A A A

 ترتیب نگارش کتب شیخ طوسی رحمه الله و نقد کلامی از مرحوم آیة الله العظمی بروجردی

مباحث خمس، جلسۀ 37 (427)[1]

در کلمات مرحوم آقای بروجردی اشکالاتی هست که برخی از این اشکالات و لو به استدلال ایشان ضرر نمی­رساند ولی برخی از اشکالات استدلال ایشان را به نظر ما دچار اشکال خواهد کرد.

از اشکالاتی که فعلاً به این استدلال ایشان ضربه نمی­زند دو مورد را اشاره می­کنیم:

مورد اوّل این است که ایشان ادّعا می­کنند که کتاب إستبصار قبل از کتاب نهایة نوشته شده است.[*] در حالتی که خود مرحوم شیخ در مقدّمه­ی إستبصار اشاره می­کنند که ترتیب و تبویب إستبصار «حَسَبِ[2] مَا عَمِلنَاهُ فِی کِتَابِنَا المُوسُوم بِالنِّهَایَة»[3]. این جمله دلالت می­کند که کتاب نهایة قبل از إستبصار نگاشته شده است.

مورد دوم: مرحوم آقای بروجردی فرمودند تفسیر تبیان در اواخر عُمرِ شیخ طوسی و پس از نزول­شان به نجف نگاشته شده است. [*] به نظر ما این نکته هم صحیح نیست. چون تفسیر تبیان و انتشارش در بین مردم قبل از رفتن شیخ طوسی به نجف بوده است.

دو قرینه بر این معنا ذکر می­شود:

قرینۀ اوّل: پس از فتنه­ی سلجوقیان و قضایای کَرخِ بغداد که در سال 447 هجری بوده است و آتش­زدن منزل شیخ طوسی در بغداد چنان چه جمع زیادی از علمای تراجم، شیعه و سنّی، تأکید می­کنند رفتن شیخ طوسی به نجف در سال 448 هجری بوده است. نسخه­ای از تفسیر تبیان طبق نقل مرحومِ محقّقِ متتبّع سیّد عبدُ العزیز طباطبایی در کتاب­خانه­ای در بورسا، در ترکیه موجود است که در این نسخه نگاشته شده است روزِ پایان نوشتن تفسیر تبیان روز 21 ام رجبِ سال 441 هجری و (؟؟؟)تبییض و پاکنویس کردن و آخرین (؟؟؟)ویراستاری­اش روز 16 ام جمادی الآخر، سنه­ی 444 هجری، یعنی چهار سال قبل از رفتن شیخ طوسی به نجف به پایان رسیده است. البته من در سفری که بورسا داشتم آن کتاب­خانه دست تعمیر بود. وإلّا استامبول رفتیم بعد از آن کتاب­ها یک دست­نوشته­هایی داشتم، بعضی کتاب­ها را دیدیم و بورسا هم رفتیم به همین جهت که هم آن کتاب­خانه هم منزلی که حضرت امام آن جا تبعید بودند برویم ببینیم ولی آن کتاب­خانه دست تعمیر بود و آن چند روزی که ما آن جا بودیم تعطیل بود من خودم ندیدم ولی مرحوم محقّقِ متتبّع که می­دانید یکی از نسخه­شناسان بسیار معروف و دقیق عصر متأخّر بوده مرحوم سید عبد العزیز طباطبایی تصریح می­کنند که نسخه­ای از تبیان در کتاب­خانه­ی مرکزی بورسا هست که در آخرش این نکته آمده است.

