A A A

مسأله ششم (عدول از حج تمتع قبل احرام)

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

مسأله ششم: عدول به إفراد قبل احرام[2]

در مسأله ششم سه فرع را مرحوم امام اشاره می‌کنند که مرتبط است با مسأله پنجم و بحث ضیق وقت.

فرع اول: جواز عدول به إفراد قبل احرام و عدم إجزاء

در مسأله پنجم موضوع متمتعی بود که بعد از احرام به عمره تمتع وقتش ضیق می‌شد، اما د راین فرع شخصی که وظیفه‌اش حج تمتع است، قبل از اینکه وارد اعمال عمره شود می‌داند وقت ضیق است و به اعمال عمره تمتع نمی‌رسد آیا عدول به حج إفراد جایز است؟ و اگر عدول کرد مجزی است یا خیر؟ مانند اینکه فرد در وطن است و دیر ویزا به او داده شده یا در مدینه است و دیر اسباب حضورش در مکه فراهم شده محاسبه می‌کند الآن حرکت کند نمی‌تواند خود را برای عمره تمتع برساند، آیا می‌تواند عدول کند به حج إفراد و اگر عدول کرد مجزی از حجة الإسلام است یا خیر؟

اینجا یک خلط در کلمات فقهاء شده است که بعضی مانند محقق خوئی می‌گویند جایز نیست محرم شود به احرام حج افراد، این عدم جواز مسامحه در تعبیر است، و در جواز بحثی نیست، زیرا این عمل مجزی از حجة الإسلامش باشد یا نه چه اشکالی دارد محرم شود به حج إفراد مستحبی قبل از استطاعت. مهم این است که اگر این فرد محرم شد به حج افراد آیا این حج إفرادش مجزی از حجة الإسلام است یا خیر؟ دو نظریه است:

نظریه اول: قول به إجزاء

مرحوم امام می‌فرمایند: لایبعد جواز العدول من الأول إلی الإفراد ... و تم حجه و کفی عن حجة الإسلام.

نظریه دوم: قول به عدم إجزاء

محقق خوئی می‌فرمایند اگر قبل از احرام می‌دانست به عمره تمتع نمی‌رسد جایز نیست محرم شود که مسامحه است و اگر هم محرم شد به حج افراد مجزی از حجة الإسلامش نیست.

دلیل عدم إجزاء

از جهتی فرد مستطیع آفاقی (غیر مکی) وظیفه‌اش حج تمتع است و إجزاء حج إفراد از حج تمتع دلیل می‌خواهد در دو مورد دلیل خاص داریم حج إفراد مجزی از حج تمتع است:

مورد اول: بعد إحرام به عمره تمتع می‌بیند ضیق وقت است، وظیفه‌اش تبدیل به إفراد می‌شود و لاشیء علیه.

مورد دوم: خانمی که قبل احرام در میقات، حائض شده و نمی‌تواند برای طواف عمره تمتع وارد مسجد الحرام شود و اگر صبر کند برای پاک شدن وقت می‌گذرد. دلیل خاص می‌گوید می‌تواند محرم شود به حج إفراد.

اما نسبت به عذرهای دیگر کسی که در وطن است ویزا دیر به دستش رسیده می‌بیند اگر الآن حرکت کند به عمره تمتع نمی‌رسد نه دلیل مورد اول شامل او می‌شود نه مصداق زن حائض است. لذا قائلین به این قول می‌گویند در این مورد تبدیل وظیفه خلاف قاعده است و نص خاص بر إجزاء هم نداریم لذا قائل می‌شوند در صورت قصد حج افراد، مجزی از حجة الإسلام نیست.

دلیل قول به إجزاء

دو دلیل بر قول به إجزاء ارائه شده است:

دلیل اول:

 مرحوم حکیم که مانند مرحوم امام قائل به إجزاء هستند در مستمسک به اختصار می‌فرمایند به قیاس أولویت قائلیم که قبل از محرم شدن هم جایز است قصد حج افراد. بعد می‌فرمایند مخصوصا اگر قائل شویم که جایز نیست این فرد حج افراد انجام دهد و مجزی نیست لازمه‌اش این است که بگوییم حج از او بالمرة ساقط است. زیرا حج تمتع را که به جهت زمانی فعلا امکان امتثال ندارد و اگر حج افراد هم مجزی نباشد یعنی وظیفه حج از گردنش ساقط است. پس حج افرادش مجزی است.

عرض می‌کنیم: اولا: أولویت اینجا معنا ندارد، کسی که محرم شده و آمده مکه می‌بیند به حج تمتع نمی‌رسد نص خاص می‌گوید عدول کند به إفراد، چه اولویتی است بگوییم کسی هم که محرم نشده است وارد مکه نشده است به طریق اولی می‌تواند محرم شود به حج إفراد.

