A A A

استاد مروی در درس خارج فقه خود در تاریخ 93/11/21 در ادامه صحبتهایشان در سال قبل و همین ایام نکاتی را بیان فرمودند. صحبت‌های سال قبل را در اینجا ببینید. اجمال سخنان ایشان این را ملاحظه می‌فرمایید:

در گذشته ظاهرا سال قبل عنوان بحثی را مطرح کردیم تحت عنوان اینکه تعبیر مرحوم امام قدس الله روحه الزکیة این بود که انقلاب اسلامی یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود. عناوینی را اشاره کردیم که خوب است در ایام مربوط به پیروزی انقلاب این عناوین واکاوی شود. علل پیدایش و پیروزی اهداف و غایات و چه بخشی از اهداف محقق شده و چه مقدار محقق نشده؟ راههای لازم برای تحقق بخشی که محقق نشده. آسیب شناسی این نهضت. چالشهای این نهضت چه چالش فرهنگی و چه اجتماعی و چه سیاسی. مباحث تحلیلی عمده ای بدون حب و بغض در این زمینه ها باید بررسی و گفته شود. اگر در آینده فرصتی بود شاید بعض عناوین را پیگیری کنیم. دو نکته را اشاره میکنم:

1ـ دست‌آوردهای این انقلاب بزرگ را که خودش یک بحث عمده ای است یکی از این دست‌آوردها را اگر بخواهیم حساب کنیم و مقایسه کنیم با بعض خیزش های دیگر قابل توجه است. در بین دهها دست‌آورد به این یکی توجه کنیم. انقلابهای دیگر هم در منطقه اسلامی اتفاق افتاده مقایسه شود بین دست آوردهای آنان و انقلاب ایران. الجزائر سالها مبارزه کردند و بیش از یک میلیون کشته دادند[1] دست آورد آن نهضت را بعد از پیروزی و استقلال از فرانسه بررسی کنید ببینید ما حصل چه بود. مسلمانان پاکستان که شرکت فوق العاده داشنتد در استقلال هند که منجر به جدایی پاکستان از هندوستان شد و یک کشور اسلامی شکل گرفت و بسیار کشته داد ببینید دست‌آورد چه بود. از انقلابهایی که تاریخ انقضاء دارد بگذریم امروز را بررسی کنیم. در مصر بیش از 80 سال گروههای اسلامی مبارزه کردند و اعدامی و کشته و زندانی داشتند و شعارشان هم این بود که الإسلام هو الحَلّ که شعار اخوان المسلمین هم بود. با زحمات زیاد پیروز شدند بعد از 81 سال مبارزه اما هشت ماه نتوانستند حاکمیت را نگاه دارند و وضع هم جوری شده که قد صدّق الخُبر الخَبَر. لازم به گزارش نیست می‌توان دید. اما انقلاب اسلامی هم من تقید دارم که عرض کنم چه در بین مکتب خلفا و خارج، یک انقلاب اسلامی هم با تفکر خاص شیعی و برگرفته شده از این قرائت خاص در ایران توسط روحانیت کلید خورد و دست‌آوردهای این نهضت و انقلاب را با هر انقلابی که هر جامعه شناسی که راجع به آن انقلاب مطالعه کرده بررسی کند.

