مطلب پنجم: حکم سبّ النفس
بعضی از افراد به مجرد این که حادثهای برایشان اتفاق میافتد عصبانی میشوند و به خودشان فحش و ناسزا میگویند. آیا سبّ النفس حرام است؟ و به چه دلیل؟
یمکن أن یقال کما قیل که اطلاقات باب سبّ شامل میشود هم سبّ الغیر را هم سبّ النفس را. وقتی روایت میگوید سباب المؤمن فسوقٌ، تفاوتی ندارد مؤمن خودش باشد یا غیر خودش. لاتلمزوا انفسکم.
از کلمات بعض اعلام در موارد مناسب خودش استفاده میشود این اطلاق را قبول دارند. مثلا مرحوم تبریزی به مناسبت در مباحث اصولشان در بحث اجتهاد و تقلید بحثی دارند در معنای عدالت و خلاف مروّت. آنجا به مناسبت نکتهای دارند در دروس فی علم الأصول، ج5 مبحث اجتهاد و تقلید میفرمایند اگر مؤمنی با عمل مباحی خودش را هتک کرد، این عمل حرام خواهد بود و باعث میشود از عدالت ساقط شود زیرا اطلاقاتی داریم که لاتهتک مسلما و فرقی نیست هاتک و مهتوک دو نفر باشند یا یک نفر باشد. این اطلاقات شامل هر دو حالت میشود.
پس میشود به ایشان نسبت داد که در سبّ هم کلام همین است که لاتسبّ مسلما فرقی ندارد سابّ و مسبوب دو نفر باشند یا یک نفر باشد که خودش خودش را سبّ کند و فعل حرامی باشد.
عرض میکنیم
اگر کسی با انصراف، اطلاقات این أدله را قبول نکند که له وجهٌ و بگوید این أدله از نفس انصراف دارد، میگوییم دلیل دیگری غیر از انصراف داریم که خواهد آمد.
بسم الله الرحمن الرحیم[1]
کلام در بررسی حکم سبّ النفس بود. گفتیم ممکن است با تمسک به اطلاقات سبّ مثل "لاتسبّ مسلماً" گفته شود سبّ النفس همانند سبّ الغیر حرام است. جلسه قبل گفتیم مرحوم تبریزی در مباحث اصول به مناسبت در هتک نفس، همین کلام را میفرمایند که "لاتهتک أحداً" اطلاق دارد چه هاتک و مهتوک یکی باشد چه دو نفر باشند.
گفتیم اگر در اطلاق "لاتسبّ مسلماً" خدشه وارد شود باز هم روایاتی برای اثبات حرمت سبّ النفس داریم. ممکن است به دو نحو در اطلاق مذکور خدشه وارد شود:
ممکن است گفته شود اصلا این أدله اطلاق ندارد، زیرا لاتسبّ مسلما نسبت به اینکه سابّ و مسبوب دو نفر باشند مسلّماً مولا در مقام بیان است اما آیا در مقام بیان سبّ النفس هم بوده یا نه شک داریم لذا اطلاق منعقد نمیشود.
ممکن است ادعای انصراف به سبّ الغیر مطرح شود.
در هر صورت اگر در اطلاق این أدله تشکیک شود، روایات معتبر و عنوان دیگر فقهی داریم که از آن میتوانیم استفاده کنیم که در غالب موارد سبّ النفس حرام است. روایاتی داریم که مفادشان این است که هر امری که به مؤمن واگذار شده باشد و هر اختیاری که به او داده شده باشد یک اختیار را خداوند به او عطا نکرده آن هم اختیار اذلال نفس است. مؤمن حق ندارد خودش را ذلیل و خوار کند.
در غالب موارد یعنی آنجا که مخاطب و مستمع هست، سبّ النفس مسلّما عرفا و عقلا موجب اذلال نفس است، کسی صفات زشتی را به خودش منتسب کند، در مواردی هم که مخاطبی نباشد سبّ النفس، اذلال است و مؤمن حق اذلال خودش را ندارد. روایاتی را اشاره میکنیم که میگویند عزّت نفس از حقوقی است که قابل اسقاط هم نیست. یعنی کسی نمیتواند بگوید من راضی هستم من را ذلیل کنند. بعد جامعه و کشور اسلامی به طریق اولی حق اذلال خودش را ندارد.
علی بن ابراهیم عن ابیه عن عثمان بن عیسی عن عبدالله بن مُسکان عن ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام قال ان الله تبارک و تعالی فوّض الی المؤمن کلّ شیء إلا إذلال نفسه.[2]
سند معتبر است، دلالت هم روشن و تمام است. ذات مقدس حق هر اختیاری که به مؤمن داده باشد یک اختیار را به او نداده است آن هم اذلال نفساش است.
بدون شبهه آنجا که مخاطبی نباشد سبّ النفس مسلما اذلال نفس است. گاهی مؤمن با اینکه مخاطبی هم نیست، عصبانی میشود آنچه خدا داده و نعمتهایی را که دارد نمیبیند و آنچه نداده را میبیند و شروع به اذلال نفس میکند که طبق روایت عمل حرامی است.
اینجا سبّ النفس به معنای اذلال دیگران نیست.
شاید استفاده کنیم از أدله که سبّ از دو جهت حرام باشد یکی از این جهت که تحقیر دیگران است و حرمت مؤمن رعایت نشده و جهت دیگر اینکه ادعا شود بد زبانی نکوهش شده به این جهت که از نظر معنوی به ضرر خود سابّ است. اگر کسی بتواند چنین برداشتی از اطلاقات "لاتسبّ مسلماً" انجام دهد میتواند در جایی که مخاطب هم نیست ادعا کند سب النفس حرام است.
نتیجه اینکه روایات معتبر میگویند مؤمن حق اذلال نفس ندارد و هر جا سبّ النفس مصداق اذلال باشد حکم حرمت دارد.
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن عثمان بن عیسی عن سماعه قال: قال ابوعبدالله علیه السلام ان الله عزوجل فوّض الی المؤمن اموره کلها و لم یفوّض الیه ان یذل نفسه، أما تسمع لقول الله عزوجل "و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین" فالمؤمن ینبغی ان یکون عزیزا و لایکون ذلیلا یعزّه الله بالایمان و الاسلام.[3]
در هر صورت باید نسبت به زوایای مسأله در جای خودش بحث شود.
این که در روایات یا ادعیه وارد شده که خدایا نفسم را در نگاه خودم خوار کن به معنای دوری از عجب است نه اذلال نفس.
[1]. جلسه 94 سال تحصیلی 1403-1404، مسلسل 520، یکشنبه، 1404.01.24.