ثانیا: اینکه فرمودند ممکن است حج بالمرة از او ساقط شود هم بعید است. علی القاعده کسی که قبل احرام می‌بیند وقت ندارد برای عمره تمتع دو صورت دارد: اگر ضیق وقت به سوء اختیارش بوده (دیر اقدام کرده برای ویزا یا از مدینه دیر خارج شده) حج بر او مستقر است و سال بعد باید حج انجام دهد. و اگر به سوء اختیار نبوده کشف می‌شود این فرد مستطیع نبوده برای تمتع و حج از او ساقط است.

دلیل دوم:

بعض اعلام از تلامذه مرحوم امام می‌فرمایند:[3] اینکه در روایات علم به ضیق وقت مقید به بعد احرام شده، این قید غالب است و در زمانهای گذشته محاسبات دقیق نبوده که از ابتدا بفهمند ضیق وقت است و غالبا بعد احرام به عمره تمتع ضیق وقت پیدا می‌شد، لذا این قید مفهوم ندارد و دخالت در حکم ندارد، گویا مسأله چنین است که هر وقت هر چند قبل از ورود به اعمال، متمتع فهمید وقت برای انجام عمره تمتع ندارد وظیفه‌اش تبدیل به حج إفراد می‌شود. مانند زن حائض. از جهت دیگر شریعت و دین اسلام سهلة سمحة است اگر به این حاجی بگوییم به وطنت برگرد بدون حج و سال اینده بیا حج انجام بده با روح شریعت موافق نیست. لذا این حج افراد مجزی است.

عرض می‌کنیم: اولا: در روایات جمله شرطیه نداریم که می‌گویید قید ، قید غالب است و مفهوم ندارد. در این روایات موضوع عدول به حج افراد و إجزاء آن فردی است که محرم شده به عمره تمتع بعد ورود به مکه شده وقتش ضیق شده اینجا عدول به حج افراد مشکل است روایات می‌گوید عدول کن و مجزی است اما کسی که قبل الإحرام می‌داند به عمره تمتع نمی‌رسد خارج از مورد روایات است و تعدی حکم به این فرد نیاز به قرینه دارد به حکم کدام قرینه می‌گویید قبل احرام هم مانند بعد از احرام است، مخصوصا با این نکته که این فرد که محرم شده است دچار مشکل است و احرامش صحیح بوده حج تمتع را نمی‌تواند ادامه دهد، رها کردن احرام هم معنا ندارد امام علیه السلام می‌فرمایند حجش تبدیل می‌شود به افراد اما اینکه قبل احرام هم می‌تواند به جای وظیفه‌اش که تمتع است نیت افراد کند و مجزی باشد بدون دلیل و قیاس است.

اما اینکه فرمودند اگر بدون احرام برود به وطنش و سال دیگر برگردد با روح شریعت نمی‌سازد. اولا توضیح دادیم بدون احرام نمی‌خواهد به وطنش برگردد می‌تواند محرم شود به حج افراد مستحبی، اما نسبت به سال دیگر دو حالت دارد اگر تعذر را به سوء اختیار مبتلا شده به شریعت چه ارتباطی دارد، و اگر بدون سوء اختیار و عذر طاری بوده کشف می‌شود مستطیع نبوده و وظیفه ندارد که سال آینده برگردد.

مرحوم امام دلیل ارائه نداده‌اند اما دلیل آقایان برای إجزاء وافی نیست. لذا به نظر ما:

لو علم من وظیفته التمتع ضیق الوقت عن إتمام العمرة و إدراک الحج قبل أن یدخل فی العمرة‌ یجوز له حج الإفراد مندوبا و لایجزئه عن حجة الإسلام.

[1]. جلسه 44، مسلسل 644، یکشنبه، 94.10.27.

[2]. عبارت تحریر الوسیلة: لو علم من وظیفته التمتع ضیق الوقت عن إتمام العمرة و إدراک الحج قبل أن یدخل فی العمرة‌ لا یبعد جواز العدول من الأول الى الافراد، بل لو علم حال الإحرام بضیق الوقت جاز له الإحرام بحج الافراد و إتیانه ثم إتیان عمرة مفردة بعده، و تم حجه و کفى عن حجة الإسلام، و لو دخل فی العمرة بنیة التمتع فی سعة الوقت و أخر الطواف و السعی متعمدا إلى أن ضاق الوقت ففی جواز العدول و کفایته إشکال، و الأحوط العدول و عدم الاکتفاء لو کان الحج واجبا علیه.

