل قائلین به اختصاص حرمت به حال رکوب این است که طائفه اول از روایات دال بر حرمت تظلیل، تصریح به حال رکوب دارد. سایر طوائف هر چند ظاهرش اطلاق دارد که أضحِ و لاتتسبّر من الشمس و اینها اطلاق دارد چه در حال مشی چه در حال رکوب اما میگویند این طوائف یک مقیّد دارد که تقیید میکند حرمت تظلیل را فقط به حال رکوب، مقیِّد هم صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع است. قال کتبتُ إلی الرضا علیه السلام هل یجوز للمحرم أن یمشی تحت ظل المحمل فکتب نعم.
عرض میکنیم: این روایت دال بر این معنا نیست زیرا معنای مشی تحت ظل المحمل این نیست که محملی که روی شتر میگذارند آنقدر بزرگ و عریض است که چند نفر هم بتوانند در سایه آن راه بروند، مقصود این روایت مشی فی أحد الجانبین است، در زمانی که آفتاب مایل است محمل سایه دارد سؤال این است که آیا اشکال دارد محرم از زیر سایه محمل رد شود حضرت میفرمایند اشکال ندارد، این اختصاص به پیاده ندارد بلکه سواره هم ممکن است سایه محمل دیگر روی او بیافتد یا سایه کوه روی او بیافتد در حال رکوب. اینها هم سیره قطعیه است هم توضیح خواهیم داد. ظاهر این روایت هم میگوید محرم مشی میکند اعم از پیاده و سواره، آیا اشکال دارد سایه روی او بیافتد حضرت میفرمایند نه اشکال ندارد. و لااقل من الإجمال، پس این روایت نمیتواند اطلاقات إضحاء و تظلیل و تستّر از شمس را تقیید بزند.
همچنین استدلال شده به مکاتبه حمیری أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ بِنَطْعٍ أَوْ غَیْرِهِ حَذَراً عَلَى ثِیَابِهِ وَ مَا فِی مَحْمِلِهِ أَنْ یَبْتَلَّ فَهَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ- الْجَوَابُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فِی الْمَحْمِلِ فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهِ دَمٌ.
در این مکاتبه سؤال شده محرمی از باران که میترسد روی جامهاش بیافتد میترسد روی محمل را باز کرده وسائلش خیس شود، آیا میتواند نطع که پارچهای بوده که روی فرشها میاندازند که امروز میگوییم روفرشی یا صفحه چرمی که پهن میکردند در مقابل خلفا و سلاطین برای مجازات افراد که خون روی زمین نریزد، میگوید میتوانیم نطعی روی محمل بکشیم و از باران مستتر شویم؟ حضرت میفرمایند إذا فعل ذلک فی المحمل فی طریقه فعلیه دمٌ. میگویند در این روایت آمده که اگر محرم در راه باشد و در محمل باشد این کارش کفاره دارد، مفهوم قید یا تسامحا بگوییم مفهوم شرط در روایت اقتضاء دارد اگر در محمل نباشد کفاره ندارد یعنی اگر در حال رکوب در محمل نباشد اشکال ندارد.
عرض میکنیم: اولا استدلال به مفهوم وصف است که حجت نیست و ذکر وصف هم لغو نیست که از باب لغویت برایش مفهوم درست کنید زیرا انسان در طریق گاهی در محمل است یعنی در حال سیر است که نباید روی سرش سایهبان باشد و گاهی در طریق نازل است، لذا در طریق اگر در محمل نباشد یعنی د رحال سیر نباشد زیر سایه رفتن اشکال ندارد، فرد از ماشین روباز پیاده شود در قهوه خانه زیر سایه بنشیند، لذا قید فی المحمل اشاره دارد به اینکه اگر در حال سیر باشد در راه و پارچه ای روی محمل بکشد کفاره دارد اما اگر در حال سیر نباشد کفاره ندارد. پس اول وصف مفهوم ندارد ذکر وصف هم لغو نیست. پس اطلاقات که میگوید تظلیل و استظلال و تستّر از شمس حرام است به حال خود باقی است چه انسان راکب باشد چه ماشی باشد.
فرع چهارم: حرام ظل و سایه بان بالا سر است یا چیز دیگر؟
آیا تظلیل حرام جایی است که ظلّ و سایهبان بالای سر باشد مانند قبّه و سقف ماشین، لذا اگر استتار به أحد الجانبین باشد به شکلی که ساتر بالای سر انسان نباشد، پارچهای روی چوب بگذارد کنار خودش و سایه ایجاد کند نه اینکه چتر روی سر بگیرد.
مرحوم شیخ طوسی در خلاف فرمودهاند للمحرم أن یستظلّ بثوبٍ ینصبه ما لم یکن فوق رأسه بلاخلاف و إذا کان فوق رأسه مثل الکنیسه و العماریه و الهودج فلایجوز له ذلک سائرا.
علامه حلی ادعای اجماع دارد. مرحوم نائینی هم در دلیل الناسک میفرمایند: یجوز التظلیل فی حال السیر إذا کان الظل من أحد الجانبین. مرحوم امام و مرحوم خوئی و دیگران میفرمایند استظلال مطلقا حرام است چه من أحد الجانبین باشد چه فوق الرأس باشد.
ادله قائلین به جواز استظلال به احد الجانبین
قائلین به جواز استظلال بأحد الجانبین چند دلیل دارند:
دلیل اول: حرمت صریح استظلال فوق الرأس
میگویند طائفه اول از روایات حرمت صریح است در اینکه استظلال فوق الرأس باید باشد، قبّه کنیسه و هودج روشن است که مسقّف است و فوق الرأس است، اطلاق سایر طوائف هم انصراف دارد در استتار من الشمس بما هو المتعارف که متعارف هم رفع المظله فوق الرأس است.
دلیل دوم: تمسک به صحیحه ابن سنان
تمسک کردهاند به صحیحه ابن سنان که قبلا گذشت سمعت أباعبدالله علیه السلام یقول لأبی و شکی الیه حرّ الشمس و هو محرم و هو یتأذّی به فقال تری أن أستتر بطرف ثوبی قال لابأس بذلک ما لم یصب رأسک. مستدل میگوید معنای ما لم یصب رأسک یعنی مادامی که روی سرت نباشد.
عرض میکنیم نقد دلیل اول که فرمودند اطلاقات منصرف است بما هو المتعارف من رفع المظله فوق الرأس، این را قبول نداریم، روایت میگوید لاتستر من الشمس، یا سؤال میکند أستتر من الشمس؟ این اطلاق دارد چه من الجانبین باشد چه فوق رأس باشد، أضحِ یعنی خودت را در معرض نور خورشید قرار بده این اطلاق دارد.
لذا این کلام قابل قبولی نیست.
اما نقد دلیل دوم هم این است که جواب امام که فرمودند ما لم یصب رأسک، حضرت میفرمایند به جهت ضرورت یا هر چیز دیگر این حرام را مرتکب شو که زیر سایه رفتن باشد اما حرام دومی مرتکب نشود و تغطیه الرأس نکن. سؤال این است که میتوانم پارچه ای روی سرم بگیرم که از آفتاب ایمن باشم حضرت میفرمایند میتوانی این حرام را مرتکب شوی اما حضرت میفرمایند مادامی که نرسد به سرت نه اینکه مادامی که فوق رأست نباشد. پس روایت در حرمت تظلیل اختصاص به صرف فوق رأس ندارد.
صاحب جواهر در ج18، ص400 نکتهای دارند که بیان خواهیم کرد.
[1]. جلسه 88، مسلسل 914، دوشنبه، 96.12.21.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
دلیل سوم: کلام صاحب جواهر
سومین دلیل بر جواز استظلال بأحد الجانبین کلامی است از صاحب جواهر که میفرمایند: روایت قاسم صیقل عن ابی جعفر علیه السلام را نقل میکنند، ما رأیت أشدُّ تشدیدا من أبی جعفر علیه السلام فی الظل کان یأمر بقلع القبه و الحاجبین إذا أحرم. میفرمایند از این روایت استفاده میشود که امام جواد علیه السلام نسبت به سایر متدینین سختگیرتر بودهاند در بحث استظلال، این أشدیت حضرت به این حد بوده که حاجبین را هم بر میداشتند، حاجبین در بعض اوقات از دو طرف روز فرد سایه میاندازد، پس این حدیث دلالت میکند اصل حرمت تظلیل من فوق الرأس است، حاجبین از باب أشدیت است یعنی کراهت. لذا این روایت مفادش این است که تظلیل من الحاجبین جایز اما مکروه است. سپس میفرمایند این حدیث مؤید اجماعی است که مرحوم علامه و شیخ طوسی نقل میکنند که اجماع داریم استظلال من الحاجبین اشکال ندارد و این اجماع مؤیّد مقید مطلقاتی است که میگفت استظلال مطلقا حرام است این روایت میگوید در صورتی حرام است که من الرأس باشد نه من الجانبین.