در بحث آسیبها و ضعف ها جداگانه باید بررسی کرد و ما نمی‌خواهیم صورت مسأله ضعفها راپاک کنیم اما در دست‌آوردها بسیار برای جهان حرف برای گفتن دارد. الهامی که آنان که در خارج از کشور با منشأ این تفکر نزدیکتر بودند یا به خوبی یا به نسبت ریشه تفکر این انقلاب را دریافته بودند و قبول داشتند چگونه از این نهضت الهام گرفتند. نمونه بارزش حزب الله لبنان است. این دست‌آوردها ساده نیست حزب الله مقاومتی را در دنیا رقم زد که بالاتر از یک رؤیای دست نیافتنی بود . برای ما عادی نشود. مقاومت حزب الله که تقریبا نیمی از یک درصد از مردم جهان عرب را تشکلیل می‌دهد روشی را و فکری را در منطقه تثبیت کرد که آنان که نسبت به جنگ ویتنام و مبارزه ویت‌کونگ‌ها[2] با هزاران کشته مطلب نوشته اند نتائج مبارزه ویتکونگ ها را مقایسه کنند با رؤیای دست نیافتنی که حزب الله به آن رسید رؤیایی که همه ارتش های عربی و گروههای مختلف اسلامی با دهها سال مبارزه و شعار نرسیدند. همه کشور ها و ارتشهای عربی به جایی رسیدند که وقتی اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و بیروت را گرفت آن رهبر کشور عربی گفت هیچ کاری از دست ما و فلسطینیها کاری بر نمی‌آید الا اینکه گفت تنها راه این است که بزرگان فلسطین خودکشی انقلابی کند تا نامشان در تاریخ بماند.

آن وقت این نیم درصد جهان عرب چگونه با یکی از ارتشهای قوی دنیا موازنه ترس را برقرار کرد و تبدیل شد به یک قدرت بازدارنده کامل در برابر ارتشی که شعارش این است که یک در برابر هزار که هر یک ارتشی از من برابر با هزار نفر از دیگران. روشی را حزب الله رقم زد که با صراحت برگرفته از آموزه های انقلاب اسلامی ایران و مکتب عقلانی تشیع است.

همین حادثه اخیر که اسرائیلی ها خوب طراحی کردند در قنیطره حزب اللهی ها را زدند که حزب الله در چالش قرار گیرد که اگر حزب الله اگر از سوریه حمله کند به فلسطین اشغالی دست اسرائیل بهانه داده اند و به سوریه حمله میکند و تکفیری ها را هم حمایت میکنند و نظام سوریه را از بین میبرند اگر از جنوب لبنان حمله کند اسرائیل هم حمله همه جانبه می‌کند، ببینید وقتی نماد مقاومت با یک فکر گره می‌خورد می‌آیند در وقتی که ارتش اسرائیل در آماده باش کامل به سر می‌برد و در مزارع شبعاء که از نظر حقوقی سازمان ملل معترف است منطقه اشغالی است و مبارزه در آنجا مشروع است 25 کیلومتر اراضی شبعاء از اراضی اشغالی است در جنگ لذا مبارزه در آنجا در برابر اشغال است در آن منطقه از دهها سد و مانع امنیتی و اطلاعاتی و فیزیکی میگذرند و مبارزه میکنند با تیب گولانی اسرائیل که قوی ترین تیب در ارتش اسرائیل است که یک وقتی رئیس یکی از کشورهای افریقایی گفته بود مرا با کودتا کنار زدند و اگر پنج نفر از تیپ گولانی می‌داشتم چنین کاری نمی‌توانستند با من بکنند از این مواضع می‌گذرد و به آنان حمله می‌کنند و با موشکهای ضد زره بین دو تا شانزده نفر در روز روشن از آنان را می‌کشند و باز میگردند. این قدرت بازدارندگی در مقابل یکی از قویترین نظامهای تا دندان مسلح دنیا است.

این قدرت و توان را این جمعیت اندک از کجا و چه فکر و نهضتی به دست آورده. باز جریانات یمن را اشاره میکنم در سپتامبر گذشته اوباما در کنگره امریکا سخنرانی کرد و با فخر خطاب به کنگره گفت یکی از موفقیهای بزرگ ما یمن است که با تروریستهایی که ما را تهدید میکردند مقابله کردیم و از شرکای خود در خط مقدمه  حمایت کردیم و دولت قانونی را در یمین تثبیت کردیم درست یک هفته بعد از این سخنرانی از دوشنبه تا دوشنبه، جمعیت انصار الله صنعاء را گرفتند و روش خوبی را هم در پیش گرفتند. چالش هم دارند قطعا چون جهان عرب و امریکا با آنان مبارزه میکند. یک هفته بعد تحلیل گران گفتند شما پیروز نشدید بلکه انقلاب ایران یمن را گرفت. باز وقتی تحلیل شود می‌بینیم منشأ کسانی هستند که تفکر انقلابی ایران را یا خوب یا نسبتا آموخته اند. این دستآورد بزرگی است که هیچ انقلابی در منطقه نتوانسته این دستآورد عظیم را به نمایش بگذارد. این یک دستآورد در کنار دهها دستآورد دیگر که وجود دارد.

