A A A

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

بحث کبروی در لبس ذهب و حریر

در رابطه با لبس ذهب و حریر بحث کبروی آن است که اگر شخصی دیگری را تزیین کرد بما یحرم علیه آیا این عمل او تکلیفا حرام است و وضعا اگر اجیر شد اجاره‌اش صحیح است یا خیر؟ تزیین فرد دیگر دو صورت دارد:

صورت اول: گاهی تزیین دیگری بما یحرم علیه، خودش مصداق حرام است نه مقدمه حرام. مثل حلق لحیه که یا به فتوا یا به احتیاط وجوبی حرام است، حال اگر آرایشگر فرد را با حلق لحیه تزیین کند، این فاعل عملش حرام است در این صورت فعل تزیین فعل حرام است و بحث خواهیم کرد که هم حرمت تکلیفی دارد و هم می‌توان گفت اجاره بر این فعل حرام، باطل است لذا مالک مال الإجاره نمی‌شود. در آغاز بحث از نوع چهارم هم پنج وجه بررسی شد برای بطلان.

صورت دوم: گاهی تزیین دیگری بما یحرم علیه مانند دوختن حریر و ساخت ذهب است که تزیین فرد ثالث به انجام مقدمات است، طلا فروش برای مرد انگشر یا حلقه طلا ساخته است یا خیاط از پارچه حریر برای مرد لباس دوخته است، این اعمال مقدمه فعل حرام است از سوی دیگری، اینجا قبلا به تفصیل بحث کردیم که دو مبنا وجود دارد:

مبنای اول: اعانه بر اثم مطلقا حرام است.

طبق این مبنا چنانکه مرحوم امام و بعض دیگر از فقها قائل بودند، یا با تمسک به آیه کریمه تعاون "و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان" یا با استناد به قاعده عقلی التسبیب الی الحرام حرامٌ، لا محاله باید فتوا به حرمت تکلیفی داده شود چون این اعمال مصداق اعانه بر اثم است و اعانه بر اثم حرمت تکلیفی دارد، آیا حرمت تکلیفی ملازمه دارد با بطلان وضعی، قائلین به مبنای اول اختلاف دارند.

مبنای دوم: مطلق اعانه بر اثم حرام نیست.

در مباحث جلسات قبل گفتیم به نظر ما دلیلی نداریم که مطلق اعانه بر اثم حرمت تکلیفی داشته باشد، آیه تعاون را توضیح دادیم و گفتیم تعاون غیر از اعانه است، بله در بعض محرمات الهی دلیل داریم اعانه بر این حرام‌ها حرام است مانند ظلم اما حرمت تکلیفی اعانه بر همه محرمات را قبول نکردیم.[2] چنانکه جمعی از فقها مانند مرحوم خوئی چنین می‌گویند.

طبق این مبنا دلیل بر بطلان وضعی نداریم. این فرد طلا برای مرد ساخته است اما آن مرد می‌تواند استفاده نکند.[3]

پس اگر حرمت اعانه بر اثم به صورت مطلق پذیرفته نشود در محل بحث نمی‌توان با استناد به این قاعده فتوا به حرمت داد. علاوه بر اینکه اگر حرمت تکلیفی هم استفاده شود نسبت به بطلان وضعی معامله تأمل است.

به نظر ما

انجام این مقدمات مثل ساخت طلا برای مرد و دوختن پیراهن حریر برای مرد حرمت تکلیفی ندارد و بطلان وضعی هم نخواهد داشت.

نوع چهارم بحث از اجاره بر اعمالی بود که فی نفسه حرام است.

مورد اول تدلیس ماشطه بود که گذشت، مورد دوم تزیین الرجل بما یحرم علیه بود که بحثش تمام شد.

مورد سوم: تشبّه الرجل بالمرأة و بالعکس

سومین عنوان که گفته شده فی نفسه حرام است و باید از اخذ اجرت بر آن بحث شود عنوان تشبه الرجل بالمرأة و تشبه المرأة بالرجل است که مرحوم شیخ انصاری این مورد را عنوان مستقل حساب نمی‌کند و ملحق به مورد دوم می‌دانند.

این بحث هم مبتلا به است و در دو بُعد صغروی و کبروی باید بحث شود. آیا تشبه مرد به زن و زن به مرد حرام است؟ علی فرض اینکه تشبه حرام بود اگر دیگری اجیر شد بر این تشبه آیا فعلش حرام است یا نه و اجاره‌اش باطل است یا نه؟

بعضی فتوا می‌دهند زن حق ندارد سرش را بتراشد چون تشبه المرأة بالرجل است. لذا در روز عید قربان هم زنِ حاجی حق ندارد سرش را بتراشد بلکه باید تقصیر کند. گفته شده حلق رأس تشبه المرأة بالرجل و حرام است. یک بحث این است که تشبه یعنی چه و آیا این مورد مصداقش هست یا نه؟ و بحث کبروی آن است که اگر آرایشگر اجیر شد که سر این زن را بتراشد فعلش حرام است و أخذ اجرت بر آن باطل است یا نه. مثالهای زیادی دارد که یک نمونه را اشاره کردیم. یا مثل اینکه مرد بخواهد در یک نمایش یا تعزیه، نقش زن را بازی کند، آیا این نقش بازی کردن تشبه الرجل بالمرأة هست یا نه؟[4]

هنرپیشه هم که برای خدا این کار را انجام نمی‌دهد لذا پولی که میگیرد چه حکمی دارد و گریمر که او را گریم می‌کند و تشبه الرجل بالمرأة انجام می‌دهد چه حکمی دارد؟ به عناوین دیگر هم کار نداریم و فرض می‌کنیم که مرد مرد را گریم می‌کند.

مثالهای فراوانی دارد که ضمن بحث اشاره خواهیم کرد.

مطلب اول: معنای تشبه

ابتدا از نظر لغت این کلمه را بررسی می‌کنیم سپس به بررسی روایات و أدله می‌پردازیم ببینیم آیا دلیل بر حرمت تشبه داریم و محتوای این دلیل چیست؟

معنای لغوی تشبه

کلمه تشبّه که در روایات هم وارد شده، در لغت از شِبه و شَبَه گرفته شده است. معجم مقاییس اللغه می‌گوید الشین و الباء و الهاء اصل واحد ٌ یدلّ علی تشابه الشیء و تشاکله لونا و صفتا. شبه یعنی نظیر و مانند. شیءای که از جهت رنگ و وصف مثل شیء دیگر باشد را شبه گویند. تشبّه که به باب تفعّل رفته است، مصباح المنیر می‌گوید تشبّهتُ الشیء بالشیء أقمته مقامه لصفة جامعة بینهما. صفت شجاعت جامع بین زید و أسد است لذا تشبّه می‌کند زید را به اسد و می‌گوید زیدٌ کالأسد.

این همانندی و تشبه یک شیء به یک شیء ممکن است در صفات مختلف باشد، باید واکاوی کنیم اگر دلیل می‌گوید همانندی مرد به زن و بالعکسش حرام است آیا مطلق است و در هر صفتی است؟ چون تشبه از امور تعلقّیة ذات الاضافه است ممکن است گفته شود تشبه در کلام، زن صدایش نازک است اگر مردی همانندی کند با زن و صدایش را نازک کند این می‌شود تشبه رجل به مرأة. یا زن صدایش را شبیه مرد کند یا همانندی در مشی، در صنعت و هنر، که بعض هنرها مربوط به خانم‌ها است آیا انجام دادن این عمل توسط مرد تشبه رجل به مرأة است یا خیر؟

آیا تشبه الرجل بالمرأة در لباس است؟ مردها لباسهای اختصاصی دارند و در عرفهای مختلف متفاوت است، مثلا فرض کنید در یک عرف کت و شلوار لباس اختصاصی مرد باشد، اهل سنت آنقدر عنوان تشبه را واسع قرار داده‌اند که حتی آدامس جویدن را بر مرد حرام می‌داند زیرا تشبه رجل به مرأة است. یا بافتن مو توسط مرد را فتوا می‌دهند حرام است چون تشبه الرجل بالمرأة است که بعض علماء شیعه هم این را دارند. یا سرمه کشیدن در غیر علاج بعض عالمان اهل سنت تحریم می‌کنند چون از امور مختصه به زنها است. جالب است بعضشان فتوا می‌دهند خضاب کردن بر مرد حرام است چون تشبه می‌شود. هر جایی را هم به ظن ناقصشان مصداق تشبه بوده فتوا به حرمت داده‌اند.

باید بحث کنیم محدوده تشبه چیست؟

مما ذکرنا یظهر که بحث تشبه الرجل بالمرأة غیر از بحث تغییر جنسیت است.

در بحث تغییر جنسیت بحث این است که یک ذات تبدیل می‌شود به ذات دیگر عرفا، یک هویت تبدیل می‌شود به هویت دیگر عند العرف، یعنی با جراحی‌های مختلف و تزریقات هرمونی و تصرف در بعض اعضاء، هویت مردانه به زنانه یا بالعکس تغییر پیدا می‌کند. این هم بحث مفصل دارد که در جای خودش (نه ذیل این عنوان) بحث خواهیم کرد اما عنوان تشبه غیر از تغییر جنسیت است، هویت مشبّه حفظ شده و غیر از هویت مشبه به است فقط در صفت و خصوصیتی مشبه می‌شود مانند مشبه به این عنوان تشبه است.

مثلا اگر فرض کنیم مردی در یکی از اعضاء بدنش با تزریق هورمون تصرفی کرد که مثل زن شد اما هویتش فرق نکرد این می‌شود تشبه. از تغییر جنسیت تحت یک عنوان مستقل بحث خواهیم کرد.

بحث دوم بررسی أدله‌ای است که اقامه شده است بر اینکه تشبه الرجل بالمرأة و المرأة بالرجل حرام است. این أدله را باید بررسی کنیم و محدوده‌اش را باید به دست آوریم.