عرض میکنیم: اولا حدیث قاسم صیقل سندا ضعیف است. ثانیا: این برداشت دلالی صاحب جواهر اول کلام است. اینکه حضرت تشدید نسبت به سایر متدینین داشتهاند دلالت ندارد. ظاهر روایت این است که حضرت بسیار سخت گیری میکردند اما ممکن است دیگران سهلگیر و سهل انگار بوده اند.
به نظر ما این حدیث نمیتواند جواز استظلال من الجانبین را ثابت کند.
صحیحه اسماعیل بن بزیع کتبت الی الرضا علیه السلام هل یجوز للمحرم ان یمشی تحت ظل المحمل قال نعم. گفتیم ظل محمل یعنی کنار محمل، لذا این حدیث اگر ظهور در این معنا داشته باشد میتواند مقیّد اطلاقات باشد و گفته شود ظل جانبین اشکال ندارد. البته به نظر ما باید احتیاط کرد که مرحوم امام هم احتیاط دارند.
فرع پنجم: استظلال در مسیر بعد از رسیدن به منزل
وقتی محرم به منزل رسید و در جایی مانند مکه، منی و عرفات مُقام کرد آیا در مسیری که بعد منزل میخواهد طی مسیر کند و به منزلش برگردد، آیا استظلال جایز است یا نه؟ در هتل مکه مستقر شده و میخواهد برود به مسجد الحرام برای اعمال، آیا باید در ماشین مکشوف بنشیند یا میتواند در ماشین مسقف بنشیند. یا برای رمی جمرات میخواهد برود و برگردد. میخواهد عمره مفرده انجام دهد میرود مسجد تنعیم محرم شود وقتی میخواهد برود به مسجد الحرام آیا باید در ماشین مکشوف حرکت کند یا حتی برای رفتن به مکانی دیگر مانند فروشگاه.
مرحوم امام در تحریر میفرمایند: استظلال اختصاص دارد به طیّ منزل اما لو نزل فی منزلٍ کمنی أو عرفات أو غیرهما فیجوز الإستظلال تحت السقف و الخیمه و أخذ المظله حال المشی. فیجوز لمن کان فی منا ان یذهب مع المظله الی المذبح او الی محل رمی الجمرات و إن کان الإحتیاط فی الترک (احتیاط مستحب است) مرحوم خوئی هم فتوایشان همین است که جایی که منزل کرده در طی مسیر اشکالی ندارد استظلال. بعض اعلام نجف حفظه الله در مقام فتوا میفرمایند جواز استظلال در این حالت مشکل است و احتیاط ترک نشود، مرحوم تبریزی میفرمایند در سایه های ثابت مانند تونل اشکال ندارد اما حق ندارد برای خودش سایه درست کند.
آنانی که قائل به جواز هستند دلیلشان این است که از روایات استفاده میشود که حاج إذا نزل إستظل بالخِباء و بالجدار و البیت. إذا نزل به معنای فرود آمدن از مرکب نیست بلکه به معنای منزل کردن و مُقام کردن در مکانی است. لذا حرمت تظلیل اختصاص دارد به طی منزل و در مسیر سفر.
عرض میکنیم: به نظر ما این حکم صحیح است اما با تتمیم استدلال به این بیان که اولا حدیثی که دارد إذا نزل استظل سندا مشکل دارد. ثانیا: در یکی از مباحث آینده توضیح خواهیم داد که قرینه حالیه ارتکازیه داریم که مانع اطلاقات روایات تظلیل میشود و میگوید حرمت تظلیل مختص به طی منزل است، توضیح آن قرینه حالیه و استشهاداتش در یکی از فروع آینده خواهد آمد و اینجا صرفا اشاره میکنیم. به اختلاف بین شیعه و اهل سنت و اقوال مکتب خلفا که مراجعه میکنیم میبینیم اختلاف در بحث طی منزل است نه مطلق سیر هر چند بعد منزل، روایات باب را که مراجعه میکنیم عبارات چنین است که أیجوز أن یُظلّل علیه محملُه؟ ما تقول فی المحرم یستظل علی المحمل یرکب القبه، یرکب الکنیسه یرکب الهودج؟ إذا کان فی محمله فی طریقه فلا. اختلاف در این است که محمل و هودج و کنیسه را محرم میتواند استفاده کند؟ اینها در طی منزل است نه جایی که مقام کرده، معهود نیست برای رفتن از مکل سکونت در مکه به مسجد الحرام از هودج استفاده شود. ما به حکم این قرائن پیرامونی و ارتکازی که بوده میگوییم اطلاق روایات تستّر محرم و تظلیل او یا اختصاص دارد به طیّ منزل یا لااقلّ من الإجمال لذا شک داریم جایی که منزل کرده است بعد از منزل در طی مسیرها استظلال حرام است یا نه برائت از حرمت جاری است. لذا نظریه مرحوم امام و مرحوم خوئی به نظر ما صحیح است اما با این تتمیم که در جای خودش تبیین خواهد شد.
فرع ششم: عدم حرمت تظلیل بر نساء
لاشبهه در اختصاص حرمت تظلیل به رجال. فلایشمل النساء و لا الصبیان، لذا تظلیل نه بر نساء حرام است نه بر صبیان و دلیل هم روایات صحیحه است از جمله صحیحه هشام بن سالم و هو فی النساء جائزه و صحیحه محمد بن مسلم که قلت فالمرأه المحرمه قال نعم. صحیحه حریز قال لا بأس بالقبه علی النساء و الصبیان و هم محرمون.
فروعات دیگری هم در بحث هست مانند اینکه آیا در شب میتواند زیر سقف برود یا نه که مبتلا به است و نیاز به بررسی چند جلسهای دارد.
لذا إن شاء الله اگر عمر و توفیقی بود چهارشنبه بعد سیزده نوروز بحث را ادامه خواهیم داد.
در ادامه حضرت استاد نکاتی دربارۀ استفاده فرهنگی تبلیغی از تعطیلات نوروز بیان فرمودند.
[1]. جلسه 89، مسلسل 915، سه شنبه، 96.12.22.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
کلام در بیستمین محرم از محرمات احرام مسأله تظلیل بود. شش فرع بررسی شد.
فرع هفتم: تظلیل در شب
مسأله بسیار مهم و مبتلابه این است که حرمت زیر سایه رفتن اختصاص به روز دارد یا حرمت تظلیل مطلق است چه شب چه روز و یا قائل به تفصیل شویم که مثلا اگر در شب برای فرار از سرما، گرما، باران، طوفان و امثال ذلک بخواهد در محمل بنشیند و زیر سایه رود حرام است و الا فلا.
مرحوم امام در تحریر میفرمایند: جلوس المحرم حال طیّ المنزل فی المحمل و غیره ممّا هو مسقّفٌ إذا کان السیر فی اللیل خلاف الإحتیاط و إن کان الجواز لایخلو من قوّه فیجوز السیر محرما مع الطائره السائره فی اللیل.
مرحوم خوئی در اصل فتوایشان قائل به تفصیلاند، میفرمایند اگر شب مرکب مسقف سوار میشود برای فرار از سرما، گرما، باران، طوفان و امثال آن باشد حرام است و کفاره دارد اما اگر برای فرار از آنها نباشد اشکالی ندارد.