[3]. الحج فی الشریعة الإسلامیة الغرّاء (للسبحانی)، ج2، ص440: لأنّ القید- ضاق الوقت عن إتمام العمرة بعد الدخول فیها- وارد مورد الغالب، إذ لا یتحقّق العلم به غالبا، إلّا فی هذه الحالة دون قبل الدخول فیها خصوصا فی الأزمنة السابقة، و على هذا یحرم و ینوی الإفراد، نظیره الحائض إذا علمت أنّها لا تطهر قبل الوقوفین، و الشریعة سهلة سمحة، فالحکم برجوعه إلى بلده بدون حج، و إیجابه علیه فی السنة القادمة، لا یوافق روح الشریعة.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

فرع دوم: جواز عدول به إفراد حال احرام و عدم إجزاء

مرحوم امام می‌فرمایند: لو علم حال الإحرام بضیق الوقت جاز له الإحرام بحج الافراد و إتیانه ثم إتیان عمرة مفردة بعده، و تم حجه و کفى عن حجة الإسلام. کلام همان است که در فرع قبل بیان شد و تفاوتی ندارد.

فرع سوم: تأخیر عمدی عمره تمتع و ضیق وقت

کسی در سعه وقت محرم شد برای عمره تمتع، لکن بسوء اختیار طواف و سعیش را متعمدا به تأخیر انداخت تا وقت تنگ شد، آیا جایز است عدول به حج إفراد و آیا مجزی از حجة الإسلام است؟

مرحوم حکیم[2] سه احتمال در حکم این صورت بیان می‌کنند:

احتمال اول:

 ا این عدول هم جایز و هم مجزی است از حجة الإسلام.

ایشان یک دلیل و یک تنظیر دارند، می‌فرمایند موضوع جواز عدول در روایات چنین است که دخل متمتعا إلی مکة و خشی إن طاف و سعی یفوته الموقف، و اطلاق دارد به سوء اختیار باشد یا خیر، در ما نحن فیه فردی که متمتعا وارد مکه شده است (هر چند با تأخیر عمدی) الآن می‌ترسد اگر طواف و سعی انجام دهد به موقف نرسد، وظیفه‌اش تبدیل عمره به حج إفراد است و لاشیء علیه. در مقام تنظیر به أبدال اضطراریه هم می‌فرمایند: من أراق ماء الوضوء عمداً صح تیممه، و من أخر الصلاة حتى أدرک رکعة من الوقت صحت صلاته أداء، و من عجز نفسه عن القیام فی الصلاة صحت صلاته من جلوس.[3]

محقق خوئی در نقد این کلام مرحوم حکیم می‌فرمایند: روایات از این جهت اطلاق ندارد و شامل این مورد نمی‌شود، زیرا روایات ظهور دارد در کسی که ضیق وقت و عدم تمکن به طور طبیعی برایش پیش آمده است. قیاس ما نحن فیه به بدل اضطراری در صلاة هم مع الفارق است زیرا در باب صلاة دلیل الصلاة لاتسقط بحالٍ، ضمیمه می‌شود به أدله اولیه لذا گفته می‌شود از طرفی زید نافرمانی کرد و عمدا آب را هدر داد الآن که آخر وقت شده چاره‌ای نیست زیرا الصلاة لاتترک بحالٍ لذا مجبور است هر چند با تیمم نماز را بخواند و الا اگر دلیل الصلاة لاتترک بحال نمی‌بود أدله اضطرار مفادش این بود که تیمم برای کسی است که واجد الماء در وقت نباشد، این فرد اول وقت واجد الماء بوده است لذا معلوم نیست دلیل بدل اضطراری شاملش شود، آنجا ممکن بود بگوییم نماز نخواند اما الصلاة لاتترک بحال می‌گوید باید نماز بخواند اما در ما نحن فیه در باب حج چنین دلیلی نداریم که به هر نحو شده حج را نباید ترک کنی و همین الآن باید انجام دهی خیر این فرد خودش به سوء اختیار حجش را تفویت کرده و عدول به إفراد و إجزاء این حج إفراد از حجة الإسلام مشکل است.

احتمال دوم:

مرحوم حکیم می‌فرمایند اگر اطلاق روایات را قبول نکنیم باید علی القاعده بحث کنیم و قاعده هم در این باب این است که اعمال عمره تمتع را باید انجام دهد هر چند به وقوف اختیاری عرفه نرسد، و خودش را به وقوف اضطراری برساند و اگر به وقوف اضطراری عرفه هم نرسید اعمال عمره را انجام دهد به وقوف اختیاری مشعر برسد و بین الطلوعین مشعر را درک کند، اگر دید ضیق وقت است باز هم وظیفه‌اش این است که اعمال عمره تمتع را انجام دهد هر چند به وقوف اضطراری مشعر برسد و حجش صحیح است زیرا روایت داریم که من أدرک المشعر فقد أدرک الحج.