چند طائفه روایت داریم راجع به تشبه الرجل و المرأة أحدهما بالآخر. این طوائف را بررسی می‌کنیم تا ببینیم مدلولشان چه محدوده‌ای برای تشبه تعیین می‌کنند.[5]

 

[1]. جلسه 92، مسلسل 281، دوشنبه، 1401.12.15.

[2]. (روایت معتبر اشاره شد که راوی میگفت من کارگر میآورم برای زمین خود و اینها د رماه رمضان میگویند برای ما غذا بیاور چه کنم حضرت فرمودند اشکالی ندارد غذا ببر برای آنها.)

[3]. (مرحوم تبریزی میفرمودن جزء اخیر علت تامه اگر باشد حرام است و الا فلا. حتی اگر کسی از باب مقدمه منحصره هم کسی بخواهد استدلال کند نهایتا باید قائل به تفصیل شود)

[4]. (در هنر که اصلا این حرفها خیلی موضوعیت ندارد و قصه است و هر دولتی هم می‌آید خیلی تفاوتی ندارد و فیلمها و فیلم نامه ها و ... وضعیت بهتر نمی‌شود)

[5]. (یکی از مصادیق بارز تشبه و شاید روایات اطلاق نداشته باشد و مقصود تأنث یا تخنّث است. در معنای تخنّث هم باید بحث کرد که خود این عنوان موضوعیت دارد یا مفعولیّت مرد و فاعلیّت زن است.)

********************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

مطلب دوم: بررسی روایات باب تشبه

چند طائفه روایت در رابطه با تشبه زن به مرد و بالعکس وجود دارد:

طائفه اول: منع از مطلق تشبه

روایاتی که گفته شده به ظاهرها اطلاق دارند و گویا مدلول این است که مطلق تشبه مرد و زن به یکدیگر مبغوض است که از اطلاق استفاده شود تشبه چه در لباس و چه در زینت، چه در کلام حرام است الا ما خرج. به روایات این طائفه اشاره می‌کنیم:

روایت اول:

در کافی شریف محمد بن یعقوب عن ابی علی الاشعری عن محمد بن سالم و عن علی بن ابراهیم عن ابیه جمیعا عن احمد بن نضر و عن محمد بن یحیی عن محمد بن ابی القاسم عن حسین بن ابی قتادة جمیعا عن عمرو بن شمر عن جابر عن ابی جعفر علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حدیث مفصل است تا به اینجا می‌رسد که لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال.[2]

از نظر سند شیخ کلینی با حیلوله سه سند را برای این روایت ذکر می‌کنند، در سند اول محمد بن سالم است که توثیق ندارد در سند دوم که علی بن ابراهیم عن ابیه عن احمد بن نضر عن عمرو بن شمر عن جابر است این سند مشکلی ندارد الا در عمرو بن شَمِر یا شِمر، نسبت به عمرو بن شمر در جلسات قبل اشاره کردیم اختلاف طویل الذیلی است واردش نمی‌شویم و الی الآن نحن من المتأملین هستیم، لذا اگر او توثیق شود روایت معتبر خواهد بود.

سند سوم این روایت یکی از فضلا نوشته است که در این سند دو ضعف است یکی محمد بن ابوالقاسم و دیگری حسین بن ابی قتاده، نسبت به محمد بن ابوالقاسم اشتباه شده است، محمد بن ابوالقاسم ماجیلویه است سیدٌ من اصحابنا القمیین ثقهٌ عالمٌ فقیهٌ عارفٌ بالأدب و الشعر و الغریب.[3] داماد احمد بن ابی عبدالله برقی و ثقه است نه مجهول.

حسین بن ابی قتاده مجهول است لذا این سند هم مشکل دارد اما سند دوم مرحوم کلینی اگر کسی عمرو بن شمر را توثیق کند سند معتبر است و الا فلا.[4]

از نظر دلالت این روایت، روایت مفصلی است و با این جمله شروع می‌شود که خرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لمعرض الخیل، عربها بازاری داشتند برای فروش اسبها برای حرب و غیر حرب، بعد مسائلی اتفاق افتاد، مصادیقی را پیامبر در این روایت متعلق لعن قرار دادند، بعض این مصادیق اجمال دارد که نیاز به بحث نداریم مثل لعن الله المحلِّل و المحلَّل له. تا به اینجا می‌رسد که و المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال. ظهور این حدیث عمومیّت است از هر جهتی که باشد چه در لبس چه در کلام چه در زینت چه در صنعت و قرینه بر تخصیص در حدیث نیست.[5]

روایت دوم:

شیخ صدوق در علل عن ابیه عن محمد بن یحیی عن محمد بن احمد عن احمد بن ابی عبدالله عن ابی الجوزاء عن حسین بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیهم السلام إنّه رأی رجلاً به تأنیثٌ فی مسجد رسول الله فقال له أُخرج من مسجد رسول الله یا من لعنه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ثم قال علی علیه السلام سمعت رسول الله یقول لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال.[6]

نسبت به سند این روایت ما در جلسات سابق عمده پیچش را در این سند نسبت به حسین بن علوان و عمرو خالد حل کردیم. دوستان در تعطیلی پیش رو بررسی کنند به نظرشان این سند تمام است یا نه بعض اعلام را دیدم میگویند سند ضعیف است.

از نظر دلالت امیر مؤمنان علیه السلام این فراز اول روایت است که مردی را در مسجد پیامبر دیدند که به تأنیثٌ. معنای این تعبیر را بعدا بیشتر توضیح می‌دهیم، مردی که نشانه های انوثیّت در او بود، به این قسمت هم فعلا نمی‌خواهیم تمسک کنیم. معلوم نیست زینتی کرده بوده مانند زینت زنها یا لباسی پوشیده بوده مثل زنها یا حرکات زنانه داشته فعلا اجمال دارد و بعدا توضیح می‌دهیم، حضرت فرمودند برو بیرون از مسجد پیامبر، یا من لعنه رسول الله. سپس حضرت امیر فرمودند سمعت رسول الله یقول لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال.

اشکال:

آیا صدر روایت ذیل را تقیید نمی‌زند زیرا ذیل روایت این است که لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء که مقصود از تشبّه، تأنث باشد نه مطلق تشبه. مثلا اگر مثل زنها آرایش کرده باشد تشبّه صادق باشد.

جواب:

ظاهر روایت این است که صدر مصداق ذیل است نه قرینه بر ذیل. حضرت مردی را دیده اند که به تأنیثٌ علائم زنانگی داشته و حضرت لعن فرمودند، پس صدر نمی‌تواند مانع عموم ذیل شود. اگر گفته شود أکرم زیدا لأنی سمعت من المولی انه قال اکرم العلماء اینجا صدر باعث تقیید ذیل نمیشود.

تا اینجا نتیجه این است که اگر قرائن پیرامونی نباشد این دو روایت مطلق بلکه عام است و ممکن است قاعده کلی استخراج شود که مطلق تشبه مرد به زن و تشبه زن به مرد حرام است و حرمت را هم از کلمه لعن استفاده میکنیم که گفته ایم لعن ظهور در حرمت دارد.

ادامه بحث خواهد آمد.

بیانات حضرت استاد به مناسبت نیمه شعبان

به مناسبت اینکه فردا نیمه شعبان و میلاد قطب عالم امکان امام العالمین حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است خدمت أعزه تبریک عرض میکنم. دو نکته را توضیح می‌دهم یکی ظرف نیمه شعبان و دیگری مظروف و اتفاقی که در نیمه شعبان واقع شده است.

نکته اول: ظرف نیمه شعبان

توجه دارید که شب نیمه شعبان شب بسیار مهم و مبارکی است که در برتری همسنگ شب قدر است مرحوم شیخ طوسی در أمالی روایتی نقل میکند فإنها لیلة آلی الله تعالی علی نفسه أن لا یرد سائلا له فیها ما لم یسأل معصیه.[7] خدا بر خودش عهد کرده سؤال هیچ سائلی را بی پاسخ نگذارد مگر سؤال از نافرمانی خدا باشد. همین ویژگی را در شب قدر می‌بینید که امام صادق علیه السلام میفرمایند انها اللیلة التی جعلها الله لنا اهل البیت بإزاء ما جعل لیلة القدر لنبینا.

این ظرف شب نیمه شعبان است ممکن است این استحسان انجام شود که شاید لیالی قدر به جهت مظروفشان بوده که نزول قرآن بوده و ممکن است استحسان شود که اگر نیمه شعبان این مزیت را پیدا کرده به جهت مظروف آن میلاد قطب عالم امکان است.

نکته دوم: توجه به مظروف نیمه شعبان

این مظروف چگونه است؟ واقعا زبان ما قاصر و الکن است نسبت به حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف سخن بگوییم من اشاره به این جمله میکنم سپس توضیح دهم که امام صادق علیه السلام میفرمایند لیعدّن احدکم لخروج المهدی و لو سهما[8] البته در روایت آن لقب حضرت که از قیام مشتق است آمده که به جهتی این تعبیر را تغییر دادم.

باید آماده کند هر یک از شما شیعه خودش را برای قیام و خروج حضرت حجت هرچند به اندازه یک تیر. روشن است تمثیل است وظیفه متخصص نظامی آماده کردن اسلحه است وظیفه متخصص اقتصادی مبارزه با تورم و کاهش ارزش پول ملی است و مبارزه با فاصله طبقاتی است. وظیفه ما چیست که بعضی این روایت را بد فهمیدند که یک شمشیر می‌گرفتند و اسب آماده میکردند که همیشه آماده باشند اینها نفهمیدند روایت را. هر کسی بر اساس شئون خودش باید تیری برای قیام حضرت آمده کند. وظیفه ما چیست جز دفاع از مبانی تشیع و امامت؟

در آستانه میلاد حضرت یک محاسبة النفس داشته باشیم که آیا سهمی برای خروج حضرت حجت آماده کرده ایم؟

سهمی که وظیفه ما است چیست و آیا انجامش داده ایم واقعا؟

وظیفه سنگین ما دفاع از هویت امامت و مصادیق امامت عند الشیعه است.

