شرط اول: نیت
مرحوم امام میفرمایند: الأول: النیه بشرائط المتقدمه فی الإحرام.
بعض فقهاء نیت را از شرائط طواف نیاوردهاند که بعدا وجهش را اشاره میکنیم. مرحوم حکیم در دلیل الناسک (به تبع مرحوم نائینی) میفرمایند یشترط فیه أمور الأول الطهاره و اشاره به نیت نمیکنند.[2] بعض فقهاء نیّت را ذکر میکنند به معنای قصد قربت میگیرند. یکی از اعلام حفظه الله تلمیذ مرحوم آیه الله العظمی گلپایگانی[3] در فقه الحج ج4، ص7 میفرمایند یعتبر فی الطواف أمور الأول النیه فلا یصح الطواف إذا لم یُؤتَ به بقصد القربه.
قبل از تبیین شرط اول مقدمهای اشاره میکنیم:
مقدمه فقهی: قصد فعل و قصد قربت
افعال واجب بر انسان چه وجوب نفسی و چه غیری، از یک نگاه به سه قسم تقسیم میشود:
قسم اول: بعض افعال از عناوین قصدیه نیستند و به مجرد تحقق اثر در خارج هر چند بدون قصد فعل و عنوان وظیفه ساقط میشود، مثلا زید به قصد اینکه لباسش کثیف است میخواهد تمیزش کند و با آب کر میشوید بعد میفهمد نجس هم بوده در این صورت لباس پاک هم شده و قصد لازم نیست.
قسم دوم: بعض افعال از عناوین قصدیه است و نیت عنوان میخواهد اما قصد قربت لازم ندارد. مانند أداء دین لذا اگر فرد پولی به طلبکار بابت هدیه و عطیّه داد، برائت ذمه از دین پیدا نمیشود. در أداء دین قصد عنوان لازم است که پول را به قصد برائت ذمه از دین بپردازد.
قسم سوم: بعض واجبات هم از عناوین قصدیه است هم قصد قربت میخواهد یعنی هم باید قصد عنوان بشود هم باید قصد قربت شود مانند صوم، شما در صوم اگر امساک کنید به قصد لاغر شدن، این قصد عنوان نیست و صوم صادق نیست، یا قصد عنوان کند لغیر الله باز هم فائده ندارد.
واجبات تعبدیه از قسم سوم است یعنی در واجبات تعبدیه وقتی گفته میشود نیت در اینها معتبر است، دو معنا دارد هم قصد عنوان لازم است هم قصد قربت لازم است.
بعد از مقدمه. در طواف اگر گفته میشود یُشترط فیه النیه به معنای قصد عنوان و قصد قربت است لذا بدون شبهه در طواف قصد عنوان لازم است. اگر زید کیفش یا موبایلش گم شده و دور خانه خدا میگردد تا پیدا کند هفت دور گشت نمیتواند بگوید همین را طواف عمره حساب میکنم. زیرا بدون قصد، عنوان طواف صادق نیست.
علاوه بر آن چون طواف مشترک بین مستحب و واجب است و در واجبات هم مشترک بین واجبات مختلفی است و هویتهای مختلف دارد، طواف عمره تمتع، طواف عمره مفره، طواف حج قران، طواف حج تمتع و طواف حج إفراد، لذا قصد جزئیت برای هر عمل هم لازم است اما نیت دانستنی است نه گفتنی.
پس عمره و حج خودشان از عناوین قصدیه هستند و تمام أجزاء آنها هم از عناوین قصدیه است، لذا اگر قصد کند طواف حج را در عمره یا عکس آن، این طواف مجزی نیست.
اما قصد قربت مما لا شبهه فی اعتبارها فی الطواف، ضرورت فقه، ارتکاز فقهی و أدله دیگر.
مرحوم خوئی در معتمد ج4، ص292 میفرمایند[4] علاوه بر ضرورت و ارتکاز متشرعه که طواف از تعبدیات است به دو دلیل دیگر هم میگوییم قصد قربت واجب است:
دلیل اول: استفاده قصد قربت از آیه کریمه
از آیه کریمه "لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ"[5] استفاده میشود حج لله است و الله أمر بها پس حج باید منتسب به خدا و به قصد تقرب به خدا باشد و یکی از أجزاء حج طواف است لذا طواف هم قصد قربت میخواهد.