محقق خوئی به این احتمال هم اشکال می‌کنند و می‌فرمایند نقل کلام می‌کنیم به اطلاق من أدرک المشعر، همان مطلبی که در اطلاق روایات باب گفتیم اینجا هم جاری است، من أدرک المشعر یعنی کسی که عذر طارئ و عارض داشته باشد به عرفات نرسد درک مشعر برایش تمام است اما کسی که به اختیار خودش کاری کرده که به وقوف عرفه نرسیده "من أدرک المشعر" چنین اطلاقی ندارد که شامل این فرد بشود. لذا خود شما فتوا می‌دهید اگر کسی عالما و عامدا مسمای وقوف عرفه را اتیان نکرد حجش باطل است.

احتمال سوم:

می‌فرمایند این فرد محرم شد به عمره تمتع و کاری کرده که به اعمال عمره و حج تمتع نمی‌رسد لذا تمتعش باطل است و با تبدیل احرام به عمره مفرده و اتیان آن از احرام خارج شود و سال دیگر حجة الإسلامش را انجام دهد. مانند کسی که محرم شده برای حج و به وقوفین حتی اضطراری مشعر نرسید حجش باطل و احرامش صحیح است و احرام را تبدیل به عمره مفرده کند و سال بعد حج انجام دهد.

محقق خوئی در نقد این احتمال می‌فرمایند به چه دلیل می‌گویید عمره تمتع او باطل است اما احرامش باقی است و باید تبدیل کند به عمره مفرده، بلکه قاعده این است که نرسیدن به اعمال کشف می‌کند عمره و احرام او از اول منعقد نشده و احرامش هم باطل بوده و سال دیگر باید وظیفه خودش را تکرار کند.

[1]. جلسه 45، مسلسل 645، دوشنبه، 94.10.28.

[2]. مستمسک العروة الوثقی، ج11، ص234.

[3]. مستمسک العروة الوثقی، ج11، ص234.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

در انتخاب مبنا دو نکته باید توجه شود:

1ـ آیا اطلاقات روایات عدول از تمتع به إفراد در ضیق وقت شامل این فرد می‌شود؟

2ـ اگر اطلاقات شامل این فرد نشد مقتضای قاعده چیست؟ عمل را تمام کند هر چند به عرفات نمی‌رسد و به مشعر برود یا عملش تبدیل به عمره مفرده می‌شود یا کل عملش باطل است.

مرحوم حکیم در نکته اول بحث را تمام کردند و فرمودند اطلاقات شامل این فرد می‌شود.

محقق خوئی هم اطلاق را نفی کردند. نظیر این نفی اطلاق را در باب صوم هم دارند و بر خلاف مشهور می‌فرمایند اگر جنب در شب ماه رمضان عمدا غسل نکرد تا وقت تنگ شد صوم با تیمم معلوم نیست بر این فرد مشروع باشد زیرا أدله تیمم که بدل اضطراری است موضوع‌اش فاقد الماء بالطبع است و شامل تأخیر عمدی نمی‌شود لذا روزه آن روز و قضاء آن بر او واجب است به احتیاط واجب.

ایشان سپس وارد شده‌اند در مطلب دوم و فرمودند حال که اطلاق روایات شامل این فرد نمی‌شود مقتضای قاعده این است که در تعذر به سوء اختیار عمره و حج تمتع او باطل است و سال دیگر باید وظیفه را انجام دهد.

عرض می‌کنیم: روشن است که اگر اطلاق روایات شامل محل بحث شد دیگر نیاز به مطلب دوم نداریم. لذا در نقد کلام محقق خوئی به دو نکته توجه شود:

نکته اول:

 روایات چنین بود که صحیحه حلبی سألت أباعبدالله علیه السلام عن رجل أهلّ بالحج و العمرة جمیعا ثم قدم مکه و الناس بعرفات. امام علیه السلام فرمودند حجش تبدیل به افراد می‌شود. سؤال نکردند تأخیر در قدوم به مکه در روز عرفه لعذر بوده یا بدون عذر. صحیحه علی بن یقطین قال سألت أباالحسن موسی عن الرجل و المرأة یتمتعان بالعمرة إلی الحج ثم یدخلان مکة یوم عرفة، این "یدخلان مکه یوم عرفة" ممکن است تأخیر لعذر باشد و ممکن است بدون عذر باشد. امام سؤال نفرموند تأخیرش به چه جهت است. صحیحه إذا قدمت مکة یوم الترویة و قد غربت الشمس فلیس لک متعة. قدوم یوم الترویة اطلاق دارد لعذر باشد یا بدون عذر باشد. شما چرا این روایات را تقیید می‌زنید. آنجا که تأخیر لعذر باشد و الا وظیفه بطلان است روایات که اطلاق دارد.