ما چه کرده ایم اصلا خودمان فهمیده ایم امامت یعنی چه تا بعد دست دیگران را بگیریم؟

هنوز که هنوز است بعض ما وقتی میخواهیم امامت را تعریف کنیم میگوییم مدیریت و تدبیر جامعه که وظیفه امام است. هیهات هیهات هیهات، اگر دیدیم بعض علماء ما اینگونه تعریف میکنند تنازل در مقابل دیگران است.

آیا امام وظیفه اش فقط تدبیر جامعه است؟

عرش امامت الهی را که فرمود انی جااعلک للناس اماما، عرش امامت الهی را که لا ینال عهدی الظالمین دیگران تبدیل کردند به فرش خلافت بشری و بیچاره ها فکر کردند زیر سقف سقیفه میتوانند امام انتخاب کنند تعالی الله عما یقوله سفهاها.

امامت این است که زیر سقف سقیفه دعوا کنند و جعلُ الله و عهدُ الله را به رأی ناقصشان مشخص کنند؟

بعد همان مصادیق امامت که پیامبر امامت را همسنگ نبوت قرار می‌دهد که کسی اگر نبی را نمیشناخت از عرصه جاهلی بیرون نیامده بود حضرت در حدیث متواتر بفرمایند من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه.[9] این امامت را تنزل دهیم به خلیفة البشر نه خلیفة الله آن هم زیر سقف خلیفه بنشینند خودشان انتخاب کنند و نائبی که هیچ شباهتی به منوب عنه ندارد. که جریانات و جنایتهای بعدی هم سهمٌ أتی من قِبَل السقیفه.

امامت را خوب بشناسیم و خوب به دیگران بشناسانیم مبادا غفلت کنیم و مبادا حوادث واقعه سبب شود غافل شویم.

 مولای ما امام رضا علیه الاف التحیة و الثناء می‌فرماید:

هو بحیث النجم من ید المتناولین. مردم کجا میتوانند انتخاب کنند

فأین الإختیار من هذا أین العقول عن هذا و آین یوجد مثل هذا.[10]

آن وقت ببینید امام حاضر ما حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء

چقدر توجه داریم، آنقدر غرق در مباحث مختلف علمی، اقتصادی، سیاسی هفته میگذرد توجهی به قطب عالم امکان نداریم و خدا آنقدر حجت دارد امروز که فردا بیاورد در مقابل ما من عمامه به سری که این عمامه را افتخار میدانستم چه میکنم.

در سیدنی جمعی جوان را دیدم غبطه خوردم یک جمع امام زمانی با گرفتاری و سختی هر روز جمعه جمع میشدند چه حال و توجی و چه لطائفی.

بالأخره اگر در شب نیمه شعبان یک خواسته ما این باشد که خدایا توجه ما به حضرت حجت بیشتر باشد و این توجه اگر باشد چه میکند این توجه اگر باشد انسان در بلاد غرب هم زندگی کند ببینید تبدیل به چه فردی میشود. مرحوم دکتر هوشیار که جراح قلب بود در آلمان آنجا شناختم ایشان را وقتی با ایشان رفتیم خدمت شیخنا الاستاد حفظه الله[11] ایشان به دکتر هوشیار علاقه زیادی داشتند و در رحلت پسرشان که نزدیک به زمان رحلت مرحوم دکتر هوشیار بود به من فرمودند آنقدر که در فوت مرحوم دکتر هوشیار سوختم در فوت پسر خودم نسوختم.

سپس حضرت استاد جریاناتی از حالات معنوی مرحوم دکتر هوشیار اشاره فرمودند.

امیدواریم حضرت عنایت بفرمایند و توفیق دهند که در مسیر رضایتشان گام برداریم.

و صلی الله علی سیدنا محد و آله الطاهرین.

 

[1]. جلسه 93، مسلسل 282، سه‌شنبه، 1401.12.16.

[2]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۵، صفحه: ۱۸۰

[3]. رجال النجاشي، صفحه: ۳۵۳

[4]. ما نسبت به مشایخ نجاشی میگوییم ثقه اند اما نسبت به مشایخ شیخ کلینی قبول نداریم که تمام مشایخ ایشان ثقه باشند. البته در این حدیث ابی علی اشعری ثقه است.

[5]. بعض دوستان می‌گفتند شستن ظرف در منزل هم برای مرد می‌شود تشبه به نساء)

[6]. علل الشرائع، جلد: ۲، صفحه: ۶۰۲

[7]. عَنْ‌ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ‌ (عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌)، قَالَ‌: سُئِلَ‌ اَلْبَاقِرُ (عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌) عَنْ‌ فَضْلِ‌ لَيْلَةِ‌ النِّصْفِ‌ مِنْ‌ شَعْبَانَ‌ ، فَقَالَ‌: هِيَ‌ أَفْضَلُ‌ لَيْلَةٍ‌ بَعْدَ لَيْلَةِ‌ الْقَدْرِ ، فِيهَا يَمْنَحُ‌ اللَّهُ‌ (تَعَالَى) الْعِبَادَ فَضْلَهُ‌، وَ يَغْفِرُ لَهُمْ‌ بِمَنِّهِ‌، فَاجْتَهِدُوا فِي الْقُرْبَةِ‌ إِلَى اللَّهِ‌ (تَعَالَى) فِيهَا، فَإِنَّهَا لَيْلَةٌ‌ آلَى اللَّهُ‌ عَلَى نَفْسِهِ‌ أَلاَّ يَرُدَّ سَائِلاً لَهُ‌ فِيهَا مَا لَمْ‌ يَسْأَلْ‌ مَعْصِيَةً‌، وَ إِنَّهَا اللَّيْلَةُ‌ الَّتِي جَعَلَهَا اللَّهُ‌ لَنَا أَهْلَ‌ الْبَيْتِ‌ بِإِزَاءِ‌ مَا جَعَلَ‌ لَيْلَةَ‌ الْقَدْرِ لِنَبِيِّنَا (صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌) فَاجْتَهِدُوا فِي الدُّعَاءِ‌ وَ الثَّنَاءِ‌ عَلَى اللَّهِ‌ (عَزَّ وَ جَلَّ‌)، الأمالي (طوسی)، صفحه: ۲۹۷

[8]. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لَيُعِدَّنَّ أَحَدُكُمْ لِخُرُوجِ اَلْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى إِذَا عَلِمَ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ يُنْسِئَ فِي عُمُرِهِ حَتَّى يُدْرِكَهُ فَيَكُونَ مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ . الغیبه، (نعمانی) ج1، ص320.

[9]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۳، صفحه: ۵۸

[10]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱، صفحه: ۴۹۶

[11]. آیة الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله.

***********************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

کلام در بررسی روایاتی تشبه مرد به زن و زن به مرد و بررسی محدوده تشبه بود.

طائفه اول روایاتی بود که ادعا شده مطلق التشبه را حرام می‌دانند. دو روایت را اشاره کردیم. روایت دوم را هم بنا شد دوستان سندا بررسی کنند. اینکه دلالت این طائفه تمام است یا نه و اطلاق دارد یا نه را در ادامه اشاره خواهیم کرد.

طائفه دوم: تحریم تشبه در لباس

روایاتی که یکی از مصادیق تشبه را در این روایات ائمه اشاره می‌کنند و آن مورد حرمت تشبه در لباس است. گفته شده دو روایت بر این مضمون دلالت دارد:

روایت اول:

در مکارم الاخلاق عن ابی عبدالله علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قال کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یزجر الرجل أن یتشبّه بالنساء و ینهی المرأة أن تتشبّه بالرجال فی لباسها.[2]

سند این روایت مرسل است لذا اعتبار سندی ندارد. صاحب مکارم الاخلاق حدیث را مرسل نقل کرده است.

از حیث دلالت روایت دو فراز دارد، پیامبر گرامی اسلام منع می‌کردند مردان را از اینکه شبیه زنان بشوند مقصود از این فراز ابهام دارد زیرا مصداق تشبه را معین نکرده‌اند اما در فراز دوم زن را منع کرده‌اند از اینکه در لباسش تشبه به رجال داشته باشد و البته بیراه نیست که گفته شود فراز اول هم تقیّد به لباس داشته باشد یعنی پیامبر اکرم منع می‌کردند که مردها تشبه به زنان داشته باشند در لباسشان و همینطور زنان تشبه به مردان داشته باشند در لباسشان. بعید است فراز اول اطلاق داشته باشد و فراز دوم مقیّد به لباس باشد.

ماده زجر و ماده نهی هر دو لولا القرینة ظهور در حرمت و بغض شدید دارد و ظاهرا اینجا قرینه بر خلاف ظاهر وجود ندارد.

اگر سند این روایت معتبر بود ممکن بود ادعا شود یکی از مصادیق تشبّه حرام تشبّه مرد و زن به یکدیگر است از حیث لباس و با طائفه اول هم تنافی نداشت زیرا هر دو مثبتین هستند. اگر طائفه اول بگوید مطلق تشبه مرد و زن به جنس مخالفشان حرام است و طائفه دوم می‌گوید یکی از مصادیق حرمت تشبه، تشبه در لباس است.

روایت دوم:

در مکارم الأخلاق مرسلا و شیخ کلینی اعلی الله مقامه الشریف در کتاب کافی به طور مسند روایت را نقل کرده‌اند و صاحب وسائل الشیعه هم در کتاب الصلاة احکام الملابس روایت را آورده اند.

عنه عن عثمان بن عیسی عن سماعة بن مهران عن ابی عبدالله علیه السلام فی الرجل یجرّ ثیابه قال إنّی لأکره ان یتشبّه بالنساء.[3]

در سند روایت تعلیق است نسبت به سند قبل که اصل سند معتبر و موثقه و چنین است که عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن عثمان بن عیسی عن سماعة بن مهران عن ابی عبدالله علیه السلام، عثمان بن عیسی از واقفیه است اما توثیق دارد.

راوی می‌گوید امام صادق علیه السلام نسبت به مردی که جامه‌اش بلند است و به زمین کشیده می‌شود، عبا بوده یا دشداشه عربی بوده در هر صورت امام صادق علیه السلام فرمودند من مبغوض می‌دارم که مرد تشبّه به زنها داشته باشد.