ادله قائلین به حرم تظلیل درشب
ابتدا نظریه کسانی که قائلاند فی الجمله یا بالجمله محرم در شب هم نباید زیر سایه برود را بررسی میکنیم سپس وارد مناقشه آراء خواهیم شد. قائلین به حرمت تظلیل در شب فی الجمله یا بالجمله سه دلیل دارند:
دلیل اول: استظلال یعنی حرمت مطلق التستر
مرحوم خوئی در معتمد ج4، ص240 میفرمایند عنوان حرام در این مورد بیستم عنوان استظلال و تظلیل است، متعلق این عنوان، شمس نیست که بگوییم الإستظلال من الشمس حرامٌ بلکه تظلیل و استظلال یعنی حرمت مطلق التستّر بر محرم حتی از غیر شمس. تستّر از سرما، گرما، باران، باد، طوفان و غیر ذلک. میفرمایند استظلال از ظلّ و ظلّه أخذ شده که در لغت به معنای شیءٌ یُستتر به من الحرّ و البرد و غیره. پس استظلال یعنی الإستتار بشیء. گاهی در زبان عربی گفته میشود الشمس مُستظلّهٌ یعنی خورشید پنهان شده تحت السحاب. بعد میفرمایند مؤید این برداشت ما از استظلال طائفه اول از روایات است که سابقا هم گذشت که رکوب قبه و کنیسه بر محرم حرام است. با عنایت به این نکته که در آن زمانها سیر در لیل متعارف بوده بلکه گاهی روز سیر نمیکردند به جهت گرمای هوا، روایت میگوید محرم تحت قبه و کنیسه نباشد و اطلاق دارد چه در شب چه در روز. نهایتا در معنای تظلیل استتار از شیء نهفته است و در شب اگر استتار از شیء باشد حرام است. حتی اگر روز به شکلی است که هوا ابری است و در قبه مینشیند برای فرار از خورشید یا چیز دیگر نیست اشکال ندارد لذا در روز هم با این شرایط میتواند داخل قبه و کنیسه بنشیند.
دلیل دوم: مستفاد از روایات
مرحوم محقق داماد در کتاب الحج، ج2، ص539 میفرمایند مستفاد از روایات این باب دو عنوان مستقل موضوع حرمت است نه اینکه مشیر به یکدیگر باشند:
1ـ استتار من الشمس است مانند روایاتی که میگفت إضح لمن أحرمت له.
2ـ رکوب القبه و الکنیسه است، این عنوان دوم هم اطلاق دارد چه شب باشد چه روز لذا از عنوان دوم استفاده میکنیم در شب هم تظلیل حرام است.
دلیل سوم: استظلال از باب استفعال
بعضی میگویند در این باب دو عنوان داریم یکی استظلال و دیگری تظلیل. استظلال از باب استفعال و برای طلب است، یعنی طلب الظلّ و استظلال در شب دنبال سایه رفتن صادق نیست زیر همه جا ظل است. اما تظلیل یعنی الذهاب تحت المظلّه، یعنی چیزی که شأنش این باشد که سایه ایجاد کند، پس زیر مظله رفتن در شب هم صادق است. مثال از ما است که مستحب است شب 13 رجب زیارت امام حسین علیه السلام و مستحب است زیر سقف نباشد خوب ممکن است در شب هم انسان زیر سقف نباشد. پس روایاتی که میگوید تظلیل حرام است یعنی محرم در شب هم نباید زیر سقف برود.
بر اساس این سه دلیل جمعی از محققان فتوا داده اند فی الجمله یا بالجمله در شب هم زیر سایه رفتن حرام است.
پاسخ استاد به ادله
عرض میکنیم: باید روایات باب را بررسی کنیم و این سه دلیل را بر روایات عرضه نمائیم. لذا میگوییم:
طوائفی از روایات به وضوح و با صراحت دلالت میکند بر حرمت استظلال در روز. مثلا آن طائفهای از روایات که اسناد صحاح هم دارد و معتبر است و در آنها کلمه إضحاء به کار رفته که أَضحِ لمن أحرمتَ له، یا ما من حاجٍّ یضحی ملبیّا حتی تغیب الشمس إلا غابت ذنوبه معها. ماده إضحاء در لغت به معنای بروز للشمس است. "و الشمس و ضحیها"، تهذیب اللغه میگوید: و قال اللیث ضحی الرجل یضحی، ضَحی یا ضُحی إذا اصابه حرّ الشمس، "وَ أَنَّکَ لاَ تَظْمَأُ فِیهَا وَ لاَ تَضْحَى". لایؤذیک حر الشمس، فرّاء میگوید لاتصیبک شمسٌ موذیه. از ابن سکیت هم نقل شده که ضحی یضحی إذا برز للشمس، لذا طائفهای از روایات که إضحاء در آنها وارد شده مانند صحیحه حفص بن بُخُتری، صحیحه هشام ابن حکم که إضح لمن أحرمت له یعنی أبرز نفسک تحت الشمس.
این طائفه دوم روایات است که در آنها ماده ظلّ و تظلیل به کار رفته است، بر خلاف دلیل سوم میگوییم ماده تظلیل هم اختصاص دارد به سایه خورشید و استتار من الشمس اینکه بعض المحققین گفتهاند تظلیل یعنی الذهاب تحت المظله و زیر سقف رفتن، صحیح نیست. در لغت ظلّ و تظلیل یعنی فرار از ضوء و شعاع شمس لذا جمعی از لغویان تصریح دارند که فإذا لم یکن ضوء فهو ظلمهٌ لاظلٌّ. الظل، الفیءُ الحاصل من الحاجز بینک و بین الشمس نه مطلق زیر سقف رفتن. مثالی هم که زدیم به زیارت امام حسین علیه السلام بحث زیر آسمان رفتن است.
بعضی توهم کرده اند ابن فارس در معجم مقاییس تظلیل را به ستر شیء به شیء معنا کرده لذا در شب هم صادق است در حالی که به ذیل کلام ابن فارس توجه نکرده اند که میگوید و منه القول ظلّ یفعل کذا إذا فعله نهارا و إنما قلنا أنه من الباب لأن ذلک شیء یخصّ به النهار و ذلک أن الشیء یکون له الظل نهارا و لایقال ظل یفعل کذا لیلا لأن اللیل نفسه ظل. با این توضیح ذیل به روشنی به دست میآید که تظلیل هم مختص به زیر سایه رفتن برای فرار از خورشید است. لذا اگر کسی در شب زیر سقف رفت بر این عمل تظلیل صادق نیست.
[1]. جلسه 90، مسلسل 916، چهارشنبه، 97.01.15. بعد از تعطیلات نوروز 97.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
گفتیم روایات در بحث تظلیل در شب سه طائفه است: طائفه اول روایاتی که کلمه إضح در آنها بکار رفته. صاحب تعالیق مبسوطه در ج10 ص256 فرمودهاند مقصود از ضحاء و إضحاء مطلق بروز است در مقابل ستر که استادشان مرحوم خوئی میفرمودند، آنچه حرام است زیر ستر رفتن است چه در شب چه در روز، پس مراد از إضحاء مطلق بروز است نه بروز در مقابل خورشید زیرا معنای ضحاء عرفا و لغتا بروز و ظهور است سواء کان للشمس أو غیره.
عرض میکنیم: این ادعا به چه دلیل است نه در لغت چنین است نه ظهور عرفی در آن است. گفتیم محققین از لغویان میگویند ضحاء به معنای بروز للشمس است.
پاسخ نسبت به دلیل دوم:
نسبت به طائفه دوم که کلمه تظلیل در آنها بکار رفته گفتیم مرحوم خوئی میفرمایند تظلیل در روایات یعنی مطلق التستر چه از خورشید چه باد چه باران چه گرما و سرما و امثال آن. بعض متأخران هم به همین روایات تمسک کردهاند اما با این بیان که استظلال به معنای طلب سایه است در روایات مقصود إتخاذ مظله است لذا در شب هم إتخاذ مظله حرام است زیرا سایبان صادق است.
جلسه قبل این استدلال را هم نقد کردیم به دو جهت:
اولا: استظلال و تظلیل در لغت به معنای مطلق الإستتار نیست
ثانیا: در خود روایات تظلیل و استظلال هم قرینه داریم که مقصود تظلیل من الشمس است
. اما در لغت آمده: الظلّ، الفیء الحاجز بینک و بین الشمس، ظل سایهای است که مانع بین انسان و خورشید است. اگر در سایر موارد به کار برود مجازی است مانند اینکه لغویین تصریح دارند که السلطان ظلّ الله و منه الحدیث السلطان ظل الله زیرا یدفع الأذی عن الناس کما یدفع الظل أذی الشمس. به موج دریا ظل گفته میشود میگویند به این جهت که موج میرود بالا و مسیطر میشود بر کشتی و افراد داخل آن. سوره مبارکه فرقان آیه 45: أَ لَمْ تَرَ إِلَى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلا. سوره مبارکه قصص آیه 24: فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ. سوره مبارکه انسان آیه 13 و 14: مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَ لاَ زَمْهَرِیراً. وَ دَانِیَهً عَلَیْهِمْ ظِلاَلُهَا وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلاً.