ممکن است در دفاع از محقق خوئی بگوییم نظر ایشان به کلمه إن أدرکت در صحیحه أبان ابن تغلب است که أضمر فی نفسک المتعة فإن أدرکت متمتعا و إلا کنت حاجا (حج إفراد).[2] محقق خوئی می‌فرمایند: لا ینبغی الریب فی عدم جواز تأخیر الوقوف اختیارا إلى الزوال (روز عید قربان) و ما دل على الامتداد إلى الزوال لا یشمل المتعمد، لکلمة (من أدرک) فی هذه الروایات فان الظاهر من هذه الکلمة هو التأخیر عن عذر کما ذکرنا فی باب الصلاة فی قوله: (من أدرک رکعة من الوقت).[3]

به عقیده ایشان فردی که با پیگیری به دنبال چیزی هست و به آن می‌رسد عرفا گفته می‌شود أدرکه، چنانکه بعد از جستجو و یافتن بدهکار گفته می‌شود أدرک غریمه یا اگر پیدا نکرد میگویند لم یدرک غریمه اما اگر دنبال بدهکار نرفته نمی‌گویند لم یدرک غریمه یا اگر اتفاقا به بدهکارش رسید نمی‌گویند أدرک غریمه.

بنابراین کلمه أدرک در صحیحه ابان بن تغلب یعنی اگر به دنبال رسیدن به موقع بود و تلاش کرد اما نرسید عمره‌اش تبدیل به إفراد می‌شود اما کسی که محرم شده رفته بازارهای جده می‌گردد أدرک بر او صادق نیست، لذا روایات اطلاق ندارد و شامل تأخیر عمدی نمی‌شود. لذا در بحث من أدرک المشعر فقد أدرک الحج هم می‌فرمایند اطلاق ندارد و شامل کسی که عمدا وقوف را به تأخیر اندازد نمی‌شود.

[1]. جلسه 46، مسلسل 646، سه شنبه، 94.10.29.

[2]. وسائل الشیعة، کتاب الحج، ابواب اقسام حج، باب 21، ح1، ج11، ص296.

[3]. المعتمد، ج5، ص180.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

نقد کلام محقق خوئی

عرض می‌کنیم: اولا: در بین انبوه روایات عدول در یک روایت ماده إدراک بکار رفته بود، أهّل بالحج و العمرة ثم قدم مکه، قدم مکه و الناس بعرفات، ثم یدخلان مکه یوم عرفه، إذا قدمت مکه یوم الترویة. صرف اینکه در یک روایت چنین آمده نمی‌توان حکم را مبتنی بر آن نمود.

ثانیا: این برداشت از ماده إدراک که در چند مورد توسط ایشان تکرار شده، بدون دلیل و باطل است. در کتب لغت مانند معجم مقاییس اللغة گفته می‌شود الدال و الراء و الکاف اصل واحد و هو لحوق الشیء بالشیء و وصوله الیه. یقال أدرکتُ الشیء أُدرکه ادراکا و یقال أدرک الغلام و الجاریة إذا بلغا.

به نظر ما اطلاق چنانکه مرحوم حکیم فرموده‌اند محکم است لذا اگر کسی معصیت نمود ولی بالأخرة دچار ضیق وقت شد بعد الإحرام وظیفه‌اش طبق روایات عدول به حج إفراد است و مجزی هم است.

بنابراین نوبت نمی‌رسد به بررسی نکته دوم که لولا الإطلاق، علی القاعده حکم چیست؟ این نکته را در جای خودش بررسی خواهیم که کرد اینکه محقق خوئی فرمودند در این صورت احرام باطل است و جای تبدیل نیست این کلام باطل است.

نکته دوم:

ایشان در بدل‌های اضطراری فرق گذاشتند که در باب نماز اگر کسی متعمدا آب را از بین برد و برای نماز راهی جز تیمم ندارد باید با تیمم نماز بخواند زیرا دلیل داریم الصلاة لاتترک بحال اما در صم اگر کسی عمدا غسل را به تأخیر انداخت تا اینکه وقت برای غسل ورود به صوم نداشت أدله بدل اضطراری و تیمم نمی‌گوید وظیفه‌ات است بلکه احوط روزه گرفتن است و سپس قضاء زیرا أدله بدل اضطراری اطلاق ندارد و شامل آن موردی است که عذر خود بخود باشد، اگر عذر به سوء اختیار باشد دیگر تیمم بدل اضطراری نمی‌شود در باب صوم.

عرض میکنیم در جای خودش باید بررسی شود که در دو ادعای ایشان اشکال است

ادعای اول: فرمودند الصلاة لاتترک بحال در صلاة جعل میکند بدل اضطراری را یعنی لسانش این است که اگر این دلیل نمی‌بود چون زید عمدا خود را معذور نموده تیمم بدل اضطراری نبود برای او اما الصلاة لاتترک بحال می‌گوید در این صورت هم تیمم بدل اضطراری است. ما به ایشان می‌گوییم اگر الصلاة لاتترک بحال لسانش جعل بدلیت اضطراری است در جایی که بدل اضطراری نیست پس چه اشکال دارد اطلاق این دلیل لسانش رفع شرطیت طهارت مائیه و ترابیة باشد، زید کاری کرد که نه آب دارد برای وضو و نه خاک دارد برای تیمم، الصلاة لاتترک بحال شرطیت طهارت را بردارد، اگر اطلاق دارد و میتواند بدل اضطراری جعل کند چرا نمیتواند شرط را رفع کند، درحالی که ایشان نمیگویند شرطیت را رفع میکند.