یک نکته را باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران برای اسلام و دنیای غیر اسلام پیامهای بسیار بزرگ و قوی دارد اما یک نکته مهم است که برای جذب نگاه های بیرون به آموزه های این انقلاب اسلامی باید جامعه درون خودمان را از رجس و نا پاکی و ناخالصی پالایش کنیم. یک آسیبی مهم که باید خیلی صحبت کرد این آسیب است. که متولیان امر و مسؤلان نسبت به جامعه اسلامی خودمان باید دو صد چندان تلاش کنند و این را بدانیم که تا بلد طیب نشویم اثر طیب نمی‌توانیم داشته باشیم که و البلد الطیب یخرج نباته بإذن الله. مسؤلان باید این کشور را تبدیل به بلد طیب کنند این را بداینم که نگاه دیگران به ما چه مسلمان و چه غیر مسلمان نگاه منسلخ از رفتارمان نیست. رفتار مسلمانان ایران را می‌بینند و نظام را با این رفتارها مقایسه می‌کنند لذا بحثهای اخلاقی، تربیتی و نمادهای فرهنگی مانند حجاب اینجا معنا پیدا می‌کند لذا یکی از وظائف مهم متولیان برای حفظ و گسترش دست‌آوردها و مقدمه شدن برای خیزش بزرگ باید شعار و البلد الطیب را پیگیری کنیم با شاخصه هایی که یکی در خود حاکمیت و حکومت این است که و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا. وقتی دگرگونی و آثار تثبیت شده می‌ماند که متولیان امر صدقا و عدلا و الگوی صداقت و عدالت را در پیش بگیرند اینجا حرف زیاد است که فرصت نیست.

پیروزی این انقلاب بزرگ را تبریک عرض میکنیم و از تظاهرات 22 بهمن هم طبیعتا غافل نمی‌شوند.

[1]. بیش از نیم قرن پیش در چنین روزهایی الجزایر پس از هشت سال جنگ میان ارتش آزادی بخش این کشور و فرانسه توانست در سوم ژوئیه ۱۹۶۲ مصادف با 12 تیر 1341 به سلطه 132 ساله فرانسه خاتمه داده و استقلال خود را به دست بیاورد.

به گزارش سرویس عکس و تاریخ فرارو، نبرد الجزایر که از سال 1954 در این کشور میان استقلال طلبان و نیروهای استعمارگر فرانسه آغاز شد در سال 1962 و پس از رای مثبت مردم این کشور به استقلال پایان یافت و چندی بعد این کشور به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.

نخستین جرقه های جدی استقلال الجزایر از فرانسه پس از پایان جنگ جهانی دوم و در سال 1950 زده شد. در این سال عده ای از جوانان الجزایری تحصیلکرده فرانسه به توصیه فرحت عباس یک سازمان سری برای آزادی الجزایر تشکیل و فعالیت های نظامی و سیاسی برای رسیدن به آزادی الجزایر را آغاز کردند.

آنها چهارسال بعد "جبهه آزادی بخش ملی" و سازمانی نظامی با عنوان "ارتش آزادی بخش الجزایر" به فرماندهی "هواری بومدین" تشکیل دادند و  پایگاه هایی در مراکش، تونس و الجزایر ایجاد کردند. چندی بعد و زمانی که جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری مصر رسید، قاهره تبدیل به پایتخت حکومت موقت الجزایر به ریاست فرحت عباس شد.

در سال 1958 ارتش آزادی بخش الجزایر به رهبری سرهنگ هواری بومدین، ضربات سختی را بر پیکر ارتش فرانسه وارد ساخت به طوری که فرانسویان مقیم الجزایر، گروه گروه کشور را ترک می کردند.