در تفسیر این روایت دو احتمال است:

احتمال اول: بعضی گفته‌اند این روایت دلالت می‌کند تشبّه مرد به زن در لباس مبغوض است.

احتمال دوم: این موثقه تشبه در لباس را نمی‌گوید بلکه تشبه در جرّ الثوب را می‌گوید و این با خود لباس تفاوت دارد ممکن است مردی لباسش مردانه باشد اما جرّ الثوب داشته باشد که مثلا عبایش به زمین کشیده شود که نوعی علامت تبختُر بوده بین عربها، آنچه در روایت آمده این است که فی الرجل یجرّ ثیابه.

به نظر ما ظاهر روایت احتمال دوم است. پس تشبه در اصل ثیاب نیست بلکه تشبه در جرّ الثوب است.

نهایتا اینجا کلمه أکره را باید بررسی کنیم ظهور در چه معنایی دارد؟

در فقه و اصول اشاره کرده‌ایم[4] مرحوم خوئی در بعض موارد می‌فرمایند ماده کراهت در اصطلاح فقها ظهور دارد در بغض خفیف لکن در روایات ظهور دارد در بغض شدید و حرمت.

ما توضیح دادیم این ادعا قابل پذیرش نیست ماده کراهت هم در لغت هم در کاربرد روایات به معنای مطلق بغض است. اینکه این بغض مقصود بغض شدید است یا خفیف نیاز به قرینه داریم و اگر قرینه نباشد قدر متیقّن بغض خفیف است نه شدید.

در ما نحن فیه ممکن است ادعا شود یا روایت ظهور دارد در بغض خفیف یا اجمال دارد و قدر متیقنش بغض خفیف است به حکم دو قرینه:

قرینه یکم: احدی از فقها فتوا نداده است که جرّ الثیاب برای مرد حرام است، فتوای به کراهت داریم اما فتوای به حرمت نداریم.

بعض نقلها داریم که بعض مردها اواخر جاهلیت و اوائل اسلام لباسهایشان را بلند می‌گرفتند و یکی دو غلام هم دنباله لباس را بالا میگرفتند که به زمین کشیده نشود (مثل ساق دوش در مراسم عروسی) این علامت تبختر و تجبّر بود.

قرینه دوم: ماده و هیئت أکره در استعمالات روایی را می‌توان ادعا نمود ظهور در بغض خفیف دارد. چند نمونه:

قَالَ‌ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌ عَلِيُّ‌ بْنُ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ : إِنِّي لَأَكْرَهُ‌ أَنْ‌ يُعَافَى الرَّجُلُ‌ فِي الدُّنْيَا وَ لاَ يُصِيبَهُ‌ شَيْ‌ءٌ‌ مِنَ‌ الْمَصَائِبِ‌ أَوْ نَحْوِ هَذَا.[5]

قَالَ‌ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ : «إِنِّي لَأَكْرَهُ‌ لِلْمُؤْمِنِ‌ أَنْ‌ يُصَلِّيَ‌ خَلْفَ‌ الْإِمَامِ‌ فِي صَلاَةٍ‌ لاَ يُجْهَرُ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ‌ فَيَقُومُ‌ كَأَنَّهُ‌ حِمَارٌ» قَالَ‌ قُلْتُ‌ جُعِلْتُ‌ فِدَاكَ‌ فَيَصْنَعُ‌ مَا ذَا قَالَ‌ «يُسَبِّحُ‌» .[6]

عَنْ‌ عَبْدِ اللّٰهِ‌ بْنِ‌ جَبَلَةَ‌ الْكِنَانِيِّ‌، قَالَ‌: اسْتَقْبَلَنِي أَبُو الْحَسَنِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ وَ قَدْ عَلَّقْتُ‌ سَمَكَةً‌ فِي يَدِي، فَقَالَ‌: «اقْذِفْهَا؛ إِنَّنِي لَأَكْرَهُ‌ لِلرَّجُلِ‌ السَّرِيِّ‌ أَنْ‌ يَحْمِلَ‌ الشَّيْ‌ءَ‌ الدَّنِيَّ‌ بِنَفْسِهِ‌». ثُمَّ‌ قَال «إِنَّكُمْ‌ قَوْمٌ‌ أَعْدَاؤُكُمْ‌ كَثِيرَةٌ‌، عَادَاكُمُ‌ الْخَلْقُ‌؛ يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ‌، إِنَّكُمْ‌ قَدْ عَادَاكُمُ‌ الْخَلْقُ‌، فَتَزَيَّنُوا لَهُمْ‌ بِمَا قَدَرْتُمْ‌ عَلَيْهِ‌»[7]

قَالَ‌ أَبُو عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: «إِنِّي لَأَكْرَهُ‌ لِلرَّجُلِ‌ أَنْ‌ يَكُونَ‌ عَلَيْهِ‌ مِنَ‌ اللّٰهِ‌ نِعْمَةٌ‌ ، فَلَا يُظْهِرَهَا»[8]

لایبعد که گفته شود ماده و هیئت أکره ظهور در بغض خفیف داشته باشد.[9]

این روایت به نظر ما مصداقی که بیان می‌کند تشبّه الرجل بالمرأة فی جرّ الثوب است نه اصل ثوب. و به حکم این دو قرینه جرّ الثوب می‌شود مکروه پس روایت دلالت می‌کند برخی از تشبهات رجل به نسوه هست که مکروه است و حرمت ندارد و این بر خلاف برداشت مستدل است. لذا این روایت دوم که موثقه است مصداق تشبه حرام را بیان نمی‌کند.

طائفه سوم: اختصاص تشبه به همجنس‌گرایی

سومین طائفه روایاتی است که گفته می‌شود مصداق تشبه در این روایات بیان می‌شود و مهم این است که روایات طائفه سوم حصر می‌کند طائفه اول را در مورد خاص یعنی روایات طائفه دوم یک مصداق بیان می‌کرد اگر دلالتش تمام بود اما حصر نمی‌کرد اما روایات طائفه سوم تشبه و دلالت طائفه اول را منحصر می‌کند در یک مورد خاص لذا طائفه اول هم اطلاق و عموم نخواهد داشت.

روایت اول:

در کافی شریف عنه یعنی علی بن ابراهیم عَنْ‌ أَبِيهِ‌، عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْقَاسِمِ‌، عَنْ‌ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنِ‌ الْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ، عَنْ‌ يَعْقُوبَ‌ بْنِ‌ جَعْفَرٍ، قَالَ‌: سَأَلَ‌ رَجُلٌ‌ أَبَا عَبْدِ اللّٰهِ‌ أَوْ أَبَا إِبْرَاهِيمَ‌ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ عَنِ‌ الْمَرْأَةِ‌ تُسَاحِقُ‌ الْمَرْأَةَ‌، وَ كَانَ‌ مُتَّكِئاً فَجَلَسَ‌، فَقَالَ‌ : «مَلْعُونَةٌ‌ مَلْعُونَةٌ‌ الرَّاكِبَةُ‌ وَ الْمَرْكُوبَةُ‌، وَ مَلْعُونَةٌ‌ حَتّىٰ‌ تَخْرُجَ‌ مِنْ‌ أَثْوَابِهَا الرَّاكِبَةُ‌ وَ الْمَرْكُوبَةُ‌ ، فَإِنَّ‌ اللّٰهَ‌ - تَبَارَكَ‌ وَ تَعَالىٰ‌ - وَ الْمَلَائِكَةَ‌ وَ أَوْلِيَاءَهُ‌ يَلْعَنُونَهُمَا وَ أَنَا وَ مَنْ‌ بَقِيَ‌ فِي أَصْلَابِ‌ الرِّجَالِ‌ وَ أَرْحَامِ‌ النِّسَاءِ‌؛ فَهُوَ - وَ اللّٰهِ‌ - الزِّنَى الْأَكْبَرُ، وَ لَا وَ اللّٰهِ‌ مَا لَهُنَّ‌ تَوْبَةٌ‌، قَاتَلَ‌ اللّٰهُ‌ لَاقِيسَ‌ بِنْتَ‌ إِبْلِيسَ‌ مَا ذَا جَاءَتْ‌ بِهِ؟». فَقَالَ‌ الرَّجُلُ‌: هٰذَا مَا جَاءَ‌ بِهِ‌ أَهْلُ‌ الْعِرَاقِ‌. فَقَالَ‌: «وَ اللّٰهِ‌ لَقَدْ كَانَ‌ عَلىٰ‌ عَهْدِ رَسُولِ‌ اللّٰهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ قَبْلَ‌ أَنْ‌ يَكُونَ‌ الْعِرَاقُ‌، وَ فِيهِنَّ‌ قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللّٰهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌: لَعَنَ‌ اللّٰهُ‌ الْمُتَشَبِّهَاتِ‌ بِالرِّجَالِ‌ مِنَ‌ النِّسَاءِ‌، وَ لَعَنَ‌ اللّٰهُ‌ الْمُتَشَبِّهِينَ‌ مِنَ‌ الرِّجَالِ‌ بِالنِّسَاءِ‌».[10]

از نظر سند روایت فیه عدة مجاهیل علی بن قاسم، جعفر بن محمد و یعقوب بن جعفر بعضی مجهول و بعضی مهمل هستند.

راوی سؤال می‌کند از همجنس‌گرایی بین زنان که در عربی گفته می‌شود سِحاق. حضرت تکیه داده بودند و نشستند فرمودند راکبه و مرکوبه هر دو ملعون هستند سپس حضرت می‌فرمایند در رابطه با اینها پیامبر لعن بیان فرمودند.

ذیل روایت ظاهرش این است که روایات طائفه اول که از پیامبر بازگو می‌کنند لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و عکس‌اش اطلاق و عموم ندارد بلکه مقصود حضرت ملعون بودن زنهای همجنس‌گرا و مردهای همجنس‌گرا است.