پس در شب اصلا تظلیل و استظلال معنا ندارد زیرا وجود خورشید موضوعیت دارد. در روایات هم کابرد تظلیل را بررسی میکنیم:
صحیحه عبدالله بن مغیره عن ابی الحسن الاول علیه السلام أُظلّل و أنا محرم؟ قال لا. زیر سایه بروم یا نه؟ فرمودند نه. قال أظلل و أکفّر قال لا فإن مرضت قال ظلّل و کفّر، ذیل روایت میفرمایند أما علمت أنّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال ما من حاج یضحی ملبیا حتی تغیب الشمس إلّا غابت ذنوبها معها. حضرت فرمودند حاجی نیست که إضحاء کند ملبیا یعنی زیر نور خورشید باشد تا زمانی که خورشید غائب شود یعنی إضحاء واجب است تا زمان غروب خروشید. ذیل روایت کاملا تظلیل را معنا میکند و معنا ندارد به معنای سایهبان بگیریم.
صحیحه دیگر سألت ابا الحسن علیه السلام عن الظلال للمحرم، زیر سایه رفتن معنا کنیم که ما میگوییم یا زیر سایه بان رفتن، قال أضح لمن أحرمت له، إضحاء گفتیم یعنی البروز للشمس.
صحیحه سعد بن سعد اشعری عن ابی الحسن الرضا قال سألته عن المحرم یضلل علی نفسه قال أمن عله فقلت یؤذیه حرّ الشمس قال هو عله یظلّل و یفدی.
به نظر ما روایات استظلال و تظلیل هم به وضوح مربوط به زیر سایه رفتن و فرار از خورشید است و شامل لیل نمیشود.
روایاتی که مرحوم محقق داماد به این روایات تمسک کردند و فرمودند حتی در شب هم رفتن زیر سایه بان حرام است. این روایات مربوط به رکوب قبه و کنیسه است. حضرت میفرمایند المحرم لایرکب القبه و الکنیسه، اطلاق این روایات میگوید چه روز باشد چه شب باشد محرم حق سوار شدن بر ناقهای را که قبّه در آن هست ندارد، و اطلاقش شامل لیل هم میشود.
عرض میکنیم: در مفاد این روایات سه احتمال است:
احتمال اول: جمعی مانند مرحوم امام میفرمایند رکوب قبه و کنیسه موضوعیت ندارد و عنوان مشیر است به بروز للشمس. محرم از قبه و کنیسه استفاده نکند یعنی بروز للشمس داشته باشد، پس روایات قبه و کنیسه اطلاق ندارد.
احتمال دوم: مرحوم خوئی میفرمایند: رکوب قبّه عنوان اصلی حرام در این باب است، یعنی موضوع حرمت عدم استتار است، باید محرم در حال احرام زیر سقف نباشد در حال سیر چه در روز چه در شب، و إضحاء للشمس یکی از مصادیق آن است عکس احتمال اول. چون محرم در حال سیر نباید زیر سقف باشد لذا یک سری روایات میگوید روز که شد خودت را در معرض نور خورشید قرار بده، إضحَ للشمس مصداق عدم استتار زیر سقف نرفتن است.
احتمال سوم: نتیجه این احتمال با احتمال دوم تقریبا یکی است اما مرحوم محقق داماد میفرمایند دو عنوان مستقل داریم که هیچیک به دیگری ارتباط ندارد، یکی پوشاندن خود از نور خورشید و دیگری رکوب قبه است.
عرض میکنیم: طائفه روایات رکوب فی القبه و الکنیسه اطلاق ندارد، مقدمت حکمت هم در اینها جاری نیست و قدر متیقن از این روایات إضحاء للشمس است، لذا از این روایات هم نمیتوان استفاده کرد که محرم در شب حرام باشد.
[1]. جلسه 91، مسلسل 917، شنبه، 97.01.18.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
نسبت به طائفه سوم گفتیم اطلاق ندارند و شامل لیل نمیشود. تظلیل عنوان مشیر است به إضحاء من الشمس.
باید جوّ فقهی زمان صدور این روایات را بررسی کنیم. در مراجعه به کتب عامه به روشنی میبینیم نزاع فقط در جواز استتار من الشمس است در حال سیر بعد از اینکه اتفاق دارند در منزل استتار از شمس جایز است در حال نزول، فقهاء اهل مدینه مثل مالک نهی میکنند از رکوب در قبه حال نهی تنزیه یا تحریم. امثال ابوحنیفه میگویند رکوب در قبه اشکال ندارد چون استتار من الشمس اشکال ندارد، در مزان صحابه هم همین اختلاف نقل شده، از عثمان نقل شده ترخیص و از ابن عمر منع و عبارت قدماء از فقهاء را هم که ملاحظه میکنیم میبینیم محل خلاف بیننا و بین اهل السنه در استظلال به محمل است من الشمس. مرحوم سید مرتضی در انتصار میفرمایند ممّا یُظنّ انفراد الإمامیه به و لهم فیه موافق القول بأنّ المحرم لایجوز أن یستظلّ فی محمله من الشمس إلا عن ضروره. محور استظلال در محمل است من الشمس و وا فق مالک فی کراهیه ذلک إلا أننا ما نظن أنه یوجب فی فعله شیئا. و باقی الفقهاء على خلاف ذلک.
علماء زیدی مثل الهادی یحیی بن حسین الزیدی میگوید لابأس أن یُظلّل المحرمون علی أنفسهم بما یستترون به بین الشمس و بینهم.
فضای صدور روایات ناهیه از رکوب قبه و کنیسه، محل خلاف و مناظره بین شیعه و دیگران جواز استظلال و تستّر محرم است به شمس حال رکوبه فی المحمل، اما تستّر من غیر الشمس در لیل اصلا مطرح نبوده است، هیچ ذکری هم نه در اقوال قدماء نه در سؤال از اهل بیت از تظلیل در لیل نشده، لذا در اصول هم گفتهایم که قرینه حالیه مکتنفه به کلام مانع اطلاق کلام میشود، این جوّ فقهی به روشنی وجود داشته که نشستن در محمل برای فرار از خوشید مجاز بوده یا نه؟ حال در این جوّ أجلّاء از اصحاب مانند محمد بن مسلم، حلبی و هشام بن سالم وقتی سؤال میکنند از رکوب در قبه و کنیسه روشن است که بحث در چیست. این قرینه حالیه قویه که در زمان صدور روایات است یا اقتضاء دارد تقدیر روایات را سؤالا و جوابا به رکوب فی القبه در فرض استتار من الشمس و لا اقل ما یصلح للقرینیه موجود است فیوجب الإجمال نسبت به غیر از استتار از شمس.
مؤید این برداشت این روایت معتبره است که قبلا هم اشاره کرده ایم که راوی سؤال میکند أُضلّل؟ قال لا، أظلل و أکفّر قال لا، بعد فرمودند ما من حاجّ یضحی ملبیا حتی تغیب الشمس، هیچ حاجی نیست که إضحاء کند تا وقت غیبوبت شمس و این دال بر این است که در شب إضحاء لازم نیست بلکه إضحاء تا غروب شمس است.
مؤید دیگر این است که لم یرد حتی فی روایه واحده سؤالا من التستر فی اللیل و لم یتعرض له قدماء فقهاء.
به نظر ما چنانکه مرحوم امام در تحریر میفرمایند روایات إضحاء و تظلیل به روشنی مربوط به استتار من الشمس است و شامل غیر نمیشود، روایات رکوب فی القبه و الکنیسه هم به حکم آن قرینه اطلاق ندارد لذا این حرمت رکوب فی القبه و الکنیسه اختصاص به یوم دارد.
بله نسبت به خصوص مطر که مرحوم امام اشاره نمیکنند اشکال داریم به ایشان زیرا نسبت به خصوص مطر نص خاص داریم که میگوید رکوب قبه و کنیسه برای فرار از مطر صحیح نیست. صحیحه محمد بن اسماعیل در باب ششم ابواب بقیه الکفارات حدیث سوم سألت أبا الحسن علیه السلام عن الظلّ للمحرم من أذی مطرٍ أو شمسٍ، فقال أری أن یفدیه بشاه و یذبحها بمنی.
صحیحه علی بن محمد در همین باب حدیث یکم قال کتبت الیه علیه السلام المحرم هل یظلّل علی نفسه إذا أذته الشمس أو المطر أو کان مریضا أم لا فإن ظلّ هل یجب علیه الفداء ام لا فکتب یظل علی نفسه و یهریق دما ان شاء الله.