دلیل دوم: استفاده قصد قربت از رویات بنی الاسلام علی خمس
روایاتی که میگوید بنی الإسلام علی خمس: الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه. مگر میشود بنیان اسلام بر اعمالی باشد که در آن اعمال قصد قربت و انتساب عمل الی الله لازم نباشد.
پس قصد قربت در حج لازم است و امر به مرکب منبسط میشود به أجزاء حج پس تمام اجزاء از جمله طواف نیاز به قصد قربت دارد.
[1]. جلسه 9، مسلسل 947، یکشنبه، 97.07.15.
[2]. دلیل الناسک، ص242.
[3]. آیه الله صافی گلپایگانی.
[4]. موسوعه مرحوم خوئی، ج29، ص4: یدلُّ على ذلک مضافاً إلى الضروره و الارتکاز، الآیه الشریفه «وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَیْتِ» فانّ المستفاد منها أنّ الحج للّٰه تعالى و أنّه أمر إلٰهی و لا بدّ من الانتساب إلیه تعالى و إضافته إلیه سبحانه، و کذلک یستفاد عبادیته من السنّه کالروایات الدالّه على أنّ الإسلام بُنی على خمس: الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه، فان ما بُنی علیه الإسلام یکون أمراً إلٰهیاً قربیاً منتسباً إلیه.
[5]. سوره مبارکه آل عمران آیه 97.
************************
بسم الله الرحمن الرحیم[1]
نقد دلیل اول مرحوم خوئی:
عرض میکنیم: در سابق اشاره کردهایم آیه "لله علی الناس" مفادش نوعی الزام و ایجاب من الله است بر عهده مردم، و نهایت چیزی که از این جمله استفاده میشود این است که حج به منزله دینی است که خداوند بر عهده مردم نهاده، لذا روایاتی هم داشتیم که حج از اصل ترکه خارج میشود نه از ثلث و در دین هم قصد تقرب لازم نیست. شاهدش این است که در باب نذر زید میگوید لله علیّ أن أتصدّق بدرهمٍ، مرحوم خوئی در این مبحث که آیا نذر از کافر منعقد میشود یا نه، مشهور میگویند لاینعقد، مرحوم خوئی میفرمایند نذر نه خودش عمل قربی است نه لازم است متعلقش به قصد قربت انجام شود،[2] خود نذر را هم امر مرجوح و مکروه میدانند با استناد به یک روایت که انی لأکره الإیجاب أن یوجب الرجل علی نفسه[3] که ما این را قبول نداریم. [4]ایشان میفرمایند دلیل نداریم بر اتیان متعلق نذر به قصد قربت بلکه متعلق نذر باید راجح باشد، لذا میفرمایند لله علیّ أن أتصدّق بدرهم نیاز به قصد قربت ندارد.
اشکال ما این است که اگر جمله "لله علی الناس حج البیت" باعث میشود در متعلق لله علی الناس باید قصد قربت باشد در نذر هم همین کلیشه است که "لله علیّ أن أتصدّق بدرهم" در حالی که تصریح میکنید دلیلی بر قصد قربت در نذر نداریم.
نقد دلیل دوم مرحوم خوئی:
عرض میکنیم چه تلازمی دارد اموری که پایه دین شمرده میشود حتما باید قصد قربت داشته باشد، روایات معتبری میگوید دعائم الإسلام أربع، یکی از آنها جهاد است قطعا جهاد واجب توصلی است.
به نظر ما غیر از ارتکاز متشرعه و ضرورت، آیه کریمه قرآن "و أتموا الحج و العمره لله" که قبلا گفتیم صحیحه إبن أُذَینه میگوید مقصود از اتمام، أداء است یعنی أدوا الحج و العمره لله، حج و عمره را برای خدا انجام دهید، به روشنی دلالت دارد بر لزوم قصد تقرب.