از نظر دلالت، این روایت به وضوح اطلاق و عموم طائفه اول را حصر می‌کند و می‌گوید مقصود پیامبر از لعن در سایر روایات هم همجنس‌گرایی است. البته سند ضعیف است.

روایت دوم:

عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا، عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عَلِيٍّ‌، عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ عَبْدِ اللّٰهِ‌ وَ عَبْدِ الرَّحْمٰنِ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ، عَنْ‌ أَبِي خَدِيجَةَ‌: عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «لَعَنَ‌ رَسُولُ‌ اللّٰهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ الْمُتَشَبِّهِينَ‌ مِنَ‌ الرِّجَالِ‌ بِالنِّسَاءِ‌، وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ‌ مِنَ‌ النِّسَاءِ‌ بِالرِّجَالِ‌» قَالَ‌ : «وَ هُمُ‌ الْمُخَنَّثُونَ‌ ، وَ اللَّاتِي يَنْكِحْنَ‌ بَعْضُهُنَّ‌ بَعْضاً».[11]

سند به نظر ما مشکل دارد شما بررسی کنید.

از نظر دلالت روشن است که تفسیر می‌کند کلام پیامبر در طائفه اول را که حضرت متشبهین و متشبهات را لعن کرده اند و معنای تشبّه را می‌فرمایند و هم المخنّثون و همجنس‌گرایان هستند.

در این روایت هم آیا مخنّث با و اللاتی ینکحن بعضهن بعضا عطف تفسیری است و یک طائفه هستند، مخنّث یعنی مردی که فیه تأنیث و این عمل را انجام می‌دهد یا اینها دو طائفه هستند و عطف ظهور در تغایر دارد و ینکحن بعضهن بعضا مصداق دومی است. این را توضیح خواهیم داد اما روشن است که این طائفه روایات طائفه اول را محدود می‌کند و می‌گوید تشبه در تخنّث و همجنس گرایی است.

مخنّث به چه معنا است بعضی می‌گویند رجل فیه تأنیث و این تأنّث را توضیح خواهیم داد.

ترنس با مخنث فرق می‌کند. ترنس ها کسانی هستند که در خلقتشان و ظاهر جسمشان مثلا مرد هستند اما روحیات و خلقیات زنانه دارند و همینطور ممکن است خلقتش زن است اما روحیات و خلقیات مردانه دارد . تخنّث با ترنس متفاوت است.

 

[1]. جلسه 94، مسلسل 283، شنبه، 1401.12.20.

[2]. مکارم الأخلاق، ص118.

[3]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۳، صفحه: ۵۸

[4]. لینک مطالعه متن (مباحث ماده نهی، جلسه پنجم، مسلسل 360، سه شنبه، 94.07.14.(

[5]. مستدرك الوسائل، جلد: ۲، صفحه: ۵۲

[6]. تهذيب الأحكام، جلد: ۳، صفحه: ۲۷۶؛ من لا يحضره الفقيه، جلد: ۱، صفحه: ۳۹۳

[7]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۳، صفحه: ۱۰۹

[8]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۳، صفحه: ۱۱

[9]. (در مباحث قبلی مکاسب محرمه ذیل توضیح و ثیابک فطهر هم گفتیم طهّر یعنی شمّر أی قطّع اما این واجب نیست)

[10]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۱، صفحه: ۲۷۴

[11]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۱، صفحه: ۲۶۷

************************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

گفتیم سه طائفه روایت است در باب تشبه مرد به زن و بالعکس، از این روایات، روایت دوم از طائفه اول سندش معتبر بود. البته روایات معتبر دیگر هم بود لکن دخالت در اصل بحث نداشت.

مطلب سوم: جمع‌بندی بحث ضمن چهار نکته

در جمع‌بندی بحث چند مطلب را باید اشاره کنیم.

نکته اول: معنای رجلٌ به تأنیث

در روایت حسین بن علوان که به نظر ما معتبر بود حضرت امیر دیدند رجلٌ به تأنیثٌ فقال أخرج من مسجد رسول الله یا من لعنه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.

تعبیر رجلٌ به تأنیثٌ به چه معنا است؟ اینکه مردی به او انوثیّت بود و به گونه ای هم بود که حضرت او را از مسجد اخراج کردند، این تعبیر را بعضی اینگونه معنا کرده‌اند که یک علامتی از علائم انوثیّت در او دیده شده مثلا لباسش لباس زنانه بوده است، فرض کنید یک گردنبند بسته بوده.

عرض می‌کنیم نسبت به انوثیّة الرجل به کمک بعض روایات چنین نتیجه می‌گیریم که "به تأنیثٌ" مربوط به لباس نیست بلکه مربوط به تشبه در صورت و قیافه و مثلا آرایش کردن مانند زنها است یا کلام و سخنش مثل زنها باشد یا مشی‌ای مثل زنها داشته باشد، شکل ظاهری و رفتارش را زنانه قرار دهد که می‌گویند رجلٌ به تأنیثٌ.

در روایات دیگر هم این عنوان آمده است:

روایتی از حضرت امیر علیه السلام که عَنْ‌ عَلِيٍّ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: كُنْتُ‌ مَعَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ حَتَّى أَتَاهُ‌ رَجُلٌ‌ بِهِ‌ تَأْنِيثٌ‌ فَسَلَّمَ‌ عَلَيْهِ‌ فَرَدَّ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمَ‌ ثُمَّ‌ أَكَبَّ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ إِلَى الْأَرْضِ‌ يَسْتَرْجِعُ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ مِثْلُ‌ هَؤُلاَءِ‌ فِي أُمَّتِي إِنَّهُ‌ لَمْ‌ يَكُنْ‌ مِثْلُ‌ هَؤُلاَءِ‌ فِي أُمَّةٍ‌ إِلاَّ عُذِّبَتْ‌ قَبْلَ‌ اَلسَّاعَةِ‌.[2]

عَنْ‌ جُوَيْرِ بْنِ‌ نُعَيْرٍ الْحَضْرَمِيِّ‌ قَالَ‌ قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ : لَعَنَ‌ اللَّهُ‌ وَ أَمَّنَتِ‌ الْمَلاَئِكَةُ‌ عَلَى رَجُلٍ‌ تَأَنَّثَ‌ وَ امْرَأَةٍ‌ تَذَكَّرَت.[3]

این روایت معتبر هم هست که علی بن ابراهیم عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي نَصْرٍ عَنْ‌ أَبَانِ‌ بْنِ‌ عُثْمَانَ‌ عَنْ‌ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ‌ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ : فِي قَوْلِ‌ لُوطٍ إِنَّكُمْ‌ لَتَأْتُونَ‌ الْفٰاحِشَةَ‌ مٰا سَبَقَكُمْ‌ بِهٰا مِنْ‌ أَحَدٍ مِنَ‌ الْعٰالَمِينَ‌ ، فَقَالَ‌ إِنَّ‌ إِبْلِيسَ‌ أَتَاهُمْ‌ فِي صُورَةٍ‌ حَسَنَةٍ‌ فِيهَا تَأْنِيثٌ‌ وَ عَلَيْهِ‌ ثِيَابٌ‌ حَسَنَةٌ‌ فَجَاءَ‌ إِلَى شَبَابٍ‌ مِنْهُمْ‌ فَأَمَرَهُمْ‌ أَنْ‌ يَقَعُوا بِهِ‌ وَ لَوْ طَلَبَ‌ إِلَيْهِمْ‌ أَنْ‌ يَقَعَ‌ بِهِمْ‌ لَأَبَوْا عَلَيْهِ‌ وَ لَكِنْ‌ طَلَبَ‌ إِلَيْهِمْ‌ أَنْ‌ يَقَعُوا بِهِ‌ فَلَمَّا وَقَعُوا بِهِ‌ الْتَذُّوهُ‌ ثُمَّ‌ ذَهَبَ‌ عَنْهُمْ‌ وَ تَرَكَهُمْ‌ فَأَحَالَ‌ بَعْضَهُمْ‌ عَلَى بَعْضٍ‌.[4]

حضرت میفرمایند ابلیس در یک شکلی که در آن تأنیث بود بر بعضی از جوانان قوم لوط وارد شد علاوه بر اینکه لباس خوبی هم پوشیده بود، پس در صورتش تأنیث بود، رفت نزد جوانها و گفت من را مفعول قرار دهید این کار را کردند و لذت بردند سپس خودشان با یکدیگر این کار را انجام دادند.

پس معلوم میشود تأنیث در صورت و قیافه است نه لباس.

این روایت که اتاهم فی صورة حسنه فیها تأنیث.[5]

روایت دیگر معتبر علی بن ابراهیم عَنْ‌ أَبِيهِ‌، عَنِ‌ النَّوْفَلِيِّ‌، عَنِ‌ السَّكُونِيِّ‌: عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «قَالَ‌ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: إِذَا كَانَ‌ الرَّجُلُ‌ كَلَامُهُ‌ كَلَامَ‌ النِّسَاءِ‌، وَ مِشْيَتُهُ‌ مِشْيَةَ‌ النِّسَاءِ‌، وَ يُمَكِّنُ‌ مِنْ‌ نَفْسِهِ‌، فَيُنْكَحُ‌ كَمَا تُنْكَحُ‌ الْمَرْأَةُ‌، فَارْجُمُوهُ‌، وَ لَاتَسْتَحْيُوه.[6]

(رجم مقصود حد نیست که در روایات دیگر هم داریم و تستحیوه هم یعنی خجالت نکشید)

اینکه بعض فقها از تعبیر "رجلٌ فیه تأنیث" گویا استفاده کرده اند اگر مرد لباس زن را بپوشد به هر غرضی که باشد و به قصد انوثیّت هم نباشد میشود رجلٌ فیه تأنیث. این از روایات استفاده نمیشود.

تأنیث در یک صورت که کلام و مشی‌اش را مرد همانند زن قرار دهد و این مقدمه تمکّن من نفسه و مفعول واقع شدن باشد این میشود رجل فیه تأنیث و مصداق بارز تشبه این است.[7]

پس مطلب اول این شد که این فراز رجلٌ به تأنیثٌ از پوشیدن مرد لباس زن را و زن لباس مرد را لأغراض عقلائیه متفاوت است این یک مطلب.