قرینه­ دوم این که مرحوم نجاشی که تقریباً مقارن با رفتن شیخ طوسی به نجف از دنیا رفته­اند در کتاب رجال خودشان یکی از نوشته­های شیخ طوسی را تفسیر تبیان ذکر می­کنند. خُب؛ معلوم می­شود قبل از رفتن مرحوم شیخ به نجف این تفسیر نوشته شده بوده که نجاشی که تقریباً سال 450ی هجری از دنیا رفته، 449، 450 از دنیا رفته در رجال خودش این کتاب را آورده است.[4]

امّا نکاتی که استدلال مرحوم آقای بروجردی[5] را تضعیف می­کند:

اوّلاً: عمده قرینه­ای که موجب وثوق مرحوم آقای بروجردی شده بود که خمس مقصود خمسِ مصطلح است این بود که کتاب مبسوط متأخّر از خِلاف نگاشته شده است. در خِلاف مرحوم شیخ طوسی خمس را خمس نِتاج دانسته بودند. ولی در مبسوط این خمس را خمسِ اصطلاحی دانسته­اند. نگاه اخیر شیخ طوسی نگاه ادقّی است.

عرض می­کنیم که این نکته مبتنی است بر این که احراز شود که شیخ طوسی خِلاف را متقدّم بر کتاب مبسوط نگاشته­اند. این برداشت مرحوم آقای بروجردی ممکن است از دو قرینه استفاده شده باشد:

قرینه­ی اوّل: مرحوم شیخ در فهرست خودشان، آن جا که شرح حال خود را به فهرست ملحق می­کنند[6] و از کتاب­های خودشان نام می­برند مصنَّفات­شان را با تهذیب شروع می­کنند، سپس إستبصار را اسم می­برند، سپس نهایة در فقه و فتوا را، تلخیصُ الشّافی را، عُدّة فی الأصول را، کتاب فهرست را، بعد می­فرمایند: «مَسَائِلُ الخِلاف مَعَ الکُلِّ فِی الفِقه»[7] که اشاره به کتاب خِلاف است، بعد می­فرمایند: کتابُ المبسوط، بعد تبیان و بعد سایر کتب و رسائل خودشان را. مرحوم آقای بروجردی از این ذکر کتب ترتیب را استفاده کرده است. لذا فرموده خِلاف مقدّم بر مبسوط است.[8]

قرینه­ دوم این است که در موارد کثیره­ای در کتاب مبسوط مرحوم شیخ به کتاب خِلاف ارجاع می­دهند، می­فرمایند: «قَد ذَکَرنَاهُ فِی الخِلاف»[9]. و این دلالت می­کند که کتاب خِلاف قبل از مبسوط نگاشته شده. (چند بار بود آقای ... شما که برّرسی کردید؟ ... 26[10] مورد می­گویند در کتاب مبسوط به کتاب خِلاف ارجاع داده شده. خُب؛ این معلوم می­شود که کتاب خِلاف مقدّم بوده.) لذا بعضی از علمای رجال مثل مرحوم بحرُ العلوم و بعضی از فقها مثل ابن ادریس مبسوطِ مرحوم شیخ را آخرین کتاب فقهی ایشان می­دانند.

ما عرض می­کنیم که هر دو قرینه بر مقصود دلالت نمی­کند:

امّا قرینه­ اوّل: مرحوم شیخ طوسی در فهرست در ذکر مؤلَّفات خودشان در مقام ترتیب نبوده­اند، بلکه صِرفاً در مقام احصا و ذکر مؤلَّفات بوده­اند. لذا می­بینید که برخی از رسائل و کتبی که مرحوم شیخ طوسی در بغداد تألیف نموده­اند مسلّما، در کتاب فهرست در آخرین تألیفات شیخ طوسی توسّط ایشان ذکر شده است. اگر در مقام ترتیب بودند چرا چندین رساله را که اوّل در زمان حیات شیخ مفید بعضی از این­ها را نوشته­اند، در زمان حیات سیّد مرتضی نوشته­اند این­ها را در آخرین تألیفات خودشان در همان کتاب فهرست ذکر می­کنند. معلوم می­شود بحث ترتیب نبوده است.[11]

امّا قرینه­ دوم قرینیّت ندارد، چنان چه در مبسوط مرحوم شیخ به کتاب خِلاف ارجاع می­دهند موردی هم داریم در کتاب خِلاف که به مبسوط ارجاع می­دهند. جلد دوم از آن دو جلدی­ها صفحه­ی 635، کتابُ الدّعاوی و البیّنات، مسئله­ی دوم می­فرمایند: «وَ هُوَ الَّذِّی یَقتَضِیه[12] مَذهَبُنَا، وَ قَد ذکَرنَاهُ فِی النِّهَایَةِ، وَ المَبسُوطِ، وَ الکِتَابِینِ فِی الأخبَار»[13].