ذیل شرط اول به دو مطلب اشاره میکنیم:
مطلب اول: کفایت نیت احرام از نیت سایر افعال حج به نظر شهید اول
از کلمات شهید اول[5] در دروس استفاده میشود ایشان به بعض قدماء نسبت میدهند که ظاهر بعض قدماء آن است که نیّت احرام از نیّت در سایر افعال حج کفایت میکند، همینقدر اول احرام نیت کرد کافی است، بعد میفرمایند اگر گفتیم نیت در حال احرام کافی است حج میشود مانند سایر عبادات که أجزائشان نیاز به نیت ندارد مانند نماز. گویا مرحوم شهید اول مفروغعنه گرفتهاند که أجزاء العباده در سایر عبادات احتیاج به نیت ندارد لذا فرموده بعض قدماء هم که میگویند همان نیت احرام کافی است پس حج هم مانند نماز است که أجزائش نیت نمیخواهد.
عرض میکنیم: این امری که ایشان مفروغعنه گرفتهاند صحیح نیست، نمیتوان ادعا کرد نماز قصد عنوان و نیت میخواهد اما أجزائش قصد نمیخواهد، از ایشان سؤال میکنیم اگر کسی به اندازه رکوع خم شد برای انجام کاری مانند کشتن یک حشره موذی یا برداشتن یک شیء، ایشان باید بفرمایند این رکوع کافی است، در حال نماز مجبور میشود به حال سجده بیافتد بدون قصد این را باید بگویید کافی است. لذا اینکه علماء در مرکبات متّصل مانند نماز، به یک قصد اکتفاء میکنند جهت دیگر دارد میگویند قصد نماز کن چون ارتکازاً أجزاء به هم پیوسته قصد أجزاء را هم دارد. کسی نگفته در أجزاء عبادات نیت لازم نیست بلکه میگویند نیت نماز ارتکازا نیت أجزاء هم هست. در حج همین است که اگر مستحضر است و توجه دارد که اعمال حج را دارد انجام میدهد کافی است و بیش از این نمیخواهد. اگر در أجزاء حج و عمره در هر جزئی تصریح دارند نیت داشته باشید به جهت فصل بین أجزاء است.
پس اگر مقصود شهید اول د رانتساب به بعض قدماء چنانکه ظاهر عبارتشان است این باشد که أجزاء العبادات احتیاج به قصد ندارد قابل قبول نیست، و اگر توجیه کنیم که مقصودشان این است که قصد ارتکازی در سایر أجزاء کافی است در حج هم همین خواهد بود.
مطلب دوم: لزوم نیت در طواف با همان شرائط در احرام در نظر مرحوم امام
مرحوم امام در تحریر الوسیله میفرمایند نیت لازم است در طواف به همان شرائط متقدمه در باب احرام.
عرض میکنیم: مطلبی را ایشان در باب نیت در احرام داشتند که در باب طواف و سایر أجزاء جاری نیست.
در باب احرام فرمودند قصد احرام لازم نیست بلکه ممکن نیست و توضیحاتی که دادیم لذا در باب احرام مرحوم امام فرمودند قصد انجام نسک را داشته باشد و تلبیه بگوید. قصد کند میخواهد عمره تمتع انجام دهد و تلبیه بگوید بعد محرم میشود زیرا احرام فعل خارجی مکلف نیست بلکه مکلف قصد نسک میکند تلبیه میگوید و خداوند جعل میکند حالت احرام را برای او مانند جعل طهارت بعد الوضوء یا غسل، پس احرام عمل مکلف نیست که قصد کند. البته این استحاله در کلام امام را نقد کردیم[6] اما توهم نشود این مطلب در سایر اعمال از جمله طواف هم جاری است زیرا فرموده اند نیت طواف با شرائط متقدمه در احرام است زیرا کسی نگفته طواف یک حالت نفسانی است که بعد گردش دور خانه خدا پیدا میشود بلکه طواف همان فعل خارجی است که فاعلش مکلف است و نیت به آن تعلق میگیرد لذا نیت در طواف با نیت در احرام اندکی متغایر است و نیت در طواف همانند نیت در احرام نیست.