نکته دوم: روایات تشبه اطلاق ندارند

تشبه منهی عنه محدوده‌اش چیست؟

آیا می‌توان به اطلاق روایات طائفه اول یا به عمومش تمسک کرد و گفت مطلق تشبه مرد به زن حرام است؟

سلفیه تا همین آونه اخیره فتوایشان این بود که رانندگی بر زن حرام است و تنها دلیلشان همین لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال بود.

آیا می‌توانیم عموم و اطلاقی از روایات طائفه اول استفاده کنیم و بگوییم مطلق التشبه حرام است؟

به نظر ما اینگونه نیست زیرا از جهتی روایاتی داریم که جلسه قبل هم به یک روایت موثقه اشاره کردیم که بعض مصادیق تشبه مکروه است نه حرام مانند روایت جرّ الثوب.

از جهت دیگر برخی از تشبّهات مسلماً حرام نیست بلکه شاید راجح هم باشد. تشبّه الرجل بالمرأة در بعض شغل‌ها مثل تنظیف بیت مثل پارچه بافی و انواع شغل‌ها. یا اینکه سقی الزرع که از شغلهای مردانه است را زن انجام دهد چه اشکالی دارد پس بنابراین با قرائن خارجیه می‌دانیم این تشبه به اطلاق و عمومش باقی نیست.

از طرف دیگر روایاتی داریم که هر چند سندش معتبر نیست لکن این روایات، روایات طائفه اول را محدود می‌کنند و می‌گویند پیامبر که لعن کرده‌اند متشبهین از رجال را به نساء و نساء را به رجال، هم المخنّثون یا و فیهنّ قال رسول الله لعن المتشبهین من الرجال بالنساء. حتی روایت حسین بن علوان که سندش هم معتبر است قرینه متصله دارد که حضرت امیر وقتی این رجلٌ به تأنیثٌ را از مسجد بیرون کردند فرمودند یا من لعنه رسول الله، نفرمودند انت ممّن لعنه رسول الله تو جزء طوائفی هستی که پیامبر لعن کرده بلکه فرمودند تو همان کسی هستی که پیامبر لعن فرموده. این هم قرینه است که تطابق است نه ذکر مصداق اگر قرینیت را قبول نکنید احتمال قرینیت هست و ذیل دچار اجمال میشود لذا به نظر ما به کمک قرائن پیرامونی می‌دانیم اجمالا از نبی گرامی اسلام صادر شده است که لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و النساء بالرجال اما استفاده عموم و اطلاق مشکل است.

قدر متیقن همین مصداق است که رجلٌ به تأنیثٌ و امرأة بها تذکّرٌ. لذا با این نگاه صرف تشبّه زن به مرد در لباس لغرضٍ عقلائی نه اینکه فیه تأنیثٌ، مرد لباس زن را بپوشد برای تعزیه یا نمایش فیلم اما نه اینکه پوشیده که مقدمه شود لکی تنکح کما تنکح النساء که در معتبره سکونی آمده بود این اول کلام است که شامل این موارد شود و قابل پذیرش نیست.

نکته سوم: پاسخ از یک اشکال

اشکال: شهرت فتوائیه نسبت به تشبه در لباس

بعضی برای شمول روایت لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء نسبت به پوشیدن لباس زنانه برای مرد به شهرت فتوائیه فقهاء تمسک کرده‌اند. صاحب جواهر وقتی روایات مطلق را می‌آورند می‌فرمایند قصور سندی و دلالی اینها با شهرت پوشیده می‌شود.[8]

جواب: شهرت ثابت نیست

اگر کسی می‌توانست شهرت فتوائیه اقامه کند از سوی علماء بر اینکه پوشیدن مرد جامه زن را و بالعکس مصداق تشبّه مبغوض است جای این ادعا بود هر چند شهرت در فهم و مصداق یابی را خیلی قبول نداریم اما شهرتی وجود ندارد در حالی که می‌بینیم فردی مانند شیخ طوسی در نهایه فتوا می‌دهند جایز است ارتداء مرد لباس زن را در نماز چه برسد به غیر نماز.[9]

روایت هم بر این معنا داریم که در جای خودش باید بررسی شود.

لذا شهرت فتوائیه بر اینکه مرد لباس زن را بپوشد یا بالعکس لغرضی غیر از تأنیث و تذکّر این هم مشکل داشته باشد اول کلام است و قابل قبول نیست. روایات هم اطلاق و عموم ندارند لذا نمی‌توان این مصداق را ثابت کرد.

با این توضیحات روشن می‌شود آنچه مرحوم شیخ انصاری در برداشت از این روایات دارند نکته دقیقی است. که می‌فرمایند إنّ الظاهر من التشبه (ما گفتیم قدر متیقن این است ایشان بالاتر میگویند ظاهر این است) تأنث الذکر و تذکر الأنثی است لا مجرد لبس أحدهما لباس الآخر.[10]

نکته چهارم: نقد کلام مرحوم سید

نکته بعد اینکه مرحوم سید صاحب عروه در حاشیه شان بر مکاسب[11] اوائل حاشیه بر مکاسب اطلاق طائفه اول را قبول می‌کنند می‌فرمایند لعن الله المتشبهین اطلاق دارد سپس میفرمایند دو روایت داشتیم که حضرت فرمودند و فیهنّ قال رسول الله پیامبر راجع به مخنّثین لعن را فرمودند چگونه شما میگویید اطلاق دارد. ایشان میفرمایند این جمله دال بر حصر نیست سپس میفرمایند فتدبر.

به نظر ما این فتدبّر به این معنا است که چه بسا دال بر حصر باشد که ما هم دال بر حصر میدانیم.

همچنین ایشان نسبت به هم المخنثون هم میفرمایند و إن کان ظاهر فی الحصر اما ممکن است بگوییم از باب ذکر فرد اعلی است. و هم المخنثون حصر حقیقی نیست و فرد اعلی را ذکر کرده.

عرض می‌کنیم این را هم قبول نداریم چون ظهور در حصر دارد.

سپس میفرمایند مع امکان تعدد النبوی که پیامبر یک بار فرموده اند لعن الله المتشبهین منظورشان خصوص مخنثون بوده و بار دیگر فرموده اند لعن الله المتشبهین و مقصودشان کل تشبه بوده. بعد میفرمایند فتأمل.

این مطالب قابل قبول نیست.

اولا این روایات معتبر نیست و به حواشی آنها نمی‌پردازیم و فقط احتمال را در نفس انسان به وجود می‌آورد.

ثانیا: اگر هم یکی از این روایات معتبر باشد جای این حرفهای مرحوم سید نیست و روایت ظهور در حصر دارد و قرینه بر اعلی الافراد نداریم و این روایت تفسیر این است و ظهور مفسِّر بر مفسَّر مقدم است لذا اگر کسی به این روایات نگاه کند باید فتوا دهد که روایت فقط مخنّثون را می‌گوید و لاغیر. نه اینکه مانند ما بگوید قدر متیقن است.

نکاتی باقی مانده که خواهد آمد.

 

[1]. جلسه 95، مسلسل 284، یکشنبه، 1401.12.21.

[2]. وسائل الشیعه، ج17، ص285.

[3]. مستدرك الوسائل، جلد: ۵، صفحه: ۲۴۰

[4]. تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد: ۲۰، صفحه: ۳۲۹.

[5]. (در بحث تغییر جنسیت بحث ترنس را مطرح خواهیم کرد اختلال جنسیتی غیر از خنثی است، بین این ترنس و مخنث عام و خاص من وجه است)

[6]. الکافي (دارالحدیث)، جلد: ۱۴، صفحه: ۲۶۶

[7]. (ترنس اینگونه است که ظاهرش کاملا مردانه است مثل خنثی هم نیست که هر دو مخرج را داشته باشد یک احساس روانی قوی میگوید که تو زن هستی اینها چند نوع اند بعضشان اگر زن است پرده عفاف را میدرد یعنی رسما در جامعه لباس مرد میپوشد و همانندی با مرد دارد اینها را میگوییم إمرأة فیه تذکّر. در جنبه جنسی هم همان نگاه فاعلیت مرد را دارد اما بعض ترنس ها پرده عفاف را نمیدرد و استفتاء کرده از مرحوم امام میگوید من سی سالم است و این خصوصیات را دارم و طبق شریعت هم خودم را حفظ کردم میتوانم عمل جراحی کنم میتوانم ظاهرم را مانند طبیعتم قرار دهم؟ اینکه اداء مردها یا اداء زنها را در آورد با ترنس عام و خاص من وجه است. اینکه تغییر جنسیت چه حکمی دارد باید بررسی کنیم و ایران یکی از معدود کشورهای دنیا است که تغییر جنسیت انجام میشود. اینکه آیا ترنس مربوط به اصل خلقت است یا مسائل و فضای پیرامونی مؤثر است. بعض خانواده ها بسیار پسر دوست دارد یا عکس آن فرزند آخر که میآید دیگر چند پسر دارد آخری را تلقی دختر میکند و او را به اینگونه بزرگ میکند. گاهی اصلا ترنس نیست بلکه به جهت کسب درآمد مثل بعض کشورهای اروپایی اصلا بعض مردها برای پول درآوردن از این راه تغییر جنسیت میدهند)

[8]. و لعل ما في السند و المتن من القصور، منجبر بفتوى المشهور، و لا يخفى عليك أنه باختلاف الأحوال و المحال تختلف ملابس النساء و الرجال، فقد يختلف حال العجم و العرب، و حال الفقراء و حال أرباب الرتب هذا. جواهر الکلام، ج22، ص116.