ادعای دوم: این اطلاق ادله اضطرار است که هم شامل موردی میشود که به سوء اختیار انسان خودش را مضطر کند هم شامل موردی میشود که عذر طبیعی باشد، لذا چه در باب صوم و چه در باب صلاة لحظه‌ای که زید چاره‌ای جز تیمم ندارد هر چند به سوء اختیار این کار را کرده باشد اما صدق می‌کند فاقد الماء است و بر فاقد الماء تیمم لازم است. چه طهارت نماز باشد چه صوم.

فعلیه اینکه محقق خوئی بر خلاف مرحوم حکیم در بدلهای اضطراری بین صلاة و غیر صلاة تفصیل قائل شدند دچار مشکل است.  

در پایان به مناسبت میلاد امام حسن عسگری علیه السلام نکات ده گانه ای در رابطه با تحلیل زندگانی حضرت بیان فرمودند.

[1]. جلسه 47، مسلسل 647، چهارشنبه، 94.10.30.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

در فرع سوم گفتیم وظیفه این فرد عدول به افراد و عمل او مجزی از حجة الإسلام است.

چند نکته ذیل فرع سوم:

چهار نکته ذیل فرع سوم است:

نکته اول:

 در آغاز این مبحث اشاره کردیم این فرع ثمره عملی مهمی دارد غیر از خود صورت این مسأله که در جای خودش خواهد آمد. ثمره این است که اگر فردی جهلا عملی از اعمال عمره تمتعش باطل شده بود سپس حین اعمال حج فهمید که قسمتی از اعمال عمره‌اش باطل بوده است، وظیفه‌اش چیست؟

مثال: در عرفات فهمید طواف عمره تمتع او باطل بوده، چه جهل به حکم و چه جهل به موضوع، مثلا فهمید طوافش را در عمره از داخل حجر انجام داده است، یا متوجه شد در بدنش حائل بوده و وضو و غسلش باطل بوده، در بین فقهاء دو نظریه است:

نظریه اول: مرحوم امام و بعض محققان قائل‌اند عمره تمتع او صحیح است و از احرام هم خارج شده، فقط اعاده همان عمل لازم است.

نظریه دوم: محقق خوئی و بعض تلامذه ایشان قائل‌اند بین اعمال عمره ترتیب لازم است و ترتیب هم شرط واقعی است نه ذکری، سعی بعد از طواف صحیح باید باشد و تقصیر بعد از طواف و سعی صحیح باید باشد لذا اگر طواف صحیح انجام نشد سعی که انجام داده مأموربه نبوده، لذا از اعمال عمره تمتع خارج نشده، دلیلی هم نداریم که ترتیب در عمره تمتع شرط ذکری است، بلکه شرط واقعی است لذا فتوا می‌دهند اگر حین اعمال حج فهمید طواف عمره‌اش باطل بوده عمره‌اش باطل است و حج تمتع هم بدون عمره معنا ندارد و باطل است لذا سال بعد باید حج را اعاده کند. لذا از همان وسط اعمال حج رها کند و می‌تواند بازگردد.

آقایان می‌گویند در خصوص نسیان طواف و تقصیر عمره نص خاص داریم که فقط اعاده طوافش لازم است. اما اگر طواف را جهلا انجام داده عملش باطل است.

طبق این نظر که ترتیب در عمره شرط واقعی است، دلیلی هم نداریم که اگر طواف باطل بود مشکلی ندارد و فقط طواف را اعاده کن، طبق این نگاه فقیه می‌تواند به اطلاق روایات عدول تمسک کند و بگوید الآن در عرفه است، یا در منی است و فهمید طواف عرمه تمتع باطل بوده است، ترتیب شرط واقعی است و کل عمره باطل بوده است، باید عمره‌اش را إعادة کند اما وقت ندارد، چون دیگر وقت ندارد برای عمره حجش تبدیل شده به افراد و حج افراد را تمام کند بعدا یک عمره مفرده انجام دهد مجزی از حجة الإسلام هم هست. الآن وارد تفصیل مطلب نمی‌شویم.

