آیة الله حاج شیخ جواد مروی حفظه الله در پایان درس خارج فقه دوشنبه، سوم بهمنماه 1401 به سه نکته مهم اشاره فرمودند که متن و صوت این بیانات تقدیم حضورتان میگردد:
نکته اول: آغاز ماه رجب
میلاد امام باقر علیه السلام و آغاز ماه رجب را تبریک عرض میکنم.
اولین نکته اهمیت این ماه است رجب الخیر، رجب الأصب.
از دو جهت باید به این ماه مبارک توجه نمود:
روایات را که بررسی میکنیم میبینیم یک ویژگی مهم برای خود ماه رجب شمرده شده است اهمیتی که این ماه برای تهذیب نفس و معنویت انسان دارد. روایات خیلی عجیب است. گاهی تعبیر این است که و جعلتُه حبلاً بینی و بین عبادی فمن تمسک به وصل الیّ.
ما مقام وصول الی الله را بفهمیم که چه مقامی است عرفا، بزرگان، صاحبان اندیشه اخلاقی، غایت و نهایت مرحله ای که برای تهذیب قائل اند وصول الی الله است. این روایت میگوید ذات ماه رجب برای وصول الی الله قرار داده شده است. هر کسی که به این ماه متمسک شود فقد وصل الیّ. این مقام کمی نیست که در این ماه میشود به دست آورد.
طوبی للذاکرین طوبی للطائعین. خودم را به این نکته توجه میدهم که بیشترین احتیاج برای بازسازی اخلاقی در بین اقشار مختلف مربوط به ما طلبه ها است، هیچ قشری به اندازه ما احتیاج به تهذیب ندارد.
یکی از مشکلات ما این است که آنان که درس نمیخوانیم که هیچ، و باری به هر جهت هستیم و آنان که درس میخوانیم و اصطلاحاتی بر دانشمان میافزاییم آیا توجه داریم مرابت نفسانی ما در چه سطحی است یا نه؟
اگر در کنار افزودن بر علم و اصطلاحات، به افزدون معنویت توجه کنیم فبها اما اگر هر روز که اصطلاحات افزوده میشود پس رفت داشته باشیم چه میشود.
اگر از دو نفر به عنوان مغز تعقل در مسائل علمی بخواهم نام ببرم یکی شهید صدر و دیگری شهید مطهری است.
انسان در زندگی این دو بزگوار که دقت میکند میبیند هر چه بر معلومات اضافه شده بر معنویت هم اضافه شده است.
مقام معظم رهبری نقل میکردند شبهایی که آقای مطهری در منزل ما بودند خانواده از گریه های نیمه شب ایشان از خواب بیدار میشدند.
شهید مطهری فردی است که اصطلاحات و معلومات را زیر و رو کرده است.
خانم شهید مطهری برای بعض نزدیکان ما نقل کرده بود یک وقت نیمه شب بچه ما تب شدید داشت که باید بیمارستان میبردیم وقتی وارد اتاق شهید مطهری شدم که به ایشان خبر دهم و با ایشان بچه را به بیمارستان ببریم دیدم غرق در مناجات و گریه و نالهاند، چند بار درب اتاق را باز و بسته کردم و با ایجاد صدا خواستم آقای مطهری را متوجه کنم اما ایشان نشنید و من هم دلم نیامد ایشان را از حال معنوی شان جدا کنم تنها بچه را به بیمارستان بردم، صبح موقع صبحانه به ایشان گفتم دیشب چنین اتفاقی افتاد، اقای مطهری که خیلی هم احساسی بود گفتند چرا مرا خبر نکردی که با هم برویم گفتم چند بار آمدم و صدا زدم، ایشان فرمودند من اصلا متوجه نشدم.
باید حلاوت عبادت را بچشیم و در کاممان لذت داشته باشد و گناه در کاممان تلخ باشد.
مطالعه کنید این روحیه مهم است دو طریق است گاهی عبادت را انجام میدهد با کسالت این فائده ندارد باید کاری کنیم حلاوت داشته باشد چطور بعض مسائل حلاوت دارد برای مردم و پای تلوزیون مینشیند و دقت میکند توپ داخل دروازه رفت یا نه این را در زندگی جاری کنیم در عبادت جاری کنیم.
مهم است که کاممان تلخ شود از گناه. قضیه حمام منجاب را گفته ام ثغالبی در ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب جریان شیرینی یک گناه نکرده را از یک جوان نقل میکند که چطور تا آخر عمر در کامش شیرین است.[1]
اینکه ما آرزویمان این باشد حجة الإسلاممان بشود آیة الله و نهایتا خوشحال باشیم که به قول مرحوم علی آقای معلم مردم بیایند دستمان را ببوسند و آب بینیشان را به دست ما بمالند.
ماه رجب را باید قدر بدانیم. یک نکته این است که خود این ماه حبلاً بینی و بین عبادی است.