[9]. لا بأس أن يصلّي الرّجل في ثوب المرأة إذا كانت مأمونة. النهایة في مجرد الفقه و الفتاوی، صفحه: ۹۹

[10]. المکاسب (انصاری - کنگره)، جلد: ۱، صفحه: ۱۷۴

[11]. و قوله ع في رواية يعقوب أنّ‌ فيهنّ‌ قال رسول اللّٰه صلى اللّٰه عليه و آله و سلم لا يدلّ‌ على الحصر فتدبّر و قوله في رواية أبي خديجة و هم المخنثون و إن كان ظاهرا في الحصر إلاّ أنّه يمكن من باب ذكر الفرد الأعلى مع إمكان دعوى تعدّد النّبوي صلى اللّٰه عليه و آله و سلم ففي أحدهما أراد صلى اللّٰه عليه و آله و سلم خصوص هذا المعنى و في الآخر الأعمّ‌ فتأمل. حاشیة المکاسب (یزدی)، جلد: ۱، صفحه: ۱۶

*******************

بسم الله الرحمن الرحیم[1]

مطلب چهارم: بیان نکات پایانی

در رابطه با مسأله تشبه و روایات و مباحث پیرامونی می‌شد مطالب بیشتری بیان و بررسی شود هر چند از حیث نتیجه‌گیری تفاوتی پیدا نمی‌کرد اما به جهت پیش رو بودن تعطیلات وارد آن تفصیلات نشدیم. فقط به چند نکته اشاره می‌کنیم:

نکته اول: خلاصه نظریه مختار

نتیجه‌ای که گرفتیم این بود که قدر متیقن از تشبه حرام تشبه به این صورت بود که مرد شکل و قیافه‌اش را به شکلی در آورد که فیه تأنیثٌ، و بعید نیست ادعا شود این تأنیث هم مقدمه تمکّن من النفس باشد لذا این شخص ملعون است و عمل مبغوض شارع است. بنابراین روشن شد که تشبه مرد به زن یا بالعکس که در لباس یا حتی شکل به قصد تأنّث نباشد، مثلا در یک تعزیه یا نمایشی به اغراض عقلائیه مرد لباس زن بپوشد این به نظر ما مصداق تشبه نیست. فرض کنید می‌خواهند نمایش دهند اسارت اهل بیت علیهم السلام را، دختر بچه‌های کوچک و آزار دادن ستمگران را، اگر خود دختر بچه و خانم در این تعزیه بازی کند ممکن است گفته شود ارتکاب حرام اتفاق می‌افتد که مرد دست به صورت زن نا محرم بزند اما به جای دختر بچه و خانم از مرد استفاده شود که لباس زن‌ها را بپوشد این اشکالی ندارد.

نکته دوم: بررسی استفتائی از مرحوم نائینی

به مناسبت بحث، توجه به یک استفتائی از مرحوم نائینی[2] خوب است که از ایشان سؤال می‌شود این تعزیه ها و تشبیهات مرد به شکل زن یا زن به شکل مرد چه حکمی دارد؟ ایشان عبارت دقیقی دارد که می‌فرمایند:

الظاهر عدم الاشکال فی جواز التشبیهات و التمثیلات التی جرت عادة الشیعة الامامیة باتخذها لاقامة العزاء و البکاء و الابکاء منذ قرون، و إن تضمّنت لبس الرجال ملابس النساء علی الاقوی فإنّا و إن کنّا مستشکلین سابقا فی جوازه وقيدنا جواز التمثيل في الفتوى الصادرة منا قبل أربع سنوات.

گویا اطلاقی برای لعن متشبهین قائل بوده اند که شامل لبس بایّ نحو کان هم می‌شده.

لکنا لمّا راجعنا المسأله ثانیا[3] أُتضح عندنا أنّ المحرّم من تشبیه الرجل بالمرأة هو ما کان خروجا عن زیّ الرجال رأسا و أخذاً بزیّ النساء.

تشبه یعنی اینکه مرد حالت رجولیّت را از خودش دور کند.

البته این را ما قبول نداریم و گفتیم فیه تأنیث اگر شامل صورت زنانه هم بشود با توضیحی که دادیم هر چند یک لحظه اش هم حرام است اما ایشان میفرمایند مهم خروج از زیّ رجولیت و دخول در زیّ انوثیت است مطلقا.

دون ما اذا تلبّس بملابسها مقدارا من الزمن بلاتبدیل لزیّه کما هو الحال فی هذه التشبیهات.

ایشان می‌فرمایند صرف انجام دادن تعزیه تشبه رجال به نساء نیست از این نگاه میگویند تعزیه اشکال ندارد اما ما گفتیم اگر همین مسأله یک دقیقه هم باشد اشکال دارد با توضیحی که دادیم.

و قد استدرکنا اخیرا فی حواشینا علی العروة الوثقی نعم یلزم تنزیهها ایضا عن المحرمات الشرعیه و إن کانت علی فرض وقوعهها لاتسری حرمتها الی التشبیه کما تقدم.

اگر تعزیه منجر به حرام دیگر هم بشود مستلزم این نیست که تعزیه حرام باشد و تشبه حرام باشد. از عبارتشان استفاده میشود که این تبدل رأی هم چهار سال فاصله داشته است.

نکته سوم: عروض عنوان ثانویه

اگر به این نتیجه رسیدیم که پوشیدن لباس زنانه بر مرد و بالعکس مطلقا حرام نیست از جهت عنوان تشبه است لکن ممکن است عناوین ثانویه‌ای عارض شود و همین عنوان لبس الرجل لباس المرأة به عنوان ثانوی حرام باشد. مثلا در آینده بحث خواهیم کرد روایاتی داریم مرد و زن نهی شده‌اند از پوشیدن لباس شهرت. اینکه معنای لباس شهرت چیست و روایاتش چه می‌گوید در جای خودش بحث می‌کنیم. اگر کسی نتیجه خاصی از آن روایات گرفت که لباس شهرت به معنای خاصی چه بر مرد و چه بر زن حرام است، روشن است که اگر در موردی مرد لباس زن را پوشید یا بالعکس و عنوان لباس شهرت به آن معنای خاص بر آن صدق کرد اینجا به عنوان ثانوی این لبس حرام است اما باید از لباس شهرت بحث کنیم. گاهی مثال میزنند که روحانی لباس جندی را بپوشد این لباس شهرت است که سید صاحب عروه[4] مثال می‌زنند بحث می‌کنیم که چنین هست یا نه؟

همچنین در جای خودش اشاره می‌کنیم لبس الرجال ملابس النساء یا بالعکس حتی در غیر بالغ ممکن است از نظر روانی احتمال ایجاد روحیه تخنّث را در پسر بچه به وجود آورد یا روحیه تذکّر را در دختر بچه به وجود آورد که اینجا می‌گوییم الباس این لباس به صبی حرام است مانند الباس حریر نیست که بگوییم اشکال ندارد. در بحث قیادت بررسی خواهیم کرد اینکه در کودکستان بگویند اینها بچه اند و اشکال ندارد که مربی خانم، بعض صفات زنانه را به پسرها تعلیم دهد اگر مقدمه ایجاد روحیه تخنّث در پسر باشد قطعا این کار حرام است هر چند ما اعانه بر اثم را مطلقا حرام نمی‌دانستیم. در فقه التربیه و فقه الاسره باید بررسی شود که اگر مقدمات باعث ایجاد آن روحیه در بچه شود قطعا حرام است زیرا أدله چنین اقتضائی دارد نه اینکه صرفا از باب مقدمه حرام باشد.

نکته چهارم: حکم تکلیفی و وضعی ایجاد مقدمات تشبه

مرحله دومی که در بحث تشبه باید به این مرحله اشاره کنیم بحث کبروی آن است که تشبه را به هر محدوده‌ای که از محرمات الهی دانستیم که تفسیر کردیم مرد خودش را شکلی قرار می‌دهد که فی صورته تأنیث و این علی الاقوی مقدمه فعل حرام می‌شود گفتیم این حرام است، حکم ایجاد مقدمات این تشبه چیست از نظر تکلیفی و وضعی؟

مردی می‌خواهد صورتش را به صورت زنانه درآورد مثلا ابرو بردارد و آرایش کند این مثالش فراوان است هم در کشورهای اسلامی هم اروپایی که بسیار سؤال می‌کنند که مردی چنین ارایشی را برای دیگری می‌خواهد انجام دهد.

در بحث زنا و لواط و شذوذات جنسی (مثل زنا با میت) از روایات استفاده می‌کنیم این گونه معاصی، گناهانی است که لایُحبّ الشارع أن یقع فی الخارج بأیّ نحو کان و لو من الصبی و المیت و الحیوانات، شارع دوست ندارد به هیچ وجهی این گناهان در خارج اتفاق بیافتد. در بحث قیادت و قوّادی بحث مفصلی خواهیم داشت که از روایات استفاده می‌شود شارع مقدمات ایجاد این گناهان جنسی را هم تحریم کرده است مانند ظلم می‌ماند لذا قوّادی یکی از مقدمات این گناه است و جزء گناهان کبیره شمرده شده است در این صورت نتیجه این است که انجام مقدمات قریبه‌ای که عرفا صدق مقدمه کند و موصله هم باشد این مقدمات شرعا حرام است لذا بر خلاف مقدمات برخی دیگر از گناهان که می‌گفتیم هر چند اعانه بر اثم است اما دلیل بر حرمتش نداریم نسبت به این مقدماتی که مقدمه ایجاد این تشبه حرام است و مقدمه قریبه است و در خارج هم این حرام محقق می‌شود به نظر ما ادله می‌گویند این مقدمات حرمت نفسی دارند بنابراین مثل قیادت و امثال آن اجرت گرفتن بر این عمل هم حرام است و قرارداد هم باطل خواهد بود.