مثال: در تقصیر عمره تمتع گاهی اتفاق می‌افتد که محرمی تقصیر می‌کند فرد دیگری را، اینکه محرم نباید تقصیر کن دیگری را قبلا هم اشاره کرده‌ایم که این نهی صرفا تکلیفی است یا ارشاد به فساد عمل است دو نظریه است:

نظریه اول: مرحوم امام معتقدند این نهی صرفا تکلیفی است نه ارشاد به فساد و بطلان.

نظریه دوم: بعض اعلام از جمله بعض موجودین حفظه الله می‌فرمایند جایز نیست و مجزی هم نیست.

حال اگر کسی روز عرفه یا روز عید قربان متوجه شد که تقصیر عمره‌اش دچار مشکل بوده است جمعی معتقدند نص خاص داریم که کسی که تقصیر نکرده است و محرم شده به حج، حجش تبدیل می‌شود به إفراد که حتی ممکن است بگوییم این نص شامل حالت عمد هم می‌شود، اگر کسی این نص خاص را قبول نکرد حکم این است که آنانی که می‌گویند تصیر عمره باید در مکه باشد وقت ندارد برگردد مکه تقصیر کند، یا وقت ندارد بیاید مکه اعمال عمره را انجام دهد طبق روایات عدول هم هر چند جاهل مقصر باشد که خودش را به ضیق وقت انداخته لکن حجش تبدیل شده به افراد بعد یک عمره مفرده انجام میدهد و مجزی از حجة الإسلام است.

نکته دوم:

 گفتیم کلمه إدراک در روایات اختصاص ندارد به موردی که نرسیدن به خودی خود باشد لذا شامل می‌شود آنجا را که به سوء اختیار و با تقصیر به عمل نرسد. سؤال شد بنابراین برداشت، روایت من أدرک المشعر فقد أدرک الحج را آیا به اطلاقش عمل می‌کنید؟ مثلا محرم شده به احرام حج و به هر جهتی عمدا نمی‌رود عرفات و صبح دهم یا شب دهم برای وقوف اختیاری یا اضطراری مشعر خود را می‌رساند و روایت هم شاملش می‌شود.

پاسخ این است که این کار کافی نیست و علتش استفاده از کلمه ادرک نیست که محقق خوئی می‌فرمایند بلکه اینجا دو وجه گفته شده که به نظر ما وجه دوم مهم است:

وجه اول: روایات من أدرک المشعر را به همراه سایر روایات معنا کنید، روایت دیگر هم داریم که الحج عرفة. اینها را با هم که بررسی کنیم من أدرک المشعر انصراف دارد به کسی که از روی عذر به عرفات نرسیده، و الا اگر تنبلی کند و به عرفات نرود صحیح نیست.

وجه دوم: بیان فنی تر این است که فرض کنید من أدرک المشعر فقد أدرک الحج اطلاق داشته باشد به عرفه نرسد با عذر یا بدون عذر درک مشعر کافی است اما نص خاص داریم که اطلاق من أدرک المشعر را تقیید می‌زند که اگر عمدا کسی به عرفات نرسید وقوف مشعر به تنهایی فائده ندارد و آن مقیِّد صحیحه حلبی است در باب 19 از ابواب وقوف به عرفات حدیث یکم: قال سألت ابا عبدالله علیه السلام عن الرجل یأتی بعد ما یفیض الناس من عرفات فقال إن کان فی مهل حتی یأتی عرفات فی لیلته فیقف بها ثم یفیض فیدرک الناس بالمعشر قبل أن یفیضوا فلایتم حجه حتی یأتی عرفات.

این روایت به وضوح دلالت می‌کند اگر کسی مهلت دارد و می‌تواند حتی وقوف اضطراری عرفه را در شب دهم درک کند این کار را نکند و با مردم به مشعر رود بدون درک وقوف در عرفات فلایتم حجه، این روایت مخصص من أدرک المشعر می‌شود و نتیجه این است که إدراک مشعر به تنهایی کافی است برای کسی که مهلت نداشته برای رفتن به عرفات و إلا اگر مهلت داشت و نرفت به عرفات فلایتم حجه.

پس مانند محقق خوئی نیاز نداریم که برای عدم اطلاق در إدراک مشعر به محتوای کلمه إدراک تمسک کنیم.

[1]. جلسه 48، مسلسل 648، شنبه، 94.11.03.

**********

بسم الله الرحمن الرحیم [1]

نکته سوم:

محقق خوئی فرمودند روایات عدول شامل فردی که خودش را به ضیق افکنده نمی‌شود، لذا علی القاعده عمره و احرام او باطل است و سال بعد باید إعادة کند. نسبت به احرام در حج و عمره دو مبنا است:

مبنای اول: احرام جزء اعمال حج و عمره نمی‌باشد بلکه شرط صحت اعمال حج و عمره احرام است، مانند وضوء نسبت به نماز، بنابراین بدون شبهه برای بطلان احرام وجهی نیست مانند وضوء است که اگر کسی وضوء گرفت تا نماز شب بخواند اما نماز شب نخواند وضویش نقض نمی‌شود، پس احرام هم در محل بحث ما صحیح خواهد وبد و باید به فکر مخرج از احرام باشد.