در ژانویه 1960 ژنرال دوگل، رئیس جمهور فرانسه طی نطقی در الجزایر خواستار برقراری صلحی شجاعانه شد و ضمن سفری که به الجزایر کرد با اغلب سران قبایل ملاقات و نسبت به اعطای استقلال به الجزایر اظهار تمایل کرد.

ژنرال دوگل اعلام کرد که به شرط تشکیل یک کنفرانس صلح میان سران جبهه آزادی بخش ملی و دولت فرانسه در شهر «اویان» و انجام یک رفراندوم حاضر به قبول استقلال الجزایر است.

در 18 مارس 1962 پس از آنکه فرحت عباس موافقت خود را در شهر قاهره به اعضای جبهه آزادی بخش ملی در مورد مذاکرات اویان ابلاغ کرد این کنفرانس به ریاست کریم بلقاسم تشکیل شد و فرانسه قبول کرد که به الجزایر استقلال دهد و زندانیان الجزایری را آزاد کند.

در اول ژوئیه 1962 طی یک رفراندوم، 90 درصد از مردم الجزایر خواهان جدایی از فرانسه و استقلال کشور خویش شدند و مقرر شد که سوم ژوئیه 1962رسما به این کشور استقلال داده شود.

[2]. در جریان جنگ جهانی دوم، هندوچین به تصرف نیروهای ژاپن درآمد و دست نیروهای فرانسه که پیش از آن نیروی مستعمراتی آن منطقه بودند از کشورهای منطقه موقتاً کوتاه شد. با شکست ژاپن در پایان جنگ نیروهای ملی و نیز کمونیست‌های ویتنام استقلال ویتنام را خواستار شدند و در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ هوشی مین تشکیل کشور مستقل ویتنام را در هانوی اعلام کرد.

نیروهای فرانسه که از اسارت نیروهای ژاپن درآمده بودند دوباره سعی در کسب سلطه خود در هندوچین و ویتنام کردند. این امر با مقاومت نیروهای ویتنامی (معروف به ویت مین) زیر فرماندهی هوشی مین روبرو شد و جنگ‌های معروف به جنگ اول ویتنام در گرفت.

در سال ۱۹۵۰ رئیس‌جمهور آمریکا ترومن ۳۵ نفر از افراد گروه کمک و مشاوره نظامی را برای آموزش و مشاوره به کمک فرانسه فرستاد تا بتواند سلطه مستعمراتی خود را در ویتنام حفظ کند.

در ۱۹۵۴ نیروهای ویت مین شکست سختی در "دین بین فو" به نیروهای فرانسه وارد کردند و در نتیجه فرانسه در کنفرانس ژنو به استقلال سه کشور مستعمره خود یعنی کامبوج و لائوس و ویتنام رضایت داد اما در موافقتنامه‌های کنفرانس ژنو ویتنام موقتاً به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود. هدف ظاهراً آن بود که پس از رای‌گیری از مردم ویتنام تکلیف حکومت در این کشور معلوم شود. حکومت ویتنام جنوبی زیر رهبری "نگو دین دیم" با تشویق آمریکا از شرکت در مذاکرات مربوط به ترتیبات این رای‌گیری سر باز زد. در همین دوره حکومت ویتنام جنوبی با حمایت آمریکا به سرکوب شدید کمونیست‌ها پرداخت و بسیاری از مردم به اتهام کمونیست بودن اعدام شدند.

برخی از نیروهای ویت مین که در جنوب باقی‌مانده بودند دست به مقاومت مسلحانه علیه حکومت "نگو دین دیم" زدند و نیروهای ویتنام شمالی نیز پس از مدتی به حمایت از این مبارزات در جنوب پرداختند.

جبهه ملی آزادی بخش ویتنام جنوبی تشکیل شد. حکومت ویتنام جنوبی افراد این جبهه را ویت‌کنگ می‌نامید که کوتاه شده عبارت «کمونیست ویتنامی» (ویت نام کنگ سان - Việt Nam Cộng Sản) به زبان ویتنامی بود.