هذا تمام الکلام در بحث تشبه الرجال بالنساء و تشبه النساء بالرجال

ادامه بحث ان شاء الله بعد تعطیلات نوروز و ماه مبارک رمضان

حضرت استاد در ادامه به بیان سه نکته و توصیه نسبت به نوروز، ماه مبارک رمضان و مسأله تبلیغ پرداختند که به اختصار اشاره می‌شود و در صورت تمایل می‌توانید به فایل صوتی موجود در سایت حضرت استاد مراجعه بفرمایید.[5]

بیان چند نکته اخلاقی

نکته اول: ایام نوروز

با نوروز مخالف نیستیم صله رحم مطلوب است لکن دوستان دقت کنند از مرزهای شرعی نباید تجاوز کنیم و علاوه بر مرزهای شرعی باید مرزهای دیگری را هم رعایت کنیم و دقت کنیم که نگاه مردم به ما نگاه ذره بینی است یعنی کاملا به حرکات و سکنات ما توجه دارند. اگر طلبه در حضور جمعی قرار میگیرد و به نماز اول وقت توجه نکند همراهان او تقید به اصل نماز خواندن را هم ممکن است رها کنند و نازل تر از ما قرار گیرند.

یک وقتی ظاهرا به مرحوم شیخ عبدالکریم حائری فرمودند طلبه ها در آستانه سفرند ایشان یک نکته گفتند که مردم وقتی میروند سفر میگوییم شما را به خدا میسپاریم اما طلبه وقتی سفر میرود باید بگوییم خدا را به شما می‌سپاریم. باید توجه کنیم که دین و مذهب را در نگاه مردم سخیف نکنیم اگر فردی شروع کرد به غیبت، این طلبه نه تنها مانع نمی‌شود که بر آن می‌افزاید مردم ببینند اگر اتهامی زدند این طلبه بیشتر ادامه داد اینها سبب بی آبرو کردن دین و اهل بیت است.

نکته دوم: فرصت ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان در پیش است دیگر چه میتوان گفت جز این جمله که پیامبر در آخرین جمعه ماه شعبان ایستادند و فرمودند سبحان الله سبحان الله سبحان الله ما ذا تستقبلون و ماذا یستقبلکم نمیدانیم این توفیق را داریم یا نه اما اگر درک کنیم این ماه را بزرگترین نعمت و فرصت طلائی است که پروردگار در اختیار ما قرار داده است.

شهرٌ دعیتم فیه الی ضیافة الله و جعلتم من اهل کرامة الله خدا شما را به مهمانی خودش دعوت کرده مثل کسی نباشید که اطعمه رنگارنگ برایش فراهم باشد اما بگوید این غذا برای دیابت من ضرر دارد این غذا برای چربی خون و آن دیگری برای فشار خون من ضرر دارد و محروم باشد.

این استعداد نفسی را برای ورود به ماه مبارک رمضان پیدا کنیم و با استفاده از نفحه و نسیم رمضانیه در خودمان تحول ایجاد کنیم.

نکته سوم: ضرورت تبلیغ

یکی از دوستان قبل بحث سؤال میکرد به نظر شما عملی که مورد رضایت حضرت قرار بگیریم چه باشد ببینید از زبان خودم نمیگویم از بزرگانی که از آنها استفاده کردیم و اعتقاد داشتیم چشمشان باز بود میگفتند روایت داریم که امیرمؤمنان و پیامبر علیهما السلام انا و علی ابوا هذه الامه ائمه پدران امت‌اند پدر وقتی ببیند فرزندانش دچار گرفتاری اند مشکل دارند بگویند به پدر فرزندت سرطان گرفته یا معتاد شده همه همّ و غمش این است که مشکل را اصلاح کند اگر ما همت کنیم از ایتام آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم دستگیری کنیم، می‌تواند لبخند رضایت را بر لبان حضرت بیاورد.

اینکه به دنبال دعا و ورد باشیم که حضرت به ما توجه کنند دعا خوب است اما غایة الغایات این مسائل دستگیری از ایتام ال محمد است و این هم با تبلیغ میسّر است. نکند غفلت کنیم، اگر کسی عذری دارد حرفی نیست اما مباداد عوارض پیرامونی ما را از این مسأله بازدارد. مبادا این تجارت رابح را با تجارت خاسر عوض کنیم.

تجربه شخصی این طلبه ضعیف نشان داده هر وقت در این مسیر قدم برداشتم بلافاصله توفیق و افاضه وافر را دیده ام شما هم حتما دیدید. برای هر کدام ما که میسر است به این مسأله هم اقدام کنیم.

ان شاء الله در ماه مبارک رمضان و باقیمانده از ماه شعبان ما را هم از دعای خیر فراموش نکنید.

تشکر هم میکنم از اینکه دوستان در ساعت ابتدایی صبح در ایام سرد زمستان برای درس زحمت میکشیدند و از راه دور تشریف میآوردند، همیشه دعاگوی دوستان هستم.

و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

 

[1]. جلسه 96، مسلسل 285، دوشنبه، 1401.12.22.

[2]. این استفتاء تحت عنوان فتاوی العلماء الأعلام فی تشجیع الشعائر الحسینیة، به چاپ رسید و ذیل این استفتاء، تعلیقات متعددی از فقهاء نیز بر این استفتاء در ادامه آن چاپ شده است. متن کامل استفتاء:

فتوى الإمام النائيني قدس سره حول الشعائر الحسينية

بسم الله الرحمن الرحيم

إلى البصرة وما والاها :

بعد السلام على إخواننا الأماجد العظام أهالي القطر البصري ورحمة الله وبركاته .

قد تواردت علينا في ( الكرادة الشرقية ) برقياتكم وكتبكم المتضمّنه للسؤال عن حكم المواكب العزائية وما يتعلق بها إذ رجعنا بحمده سبحانه إلى النجف الأشرف سالمين ، فها نحن نحرّر الجواب عن تلك السؤالات ببيان مسائل :

الأولى : خروج المواكب العزائية في عشرة عاشوراء ونحوها إلى الطرق والشوارع مما لا شبهة في جوازه ورجحانه وكونه من أظهر مصاديق ما يقام به عزاء المظلوم . وأيسر الوسائل لتبليغ الدعوة الحسينيّة إلى كل قريب وبعيد ، لكن اللازم تنزيه هذا الشعار العظيم عما لا يليق بعبادة مثله من غناء أو استعمال آلات اللهو والتدافع في التقدم والتأخر بين أهل محلَّتين ، ونحو ذلك ، ولو اتفق شيء من ذلك ، فذلك الحرام الواقع في البين هو المحرّم ، ولا تسري حرمته إلى المواكب العزائي ، ويكون كالناظر إلى الأجنبيّة حال الصلاة في عدم بطلانها .

الثانية : لا إشكال في جواز اللطم بالأيدي على الخدود والصدور حدّ الإحمرار والإسوداد ، بل يقوي جواز الضرب بالسلاسل أيضاً على الأكتاف والظهور ، إلى الحد المذكور ، بل وإن تأدى كل من اللطم والضرب إلى خروج دم يسير على الأقوى ، وأما إخراج الدم من الناصية بالسيوف والقامات فالأقوى جواز ما كان ضرره مأموناً . وكان من مجرد إخراج الدم من الناصية بلا صدمة على عظمها ولا يتعقب عادة بخروج ما يضر خروجه من الدم ، ونحو ذلك ، كما يعرفه المتدربون العارفون بكيفية الضرب ، ولو كان عند الضرب مأموناً ضرره بحسب العادة ، ولكن اتفق خروج الدم قدر ما يضر خروجه لم يكن ذلك موجباً لحرمته ويكون كمن توضأ أو اغتسل أو صام آمناً من ضرره ثم تبين ضرره منه ، لكن الأولى ، بل الأحوط ، أن لا يقتحمه غير العارفين المتدربين ولا سيّما الشبان الذين لا يبالون بما يوردون على أنفسهم لعظم المصيبة وامتلاء قلوبهم من المحبة الحسينيّة . ثبّتهم الله تعالى بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة .

الثالثة : الظاهر عدم الإشكال في جواز التشبيهات والتمثيلات التي جرت عادة الشعة الإماميّة باتّخاذها لإقامة العزاء والبكاء والإبكاء منذ قرون وإن تضمنت لبس الرجال ملابس النساء على الأقوى فإنّا وإن كنّا مستشكلين سابقاً في جوازه وقيدنا جواز التمثيل في الفتوى الصادرة منا قبل أربع سنوات لكنا لما

راجعنا المسألة ثانياً اتضح عندنا أن المحرّم من تشبيه الرجل بالمرأة هو ما كان خروجاً عن زيّ الرجال رأساً وأخذاً بزيّ النساء دونما إذا تلبس بملابسها مقداراً من الزمان بلا تبديل لزيه كما هو الحال في هذه التشبيهات ، وقد استدركنا ذلك أخيراً في حواشينا على العروة الوثقى .

نعم يلزم تنزيهها أيضاً عن المحرمات الشرعية ، وإن كانت على فرض وقوعها لا تسري حرمتها إلى التشبيه ، كما تقدم .

الرابعة : الدمّام المستعمل في هذه المواكب مما لم يتحقق لنا إلى الآن حقيقته فإن كان مورد استعماله هو إقامة العزاء وعند طلب الاجتماع وتنبيه الراكب على الركوب وفي الهوسات العربية ونحو ذلك ولا يستعمل فيما يطلب فيه اللهو والسرور ، وكما هو المعروف عندنا في النجف الأشرف فالظاهر جوازه ، والله العالم .

5 ربيع الأول سنة 1345 ه‍

حرره الأحقر محمد حسين الغروي النائيني.

و بعد أن صدرت هذه الفتوى القيّمة من آية الله العظمى النائيني ، عُرضت على بقية العلماء الأعلام فعلّقوا عليها بما يلي ...

لینک دریافت متن کتاب به صورت pdf

[3]. (فقیه و اصولی این است که توجه به مبانی و فتاوا دارد و باب اجتهاد هم مفتوح است)

[4]. العروة الوثقی، ج2، ص351: يحرم لبس لباس الشهرة بأن يلبس خلاف زيه من حيث جنس اللباس ، أو من حيث لونه ، أو من حيث وضعه وتفصيله وخياطته كأن يلبس العالم لباس الجندي أو بالعكس مثلا ، وكذا يحرم على الأحوط لبس الرجال ما يختص بالنساء وبالعكس والأحوط ترك الصلاة فيهما وإن كان الأقوى عدم البطلان.

[5]. www.ostadmarvi.ir