از این روایات استفاده میشود در فرار از مطر هم اگر کسی استتار کند و رکوب قبه داشته باشد از لزوم کفاره حرمت استفاده میشود لذا به نظر ما تظلیل در یوم حرام است و در لیل اگر برای فرار از مطر باشد حرام و الا تظلیل در لیل هیچ اشکالی ندارد.
یکی از اعلام نجف در جواب استفاتائی میفرمایند در روز برای استتار از شمس اشکال دارد سوار قبه و کنیسه و ماشین بشود و در لیل اشکال ندارد اما احوط وجوبی این است که در لیل اگر مطر هم باشد سوار نشود. شاید وجه احتیاط ایشان این باشد که روایت مطر هم مربوط به روز است و کلا معیار را روز و شمس میدانند.
البته ما نسبت به مطر قائلیم فرار از مطر در شب حرام است و کفاره دارد. البته ایشان در اصل حرمت احتیاط وجوبی دارند و لکن در کفاره نسبت به مطر فتوا میدهند که نوعی تناقض است.
نتیجه این شد که به نظر ما در لیل سوار شدن بر ماشین مسقّف اشکال ندارد الا برای فرار از مطر.
فرع هشتم: پوشاندن از شمس با بعض بدن
منعی نیست از اینکه محرم استتار از شمس داشته باشد به بعض جسدش مثل اینکه با دستش جلوی خورشید را بگیرد. روایات معتبره داریم مانند صحیحه معاویه بن عمار عن ابی عبدالله علیه السلام قال لابأس بأن یضع المحرم ذراعه علی وجهه من حرّ الشمس و لابأس بأن یستر بعض جسده ببعض.
بله روایتی داریم که ممکن است از آن استفاده شود استتار به بعض الجسد حرام است. در من لایحضر شیخ صدوق بإسناده عن سعید الأعرج إنه سأل أباعبدالله علیه السلام عن المحرم یستتر من الشمس بعودٍ و بیده؟ قال لا إلا من علهٍ.
سند این روایت معتبر است زیرا طریق شیخ صدوق به سعید اعرج معتبر است هر چند در این طریق عبدالکریم بن عمرو خثعمی است که شیخ طوسی در شرح حال او میگوید کوفی واقفی خبیثٌ. نجاشی میگوید وقف علی أبی الحسن کان ثقه ثقه عینا یُلقّب کرّام یا کرام. توثیق نجاشی مطلب را تمام میکند و تعبیر شیخ هم دال بر کذاب بودنش نیست.
این روایت ظهور دارد در اینکه استتار از شمس به عود و به ید اشکال دارد.
به نظر ما واو در این روایت واو جمع است که محرم با چوب و دست هر دو با هم استتار کند لذا اشکال دارد و این روایت منافات با صحیحه معاویه بن عمار ندارد که میگوید استتار فقط با عضوی از اعضاء بدن اشکال ندارد.
بعض اعلام حدیث سعید اعرج را حمل بر کراهت نمودهاند.
عرض میکنیم حمل بر کراهت قابل قبول نیست زیرا روایتی داریم بشیر بن اسماعیل عن ابی الحسن علیه السلام کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یرکب راحلته فلا یستظل علیها و تؤذیه الشمس فیستتر بعض جسده ببعض و ربما یستتر وجهه بیده. اگر مکروه باشد در عقائد ثابت شده معصوم عمل مکروه هم انجام نمیدهد. پس معلوم میشود روایت سعید اعرج هم حمل بر کراهت نمیشود.
به نظر ما استتار محرم من الشمس حرام است الا الإستتار ببعض جسده که تظلیل و استتار به بعض الجسد اشکال نخواهد داشت.
[1]. جلسه 92، مسلسل 918، یکشنبه، 97.01.19.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
گفتیم رفتن زیر سایهبان در شب اشکال ندارد. به چند عبارت هم اشاره میکنیم:
مرحوم امام در تحریر الوسیله: جلوس المحرم حال طی المنزل فی المحمل و غیره مما هو مسقّفٌ إذا کان السیر فی اللیل خلاف الإحتیاط و إن کان الجواز لایخلو من قوّه. هر چند لیل ممطِر باشد که اشاره کردیم و حکم فرار از مطر در لیل را بررسی بیشتر خواهیم کرد.
مرحوم گلپایگانی ذیل عبارت مرحوم نراقی که لایجوز الجلوس فی نحو المحمل المسقف فی اللیل و لا فی یوم الغیم (ابری) میفرمایند المسأله لیست إجماعیه و خالیه عن النقض و الإبرام حتی یعد القائل بعدم حرمه التظلیل باللیل أو حال الغیم، مخالفا له، إذ الفقهاء رضوان اللّه علیهم عبّروا فی المقام بالتظلیل و لم یذکروا التفصیل، و لا القمر و اللیل ... و ذکر المحمل و القبّه و الخباء فی الروایات لیس من باب الموضوعیه و الخصوصیّه. بل هو للمنع عن الشمس و الاضحاء، و لإیجاد الظل على المحرم فالجزم بشمول الحکم للتظلیل باللیل و حال الغیم مشک.
عبارت مرحوم سید مرتضی و از علماء زیدی هم جلسه قبل آوردیم.
عبارت مرحوم آقای بهجت این است که: آیا استظلال برای مرد در شب هست؟ میفرمایند استظلال در شب نیست و مانع ندارد و خطاب مجموع روایات و مقتضای اصل اختصاص ممنوعیت به سایه انداختن از آفتاب است. البته دلیلشان را نمیدانیم اما همین کلامی است که ما هم گفتیم.
فرع نهم: در یکی از فروعات گذشته توضیح دادیم حرمت استظلال اختصاص دارد به طی مسیر لذا اگر وارد مکه و در هتل منزل کرد دیگر طی منزل نیست و میتواند ماشین مسقّف سوار شود، و حتی برای عمره مجدد میتواند به تنعیم رود.
ذیل این فرع سه نکته قابل ذکر است:
نکته اول: حرمت تظلیل مغی است به اذا نزل
از کلمات مرحوم امام و مرحوم خوئی استفاده میشود که مسافر به مجردی که وارد شهر مکه شد گویا وارد منزل شده و میتواند از ماشین سقف دار استفاده کند. عبارت مرحوم امام: آیا محرم به محض وصول به مکه میتواند استظلال کند یا بایستی به منزل برسد و بعد از اتخاذ منزل جایز است؟ جواب: مکه منزل است و با رسیدن به آن استظلال مانع ندارد.
جمعی از موجودین همین نظر را دارند.
عرض میکنیم: به نظر ما این نظر مشکل دارد زیرا حرمت تظلیل مغیّی است به إذا نزل، وقتی منزل کرد و به ورود مکه عرفا منزل کردن نمیگویند، لذا حداقل باید گفت أحوط این است که ورود به مکه مشکل را حل نمیکند بلکه نزول باید صادق باشد و آن هم وقتی است که وارد هتل شود لذا روایات میگوید إذا نزل إستظلّ بالخباء. مرحوم خوئی یک قید دیگری دارند که عجیب است میفرمایند وقتی وارد مکه قدیمه شد که از عقبه مدنییین تا عقبه ذی طوی بود میتواند استظلال کند.
ما در روایات قطع تلبیه در عمره تمتع داشتیم که از حین مشاهده بیوت مکه عقبه مدنیین تلبیه را قطع کند، مرحوم خوئی این حکم را سرایت دادند به سایر احکام مکه و فرمودند مکه میقات است در حج تمتع یعنی مکه قدیم، در مکه تخییر است بین قصر و اتمام یعنی مکه قدیم، اشکال کردیم گفتیم تعدی از قطع تلبیه به این احکام صحیح نیست لکن جواز تظلیل که از احکام مکه نیست بلکه از احکام منزل است و به مکه ارتباط ندارد، روایات میگوید حاجی اگر در طی مسیر بود استظلال نکند اما إذا نزل استظلال اشکال ندارد، هر جا منزل کرد استظلال اشکال ندارد مکه قدیم و جدید ندارد.
نکته دوم: تفاوتی بین قضاء حوائج با رفتن به مسجد الحرام نیست
مرحوم آقای بهجت میفرمایند در صورت نزول استظلال جایز است اگر تردد برای قضاء حوائج بیت باشد یعنی اگر برای نان خریدن حرکت کند استظلال اشکال ندارد اما اگر بخواهد برود مسجد الحرام اعمال انجام دهد استظلال جایز نیست، لذا میفرمایند احتیاط این است که مردان سوار شدن بر ماشین مسقف در روز در مکه را ترک کند.