دیگر اینکه مقدمه ورود به ماه رمضان است. بعض اساتید ما اواخر ماه جمادی بی تاب بودند و پیگیر بودند که هلال رجب رؤیت شد یا نه؟ تقیداتی در ماه رجب داشتند.
از خدا میخواهیم توفیق دهد که در این ماه بتوانیم در تهذیب خودمان تلاش کنیم.
نکته دوم: محکوم نمودن قرآن سوزی
قرآن سوزی چند باره در کشور سوئد را به شدت محکوم میکنیم. آزادی که لیبرالیسم غربی میگوید همین است که بعضی هم مشتاق آن هستند. آزادی که آنان میگویند آزادی توهین به مقدسات و آنچه معنویت مردم است، توهین به آنچه عالم در مقابلش خاضع است. دکتر شبلی شمیّل در چکامه بلندش القرآن و العمران میگوید:
إنی و إن أک قد کفرتُ بدینه *** هل أکفرنّ بمحکم الآیات
أو ما حوت فی ناصع الألفاظ من *** حکم روادع للهوی و عظات
و شرائع لو أنهم عقلو بها *** ما قید العمران بالعادات
نعم المدبر و الحکیم و إنه *** رب الفصاحة مصطفی الکلمات
این یک غیر مسلمان است که اینگونه در مقابل قرآن خاضع است در مقابل این کتاب تمدن، اخلاق و معنویت، آیا آزادی این است که همه معنویت و اخلاق را به نام آزادی به آتش بکشند.
نکته سوم: ابراز تأسف از کنگره بانوان تأثیرگذار
نکته پایانی اظهار تأسف است از کنگره بین المللی بانوان تأثیرگذار که در تهران برگذار شد.
بسیار جای گله دارد. این وضعیت در کشور جمهوری اسلامی و دولتی که اعلام میکند ما برای انقاذ خون شهدا و برای تطبیق احکام اسلام تلاش میکنیم.
تأسف بیشتر از تفکری است که این برنامه را طراحی میکند. چه تفکری است که گمان میکنند دفاع از انقلاب اسلامی و مطرح کردن انقلاب در آستانه دهه فجر در دنیا به این نحو باشد.
انقلاب را شناختهاند؟ موقعیت جمهوری اسلامی را در دنیا شناختهاند که چنین کنگرهای برگزار میکنند که نماد خدمت جمهوری اسلامی و انقلاب به زن این وضعیت است؟!
واقعا تأسف میخورم دستگاه سیاست خارجی ما که با دنیا ارتباط دارد و دستگاه دیگری که مدعی است متولی فرهنگ اسلامی و شیوع آن در دنیا هستند این دو دستگاه اگر هماهنگ بودهاند با این برنامه وای بر آنها و اگر سکوت کردند و مرعوب شدند در مقابل این مسأله باز هم وای بر آنها.
آیا این افراد و این وضعیت با این حاشیهها نماد خدمت جمهوری اسلامی به زن و فرهنگ بانوان است. هیچ نمونه دیگری وجود نداشت.
ما متأسفیم از این حرکت ایجاد شده و امیدواریم تفکر درستی حاکم شود و متوجه باشند که اگر از خدمات جمهوری اسلامی و خدمات اسلام و مکتب و انقلاب میخواهند دفاع کنند راهش چنین برنامههایی نیست.
[1]. در منابع مختلفی جریان حمام منجاب به اختصار یا تفصیل آمده است. از جمله انساب الأشراف بلاذری متوفای 279 در ج11، ص383؛ بلاذری در فتوح البلدان 2/435؛ همذانی متوفای 340 در البلدان 232؛ ابن قتیبه دینوری متوفای 276 در عیون الأخبار 2/335؛ معجم البلدان حموی متوفای 626 در 2/299؛ ثعالبی متوفای 429 در ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب.
جریان مفصل را مرحوم محدث قمی در منازل الآخره 123 چنین آورده که:
ذكر الشيخ البهائي عطر الله مرقده في الكشكول : احتضر بعض المترفين و كان كلما قيل له قل : لا إله إلا الله ، يقول هذا البيت : يا رب قائلة يوما وقد تعبت * أين الطريق إلى حمام منجاب وسبب ذلك أن امرأة عفيفة حسناء خرجت إلى حمام معروف بحمام منجاب ، فلم تعرف طريقه وتعبت من المشي ، فرأت رجلا على باب دار ، فسألته عن الحمام . فقال : هو هذا ، وأشار إلى باب داره .
فلما دخلت ، أغلق الباب عليها ، فلما علمت بمكره أظهرت كمال الرغبة والسرور ، وقالت : اشتر لنا شيئا من الطيب ، وشيئا من الطعام ، وعجل بالعود إلينا . فلما خرج واثقا بها وبرغبتها ، خرجت وتخلصت منه . فانظر كيف منعته هذه الخطيئة عن الاقرار بالشهادة عند الموت ، مع أنه لم يصدر منه إلا ادخال المرأة بيته وعزمه على الزنا فقط من دون وقوعه منه.