آن چه از نوشته­های مرحوم شیخ استفاده می­شود این است که ایشان برخی از کتب را مقارنِ با یکدیگر در دست تألیف داشته­اند به علّت وحدت موضوع ولی دو نگاه متفاوت. لذا ممکن است چنین باشد که خِلاف و مبسوط به همراه یکدیگر و مقارن با یکدیگر تألیفش شروع شده باشد. امّا این که کدام کتاب نظر اخیر شیخ طوسی بوده است ما قرینه­ای شِبهِ اطمینانی­ای داریم که بر طبق این قرینه به نظر ما (؟؟؟)ویراستاری و کار اخیر شیخ طوسی کتاب خِلاف بوده است و نه مبسوط.

قرینه این است که مرحوم نجاشی با تسلّط بسیار دقیقش بر احوال اصحاب و کتب اصحاب، به حدّی که می­تواند رجال نجاشی را فهرست نجاشی ذکر کرد. و مرحوم نجاشی در احصای کتب اصحاب دقّت بسیار ویژه­ای داشته­اند، حتّی بیش از شیخ طوسی.

(شما یک وقتی مراجعه کنید، مقارنه کنید با این که مرحوم نجاشی از شیخ طوسی زودتر از دنیا رفته است اصحاب را که شیخ طوسی ذکر می­کند کتاب­هاشان را ذکر می­کند و نجاشی کتاب­های آن­ها را ذکر می­کند، معمولاً نجاشی در هر یک از اصحاب که کتاب­هاشان را ذکر می­کند، چه مقارن چه متقدّم معمولاً یک دو چهار پنج گاهی ده کتاب از شیخ طوسی بیش­تر برایشان ذکر می­کند. و این دقّت نظر مرحوم نجاشی بوده است که ما در یک وقتی هم اشاره کردیم[14]، در جای خودش هم در رجال باید توضیح داد که اگر تعارض بین نظریّه­ی نجاشی و شیخ شد قطعاً نظریّه­ی نجاشی مقدّم است. به خاطر اهمیّت، دقّت نظری که در این باب مرحوم نجاشی داشته است.)

حالا دقّت کنید؛ مرحوم نجاشی که با شیخ طوسی هم بحث و هر دو شاگرد شیخ مفید بوده­اند و رجال نجاشی را می­توان نقدی بر فهرست شیخ طوسی دانست و این کتاب، رجال نجاشی، بین سال­های 444 و 449 تألیف شده است. مرحوم نجاشی در شماره­ی 8 106 در رجال­شان نام شیخ طوسی را می­برد، «محمّد بن الحسن» در حرف «میم»، و می­گویند: «لَهُ کُتُبٌ، مِنهَا»[15]. (وقتی «مِنهَا» می­گوید معلوم می­شود طرف هنوز زنده است ممکن است یک کتاب­های دیگری هم بعداً تألیف کند بعد آن­ها را اضافه کند، لذا به این عبارت می­گوید: «لَهُ کُتُبٌ مِنهَا».) شروع می­کند کتب شیخ طوسی را که تا آن زمان تألیف شده است یک به یک اسم می­برد. تهذیب، استبصار، نهایة، کتابُ العُدّة، جُمَل و عُقود، تلخیصُ الشافی، کتابُ المبسوط، کتابُ التّبیان فِی تفسیر القرآن. ولی مرحوم نجاشی هیچ نامی از کتاب خِلاف شیخ طوسی ذکر نمی­کنند. با توجّه به دقّت نظر مرحوم نجاشی و آن قرینه که در اواخر کتاب خِلاف به مبسوط اشاره شده است، این نتیجه را انسان می­گیرد که مبسوط مقدّم بر کتاب خِلاف بوده است.[16]

نتیجه این که حدّاقل در تألیف مبسوط و خِلاف و این که آخرین نظریّه­ی فقهی شیخ طوسی کدام یک از این دو نظریّه هست اجمال وجود دارد.