عرض میکنیم: اگر استظلال فقط زیر سقف خانه است که تفاوتی بین قضاء حوائج با رفتن به مسجد الحرام نیست یا استظلال در مکه جایز است که دیگر مطلق است، لذا وجهی برای تفصیل ایشان پیدا نکردیم.
فرع دهم: سایه متحرک و ثابت
آیا حرمت تظلیل اختصاص دارد به سایه متحرک مانند قبه، کنیسه، چتر، ماشین و امثال آن یا شامل سایههای ثابت هم میشود و حرام است محرم مثلا از زیر سایه درخت عبور کند. بعضی از فقهاء مانند مرحوم امام تفاوتی بین سایه متحرک و ثابت قائل نیستند مرحوم امام فقط پلهای بین راه را استثناء میکنند. در مناسک میفرمایند: در حرام بودن سایه بر سر قرار دادن فرقی بین سایه ای که با شخص حرکت میکند مانند چتر و ماشین مسقف و سایه ثابت مانند پل و غیره نیست ولی به عبور از پلهای جاده ها استظلال صدق نمیکند. تونلهایی که احداث شده طولش یک و نیم کیلومتر است با ماشین میتوان داخل آن برود. میفرمایند اگر خودش آن را را انتخاب کرده و از زیر سقف میرود اشکال دارد.
عرض میکینم صدق استظلال در ظل ثابت مشکل دارد وجهش یک ادعای انصراف است. در گذشته هم ظل اشجار و جدران و جبال بوده است بلکه کوچههای مکه در گذشته به شکلی بوده که عبور از این کوچه ها صدق استظلال ثابت میکرده، اما یک مورد در روایات و أسأله اصحاب و اقوال علما نداریم که نهی کرده باشند از گذشتن از مسیری که استظلال به اشجار است، از گذشتن از سِکَک و کوچه های مکه که ظل ثابت است، با توجه به این نکته به نظر ما اطلاق استظلال و تظلیل و شمولی بر ظل ثابت محل تأمل است، مخصوصا موضوع روایات مانند قبه و کنیسه و امثال اینها است که ظل متحرکاند، لذا حرمت استظلال شامل ظل ثابت نمیشود و لو شککنا أصاله البرائه عن الحرمه جاری است.
عبارت یکی از اعلام ذیل این فرع را اشاره میکنیم که نکته قابل تأملی دارد و مسأله مبتلابهی است. میفرمایند: لایجوز علی الأحوط وجوبا السیر و الإجتیاز تحت الأنفاق الطویله التی تمّ احداثها فی الآونه الأخیره فی یوم شامس أو فی جوّ ممطر مطلقا، تا اینجا میفرمایند جایز نیست به احتیاط واجب سیر در تونل های طولانی که جدیدا احداث شده در روز آفتابی یا در جو بارانی یعنی ظل ثابت را هم مانند ظل متحرم میدانند که حرام است استظلال به آن این نظیر کلام مرحوم امام است که ما قبول نکردیم. بعد میفرمایند نعم لو کان فی اختیار الطریق المکشوف مشقه شخصیه أو نوعیه لابأس بالإجتیاز من الأنفاق المذکور و لا کفّاره علیه فی المشقه النوعیه.
عرض میکنیم: ایشان حفظه الله دو نکته دارند:
- میفرمایند اگر در اختیار طریق مکشوف مشقت نوعی بود هر چند مشقت شخصی نباشد میفرمایند اگر مشقت نوعی باشد بر این شخص هم جایز است که از تونل استفاده کند و مشقت نوعیه را مجوز ارتکاب حرام برای شخصی میدانند که مشقت شخصیه ندارد.
- اگر مشقت نوعیه بود کفاره ندارد.
این دو نکته را بررسی خواهیم کرد.
[1]. جلسه 93، مسلسل 919، دوشنبه، 97.01.20.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
أحد الأعلام حفظه الله فرمودند اگر مشقت شخصی باشد خود این شخص مسیر دیگری نمیداند و نمیتواند به راننده تفهیم کند از مسیر دیگر حرکت کند، حرجی است برای او لذا بدون شک أدله لاحرج حاکم است و میتواند از ظل ثابت استفاده کند، البته ما گفتیم ظل ثابت کلا اشکال ندارد. ایشان میفرمایند اگر مشقت نوعی و غالبی باشد هر چند حرج شخصی بر این فرد نباشد، ایشان میفرمایند در حرج نوعی هم حکم حرمت تظلیل مرتفع است. این مسأله برمیگردد به این نکته که آیا أدله لاحرج رافع حرج نوعی هم هست یا نه؟
به نظر ما أدله لاحرج اختصاص دارد به حرج شخصی نه نوعی الا در موارد خاص. توضیح مطلب: قبول داریم در عالم تشریع و جعل حکم که شارع مقدس بعضی از احکام را جعل کرده به کیفیت خاص برای همه به جهت حرج نوعی. مثال: صوم در سفر رفع شده و صلاه در سفر قصر شده بر همه اما به جهت حرج نوعی که من کان مریضا أو علی سفر فعده من ایام الأخر یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر. حال اگر کسی در سفری که دعوت شده امکانات رفاهی بیشتری برای روزه گرفتن دارد تا منزل خودش باز هم حکم مرتفع شده یا روایت میگوید لولا أن أشق علی أمتی لأمرتهم بالسواک. لولا أنی أخاف أن أشق علی أمتی لأخرت العشاء إلی ثلث اللیل. چون حرج نوعی و مشقت غالبی بوده برای همه به یک کیفیت خاص تشریع شده هر چند بر بعضی یا در زمانی مشقت نباشد. پس قبول داریم بعض احکام در عالم تشریع به جهت حرج نوعی به کیفیت خاص تشریع شده لکن دلیل ما جُعل علیکم فی الدین من حرج در مقام تشریع نیست بلکه دلیل و قضیه حقیقیه ای است که حاکم بر سایر أدله است یعنی گویا شارع فرموده است احکامی را که جعل کرده ام با حرج مرتفع است. قضایایی که متکفل احکام شرعیه هستند قضایای حقیقهاند به نحو عام استغرافی لذا این دلیل مفادش این است که در هر موردی نسبت به هر شخصی که حکم حرجی بود نسبت به آن مورد و آن شخص حکم مرتفع است، معنا ندارد اینجا این حکم شرعی نسبت به کسی که حکم بر او حرجی نیست رفع شده باشد. به عبارت دیگر ما دلیلی نداریم که حرج را در اینجا حمل کنیم بر حرج غالبی، انحلالیت احکام دلالت میکند که حرج شخصی است لذا اگر اینجا حرج شخصی باشد به این محقق میگوییم چرا ادعا میکنید در مشقت و حرج نوعی حکم نسبت به شخصی که مسأله برای او حرجی نیست رفع شده.
نسبت به اینکه فرمودند در حرج نوعی کفاره نیست مناقشه دارد که در بحث کفاره تظلیل اشاره میکنیم.
فرع یازدهم: عدم حرمت تظلیل در صورت مشقت متعارف
شکی نیست که اگر بروز للشمس حرجی باشد، تظلیل حرام نیست و دلیل لاحرج رافع حرمت تظلیل است. إنما الکلام در نکته ای است که بعض الأعلام فرمودهاند که در جواز تظلیل هر چند به حد ضرورت و حرج نرسد از مشقت متعارف بیشتر باشد تظلیل جایز است و حرام نیست. دلیل ایشان تمسک به بعضی از روایات است که میفرمایند مفاد این روایات این است که همین مقدار که فرد از تابش خورشید اذیت شود استظلال برایش جایز است. مثلا صحیحه عبدالله بن سنان قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول لأبی و شکی إلیه حرّ الشمس و هو محرمٌ و هو یتأذّی به فقال تری أن أستتر بطرف ثوبی؟ قال علیه السلام لابأس بذلک ما لم یصب رأسک.
روایت دیگر علی بن محمد کتبت الیه علیه السلام المحرم هل یظلل علی نفسه إذا آذته الشمس او المطر او کان مریضا ام لا؟ فکتب یظلل علی نفسه و یهریق دما ان شاء الله. موضوع مطلق اذیت است.