مبنای دوم: احرام جزء اعمال حج و عمره محسوب می‌شود مانند تکبیرة الإحرام است نسبت به نماز، مشهور از جمله محقق خوئی همین مبنا را معتقدند. لذا در هر مرکب ارتباطی صحت جزء سابق مشروط است به لحوق سایر اجزاء و الا جزء سابق هم باطل است.

جمع کثیری از فقهاء که احرام را جزء اعمال حج می‌دانند مانند محقق خوئی می‌گویند با اینکه احرام جزء اعمال عمره و حج است اما از أدله استفاده می‌شود که این جزء بدون لحوق سایر اجزاء هم مستمر است و برای خلاص شدن از دست این جزء احتیاج به تشریفات خاص دارد. دلیل بر این مبنا استقراء در سایر موارد است. مانند باب مصدود و محصور که محرم شده و نمی‌تواند وارد مکه شود و سایر اعمال حج و عمره را به احرام ملحق کند شما قاعده مرکب ارتباطی را جاری می‌کنید و می‌گویید سایر اجزاء ملحق نمی‌شود پس احارمش باطل است یا می‌گویید باید قربانی کند و بعضی میگویند تقصیر یا حلق کند تا از احرام خارج شود. یا در مورد کسی که محرم شده است به حج و موقفین را درک نکرده است و مشکلی برایش پیش آمد نتوانست به عرفه برسد و نتوانست به مشعر برسد آیا می‌گویید مرکب ارتباطی سایر اجزاءش ملحق نشده و احرام باطل است خیر ینقلب به عمره مفردهو اعمال عمره مفرده انجام دهد تا از احرام خارج شود. پس استقراء در موارد میگوید احرام با اینکه جزء مرکب ارتباطی است اما این تفاوت را با موارد دیگر دارد.

عرض می‌کنیم: اشکال ما به محقق خوئی این است که طبق این نظر شما که احرام جزء مرکب ارتباطی است، اگر سایر اجزاء را ملحق نکردی احرامت باطل است آیا فتوا می‌دهید اگر کسی محرم شد به عمره مفرده سپس پشیمان شد و اعمال عمره مفرده را رها کرد، طبق قاعده مرکب ارتباطی که در باب احرام هم محقق خوئ یتثبیت کردند نتیجه چنین می‌شود که احرام این فرد به خاطر عدم الحاق سایر اجزاء باطل شده است

لذا علی القاعده محقق خوی باید فتوا دهند که با عدم لحوق سایر اجزاء احرامش باطل است و می‌تواند بعدا دوباره محرم شود، در حال یکه صریحا فتوا می‌دهند اگر دوباره این فرد محرم شود احرام دومش باطل است زیرا او محرم بوده است.

در محل خودش تفصیل بیشتر خواهد آمد اینکه محقق خوئی فرمودند علی القاعده احرام او هم باطل است چون سایر أجزاء ملحق نشده در باب احرام به حکم استقراء وضعیت متفاوت است.

نکته چهارم:

محقق خوئی هر چند در مقام برهان و استدلال فرمودند عمره و حج تمتع این فرد باطل است اما یک احوط هم داشتند که أحوط این است که عمل را ادامه بدهد به قصد أعم از حج إفراد و عمره مفرده، دلیل این کلامشان این است که احتمال می‌دهند احرام با اعراض از سایر أجزاء باطل نمی‌شود، حال که محتمل است احرام باطل نشود این فرد محرم است چگونه از احرام بیرون رود، یا عملش تبدیل می‌شود به حج إفراد پس باید حج إفراد انجام دهد یا عملش تبدیل می‌شود به عمره مفرده پس باید عمره مفرده انجام دهد، عدول به کدام‌یک است گویا می‌گویند نمی‌دانیم لذا باید احتیاط کند و به وجهی این عمل را ادامه دهد که هم تطبیق بر عمره مفرده کند هم حج إفراد.

مرحوم امام اینجا قائلند حج افراد انجام دهد اما همین نظریه را در مسأله دیگری بیان می‌کنند که اگر کسی عمدا محرم شد ولی اعمال عمره تمتع را انجام نداد احوط این است که به قصد اعم از حج افراد و عمره مفرده اعمال را تمام کند حال شما تصویر کنید فردی محرم شده میخواهد برود عرفات و میخواهد احتیاط کند روش احتیاط هم این است که کاری کند که اعمالش هم صدق کند بر آن عمره مفرده هم حج افراد. شما توضیح دهید چگونه این کار را انجام دهد.

[1]. جلسه 49، مسلسل 649، یکشنبه، 94.11.04.