بنابراین ادّعای مرحوم آقای بروجردی که مَا فِی المَبسوط نظر اخیر مرحوم شیخ است و نظر اخیر ایشان أدَقّ است قابل پذیرش نمی­باشد.

ثانیاً که توضیحات دیگری داریم؛ خواهد آمد.

وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین[17]



[1]. ­شنبه 26/9/1384ه.ش.

[3]. الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏1، ص5.

[*]. زبدة المقال فی خمس الرسول و الآل، ص: 61

و الذی یظهر لنا من الشیخ فی وضع تألیفاته و تصنیفاته هو انه شرع فی التهذیب أوائل و روده ببغداد حین قرائته على أستاده المفید (قده) و له إذ ذاک ثلاثة و عشرون سنة و قد وقع بعض تهذیبه و هو الى الصلاة فی زمان حیوة شیخه و بعضه الأخر و هو من باب صلاة السفر بعد وفاته و یشهد لذلک الدعاء له بطلب التأیید فی الأول و بالاسترحام له فی الثانی و الظاهر «1» ان وضعه للاستبصار ایضا کان عند تألیفه التهذیب ثم وضع النهایة و صنفه على طبق مذهب الإمامیة ثم الخلاف ثم المبسوط و کان ذلک کله عند توقفه ببغداد الى ان وقعت الفتنة السلجوقیة ببغداد التی انتهت إلى إحراق مکتبة الشیعة بأمر طغرل بیک أول ملوک السلجوقیة فخرج منها خائفا یترقب فنزل موصلا ثم ارتحل من موصل الى النجف الأشرف فأناخ رکابه و حط برحله هناک عاکفا بباب مدینة علم الرسول مولا أمیر المؤمنین صلّى اللّه على المدینة و أبوابه الى ان بلغه الأجل بعد مضی اثنتی عشرة سنة من توطنه بتلک البلدة الطیبة فصار الى جوار رحمة اللّه تعالى و کان وضعه لتفسیر التبیان أو ان نزوله بتلک البلدة زادها اللّه شرفا و رزقنا الالتجاء بتربته

[6]. فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی)(ط - الحدیثة)، النص، ص447، رقم [714] محمّد [بن الحسن‏].

[7]. فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول (للطوسی)(ط - الحدیثة)، النص، ص448، رقم [714] محمّد [بن الحسن‏].

[9]. المبسوط فی فقه الإمامیة، ج3، ص221 و همان، ج4، ص63 و 111 و 344 و 364 و همان، ج5، ص115 و124 و 134 و 154 و 155 و 236 و 257 و همان، ج6، ص185 و همان، ج7، ص42 و 143 و 148 و 157 و 178 و همان، ج8، ص70.

[10]. این عبارت 19 بار طبق آدرس­های بالا در کتاب مبسوط تکرار شده است.

[13]. الخلاف، ج6، ص330.

[15]. رجال النجاشی، ص403، رقم 1068: «له کتب، منها: [کتاب‏] تهذیب الأحکام و هو کتاب کبیر، و کتاب الاستبصار، و کتاب النهایة، و کتاب المفصح فی الإمامة، و کتاب ما لا یسع المکلف الإخلال به، و کتاب العدة فی أصول الفقه، و کتاب الرجال من روى عن النبی [صلى الله علیه و آله‏] و عن الأئمة [علیهم السلام‏]، و کتاب فهرست کتب الشیعة و أسماء المصنفین، و کتاب المبسوط فی الفقه، و مقدمة فی المدخل إلى علم الکلام، و کتاب الإیجاز فی الفرائض، و مسألة فی العمل بخبر الواحد، و کتاب ما یعلل و ما لا یعلل، کتاب الجمل و العقود، کتاب تلخیص الشافی فی الإمامة، مسألة فی الأحوال، کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، شرح المقدمة و هو ریاضة العقول، کتاب تمهید الأصول و هو شرح جمل العلم و العمل، مسألة ...».