صحیحه سعد اشعری عن ابی الحسن الرضا علیه السلام سألته عن المحرم یظلل علی نفسه فقال علیه السلام أمن عله فقلت یؤذیه حر الشمس، فقال یظلل ویفدی.
عرض میکنیم: قرینه داریم مراد از این اذیت مطلق الأذیّه نیست بلکه مقصود اذیتی است که فرد طاقت بر آن ندارد و مشقت عظیمه و حرج است. مرحوم شیخ طوسی در تهذیب میفرماید بإسناده عن موسی بن قاسم عن النخعی عن صفوان عن عبدالرحمن بن حجاج قال سألت أباالحسن علیه السلام عن الرجل المحرم و کان إذا أصابته الشمس شُقَّ علیه فصَدُأ فیستتر منها، فقال علیه السلام هو أعلم بنفسه إذا علم أنه لایستطیع أن تصیبه الشمس فلیستظل منها.
سند معتبر است، نخعی در سند مجهول نیست چنانکه بعضی تصور کرده اند بلکه ایوب بن نوح بن درّاج است ابو الحسین نخعی وکیل دو امام و به قول نجاشی عظیم المنزله عندهما مأمونا کان شدید الورع کثیر العباده ثقه فی روایاته. مرحوم شیخ و کشی هم ایوب بن نوح را توثیق کردهاند.
دلالت حدیث میگوید محرمی هست که گرمای خورشید اذیتش میکند و سردر میگیرد حضرت میفرمایند او عالمتر است به حرج شخصی خودش، و تا زمانی که میتواند باید اجتناب کند از تظلیل، اگر دیگر قدرت تحمل گرمای خورشید را نداشت حرام نیست لذا این روایت قرینه است که سایر روایات هم عدم استطاعت را میگویند. لذا کلام این محقق قابل قبول نیست.
قبلا اشاره کردهایم که بر زنها تظلیل جایز است و روایات را هم اشاره کردیم. بحثی مطرح شده که آیا فضیلت اجتناب از تظلیل هم از زنها مرتفع است یا نه فضیلت اجتناب از تظلیل باقی است؟
به نظر ما أدله دلالت میکند نسبت به نساء حرمت برداشته شده اما أفضلیت معلوم نیست رفع شده باشد، روایت ما من حاج یضحی حتی تغیب الشمس الا غابت عنه ذنوبه به نظر ما اطلاق دارد و شامل زنها هم میشود نهایتا حرمت تظلیل لعل لأجل مشقت از زنها برداشته شده اما دلیل بر رفع افضلیت نداریم.
[1]. جلسه 94، مسلسل 920، سهشنبه، 97.01.21.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
فرع دوازدهم: کفاره تظلیل
مرحوم امام در تحریر الوسیله میفرمایند: کفاره الإستظلال شاه و إن کان عن عذرٍ علی الأحوط و الأقوی کفایه شاه فی إحرام العمره و شاه فی إحرام الحج و إن تکرر منه الإستظلال فیهما.
چند نکته ذیل بحث کفاره باید مطرح شود که هر کدام را به عنوان یک فرع بیان میکنیم.
در فرع دوازدهم چیستی کفاره تظلیل (شاه) را بررسی میکنیم.
طالیفه اول: امر به کفاره بدون تعیین نوع
روایات مختلف است، بعض روایات امر میکنند به کفاره بدون تعیین نوع
صحیحه علی بن جعفر قال سألت أخی علیه السلام أظلّل و أنا محرم؟ فقال نعم و علیک الکفّاره. قال: موسی بن قاسم میگوید: فرأیت علیا إذا قدم مکه ینحر بدنه لکفاره الظل.
صحیحه عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُکَفِّرُ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ قَالَ ظَلِّلْ وَ کَفِّرْ- ثُمَّ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا مِنْ حَاجٍّ یَضْحَى مُلَبِّیاً حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ إِلَّا غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا.
طائفه دوم: روایاتی که کفاره را محدود می کند
روایاتی است که کفاره را محدود میکند و میگوید علیه دمٌ. مکاتبه حمیری یا روایت علی بن محمد که یهریق دمٌ.
طائفه سوم: صحیحه عبدالله بن بزیع
ما أمر فیه بفداء شاه. صحیحه عبدالله بن بزیع یفدی شاه صحیحه ابراهیم بن ابی محمود قال نعم قلت کم الفداء قال شاه.
طائفه چهارم: روایاتی که می گوید برای هر روز استظلال یک مد طعام صدقه بده
روایتی که میگوید برای هر روز استظلال یک مد طعام صدقه بده. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَهِ یُضْرَبُ عَلَیْهَا الظِّلَالُ وَ هِیَ مُحْرِمَهٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَالرَّجُلُ یُضْرَبُ عَلَیْهِ الظِّلَالُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ نَعَمْ إِذَا کَانَتْ بِهِ شَقِیقَهٌ وَ یَتَصَدَّقُ بِمُدٍّ لِکُلِّ یَوْمٍ.
سند روایت ضعیف است که سهل بن زیاد و علی بن ابی حمزه بطانی در سند است.
دلالت روایت هم میگوید اگر شقیقه و سر درد مزمن دارد میتواند تظلیل کند و به إزا هر روز یک مد طعام صدقه دهد.
دو نکته باید توجه شود:
نکته اول: قاعده حمل مطلق برمقید با وحدت حکم
روایت اخیر که سندا ضعیف است هر چند شیخ صدوق در مقنع ظاهرا به این روایت فتوا داده و برداشت خاصی هم از روایت دارد. در مقنع میفرمایند: لایجوز للمحرم أن یرکب القبه الا ان یکون مریضا و لابأس أن یضرب علی المحرم الظلال و یتصدق بمدّ لکل یوم. جالب است که روایت داشت إذا کانت به شقیقه اما این را هم شیخ صدوق ذکر نمیکند و به طور مطلق فتوا میدهند. کسی هم غیر از شیخ صدوق به این روایت فتوا نداده.
لذا قاعده حمل مطلق بر مقید با وحدت حکم هر چند مثبتین باشند میگوید علیه الکفاره در طائفه اول علیه الدم در طائفه دوم، حمل میشود بر طائفه سوم که قال شاهٌ. لذا مشهور فتوا میدهند کفاره تظلیل شاه است.
نکته دوم: کفاره شاه اقل کفاره است
جمعی از اصحاب از جمله شهید اول در کتاب دروس فتوا دادهاند کفاره تظلیل شاه است اما یُستحبّ بدنه. استدلال به عمل علی بن جعفر است که موسی بن قاسم میگوید دیدم علی بن جعفر بدنه میکشت برای کفاره تظلیل، مرحوم خوئی یک اشکالی کرده اند و فرموده اند ما نظرمان این است که اصلا بدنه مجزی نیست زیرا روایات شاه را به نحو تعیین بیان میکنند. عمل علی بن جعفر هم برای ما حجت نیست لذا میفرمایند فتوا متعینا شاه است.
نکته ای داریم که در جای خودش بررسی میکنیم، در مواردی که کفاره شاه است ممکن است از ادله تعین استفاده نشود بلکه شاه اقل است لذا اجزاء بقره یا بدنه در این موارد نباید اشکالی داشته باشد که خواهد آمد. شاید نگاه علی بن جعفر هم که کثرت اتصال به امام و إحاطه به احکام داشته لعل نگاه او هم همین بوده باشد.
فرع سیزدهم: کفاره تظلیل در حال اضطرار و حال اختیار
کفاره تظلیل در حال اضطرار و در حال اختیار از روایات استفاده میشود واحد است هر چند بسیاری از این روایات مورد ضرورت را مطرح میکند، إذا کان الشمس و المطر یضُرّان به قال کم الفداء قال شاه. در روایت دیگر حضرت میفرمایند تظلیل کن اما کفاره شاه بده.
روشن است که وقتی در حال اضطرار کفاره تظلیل شاه باشد در حال اختیار هم کفاره دارد و چون کفاره دیگری ذکر نشده در حال اختیار هم کفاره شاه خواهد بود.
بله اگر بدون اختیار ملجَأ شد به تظلیل که غیر از اضطرار است، در باب حرج و ضرورت چون مشقت دارد به اختیار خودش تظلیل را انتخاب میکند لذا کفاره ثابت است، اما اگر مُلجَأ شد و بدون اختیار وادار به تظلیل شد، مثل اینکه مرجع مقلدش تظلیل را جایز میداند اگر هوا بارانی نباشد، غروب در مسجد شجره محرم شد بعد داخل ماشین مسقّف نشست و اشکالی ندارد بین راه باران گرفت اما داخل اتوبان است و راننده نمیپذیرد که توقف کند و پیاده شود، در این صورت ظاهرا کفارهای بر این فرد نیست.
پس به اختیار خودش مرتکب تظلیل نشده تا کفاره داشته باشد.
در صورت جهل به حکم یا موضوع چه جاهل قاصر باشد که بسیار مهم و کاربردی است و چه جاهل مقصر باشد به نظر ما بر جاهل کفاره نیست حتی جاهل مقصّر، روایتی است که هم در اصول در مباحث اجتماع امر و نهی علی ما ببالی بیان کردیم هم در فقه در مباحث سابق حج بیان کردیم صحیحه عبد الصمد بن بشیر، مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ یُلَبِّی حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ یُلَبِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصُهُ فَوَثَبَ إِلَیْهِ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی حَنِیفَهَ فَقَالُوا شُقَّ قَمِیصَکَ وَ أَخْرِجْهُ مِنْ رِجْلَیْکَ فَإِنَّ عَلَیْکَ بَدَنَهً وَ عَلَیْکَ الْحَجَّ مِنْ قَابِلٍ وَ حَجُّکَ فَاسِدٌ فَطَلَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَامَ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ فَکَبَّرَ وَ اسْتَقْبَلَ الْکَعْبَهَ فَدَنَا الرَّجُلُ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ یَنْتِفُ شَعْرَهُ وَ یَضْرِبُ وَجْهَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام اسْکُنْ یَا عَبْدَ اللَّهِ فَلَمَّا کَلَّمَهُ وَ کَانَ الرَّجُلُ أَعْجَمِیّاً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا تَقُولُ قَالَ کُنْتُ رَجُلًا أَعْمَلُ بِیَدِی فَاجْتَمَعَتْ لِی نَفَقَهٌ فَجِئْتُ أَحُجُّ لَمْ أَسْأَلْ أَحَداً عَنْ شَیْءٍ فَأَفْتَوْنِی هَؤُلَاءِ أَنْ أَشُقَّ قَمِیصِی وَ أَنْزِعَهُ مِنْ قِبَلِ رِجْلِی وَ أَنَّ حَجِّی فَاسِدٌ وَ أَنَّ عَلَیَّ بَدَنَهً فَقَالَ لَهُ مَتَى لَبِسْتَ قَمِیصَکَ أَ بَعْدَ مَا لَبَّیْتَ أَمْ قَبْلَ قَالَ قَبْلَ أَنْ أُلَبِّیَ قَالَ فَأَخْرِجْهُ مِنْ رَأْسِکَ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْکَ بَدَنَهٌ وَ لَیْسَ عَلَیْکَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَیُّ رَجُلٍ رَکِبَ أَمْراً بِجَهَالَهٍ فَلَا شَیْءَ عَلَیْهِ.
مورد روایت به روشنی جاهل مقصر است نه قاصر. این قاعده کلی ذیل حداقل در محرمات احرام به نظر ما شامل جاهل مقصّر میشود لذا اینگونه نتیجه میگیریم که در بحث تظلیل یا سایر محرمات احرام اگر دلیل خاص داشتیم در مورد جهالت کفاره است ما تابع دلیل خاص هستیم و اگر دلیل خاص نداشتیم که در مورد جهالت حتی جهل عن تقصیرٍ کفاره ثابت است اطلاق ذیل صحیحه عبدالصمد بن بشیر میگوید در محرمات احرام بر جاهل مقصرکفاره نیست.
استاد در ادامه نکاتی پیرامون عزم و اراده در سیر و سلوک معنوی بیان فرمودند.
[1]. جلسه 95، مسلسل 921، چهارشنبه، 97.01.22.
**********
بسم الله الرحمن الرحیم [1]
فرع چهاردهم: عدم تکرار در کفاره تظلیل
مثل اینکه فردی سوار بر ماشین مسقف شده در قهوهخانهای توقف میکند دوباره سوار بر ماشین مسقف میشود، در این صورت اقتضاء اصل عدم تداخل اسباب و مسببات، وجوب تکرار در کفاره است، لکن فقهاء میفرمایند تکرار کفاره واجب نیست.
دو بیان ارائه شده برای عدم وجوب تکرار کفاره
بیان اول: بیان مرحوم خویی(ره) و مرحوم فاضل(ره)
مرحوم خوئی، صاحب تفصیل الشریعه و دیگران میفرمایند از روایات تظلیل استفاده میکنیم تکرار تظلیل، تکرار کفاره را به دنبال ندارد. در روایات راجع به مریض، پیرمرد و شخص محرور و گرمایی از اهل بیت علیهم السلام سؤال میکنند و حضرت در مقام جواب میفرمایند یفدی شاهً. با اینکه مسیرهای احرام مسیرهای طولانی است مانند فاصله مسجد شجره تا مکه که حدود 400 کیلومتر است و معمولا چنین نیست که تظلیل یک بار محقق شود. حتی سائلین یک سؤال هم نمیکنند که کفاره را تکرار کنیم یا نه. لذا مرحوم خوئی میفرمایند خود این روایات دلالت دارد با تکرار تظلیل کفاره تکرار نمیشود.
در این بیان ممکن است مناقشه شود لکن بیان دوم مطلب را تمام میکند.
بیان دوم: نص خاص
معتبره علی بن راشد باب هفتم ابواب بقیه الکفارات حدیث یکم عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُ یَشْتَدُّ عَلَیَّ کَشْفُ الظِّلَالِ فِی الْإِحْرَامِ لِأَنِّی مَحْرُورٌ تَشْتَدُّ عَلَیَّ الشَّمْسُ فَقَالَ ظَلِّلْ وَ أَرِقْ دَماً فَقُلْتُ لَهُ دَماً أَوْ دَمَیْنِ قَالَ لِلْعُمْرَهِ قُلْتُ إِنَّا نُحْرِمُ بِالْعُمْرَهِ وَ نَدْخُلُ مَکَّهَ فَنُحِلُّ وَ نُحْرِمُ بِالْحَجِّ قَالَ فَأَرِقْ دَمَیْنِ.
این روایت به وضوح دلالت میکند لکلّ إحرام دمٌ واحد و سبب میشود از قاعده اولیه عدم تداخل اسباب و مسببات رفع ید کنیم.
سند روایت هم معتبر است اگر چه محمد بن عیسی بن عُبید یقطینی در سند آن است و شیخ طوسی او را تضعیف کرده لکن در گذشته به تفصیل توضیح دادیم منشأ تضعیف شیخ طوسی استثناء ابن ولید و تلمیذ او شیخ صدوق روایات محمد بن عیسی را از نقل نوادر الحکمه است و تبیین کردیم که ابن ولید و شیخ صدوق در نقل محمد بن عیسی از یونس تردید داشتند و آن را هم توضیح دادیم لذا روایات کثیرهای را در مشیخه من لایحضر از غیر یونس از محمد بن عیسی شیخ صدوق نقل میکند و نجاشی او را توثیق کرده فضل بن شاذان میگوید من فی أقرانه مثله؟ لذا وثاقت محمد بن عیسی بن عبید جای تردید ندارد. لذا سند صحیح و دلالت تمام است.
أقوی این است که کفاره تظلیل فی کل احرام واحد است.
بله به أبی اصلاح حلبی و إن حمزه در وسیله نسبت داده شده قول به وجوب تکرار در کفاره لکلّ یومٍ، دلیلی بر این معنا وجود ندارد مگر روایت علی بن ابی حمزه که یتصدق لکل یوم، که این روایت ضعیف است سندا.
کفاره تظلیل محل خاص دارد؟
در روایت ابن بزیع عن الرضا علیه السلام آمده أمره أن یفدی شاه و یذبحها بمنی، در مقابل موثقه اسحاق بن عمار است که در محرمات احرام که کفاره دارد سائل میگوید یجزیه أن یذبح اذا رجع اهله؟ فقال نعم.
تفصیل بین حج و عمره هم نظریه سومی در مسأله است. ما بحثی داریم نکاتی راجع به کفارات احرام در پایان ذکر میکنیم و آنجا مسأله را توضیح میدهیم و روایات را بررسی میکنیم و نتیجه میگیریم که ذبح کفاره بعد از رجوع به اهلش اشکال ندارد.[2]
پاورقیها در عنوان بعدی